حال کمتر از یکماه از آن حادثه تلخ، شاگرد دیگری از مکتب امامصادق(ع)، در بهترین لحظات ماه مبارک رمضان و شب قدر، به خون خود میغلتد و بار دیگر مظلومیت روحانیت را به رخ میکشد.
اگرچه حجّتالاسلام محمّد خرسند برخلاف طلبه همدانی، چهرهای شناخته شده محسوب میشود و در قامت امامت جمعه کازرون و عضویت در شورای مرکزی حزب مؤتلفه، سالها مشغول فعالیت بود، امّا اکنون که به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مرور مواضع وی از فرهنگ تا سیاست خالی از لطف نیست.
*مبادا متولیان فرهنگ دچار لاابالیگری فرهنگی شوند
«بنده یکی از آسیبهای عرصه فرهنگ را این میدانم که متولیان فرهنگی ما، معنا و مفهوم فرهنگ را به خوبی نفهمند و دچار لاابالیگری فرهنگی شوند. اینکه مسئولین، فرهنگ را عرصه مبارزه تلقی نکنند و وجود دشمن را در عرصه فرهنگی، توهم بدانند، این بزرگترین خطر و آسیب است، اما زمانی که ما فرهنگ را عرصه کارزار بدانیم، اینجا است که مجاهدت و مبارزه و مقاومت مفهوم پیدا میکند.
احساس خطری که به انسان دست میدهد این است که یک عدهای دچار وادادگی و انفعال شدهاند و در برابر تهاجم فرهنگی غرب، دستهایشان را بالا بردهاند و تغییر هویت دادهاند. لذا میبینیم که ارزشها و اولویتهایشان تغییر پیدا میکند. همه اینها خطر محسوب میشوند».
*شکستن قبح مذاکره، یکی از راههای نفوذ آمریکاست
غرض آمریکایی ها از مذاکرات هسته ای، حل مشکل هسته ای جمهوری اسلامی ایران نبوده است. آنها خوب میدانستند و میدانند که جمهوری اسلامی به دنبال فناوری نظامی برای موضوع هسته ای نبوده و نیست ... هدف آنها این بود که به بهانه توافق هسته ای و ارتباطاتی که با جمهوری اسلامی برقرار میشود، بتوانند در کشور ما اختلاف بیاندازند و یک عده ای را به عنوان موافق و عده ای دیگر را به عنوان مخالف وادار به ایجاد فضای دوقطبی در کشور کنند ... امروز بحث نفوذ، بحثی جدی است. نفوذ فقط این نیست که دشمن، جاسوس به داخل ما بفرستد. برای آنها، نفوذ فکری از همه چیز مهم تر است؛ اینکه بتوانند در فکر و اندیشه تصمیم گیران و تصمیم سازان ما، رسوخ کنند و بتوانند آنها را از رسالت هایی انقلاب اسلامی برعهده مسئولین گذاشته دور کنند و به این باور برسند که اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی، قابلیت تحقق و عملی شدن ندارند، شعارهای انقلاب را شعارهای پوچ و بی معنا بپندارند و برخی ها را از گذشته انقلابی خودشان نادم کند.
دشمن در صدد تقویت این جریان، در مقابل جریان اصیل و انقلابی است. هدف عمده آنها از نفوذ، این شکل نرم از نفوذ است؛ وگرنه الحمدلله با سیستم اطلاعاتی که در کشور ما وجود دارد و اقتداری که در نیروهای مسلح ما وجود دارد، امکان اینکه آنها بتوانند نیروهای خودشان را به کشور ما نفوذ بدهند بسیار کم است.
نفوذ آنها بیشتر نفوذ بر فکر، اندیشه و بر افکار عمومی، بویژه بر فکر و اندیشه تصمیم گیرندگان و تصمیم سازان در مراکز قدرت جمهوری اسلامی است. یکی از راه های نفوذ، شکستن قبح مذاکره و رابطه با آمریکا است. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند به غیر از برجام در هیچ موضوع دیگری نباید با آمریکایی ها مذاکره بشود به همین خاطر است.
*عملی کردن سخنان رهبری، وظیفه شرعی و قانونی مسئولان
اجرایی و عملی کردن فرمایشات رهبری، وظیفه قانونی و شرعی همه مسئولین است؛ یعنی وقتی که مقام معظم رهبری مطالبه و وظیفه ای را معین میکنند، هم وظیفه قانونی و هم وظیفه شرعی همگان است که به آن عمل کنند.
*مذاکره با کدخدا، نوچههای او را پرروتر کرد
قرار بود با کدخدا مذاکره بشود تا نوچه های کدخدا مزاحمتی ایجاد نکنند و پررویی نکنند، اما دیدم که مذاکره با کدخدا، نوچه های او را هم پررو تر کرده است و ما امروز میبینیم که قطر، عربستان، کویت و امارات پا را از گلیم خودشان درازتر کرده اند و غرور ملی ایرانیان خدشه دار شده است. خب این وظیفه اولیه دولت و بویژه دستگاه سیاست خارجی ما است که عکس العمل نشان دهد. متأسفانه نه تنها شاهد برخورد نبوده ایم بلکه در برخی موارد، امتیازاتی هم داده شده است! مثل همین تغییر معاون وزیر خارجه که یکی از خواسته های سعودی ها بوده است. حالا تغییر یک امر طبیعی است، اما شما چرا باید تغییری انجام بدهید که خواسته دشمنان ما بوده و بعد در رسانه های بین الملی اینگونه استنباط شود که جمهوری اسلامی با این کار، قصد امتیاز دادن به عربستان را داشته است.
امروز باید کشور و دولت ما، از تمام ظرفیت خود، از جمله نفوذی که در منطقه داریم و نیز از طریق سازمان کنفرانس اسلامی استفاده کنیم و با به خدمت گرفتن وکلای زبردست، از مجامع حقوقی بین الملی پیگیری های لازم را انجام دهیم تا رژیم عربستان را وادار به پذیرش مسئولیت خود در قبال جنایت منا کنند تا التیامی باشد بر داغی که خانواده های حجاج بیت الله الحرام متحمل شده اند.
*برخی جریانها وقتی رأی نمیآورند آرای مردم را پوپولیستی میخوانند
بهتر است که جریانات سیاسی، از رأی و خواسته مردم استفاده ابزاری نکنند و اینگونه نباشد که وقتی اتفاقی به نفع آنها رقم می خورد، آن را حماسه و حضور باشکوه مردم قلمداد کنند و هر کجا که به نفع آنها نیست، آراء پوپولیستی و توده ای قلمداد کنند و برای آن ارزشی قائل نباشند.
نمونه های فراوانی وجود دارد. شما ببیند در انتخابات های گوناگون، این جریان هرگاه که موفق شده است، آن را در بوق و کرنا کرده اند و از آراء مردم دم می زنند؛ اما هر گاه رأی نیاورده اند، اصل انتخابات را زیر سؤال برده اند. یعنی انتخابات و رأی مردم نزد جریان فتنه گر، زمانی ارزش دارد که به نفع آنها باشد. در بحث حقوق بشر، در بحث آزادی های مدنی و در همه این مقولات، آقایان دچار تناقض در گفتار و عملکرد هستند. بدی های دیگران را خوب می پندارند؛ خوبی های نظام جمهوری اسلامی را زشت جلوه می دهند.
*دشمن، دوستیاش نیز دشمنی است
خواص باید بصیرت داشته باشند، مرعوب نشوند و حب جاه و مقام آنها را فریب ندهد؛ در دفاع از نظام و نه گفتن به دشمن؛ که همانا مقام معظم رهبری از آن به عنوان جهاد کبیر یاد کردند تردید نکنند. دشمن، دوستیاش نیز دشمنی است؛ یعنی اگر در جایی هم ادعای دوستی می کند، این یک نوع دشمنی است و او مترصد این است که از فرصت بوجود آمده استفاده کند و اصل نظام اسلامی را از بین ببرد. بنابراین خواص باید مراقب باشند و با تدبیر و تبعیت محض از ولایت و رهبری حرکت کنند. در جنگ احزاب نیز مسلمانها پشت سر پیامبر حرکت می کردند و تابع ایشان بودند و در حالی که این جنگ در فصل سرما بوقوع پیوسته بود، آنها سرما، گرسنگی و بی خوابی را تحمل کردند و با مقاومت خود، دشمن را مجبور به عقب نشینی و بازگشت به مکه کردند و از بدین طریق، زمینه فتح مکه از جنگ احزاب فراهم شد. امروز هم اگر ما از عربده های دشمن نترسیم و با محوریت ولایت و رهبری همدل و همزبان باشیم، قطعاً دشمن شکست خواهد خورد و نقشه های او نقش برآب خواهد شد.
*هرگاه بچههای انقلاب را باور نکردند و به غربزدهها میدان داده شد، ضربه خوردیم
یکی از امتیازات انقلاب اسلامی، رویشها و تربیت کردن انسانهای شایسته ای است که شما امروز نمونه آن را در لبنان، فلسطین، یمن، بحرین، سوریه، عراق و افغانستان شاهد هستید. این هایی که امروز با این جریانات تکفیری مبارزه می کنند، تربیت یافتگانانقلاب اسلامی هستند. در خود کشور ما، این تحولات بزرگی که بوجود آمده، این خودکفایی که بوجود آمده و این اعتماد به نفسی که ایجاد شده، همگی ناشی از میدان دادن به بچه های انقلاب و کادرسازی ایکه از آنها صورت گرفته بوده است.
در مقابل، هر جا که بچه های انقلاب را باور نکردند، آنها را پس زدند و به غرب زده ها میدان داده شد، ما به مشکل بر خوردیم. امروز اقتصاد ما مشکل دارد، چون میخواهیم با روحیه غیر جهادی و نسخه های غربی نظیر بانک جهانی، اقتصادمان را سامان بدهیم؛ خب وضع اقتصاد ما نه تنها بهتر نشده، بلکه روز به روز مشکلات بیشتر شده است. اما اگر بچه های انقلاب را باور کنیم، به آنها بها بدهیم و امکانات لازم را در اختیارشان قرار دهیم، قطعاً مشکلات اقتصادی ما هم بر مبنای الگوی اقتصاد مقاومتی حل خواهد شد.