گفتگوی ویژه

نگاهی بر نشستهای ناتمام اندیشههای راهبردی

کرسی‌های آزاداندیشی برای تعالی علم، دانش و بینش و اقناع همدیگر است. ایشان فرمودند در دانشگاه‌ها کرسی‌هایی برقرار شود و به‌جای اینکه در گوش همدیگر پچ‌پچ کنیم و شبهاتی باشد یا دشمنان برای ما شبهاتی را ایجاد کنند، این کرسی‌ها را تشکیل بدهند.
امیر زینلی - رهبر انقلاب در چهارمین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع «آزادی»: ما می‌خواهیم نظر اسلام را در خصوص «آزادی» پیدا کنیم و با کسی در این‌باره رودربایستی نداریم. این صحبت ها در آخرین نشست اندیشه های راهبردی انجام شد و از 23 آیان 91 تا به حال نشست ها برگزار نشده است. با دکتر علی رضا اسلامی در این باب گفتگو کرده ایم.

***

نشست اندیشه‌های راهبردی که در حضور رهبری انجام می‌شد، آیا تعطیل شده یا به سبک دیگری ادامه یافته است؟

چهار نشستی که در زمینه اندیشه‌های راهبردی خدمت مقام معظم رهبری تشکیل شد، تبدیل به مرکز الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی شده که رئیس آن آقای دکتر واعظ‌زاده است. آقا هم قبلاً حکم داده بودند. اینها مسئول شدند مدلی برای حکومت اسلامی در بیاورند که ابعاد مختلف را بررسی کنند و به‌جای کلمه توسعه که کلمه‌ای غربی است و نکات منفی در آن وجود دارد، مقام معظم رهبری از کلمه پیشرفت استفاده کردند که جنبه‌های مثبت دارد، البته با قید اسلامی و ایرانی. الان آن مرکز مشغول است و کارگروه‌هایی را تقسیم کرده است و گروه‌های مختلفی در باره زیرساخت‌ها و مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیت و دفاع فعالیت می‌کنند که گروه امنیت و دفاع اندیشکده امنیت و دفاع نام دارد. اتفاقاً تعدادی از جلساتشان را شرکت کرده‌ام. آنها در حوزه امنیت و دفاع در حال تنظیم مدل‌‌ها و الگوهایی هستند. قرار بود نتایج اینها زودتر در بیاید، ولی به تأخیر افتاده و کامل نشده است و خوب بود اگر اینها کامل می‌شد و در برنامه پنج ساله ششم کشور ـ که در مجلس در دست بررسی است ـ لحاظ می‌شد. تا در پنج سال آینده به این نکات توجه شود. کما اینکه مقام معظم رهبری موضوع اقتصاد مقاومتی را در نامه‌شان مطرح فرمودند و خواسته‌اند ترتیبی داده شود تا در چشم‌انداز برنامه پنج ساله قرار بگیرد.

در چهارمین و آخرین نشست اندیشه‌های راهبردی، مقام معظم رهبری نکات مهمی را از جمله در باره آزادی مطرح کردند. از جمله آن که که می‌خواهیم نظر اسلام را در خصوص آزادی پیدا کنیم و با کسی در این زمینه رودربایستی نداریم. یعنی تا حالا نظر اسلام در باره آزادی یافت نشده است؟

نمی‌شود گفت یافت نشده یا شده است، ولی چون جای کار فراوان دارد، از این جهت منظور ایشان این بوده است روی این موضوع بحث و بررسی شود و ابعادش در بیاید.

شاید نظر ایشان بر این بوده است آزادی که الان دنبالش هستیم، مثل بقیه مواردی که در علوم انسانی هست به سبک غربی وارد شده است و باید آن را بومی و اسلامی کنیم.

بله، ایشان در آن سخنرانی‌شان در آن زمان در باره آزادی ـ که موضوع جلسه هم همین مقوله بود ـ بحث‌هایی را مطرح و بعد هم ابعادش را تبیین کردند. البته ایشان در خصوص آزادی با ابعاد مختلفی که دارد بیش از 1200 بار در سخنرانی‌های گوناگون و بیاناتشان مطالبی را فرمودند. ایشان در سال‌های مختلف، از جمله سال‌های 1365 و 1366 چند جلسه راجع به آزادی در خطبه‌هایشان بحث کردند. در دانشگاه تربیت مدرس، امیرکبیر و جاهای دیگر مثلاً با هیئت دولت موارد مختلف را بحث و در باره آزادی بیانات فراوانی را مطرح کردند که اگر همه اینها دسته‌بندی شوند خیلی مفید است.

در باره آزادی فرموده‌اند هنوز هیچ منظومه فکری به وجود نیامده است. این حرف چه تفسیری دارد؟

اگر بخواهیم راجع به آزادی صحبت کنیم، شاید قدری مفصل شود. در فرهنگ اسلام راجع به آزادی بحث‌های متعددی را مطرح کرده است، مثلاً در بعد عقیده، اسلام معتقد است «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»، هیچ اجباری در پذیرش حق، یعنی دین خدا وجود ندارد و مردم آزادند، اما به این معنی نیست که عقیده باطل داشته باشند، ولی اگر عقیده صحیحی نداشتند تحمل می‌کند. اگر داستان تمام انبیا را در قرآن مرور بفرمایید در می‌یابید همه را به عقیده صحیح هدایت کرده‌اند، مثلاً توحید و اینکه فقط بنده خدا باشند و از سایر قیود رها باشند، چه هواهای نفسانی، چه اشخاص و چه طواغیت اجتناب کنند. حالا اینکه چند نفر عمل کرده‌اند؟ عده انگشت‌شماری است. مثلاً حضرت ابراهیم(ع) با اینکه سالیان درازی مردم را هدایت کرده است، ولی فقط خودش، ساره و حضرت لوط(ع) از منطقه بابِل عراق ایمان آوردند و بعد هم مجبور به مهاجرت شدند و به فلسطین رفتند. حضرت نوح(ع) 950 سال مردم را به خداپرستی دعوت کرد که از بندگی و بردگی دیگران آزاد و فقط بنده خدا باشید، ولی بعد از این همه سال فقط هشتاد و خرده‌ای نفر به ایشان ایمان آوردند و سوار کشتی‌اش شدند و نجات یافتند. نبی مکرم اسلام(ص) مردم را به اسلام دعوت کرد، ولی همه ایمان نیاوردند. خیلی‌ها کافر، برخی یهودی و عده‌ای مسیحی بودند. لذا پس «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» اجباری در پذیرش دین حق نیست. چرا؟ چون فرد باید بدان برسد، ولی دین، حق است و برای همین هر کس بخواهد به حق برسد به دین می‌رسد.

بُعد دوم اعمال است. در اعمال حیطه‌ای به نام تکلیف وجود دارد که واجب و حرام است. هر کار واجب را باید و هر کار حرام را نباید انجام داد. در انجام اعمال دینی اگر در تعارض با دیگران باشد قیودی به آن می‌خورد.

حوزه بعدی مستحب، مکروه و مباح است. در اینجا هم می‌گوید حوزه آزادی‌ات اینهاست که مستحبات را عمل کنی و به مکروهات و مباحات نپردازی. شرطش این است که تعارضی با دیگران نداشته باشد. بهتر است بگوییم در حوزه اخلاق به ارزش‌ها پایبندیم. در احادیث ما فراوان آمده است و می‌توان به آنها استناد کرد، مثلاً حضرت علی(ع) در نامه‌شان به فرزندشان می‌فرمایند: «وَ لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً»، بندگی خدا را بکن خدا تو را آزاد آفریده است. در آفرینش و خلقت انسان، انسان فقط باید بنده خدا باشد و بندگی هیچ‌کس غیر از خدا را نباید بکند. این به نفع انسان است، چون از سایر قیود و بندگی‌ها رها و آزاد می‌شود. حضرت موسی(ع) به فرعون می‌فرماید: «تو آمده‌ای و می‌خواهی بر من منت بگذاری که مرا بزرگ کرده‌ای؟ تا بنی‌اسرائیل را بنده خودت کنی؟» قرآن می‌فرماید نباید بنده فرعون‌ها و فرعونیت باشید، چه نفستان و چه بیرون از نفستان.

حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «إِنَّ آدَمَ لَمْ یلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَه وَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَارٌ»، آدم بنده، برده، کنیز، کلفت و نوکر آفریده نشده، بلکه خداوند شما مردم را حرّ یا آزاد آفریده است.

در روایت دیگری می‌فرماید: «مَنْ تَرَکَ الشَّهَوَاتِ کَانَ حُرّا»، هر کس شهواتش را ترک کند، آزاد می‌شود و دیگر بنده شهواتش نیست. «لا یسترقّنّک الطّمع و قد جعلک اللّه حرّا»، طمع موجب بندگی تو نشود، زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است.

«مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ»، هر کس زهد دنیا را پیشه کند، خدا بنده‌اش را آزاد کرده و خداوند از او راضی شده است.

در حدیث دیگری می‌فرماید: «إِنَّ الْحُرَّ، حُرٌّ عَلَى‏ جَمِیعِ‏ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَه صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاکَّتْ عَلَیْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَکْسِرْهُ»، کسی که آزاد باشد مشکلات او را از میدان به در نمی‌کند و بر این مشکلات صبر می‌کند.

موضوع دیگری که ملاک ما هست و قانونمند هم در آمده، قانون اساسی ماست. خبرگان قانون اساسی و فقهای بزرگ نظام 70، 80 نفر نشسته‌اند و قانون اساسی را تدوین کردند و حضرت امام(ره) هم به عنوان مرجع دینی و رهبری زیرش را امضا کردند. در قانون اساسی بیش از 40 اصل راجع به آزادی است. مثلاً اصل 2، بند 6 می‌گوید: «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا». اصل 3، بند 7 می‌گوید: «تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون»، یعنی دولت موظف است این آزادی‌ها را تأمین کند. اصل 8 امر به معروف و نهی از منکر که یک نوع آزادی است که اگر خلاف یا بدی‌ای دیدید تذکر بدهید و امر یا نهی کنید. آزادی‌ها در اصل یک نوع مقید و تفکیک‌ناپذیر هستند و هیچ فرد، گروه و مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی خدشه وارد یا آزادی‌های مشروع را با وضع قوانین و مقررات سلب کند. فکر نمی‌کنم در دنیا کشوری باشد که به این دقت در قانون اساسی‌اش این نکات را آورده باشد. مثلاً اصل 12 آزادی در دین و مذاهب است. مذاهب در دینشان آزادند، مثل مذهب حنبلی و امثالهم. اصل 13 می‌گوید: «ادیان الهی در دینشان آزادند.» مثلاً یهودیت، مسیحیت و زرتشتی. اصل 15 به آزادی زبان‌های محلی و قومی اشاره می‌کند. اصل 23 راجع به آزادی عقاید است و می‌گوید تفتیش عقاید ممنوع است، مگر اینکه مخل مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. اصل 24 در باره آزادی مکاتبات و هر گونه استراق سمع ممنوع است. اصل 26 به آزادی احزاب می‌پردازد و هر گونه تشکل صنفی، سیاسی و دینی آزاد است و می‌توانید این نوع تشکل‌ها را در چهارچوب قانون ایجاد کنید. اصل 27 آزادی تشکیل اجتماعات است، مگر اینکه مخل مبانی اسلام باشد. اصل 28 در باره آزادی شغل است. اصل 30 به آزادی تحصیل علم می‌پردازد. البته تحصیل علم اجباری است. اصل 33 آزادی تعیین محل اقامت است و کسی را نمی‌توانید تبعید کنید یا اقامت اجباری به او بدهید، مگر بر اساس قانون باشد. اصل 34 آزادی دادخواهی، یعنی هر کس آزاد است برود و به دادگستری شکایت کند. اصل 35 آزادی در انتخاب وکیل است. محدودیت آزادی در اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی است، یعنی نمی‌توانید کار و کسبی داشته باشید که به مردم ضرر بزند. اصل 41 در باره آزادی تابعیت ایرانی داشتن است. اصل 44 آزادی اقتصادی است، مگر خلاف اسلام یا بخش تعاونی دولتی باشد. اصل‌های 46 و 47 به آزادی مالکیت می‌پردازد. اصل 56 در باره آزادی حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش است. اصل 65 به آزادی مردم برای بیان مذاکرات مجلس و شنیدن آنها اشاره می‌کند. یا آزادی‌هایی که قوه مقننه داده است مثل تفسیر و تصویب قوانین، تحقیق و تفحص، آزادی بیان که در اصول 71، 77، 73، 76، 86 و 84 آمده است. ممنوعیت جلوگیری از اخذ رأی مردم. یعنی مردم که می‌خواهند به کاندیدایی رأی بدهند دولت موظف رأی‌شان را بگیرد. همه در رأی‌ دادن به نامزدها آزادند که در اصل‌های 62 و 68 آمده است. ممنوعیت حکومت نظامی مگر به تصویب مجلس برسد و موقتی باشد در اصل 79 قید شده است. اصل 90 به آزادی شکایت از طرز کار قوا می‌پردازد. آزادی تشکیل شورا در اصل 104، آزادی انتخاب مردم در مرجع و رهبر در اصل 107، آزادی انتخاب مردم در رئیس‌جمهور در اصل 114، دفاع از آزادی‌های سایر ملل در اصل 154، آزادی هر نوع فعل قانونی حتی قبل از وضع قوانین ـ که خیلی جالب است ـ در اصل 169، آزادی شکایت کردن در اصل 159 و آزادی در تظلم از مقررات یا مجریان دولتی در اصل 173 آمده است. قانون اساسی ما که برگرفته از اسلام است بیش از 40 اصل راجع به آزادی‌های مختلف و متنوع بیان کرده است. البته همه اینها حدودی دارد که اسلام و قوانین و مقررات تعیین می‌کند.

بحث آزادی موضوع آخرین نشست اندیشه‌های راهبردی است و یکی از زیر مجموعه‌های کرسی‌های آزاداندیشی است که مقام معظم رهبری تأکید فراوانی به آن داشته‌اند. هنوز به کرسی‌های آزاداندیشی جدی پرداخته نمی‌شود و جدی گرفته نشده‌اند. فکر می‌کنید این امر به این دلیل است که در کشور ما اهمیت چندانی به اندیشه نمی‌دهند یا بعضی‌ها از کرسی‌های آزاداندیشی هراس دارند؟

اگر قدری به سابقه این موضوع برگردیم، قضیه روشن‌تر می‌شود. اول باید بفهمیم ریشه آزادی چیست؟ مردم در اروپا سال‌های سال تحت حاکمیت اشراف و کلیساها بودند. بعد که رنسانس و انقلاب صنعتی رخ داد، کم‌کم از قید و بندها آزاد شدند و موضوع آزادی مطرح شد. افراد زیادی هزاران مقاله و کتاب نوشتند و سخنرانی‌های متعددی در این زمینه انجام شد. اروپایی‌ها به دلیل فضای قبل از رنسانس و انقلاب صنعتی که در بند بودند.

در ایران تا قبل از انقلاب مشروطه اصلاً این بحث مطرح نبود، چون ایران شرایط خاصی داشت و اصلاً در آن فضا نبود. روشنفکران آن موقع اکثراً از اشراف، تحصیلکرده اروپا و تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند، از این‌رو موضوع آزادی را از آنجا گرفتند و به فرهنگ ایران آوردند. آزادی در ایران به مفهوم ضد مسجد، ضد روحانیت و ضد دین شد و می‌خواستند از قید و بندهای مذهبی رها شوند. مثلاً رضاخان یا کسروی که بحث آزادی را در آن دوره مطرح می‌کنند حتی می‌گفتند حروف عربی و رسم‌الخط فارسی، دین، تشیع و حجاب را باید حذف کنیم تا آزاد باشیم. در واقع مدل و الگویشان تقلید از غرب بود، ولی به فرهنگ اسلام که برگردیم به آزادی معنوی در روایات ما مفصلاً پرداخته شده است. آزادی‌های فردی و اجتماعی هم در قانون اساسی ما تبیین شده است که نمونه‌هایش را اشاره کردم. مثلاً در فرهنگ اسلامی باید صراحت لهجه وجود داشته باشد که در امر به معروف و نهی از منکر هست و می‌توانید به دولتمردان و مسئولین امر به معروف و نهی از منکر کنید. این یک وظیفه است و در دینمان آمده است. اصلاً با فرهنگ غرب که بحث آزادی را مطرح کرده زمین تا آسمان فرق می‌کند. اگر این را متوجه شویم و ابعاد آزادی در اسلام چیست، بسیاری از گره‌هایمان باز خواهد شد.

قرآن کریم در سوره اعراف آیه 157 می‌فرماید: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»، پیغمبر(ص) آمده است تا این غل و زنجیرها و به زمین چسبیدن‌هایمان را از دست و پای ما باز کند تا آزاد شویم تا بنده خدا باشیم و بنده هیچ‌کس دیگری نباشیم. منشاء آزادی غرب و سکولاریسم اومانیسم است و می‌گوید ما زیر بار کلیسا و خدا ـ البته خدای آنها ـ نمی‌رویم. بعد می‌گوید انسان در اخلاق، حوزه سیاسی و اجتماعی ملاک است و هر کاری بخواهد می‌کند، چون آزاد است. بنابراین می‌توانید همجنس‌بازی هم بکنید و احزابی هستند که اصلاً به این امر مفتخرند. می‌دانیم اخلاقیات حد و مرزی ندارد. این تفکر با خداسالاری در اسلام فرق می‌کند. منشاء آزادی در اسلام توحید، ایمان به خدا و کفر به طاغوت است، چه طاغوت درونی و هواهای نفسانی و شهوانی و چه طاغوت بیرونی نظیر دشمنان، دستگاه پهلوی یا استکبار جهانی و امریکا. اسلام می‌گوید باید در مقابل اینها آزاد و حرّ باشید. خدا تو را آزاد آفریده است. «جَعَلَکَ الله حُرّاً» خداوند تو را حرّ آفرید، بنده غیر خدا نباش. طبق بیانات مقام معظم رهبری رویکرد ما در اسلام و ایران باید همین باشد. در غرب چه آنهایی که در اردوگاه مارکسیسم و لیبرالیسم بودند، در باره آزادی بیانیه می‌دادند، در حالی که خفقان‌ها و سانسورهای زیادی بود و مقیدات زیادی داشتند. در اسلام ملاک داریم که هر کس هر کاری که دلش می‌خواهد نمی‌تواند بکند. در اسلام آزاد هستیم دینمان را انتخاب کنیم و هیچ اجباری نیست، در سوره بقره و آیه معروف به آیه‌الکرسی آمده است که «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ». از آن طرف در اعمال و امثالهم حدود و مقرراتی دارد.

کرسی‌های آزاداندیشی برای تعالی علم، دانش و بینش و اقناع همدیگر است. ایشان فرمودند در دانشگاه‌ها کرسی‌هایی برقرار شود و به‌جای اینکه در گوش همدیگر پچ‌پچ کنیم و شبهاتی باشد یا دشمنان برای ما شبهاتی را ایجاد کنند، این کرسی‌ها را تشکیل بدهند. حتی جوانانی هستند که تازه به دوران رسیده‌اند و نظر خوبی هم دارند. این جوانان بیایند و در یک محیط علمی نظراتشان را بیان کنند و نقد و بررسی شود. این مباحث نباید در تریبون‌های عمومی و رسانه‌ها مطرح شوند. هر کسی مطالب رسانه‌ها را می‌خواند و می‌شنود و ممکن است متوجه ابعاد و مبانی‌اش نباشد و چه بسا آثار منفی داشته باشد، ولی در محیط‌های علمی این خطر وجود ندارد. مثالی می‌زنم. در حوزه‌های علمیه ما بر این اساس بنا شده‌اند. حضرت امام(ره) بیانات اساتید و فقهای قبلی‌اش را در درس خارج فقه و خارج اصول نقد می‌کنند و به صحبت‌های سید بحرالعلوم، علامه حلی، شیخ انصاری و علامه نائینی را بیان می‌کنند و در خاتمه خیلی آزاد می‌فرمایند به این دلایل این فرمایش‌ها را رد می‌کنم. این آزاداندیشی است. بعد شاگرد امام(ره). از عظمت و شخصیت ایشان به عنوان یک رهبر و مرجع هراسی ندارد و آن مبانی را نقد می‌کند و می‌گوید نظر من چنین است. آزاداندیشی یعنی در تفکر آزاد و حر باشید تا رشد و پیشرفت کنید. اتفاقاً توفیق و تعالی تشیع نسبت به سایر مذاهب اسلامی و سایر ادیان همین است که اجازه نقد و بررسی می‌دهد و از این‌رو به روز است. به قول حضرت امام(ره) بر اساس اصول تفقه می‌کند، ولی فقهش پویا و به روز است. در حالی که اگر اهل سنت را در مبانی‌شان ببینید، هنوز دارند به فتوایی که فقیهشان مثلاً در هزار سال پیش داده است عمل می‌کنند و به‌روز نیستند و کرسی‌های آزاداندیشی در آنها وجود ندارد. حضرت آقا می‌فرمایند این کرسی‌های آزاداندیشی باید در حوزه دانشگاه هم اجرا و در دانشگاه‌های ما عملی شود. اگر عملی شود این تفکر جاری و ساری و در پدیده‌ها و موضوعات نوآوری می‌شود، یکی‌اش موضوع آزادی اندیشه و آزادی‌های مختلف است. مباحثی همچون اقتصاد مقاومتی، موضوع هسته‌ای و... در کرسی‌ها و محافل علمی نقد و بررسی دقیق می‌شود و نتیجه‌اش هم اقناع شک، شبهه و ابهامات است. همین اقناع‌سازی سبب پیشرفت و وحدت فکری می‌شود که خیلی خوب است.

https://shoma-weekly.ir/cF42xN