سیاسی

پایان 8 سال سکوت، مدارا، ابهام

دکتر اسدالله بادامچیان نایب رییس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در جمع جوانان این حزب به تحلیل یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
دکتر اسدالله بادامچیان نایب رییس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در جمع جوانان این حزب به تحلیل یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری پرداخت. متن تلخیص شده این سخنان را پیش رو دارید.

به نظرم زمان آن رسیده است که کمی صریح با یکدیگر صحبت کنیم و در باره مسائلی که در طول این هشت سال پیش آمدند تحلیل و ارزیابی کنیم، آن هم نه به خاطر ملامت کردن یکدیگر یا شکست و این قضایا، چون شکست در مجموعه کار خدایی مطرح نیست، یعنی انسان وقتی کار خدایی میکند در هر زمانی وظیفهاش را انجام میدهد و وقتی وظیفهاش را انجام داد، یک وقت پیروز میشود و یک وقت شکست میخورد و این مسئلهای نیست زیرا انجام وظیفه الهی یک پیروزی است.

خداوند می فرماید: من عمل هر کسی را که کار میکند ضایع نمیکنم. و نمیفرماید که عمل مؤمن، بلکه عمل عامل میفرماید. البته در جاهای دیگر با مؤمنان همراهی و شما را تأیید میکنم، پس باید کار کنید و کار کنیم، اگر کار کردیم، اشتباه هم میکنیم.

ما در این چند سال اخیر گرفتار یک نوع ابهام در مواضع شدیم که به خاطر مصالح نظام همه حرفها را نمیشد بزنیم. وظیفه شرعی ما این بود که از دولت آقای احمدینژاد حمایت و بعضیها را همراهی کنیم و نگذاریم فضا به طرفی برود که جبههگیریهای عجیب و غریب پدید بیاید و کاری انجام بشود. انتخابات این دوره که مشخصاً یک دوره گذر قابل توجه است، مسائل به بنبست و تخاصم کشیده نشود، و به آسانی رهبری بتواند اداره کند.

خیلی دوران سختی بود. اگر بخواهم در تاریخ اسلام شبیه آن را بیاورم، این شرایط را در تاریخ امام حسن مجتبی(ع) مییابم که در سختترین شرایط دوستانش هم دچار ابهاماتی بودند که نمیتوانستند از امام مجتبی(ع) خط اصلی را دریافت کنند، لذا مفضّل خدمت امام میآید و میگوید: «یا مذل المؤمنین!» یعنی خوارکننده و ذلیلکننده مؤمنین! آن هم به امام معصومی که خودش به او معتقد است و او را مفترض الطاعه میداند. حتی در زمانی که امام حسن(ع) رحلت فرمودند، شیعیان به امام حسین(ع) نامه مینویسند: «یابن رسولالله(ص)! ـتعهد صلح مال معاویه و امام حسن(ع) بود که آن را هم معاویه همان ایام بالای منبر کوفه پاره کرد، ولی امام رعایت کرد و نگه داشتـ شما که دیگر زیر بار آن تعهدنامه نیستی، چرا حرکت نمیکنی؟» و اباعبدالله(ع) این کار را نکرد و گذاشت تا معاویه مرد و یزید آمد و جالب است که وقتی یزید آمد، از تمام بلاد اسلام، فقط کوفه بیوفا که به آن طعنه میزنند، به اباعبدالله(ع) نامه نوشت و مدینه، مکه، بصره و شهرهای دیگر دعوتی نکردند. اهل کوفه 30 هزار نامه به امام حسین(ع) نوشتند. کار امام حسن مجتبی(ع) در دوران معاویه و کار امام حسین(ع) در دوران پس از رحلت امام حسن (ع) خیلی سخت بود. ما در دوره فتنه بنیصدر و پس از آن معضل موسوی هم این مشکلات را داشتیم و بهشتی و حزب و قضایای آن را یادمان هست. در این دوران اخیر جریان انحرافی اصل ماجراست و آن را با شخص آقای احمدینژاد اشتباه نگیرید. رأس اصلاحطلبان آقای خاتمی نیست، بلکه دیگرانند، آقای خاتمی ابزار آنهاست و آنها هم برای او ابزار هستند. هیچیک را تبرئه نمیکنم. در دوران آقای احمدینژاد هم ما مشکل خطی را پیدا کردیم که به عنوان جریان انحرافی بهتدریج آشکار شد، که جریان مقابل ولایت و ارزشهای انقلاب است.

چگونه با این جریان باید رفتار کنیم؟ از طرفی هم موظف بودیم آقای احمدینژاد را که اینها دورش را گرفتهاند و رئیسجمهور است تا 12 مرداد 92 یعنی پایان مسئولیت او حمایت کنیم. پس چه کنیم که برخورد پیش نیاید؟ جریان آقای احمدی نژاد جنگ با آقای هاشمی داشت با ایشان درگیر بود و تلاش تمام جریانات انحرافی و ضد انقلاب این بود که از آقای هاشمی یک کسی مثل مرحوم منتظری در مقابل امام بسازند. تلاش جدی هم کردند. ما چگونه در این جنگی که از یک سو به نام طرفداری از ولایت، ارزشها و انقلابی بودن راه افتاده بود و هرکسی را که طرفدار آقای احمدینژاد بود انقلابی جلوه میداد و هر کسی را که این عقیده را نداشت، ضد انقلاب و ولایت مینامید رفتار کنیم؟ مدیریت چنین وضعیتی حقیقتاً سخت بود. این مسئله تنها مربوط به درون حزب نبود. همه جا همین طور بود. در شورای مرکزی جامعه روحانیت و در شورای مرکزی جامعه مدرسین هم اختلاف نظر روی این مسائل وجود داشت.

به هر حال دوران سختی بود ولی یکی از بزرگترین موفقیتهای موتلفه در این دوران اتفاق افتاد. موتلفه از امتحانهای سخت، معمولاً موفق بیرون آمده است، امتحان این دوران این است که آقای احمدینژاد هیچ چیزی به موتلفه نداد و موتلفه هم هیچ چیزی از او نخواست و در عین این که او با حزب برخوردهای منفی فراوانی داشت اما موتلفه بنا به ولایتمداری و مصلحت نظام، از او حمایت کرد.

نمونه بارزش نوشته آقای عبدالرضا داوری در روزنامه رسمی دولت جمهوری اسلامی بود که تلویحاً مقاله ای نوشت و ایجاد تشکیک کرد که چرا موتلفه ایها رفتید و منصور آمریکایی را کشتید. چرا اسدالله علم را نکشتید؟» زیرا علم انگیسی بود و تلویحاً کوشید بگوید که موتلفه در جریان کاپیتولاسیون آمریکایی و تبعید امام در خط انگلیسیها قدم برداشته است! غافل از این که در پرونده شهدای 26 خرداد آمده و همه آنها هم گفتهاند که از چند نفری که میخواستیم بزنیم نصیری، اسدالله علم و اقبال که انگلیسیهای به تمام معنا بودند لکن فرصت دست نداد حتی ثابتی، مقام امنیتی فراری در خاطراتش نوشته است که موتلفهایها میخواستند اسدالله علم را بکشند. آقای عبدالرضا داوری، زیر پوشش آقای احمدینژاد، رئیسجمهور این حرف را زد و البته موتلفه از او شکایت کرده و پروندهاش را رها نکردهایم و باید بیاید پاسخ بدهد تا در تاریخ بماند.

در این امتحان، سخنان آقای داوری را پای آقای احمدینژاد نگذاشتیم و عصبانی نشدیم و جنگ نکردیم. موتلفه اسلامی هیچوقت نهتنها با رئیسجمهور نجنگید که از او حمایت هم کرد، چون تکلیفش این بود و تابع
احساسات نشد. امتحان بعدی ما در مسئله اعتدال بود. وقتی آقای احمدی
نژاد یازده روز رفت و برخلاف نظر ولایت در خانه نشست، ما از فرصت بااصطلاح حسن سوءاستفاده را نکردیم! و مثل بعضیها سر و صدا راه نینداختیم که آی! آقای احمدینژاد چنین و چنان کرده است!

ما در این موضع حتی در داخل مجموعه خودمان هم بهشدت مورد سؤال و انتقاد بودیم. اما تکلیف ما این نبود که با احمدینژادی که باید دو سال دیگر به ریاست جمهوریاش ادامه میداد و آقا هم مایل بودند که او بماند، بجنگیم و بگوییم او ضد ولایت فقیه است. اگر این کار را میکردیم، تضعیف علنی احمدینژاد بود و نباید این کار را میکردیم.

قضیه بعد هم جریان انحرافی است. ما در این جریان هم تندی نکردیم. موتلفه یک موضع روشن داشت.

در جریان آقای هاشمی هم رفتیم و با ایشان صحبت کردیم و مطالبمان را گفتیم، اما نگذاشتیم آن افراطیگریها انجام شود. ناسزا هم شنیدیم، اما خوشحالیم وظیفهمان را انجام دادیم. سوابق جمع ما گواه آن است که ما احترام همه را نگه میداریم، اما پیرو ولیفقیهمان هستیم. در انتخابات اخیر فعال بودیم. اختلاف سلیقهها و نظرها بود؛ برخی پرسیدند که چرا از آقای جلیلی حمایت نمیکنید. بعضی از جوانهای حزباللهی ما تصور میکردند که وظیفه شرعی قطعی حزب این است که از آقای جلیلی حمایت کنیم. عدهای هم نظر داشتند که حزب از نامزدهای دیگر حمایت کند و آن را وظیفه و تکلیف میدانستند. پس چند سال گذشته دورهای پر از ابهامات بوده، این ابهامات در خانوادهها هم هست. در خانواده خود بنده هم هست. یعنی از بین نزدیکان ما کسانی که واقعاً خوب، متدین، حزباللهی و در خدمت ولایت هستند، نسبت به برخی از مواضع ابهام دارند. حالا دوره امتحان الهی به لطف خداوند گذشت و بحمدالله این انتخابات شکوهمند که حاصل تدبیر آقاست برگزار شد. بعضیها خیال باطل میکنند که مثلاً آقای خاتمی یا آقای هاشمی آمدند و به ملت گفتند بروید رأی بدهید و مردم هم رفتند و به آقای روحانی رأی دادند. روزنامه شرق از من پرسید: «شما قبول دارید که تأیید آقای خاتمی و آقای هاشمی موجب شد آقای روحانی این رأی را بیاورد؟» پاسخ دادم: «نه!» تعجب کرد. گفتم: «مردم آمدند رأی دادند. اگر آقای خاتمی میتوانست این کار را بکند برای آقای عارف میکرد. چرا برای آقای عارف که اصلاحطلب هست نتوانست کاری بکند؟» بله، هر چهرهای در حد خودش نقش دارد اما مردم در خط امام خامنهای هستند و رأی هم مربوط به مردم است. گفتم: «ملت آمده رأی داده و این آقا را پسندیده است». او عضو جامعه روحانیت و نماینده آقا در شورای امنیت ملی بوده است. یعنی شما میخواهی بگویی نماینده ولی فقیه در شورای امنیت ملی، نماینده اصحاب الفتنه و اصلاحطلب بوده است؟ آقای جلیلی هم که آمد باز آقای روحانی نماینده آقا در شورای امنیت ملی بود. حالا آنها دارند فضاسازی منفی میکنند که اصلاحطلبان و دار و دسته آنها باعث این حماسه شده است که صحیح نیست؛ حماسه را ملت با رهبری ولی امر ساخته است.

آقای هاشمی رأی دارد، آقای خاتمی رأی دارد، در اندازه خودشان، در حالی که ولی فقیه به مردم فرمود: «بیایید به صحنه» و گفت: «ایرانی هستید، پای صندوق رأی بیایید، چون کشور به حماسه سیاسی نیاز دارد». وقتی عارف کاندیدا شد، گفت: «من کاندیدای اصلاحطلبها نیستم، ولی اصلاحطلبان از من حمایت میکنند». در مورد نامزد حزب، اول آقای آلاسحاق بود و بعد آقای ولایتی شد، اما بعضی از دوستان ما در موتلفه در خود حزب تبلیغ دیگران را میکردند، درحالی که در یک حزب نمیشود تبلیغ کاندیدای دیگری غیر از کاندیدای حزب را ـ ولو خیلی خوب باشدـ داشته باشند. رأی را هرچه تکلیف هرکس بود به صندوق میاندازد. آن تکلیف شرعی شما با خداست. اما اینجا حزب و نامزد آن آقای ولایتی است. اگر آقای ولایتی خلاف ولایت بود، بگو، ولی اگر ولی فقیه گفته همه 8 نفر قبول است، عضو نمیتواند این کار را بکند و علنی به نفع دیگر تبلیغ نماید. منتهی با این افراد دعوا نکردیم. هر چه سؤال دارید بپرسید، به شرط این که تضعیف دولت بعدی نشود، چون آقا فرمودند: «با این دولت همکاری صمیمانه کنید». تضعیف دولت جدید نباشد و آقای احمدینژاد هم منصفانه نقد شود، آقای احمدینژاد دو دوره رئیسجمهور بوده و کارش تمام شد و باید محترم باقی بماند. آهنگ هم آهنگ ولایت است، مگر این که رهبری موضع دیگری داشته باشند.

به جوانان خودمان هم میگویم تشکلی مثل موتلفه که هر کسی آزادانه سؤالاتش را میپرسد کم گیر میآید. بیایید آینده را بسازید و دائماً خودتان را در گذشته نگه ندارید، عزم و اراده را محکم کنید. ما همین قدر که بتوانیم در خدمت عزیزان به وظیفهمان عمل کنیم خدا را شکر میکنیم.

https://shoma-weekly.ir/XTNXN9