سیاسی

نظر امام خمینی(ره) در خصوص جهاد مسلحانه موتلفه اسلامی

شهید مطهری و شهید بهشتی در مؤتلفه از طرف امام(ره) نماینده بودند. امام(ره) که تبعید بود نظر آنها نظر امام(ره) بود. آیت‌الله میلانی هم مجتهد جامع‌الشرایط بود و حضرت امام(ره) که نظر مراجع را تخطئه نمی‌کرد و تأیید می‌کرد. حمایت امام(ره) از زندانیانی که به اتهام دست داشتن در اعدام انقلابی حسنعلی منصور در زندان بودند، نیز دلیل دیگری بر تأیید امام(ره) از این اقدام شهدای مؤتلفه بود.

خبرنگار ما طی گفتگویی با اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه و از مؤسسین حزب در باره ابعاد مختلف اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط شهدای مؤتلفه جویا شد که در ادامه آمده است.

1ـ لایحه کاپیتولاسیون و تأثیر آن بر ملت ایران

کاپیتولاسیون قرارداد ننگینی است که در جریان شکستهای ایران از روسیه تزاری از طرف دولت روسیه بر حکومت بسیار ضعیف و ذلیل فتحعلیشاه قاجار تحمیل شد. به دنبال آن کشورهای دیگر زورگوی جهان مثل انگلیس و سایر کشورهای اروپایی همین قرارداد را به ما تحمیل کردند. کاپیتولاسیون به این معنا بود که اگر هر یک از اتباع آن کشورها در ایران و یا ایرانیان خودفروخته که وابسته به آنها هستند خطا، جرم یا جنایتی مرتکب شدند در ایران نشود آنها را محاکمه کرد و باید آنها را به آن کشور بفرستند و در آن کشور محاکمه شوند.

کاپیتولاسیون ضد فرهنگ و تمدن و امنیت و آرامش یک ملت است

کاپیتولاسیون ضد استقلال و ضد حقوق بشر و ضد فرهنگ و تمدن و امنیت و آرامش یک ملت است. از آن زمان به بعد یکی از خواستههای بهحق ملت ایران لغو این قرارداد ظالمانه بود. در دوران رضاخان که رضاخان مزدور انگلیس بود و نیازی به چنین قراردادی نبود، او با هیاهو اعلام کرد ما کاپیتولاسیون را لغو کردهایم.

با آغاز نهضت امام خمینی در 15 خرداد سال 1341 وقتی ساواک و سرویسهای اطلاعاتی امنیتی خارجی متوجه شدند نمیتوانند جلوی قیام مردم علیه رژیم شاهنشاهی به رهبری امام خمینی را بگیرند، تصمیم گرفتند بار دیگر کاپیتولاسیون نظامی را در ایران برقرار کنند. این کار به صورت مخفیانه و محرمانه و به دور از اطلاع عمومی طی لایحه ننگینی انجام شد. این لایحه بهقدری ننگین و ظالمانه بود که تصویب آن را به نمایندگان فرمایشی مجلس شورای ملی وقت تحمیل کردند. پس از آن اعلام عمومی هم نکردند. لایحه کاپیتولاسیون به مستشاران نظامی آمریکا این امکان را میداد که هر کاری که میخواهند در کشور ما بکنند و به هر نحوی که میخواهند اقدام به سرکوب و کشتار ملت ایران از مردم عادی گرفته تا مبارزان و مراجع تقلید کنند و ثروتهای ملی کشور ما را به غارت ببرند و به نوامیس ما تجاوز کنند.

امام(ره): من اعلام خطر مىکنم!

وقتی امام از تصویب چنین لایحه ننگینی مطلع شد بسیار ناراحت شد و فرمود: «این چند روزى که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبى روزشمارى مىکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد... عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند... آقا، من اعلام خطر مىکنم! اى ارتش ایران، من اعلام خطر مىکنم! اى سیاسیون ایران، من اعلام خطر مىکنم! اى بازرگانان ایران، من اعلام خطر مىکنم! اى علماى ایران، اى مراجع اسلام، من اعلام خطر مىکنم! اى فضلا، اى طلاب، اى مراجع، اى آقایان، اى نجف، اى قم، اى مشهد، اى تهران، اى شیراز، من اعلام خطر مىکنم

بعد امام فرمود: «والله، گناهکار است کسى که داد نزند؛ والله، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکنداین فرمایش امام به معنی اعتراض نیست. از اعتراض بالاتر است و باید اقدامی کند و اگر اقدامی نکند مرتکب گناه کبیره شده است.

2ـ اعدام انقلابی حسنعلی منصور به دست شهدای مؤتلفه

پس از تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون توسط مجلس فرمایشی شورای ملی وقت حسنعلی منصور به عنوان نخستوزیر شروع به جسارت به امام، مراجع تقلید، اسلام و روحانیت کرد. بعد معلوم شد میخواهند این لایحه به تصویب رسیده را اجرا کنند. به همین علت مبارزان به این نتیجه رسیدند باید جلوی این قضیه را بگیرند و با اعتراض و تظاهرات نمیتوان جلوی اجرایی شدن این مصوبه را گرفت و باید اقدامی انجام شود که نهایتاً تصمیم به اعدام انقلابی حسنعلی منصور گرفته شد.

وقتی در بیدادگاه شاهنشاهی از شهید حاج صادق امانی پرسیده شد چطور شما با این آرامش و تدین و تقوا دست به اسلحه بردید و منصور را زدید؟ ایشان هم آرام پاسخ داد چون مجتهد جامعالشرایط ما فرمود والله، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند. ما دیدیم باید فریادی زده شود که در کاخ سفید آمریکا شنیده شود و آن از دهان گلوله است و این کار را کردیم.

3ـ نظر امام(ره) درباره جهاد مسلحانه مؤتلفه اسلامی

اعدام انقلابی حسنعلی منصور با رعایت تمامی موازین شرعی بود. در باره اعدام انقلابی منصور از امام(ره) سؤال نشد، چون امام(ره) به بورسای ترکیه تبعید شده بود و در بدترین وضعیت امنیتی قرار داشت و هیچ کس نمیتوانست به ترکیه برود و با ایشان صحبت کند و اصلاً امکان ارتباط با ایشان نبود، اما زمانی که امام(ره) در سال 1343 آزاد شد از ایشان در باره تشکیل سازمان جهاد مسلحانه مؤتلفه اسلامی سؤال شد. اول امام(ره) در خصوص تشکیل این سازمان به مرحوم حبیبالله عسگراولادی گفتند چرا شما این کار را میکنید. دیگران هستند که این کار را بکنند، ولی بعداً معلوم شد دیگران قدرت این کار را ندارند. با امام(ره) بحث شد که آیا امکانش هست از رژیمی که کشتار مردم در فاصله روزهای 15 تا 18 خرداد سال 1341 را انجام داده و بعد قضیه فیضیه و سایر قضایا و کاپیتولاسیون را به وجود آورده است، انتظار نرمش داشت و با چنین رژیمی به سازش رسید؟ معلوم بود نمیشود. دو راه بود یا شاه و رژیم شاهنشاهی برود یا اسلام. اسلام که نمیتوانست برود، پس باید شاه میرفت. امام(ره) فرمودند انجام بدهید. به شرطی که از کسی اسلحه نگیرید یا خودتان اسلحه را بسازید یا بخرید.

4ـ نظر شهید مطهری و شهید بهشتی

امام(ره) فرموده بودند اگر به من دسترسی نداشتید نظر آقایان مطهری و بهشتی بهجای نظر من قبول است و برای شما حجت شرعی است. در جلسهای با حضور شهید حاج صادق امانی و بعضی دوستان دیگر بودیم که شهید اسلامی به جلسه آمد و گفت دیروز خدمت آیتالله مطهری بودم و ایشان فرمودند باید چند نفر از سران رژیم به خاک بیفتند تا روحیه ملت بازسازی شود و جلوی توطئهها گرفته شود. همان جا شهید امانی نفس بلندی کشید و گفت الحمدلله! که حکم را دادند.

نظر شهید بهشتی هم مانند نظر شهید مطهری مساعد بود که هیچ راهی باقی نمانده است جز اینکه عمل قوی و مسلّمی نشان داده شود که رژیم را سر جای خودش بنشاند، منتهی ایشان این را علنی نمیگفت. در آن شرایط نباید هم علنی میگفت.

5ـ اجازه از آیتالله میلانی

با وجود اینکه از شهید مطهری و شهید بهشتی پرسیده و تأیید آنها را گرفته بودند، اما آقایان میخواستند به کارشان استحکام ببخشند که دیگر هیچ بحثی در آن نباشد. لذا تصمیم گرفتند از یکی از مراجع محترم تقلید هم مجوز بگیرند. این مرجع تقلید مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی در مشهد بود. دو بار از ایشان سؤال شد، یک بار توسط آقای تقی سیدخاموشی و عباس مدرسی ـ که الان جزو منافقین و فراری و در پاریس است ـ که آیتالله میلانی روی زدن شاه و منصور نظر مساعد داد. بار دوم آقای تقی سیدخاموشی و آقای حاج علیاکبر حیدری خدمت آیتالله میلانی رفتند. آیتالله میلانی که حکم را دادند خیال دوستان راحت شد.

سال 1344 که از زندان آزاد شدم خدمت آیتالله میلانی رفتم. درِ گوش ایشان مسائل داخل زندان و مقاومتها را گفتم. ایشان فرمودند دوستان شما آنجا گفتند فلانی حکم زدن منصور و شاه را داده است. آیا آنجا جای راستگویی است؟ گفتم نخیر، آیتالله! جای راستگویی نیست، ولی هم شکنجهها سخت و مهیب هستند و هم گاهی اعترافات مشابه پیش میآید و لذا در بازجویی برخی مسائل لو میرود. اینطور نیست که به خاطر ضعف مبارزین باشد.

واکنش آیتالله میلانی به دستگیری خودشان

از طرف شاه سه حقوقدان ارتش خدمت آیتالله میلانی رفته بودند و به ایشان گفته بودند میگویند شما حکم اعدام منصور و شاه را دادهاید. آیتالله میلانی هم گفته بود بله، من دادهام. آنها هم گفتند شما که این حرف را بزنید جزو مقدمین علیه امنیت کشور و مقام سلطنت میشوید و ما باید شما را بگیریم. آیتالله میلانی گفته بودند من مفتی هستم و فتوا را میگویم. باید حکم خدا را بگویم. نمیتوانم حکم خدا را نگویم. الان هم از من بپرسید تکلیف شاه چیست، میگویم اینها مهدورالدم هستند و باید کشته شوند. گفتند شما که این حرفها را میزنید باید شما را دستگیر کنیم. آیتالله میلانی هم گفتند چه بهتر! شما که نمیگذارید حرفهایم به مردم برسد. وقتی مرا بگیرند مردم میپرسند چرا فلانی را گرفتند. پاسخ خواهند شنید که گفته است باید شاه را کشت. مردم هم میروند حکم خدا را اجرا میکنند و حکم خدا معطل نمیماند. آنها هم رفتند و به شاه گفتند. شاه گفت هنوز نگفته دارند ما را میکشند. این را هم که بگویند بدتر است. ول کنید. آنها هم قضیه را رها کردند. روشن است در آن شرایط لازم نبود آیتالله میلانی حکم رسمی میداد. هر کسی این حرف را بزند معلوم است یا غرض دارد یا متوجه مسائل مبارزاتی نیست.

6ـ نظر امام(ره) پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط شهدای مؤتلفه

امام(ره) هیچوقت این اقدام را نفی نکردند، منتهی مصلحت سیاسی اجازه نمیداد صراحتاً حکم آیتالله میلانی مبنی بر اجازه زدن منصور را تأیید کنند. مهم اینجا بود که افرادی را که در این باره نقش داشتند تأیید کردند. امام(ره) میدانستند آیتالله مطهری در این باره حکم داده است. امام(ره) در باره آیتالله مطهری فرمودند من همه مطالب ایشان را تأیید میکنم. آقای مطهری تنها کسی است که امام(ره) تمامی نظرات ایشان را تأیید کرده است. شهید مطهری و شهید بهشتی در مؤتلفه از طرف امام(ره) نماینده بودند. امام(ره) که تبعید بود نظر آنها نظر امام(ره) بود. آیتالله میلانی هم مجتهد جامعالشرایط بود و حضرت امام(ره) که نظر مراجع را تخطئه نمیکرد و تأیید میکرد. حمایت امام(ره) از زندانیانی که به اتهام دست داشتن در اعدام انقلابی حسنعلی منصور در زندان بودند، نیز دلیل دیگری بر تأیید امام(ره) از این اقدام شهدای مؤتلفه بود.

https://shoma-weekly.ir/f5kJsj