
این مسئله از سال ۲۰۰۰ به بعد در عربستان به وجود آمده است که طرح خاورمیانه جدید توسط آمریکا مطرح شد و طرح آمریکا برای نفوذ در چهارچوبهای ساختاری کشورهای عربی بود که آن هشت بند معروف را داشت. در آنجا هم موضوع تشکیل دموکراسی، بحث ساختار حکومت، اقتصاد، زنان و حقوق شهروندی در کشورهای عربی که کشورهای بستهای بودند، مطرح شد و آنها در مقابل این طرح گارد خیلی سختی گرفتند. و خیلیها معتقد بودند بده بستان بین آمریکا و عربستان تحت تأثیر این فشار سیاسی و ساختاری صورت گرفت. عربستان بسیار تلاش کرد اصل موضوع را به شکلی که به نفع و با قرائت خودش بود دنبال کند.
اما موضوع قیامهای مردمی در کشورهای عربی، بهویژه در مصر، لیبی، یمن، تونس و جاهای دیگر مطالبات و خواستههای اجتماعی را بسیار تند کرد و بهنوعی از پنهانخانهها به صحنه آورد و کشورهای عربی بهخصوص بعضی از کشورهای مهم مثل عربستان را وادار ساخت حتماً در این موضوع تغییر و تحولاتی را به وجود بیاورند، ولی بهرغم همه این فشارها عربستان همچنان به دنبال آن است که با حفظ خانواده موروثی و تقسیم قدرت در خانواده پادشاهی بتواند راهی را پیدا کند که تغییر و تحولات همزمان یا همگام تغییرات روز، اما در ساختار مورد توجه آنها صورت بگیرد.
با توجه به اعتراضات و حجم مخالفتهای اجتماعی در درون و گسترش ارتباطات و حضور رسانهها و ارتقای آگاهیها و اطلاعات افراد عربستان این روزها سعی میکند آزادیهای فردی و اجتماعی را کمی اضافه کند، ولی آنچه که از این مهمتر است این است که ساختارهای عربستان قابل تغییر نیستند، چون ساختارهایش بر مبنای حکومت سلفیها است، اما آنچه که امروز مهم به نظر میرسد مشکلاتی است که در خانواده سلطنتی وجود دارد و اگر عربستانیها میخواهند فرصتهایی را به مردم و جامعه بدهند، به خاطر این است که خلاءهای داخلی یا خلاءهای قدرت از قبیل ناتوانی پادشاه یا عجز عربستان از ایفای نقش مورد نظرش در سوریه را تا حدودی پر کنند.
در عراق و افغانستان انتخابات برگزار شد و در هند و سوریه هم انجام خواهد شد که در همه آنها آمریکا نقشی قوی ایفا کرده است. به نظر میرسد آمریکا برای نفوذ در کشورهای منطقه شیوه جدیدی را اتخاذ کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
آمریکاییها بعد از سال ۲۰۰۲ با طرح خاورمیانه جدید تصور میکردند میتوانند پوستهشکنی و از این طریق شرایط را به نفع خودشان ساماندهی کنند. آنها از تجربههایی که از انتخابات الجزایر و بعدها ایران و برخی کشورهای دیگر به دست آوردند، در مجموع به این نتیجه رسیدند که میتوانند با چیزی که در بیان سیاسی به جنگ نرم یا تحولات نرمافزاری معروف است، بدون هزینه نظامی تغییر و تحولاتی را در منطقه به وجود بیاورند.
با اتفاقاتی که پیش آمد، آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که تغییر و تحولات سختافزاری اتفاق نمیافتد، مگر اینکه آنها یک نوع دموکراسی هدایتشده را مدیریت کنند. به این معنا که اگر آنها بخواهند بر اساس خواست عمومی تصمیمگیری کنند، در بسیاری از مواقع خواست عمومی برخلاف دیدگاههای دموکراسی و آزادیهای جامعه مدنی مورد نظر آنها است. بنابراین آمریکاییها تبلیغات دموکراسی هدایتشده را البته بدون اعلام رسمی هدایتشده شروع کردند و تغییر و تحولات اخیر درمنطقه انجام شد و نشان میدهد آمریکاییها تلاش کردند حمایتهای پنهان و آشکاری از نامزدها، گروهها و گرایشها کنند که بهنوعی در فضای آنها حرکت کنند و منافع و رویکردهای آنها را در نظر بگیرند، لذا تلاش آمریکاییها این بود که با این نگاه به جلو بروند.
الان هم آمریکاییها دارند این تلاش را انجام میدهند، منتهی با مقاومت بزرگی مواجه شدهاند و این مقاومتی است که از درون ملتها و کشورها بروز یافته است و گروههای مرجع و گروههای نوظهور مردمی، مراجع مذهبی و جریاناتی که نمیخواهند در فضای تفکر آمریکا حرکت کنند، لذا فشار آمریکا برای تحمیل نوعی دموکراسی هدایت شده است، ولی این اقدام در حال حاضر با چالشهای جدی روبروست.
آیا با توجه به تجربه مصر، این احتمال وجود ندارد که مردم منطقه نسبت به دموکراسی بدبین شوند و قید آن را بزنند؟
آمریکاییها به دنبال دموکراسیای میگردند که بتواند نوع نگاه آنها را تعبیه و تثبیت کند که در میان اهل سیاست تحت عنوان «دموکراسی هدایتشده» معنا پیدا کرده، اما اتفاقی که افتاده این است که آمریکاییها به هر حال بین خواست خودشان و خواست ملتها یکی را انتخاب کنند. تاکنون در مصر، یمن و جاهای دیگر آمریکاییها تلاش کردهاند. بدون اعلام عمومی خواستههایشان را ارجحیت بدهند، اما بهطور حتم در آنجا که بحث منافع، مصالح، تقسیم غنائم و اولویتهای سیاستهای خارجی کشور است، خودش را نشان خواهد داد. در این فضا آمریکاییها تحت فشار قرار گرفتهاند و در انتخابات لبنان، افغانستان و عراق خیلی تلاش کردند حرکت آرام پشت پرده بدون تبلیغات داشته باشند تا بتوانند آنچه را که میخواهند به دست بیاورند و در این فضا هم یا نتایج به نفعشان نبود یا نتایج بعد از انتخابات و افرادی که آنها فکر میکردند رأی میآورند مطابق خواستشان نبوده است. در مجموع در انتخاباتهایی که در کشورهای مختلف صورت گرفتهاند، عواید نتایج به نفع آمریکاییها نبود.
در مورد انتخابات ترکیه پیش بینی شما به چه صورت است؟
پیشبینی میشود حزب عدالت و توسعه با وجود تمام مشکلات سیاسی در مسند قدرت ترکیه باقی خواهد ماند. حزب آک پارتی اکنون دو دوره است که قدرت سیاسی را در ترکیه در دست دارد که با وجود استفاده از قواعد اسلامی سبب رشد گسترده اقتصادی در آن کشور شده است. شاخصهای اقتصادی در زمان حکمرانی حزب عدالت و توسعه در ترکیه همگی نشان از پیشرفتهای چشمگیر و رفاه بیشتر مردم ترکیه دارند.
آینده اردوغان در سیاست ترکیه به چه صورت خواهد بود؟
رجب طیب اردوغان به عنوان نخستوزیر ترکیه، با نفوذی که در منطقه و جهان غرب داشت توانست سبب ثبات رشد اقتصادی در کشور شده و محبوبیت گستردهای را نصیب حزب خود کند. در زمان شهرداری او، بهدلیل فعالیتهای اسلامی ویایشان شاهد آن بودیم که مانع از کاندیداتوریاش برای تصدی پست ریاستجمهوری شدند که پس از به قدرت رسیدن آقای گل و نخستوزیری اردوغان و اصلاح قانون، مشکلات قانونی حل شده و فعالیتهای اسلامی دیگر مانعی برای کاندیداتوری در انتخابات نیست.
کارنامه مثبت و درخور توجه رجب طیب اردوغان با حزب عدالت و توسعه سبب آن شده که انتخابات آتی در ترکیه بدون حضور رقیبی پر قدرت در صحنه سیاسی ترکیه به سود آقای اردوغان و حزب متبوعش انجام شده و پیروزی برای حزب عدالت و توسعه مسجل باشد.
پیشبینی من این است که آقای اردوغان بدون رقیبی مهم به عنوان رئیسجمهور جدید و عبدالله گل در نقش نخستوزیر در ترکیه به حیات سیاسی خود ادامه خواهند داد.