سیاسی

پاسخ یک 5/49 درصدی!

ما هم (5/49درصد) که به آقای روحانی رای ندادیم بر اساس تشخیص خود، شخص دیگری را اصلح دانستیم و به تکلیف شرعی خود عمل کرده‌ایم. آقای احمدی‌نژاد برای عده قلیلی که بعد از انتخابات سال ۸۸ به خیابان‌ها آمده و ایجاد آشوب کرده بودند، از اصطلاح «خس و خاشاک» استفاده کرد، شما و دوستانتان چه جنجالی به پا کردید! حال خود شما بفرمایید، ما باید در مقابل این صحبت شما چه عکس العملی نشان دهیم. من می‌گویم که اگر شما درست می‌گویید، خدا از ما بگذرد که در نظام اسلامی به دنبال قانون‌گریزی و اخلال هستیم و اگر آن‌چه شما درباره ما گفته‌اید اشتباه است، از خدا می‌خواهیم که از شما بگذرد.

برادر گرامی جناب آقای ترکان

سلام علیکم

مصاحبه اخیر جناب عالی با روزنامه آرمان امروز، دربرگیرنده نکاتی بود که از دایره نقد منصفانه خارج بود. من جنابعالی را فردی با تقوا و منصف میدانم. لذا، به نظرم رسید به رسم امر به معروف و نهی از منکر و جهت دفاع از حقوق 5/49 درصدی که به جناب آقای دکتر روحانی رای ندادهاند، نکاتی را به عرض جناب عالی و سایر دوستانتان برسانم.

۱. شما در مصاحبه اخیر خود، بحثی درباره نظم و تقوا و نقش این دو در جلوگیری از فساد نمودید و عامل اصلی فساد گسترده فعلی را (به نظر شما)، در بیقانونی و بینظمی دانستهاید. شاید نکتهای که این روزها کمتر مورد توجه قرار میگیرد، ریشه اصلی فساد باشد. فساد مسئلهای نیست که یکشبه بروز کند. اما، اختلافاتی که با دولت قبل وجود دارد، بسیاری را از دایره انصاف خارج کرده است و به جای توجه به کلام الهی (ولا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی)، همه چیز را به دولت آقای احمدینژاد وصل میکنیم.

سالهای دولت سازندگی را به خوبی به خاطر دارم. در سالهای دولت اصلاحات هم در جریان مسائل بودم. سالهای دولت آقای احمدینژاد را هم از نزدیک درک کردهام. در سالهای دولت سازندگی اختلاس بانک صادرات به وجود آمد، در سالهای دولت اصلاحات شهرام جزایری و در سالهای دولت آقای احمدینژاد، مهآفرید امیرخسروی. اما اینها همه معلول هستند و نه علت. به خاطر دارم که در سالهای اول دهه هفتاد، مقام معظم رهبری در دیداری که با مسئولین وزارت خارجه داشتند، توصیههایی به زهد نمودند. دوباره امروز آنها را مورد بازخوانی قراردادم. ایشان فرمودند: «مىخواهم اجمالاً عرض بکنم که در ظواهر زندگى، یک مقدار رعایت امساک لازم است. اگر کسى درآمد هم دارد، امکان استفاده هم دارد، جلوى بعضى از استفادهها را با میل خود و به ابتکار و با اراده شخصى بگیرد. این، خیلى فایده دارد. هم براى وضع کلى انقلاب فایده عمومى دارد، و هم فایده شخصى دارد؛ یعنى به شما نورانیت مىدهد. این کار، با کار بندهاى که امکان فلان استفاده برایم نیست، فرق مىکند. من اجر ندارم؛ اما شما که مىتوانید، اگر از فلان کار تجملاتى، از فلان خرج زیادى، از فلان استفاده اضافه بر سازمان - که ممکن است انسان برایش یک راه مشروع هم فکر کند و بگوید که مثلاً اینگونه استفاده مىکنم؛ طورى هم نمىشود - امساک کردید، فضیلت و فایده آن و تأثیرش بر نفس خود شما خیلى بالاست.» که کسانی که خودروی شخصی دارند، از خودروی دولتی استفاده نکنند. نمیدانم چند نفر به این توصیه در وزارت خارجه عمل کردند. در آن دوره پدر من هم در یکی از مجموعههای دولتی مسئولیت داشتند. از آن تاریخ به بعد، راننده صبحها خودروی دولتی را پارک میکرد و با خودرو شخصی پدر من، هم ما را به مدرسه می-رساند و هم پدرم را. به یاد میآورم که پدرم مدتی بنا به ضرورت از خودروی دولتی استفاده میکردند. علیرغم خودروهای متنوع و مدل بالایی که در آن مجموعه وجود داشت، تنها یک پیکان مورد استفاده پدر من بود. روزی به وی گفتم که حداقل یک پیکان بهتر، میآوردید؛ به من گفتند:

اگر ز باغ رعیت ملک کند سیبی برآورند غلامان او درخت از سیب

فردی که بعد از پدر من، در‌‌ همان مجموعه به جای پدر من آمد، سه راننده در اختیارش بود با سه خودروی دولتی؛ یکی در اختیار خودش، یکی در اختیار خانوادهاش، و دیگری در اختیار پدر و مادرش. کاری به این ندارم که این کار از لحاظ شرعی و قانونی درست بوده است یا خیر. آنچه اینجا مهم است، همین شعر بالاست. وقتی که کارکنان درآمد کافی ندارند و مدیر از اموال دولتی استفاده میکند، آنها هم سعی میکنند به گونهای دیگر کمبودهای خود را جبران کنند. خود شما هم در همین مصاحبه فرمودهاید که همه به لحاظ تقوا در یک سطح نیستند.

۲. نکته دیگری که در سالهای سازندگی وجود داشت و زمینه را برای فساد مهیا کرد، سیاستهای اقتصادی این دولت بود. به دلیل این سیاستها، میزان امکانات حقوق مدیران شرکتهای تابعه دولت، به یکباره چند برابر شد؛ به گونهای که به عنوان مثال، حقوق مدیرعامل یکی از شرکتهای تابعه دولت، چهار برابر حقوق یک استاندار یا وزیر بود. همین مسئله، حتی موجب اختلافاتی بین استاندار وقت استان، با وزیر مربوطه شد. وقتی که استاندار (که فردی سالم و با تقوا بود) توان دیدن این مسئله را ندارد، ما چطور از یک کارمند جزء که با تورم آن سالها حتی از پس مخارج روزمره خود بر نمیآمد، انتظار داریم که با سلامت کامل کار کند؟ مسئله به همینجا ختم نمیشود، بلکه سیاستهای تعدیل نیرو بسیاری از افراد را با ناامنی شغلی مواجه نمود.

۳. ریخت و پاشهایی که در دولتهای سازندگی و اصلاحات رخ داد، بسیاری از افراد ناسالم را به طمع انداخت و پس از بینظمیهایی که در دولت آقای احمدینژاد بروز کرد، این افراد از فرصت استفاده کردند.

۴. نکتهای هم در خصوص نمایندگان مجلس فرمودهاید. در نظام اسلامی، اصل بر این است که قاطبه مسئولین اعم از مسئولین اجرایی، نمایندگان مجلس، مسئولین قضائی و سایرین بر مبنای وظیفه و تکلیف شرعی عمل میکنند، نه بر مبنای امیال و هواهای نفسانی یا گرایشات سیاسی. به همین خاطر، من اگر به جای شما بودم، عرض میکردم که ما بنا به تکلیف و وظیفهای که تشخیص دادهایم عمل میکنیم و این دوستان هم بنابر وظیفه و تشخیص خود؛ ممکن است تفاوت دیدگاهها منجر به تفاوت در وظایف تشخیص داده شده، باشد. هر کس که تلاش خود را برای تشخیص تکلیف و وظیفهاش و اجرای آن انجام دهد، نزد خدا ماجور است. «للمصیب اجران و للمخطیء اجر واحد.»

۵. اما بحثی که در خصوص، بیقانونی و تمایل ما (یعنی 5/49درصد) به تقابل با قانون فرمودید. نکته اول اینکه شدیدترین انتقادات از سوی اصولگرایان به دولت آقای احمدینژاد در خصوص عدم تمکین از قانون بود. آنجا که مصلحت ایجاب میکرد، این انتقادات علنی میشد و آنجا که رسانهای کردن آنها به صلاح کشور نبود، این انتقادها خصوصی مطرح میشد. اینکه به دلیل مصلحت نظام، کسی انتقاد علنی نکند به معنای تمایل به بیقانونی نیست.

نکته دوم، اینکه ما هنوز سال ۸۸ و تمکین دوستان شما نسبت به قانون را فراموش نکردهایم. به یاد دارید که جناب عالی با یکی از دوستان، به دفتر یکی از مسئولین ستاد آقای موسوی رفتید. چون وی حضور نداشت، یادداشتی تنظیم شد که محتوای آن ضرورت تمکین از قانون و پذیرش نظر مقام معظم رهبری، بود. تا جایی که من در خاطر دارم، وی بعد از آن یادداشت، هیچ عکس العملی مبنی بر پذیرش قانون و تمکین از رهبری از خود نشان نداد. اگرچه امروز داعیه تمکین از مقام معظم رهبری دارد. حال، خود شما قضاوت بفرمایید که ما قانونگریزیم یا دوستان شما؟ این روش قضاوت درست نیست که اگر قانونگریزی از سمت کسانی باشد که مخالف ما هستند، بد است، اما از دوستان ما پسندیده و صواب است.

در ‌‌نهایت، ما هم (5/49درصد) که به آقای روحانی رای ندادیم بر اساس تشخیص خود، شخص دیگری را اصلح دانستیم و به تکلیف شرعی خود عمل کردهایم. آقای احمدینژاد برای عده قلیلی که بعد از انتخابات سال ۸۸ به خیابانها آمده و ایجاد آشوب کرده بودند، از اصطلاح «خس و خاشاک» استفاده کرد، شما و دوستانتان چه جنجالی به پا کردید! حال خود شما بفرمایید، ما باید در مقابل این صحبت شما چه عکس العملی نشان دهیم. من میگویم که اگر شما درست میگویید، خدا از ما بگذرد که در نظام اسلامی به دنبال قانونگریزی و اخلال هستیم و اگر آنچه شما درباره ما گفتهاید اشتباه است، از خدا میخواهیم که از شما بگذرد.

والسلام علی من اتبع الهدی

سیدمحمدصادق سیدخاموشی
https://shoma-weekly.ir/R8G2Qt