بین الملل

نزدیک‏ترین خشکی به بزرگ‏ترین دشمن جمهوری اسلامی



عطا بهرامی
علت واهمه آمریکا از تقویت رابطه ایران با کشورهای منطقه آمریکای لاتین در چیست؟ آیا جمهوری اسلامی ایران برای استفاده از این فرصت، استراتژی مشخصی دارد؟ آیا گسترش مناسبات ایران و آمریکای لاتین در آینده می تواند تاثیری در تغییر معادلات قدرت در فضای بین الملل داشته باشد؟   
هیچ کس در درستی این ادعا تردید ندارد که آمریکای لاتین برای دو دهه حیات خلوت آمریکا بوده است. سلطه بر این قاره به پیش از دکترین معروف «مونروئه»[1] باز می‌گردد. سد نفوذی که آمریکایی‌ها از آن صحبت می‌کردند، حفظ قاره‌ی آمریکا برای آمریکایی‌ها به معنای ساکنان کل قاره‌ی آمریکا در برابر قدرت‌های استعماری اروپایی نبود بلکه به معنای اختصاص یافتن کل قاره به ایالات متحده‌ی آمریکا بود.
ریشه‌ی ناتوانی کشورهای آمریکای لاتین در برابر سیاست مداخله گرایانه‌ی ایالات متحده به عدم وفاق ملی و عقیدتی آن‌ها باز می‌گردد که باعث شده بود قدرت مقابله با سیاست‌های سلطه طلبانه‌ی کاخ سفید را نداشته باشند. این ضعف در جهان‌بینی باعث گردید که واشنگتن با استفاده از طیفی از نخبگان و روشنفکران؛ به خصوص از دوران پس از جنگ جهانی دوم در پوشش بحث‌های مربوط به توسعه و لزوم نوسازی کشورهای منطقه، طبقه‌ی وابسته به خود را بر مقدرات این کشورها حاکم سازد و سمت‌های کلیدی سیاسی و اقتصادی را به مزدوران خود بسپارد.
این سیاست البته محدود به آمریکای لاتین نبود و در سایر کشورها نیز با موفقیت به اجرا گذاشته شد. این دوران اسفناک که با افزایش شدید فقر همراه بود، اما تجارب گران‌بهایی برای مردم آمریکای لاتین در برداشت و آن‌ها را در برابر سیاست‌های فریبکارانه‌ی بعدی آمریکایی‌ها مقاوم کرد.
یکی از کشورهایی که می‌تواند به موج استقلال طلبی آغاز شده در منطقه کمک کند، جمهوری اسلامی ایران است. نخستین عامل پیوند دهنده‌ی ایران با کشورهای آمریکای لاتین داشتن دشمن مشترکی به نام ایالات متحده‌ی آمریکا است که طرفین، خاطرات تلخی از سیاست‌های استعماری و امپریالیستی آن دارند.
توان اقتصادی و علمی ایران نیز عاملی دیگر است زیرا در دنیای کنونی بازاری آزاد برای دست‌یابی به علم وجود ندارد و بر علوم مختلف سیاست‌های محدود کننده اعمال می‌شود. کشورهای غربی با سیستم پیچیده‌ی دانشگاه‌های خود، علم را در انحصار گرفته و اجازه نمی‌دهند کشورهای دیگر بتوانند به راحتی مسیر پیشرفت‌های علمی را طی کنند.
فشارهای اقتصادی و سه دهه تحریم بر ایران باعث گردیده که با راهبرد نگاه به درون و استفاده از متخصصانی که در طی چند دهه توانسته بودند با استفاده از روزنه‌های ایجاد شده از دیوار انحصارهای موجود گذشته و راهی به آن سوی دیوارهای ایجاد شده حول دسترسی آزاد به دانش بیابند. ایران توانسته است که در حوزه‌های بسیاری وضع را تغییر داده و به جمع کشورهای تولید کننده‌ی دانش اضافه شود. امکانی که ایران در اختیار کشورهای منطقه‌ی آمریکای لاتین قرار می‌دهد جایگزین ندارد و آن‌ها می‌توانند با اتکا به دانش ایرانی مسیر استقلال طلبی را با سرعت بپیمایند.
در مقابل، کشورهای آمریکای لاتین نیز امکانات بسیاری دارند که می‌تواند برای ایران راهگشا باشد. بازار بزرگ و نظام مالی قابل اعتنایی که در برخی از کشورهای منطقه مانند: «ونزوئلا، آرژانتین، برزیل و ...» وجود دارد، اثر تحریم‌های مالی و بانکی آمریکا را از بین می‌برد. پیچیدگی‌های بازار جهانی نفت خام نیز به ایران امکان می‌دهد راحت‌تر نفت خود را به فروش برساند و حتی برنامه‌هایی مانند استفاده از طرف ثالث را مد نظر قرار دهد. 
آمریکایی‌ها با علم به این که روابط جمهوری اسلامی و کشورهای آمریکای لاتین آن‌ها را از طرف سومی به نام ایالات متحده‌ی آمریکا که در مقابل چیزی که نمی‌دهد باج‌خواهی می‌کند، بی نیاز خواهد ساخت، از راهبرد نوین طرفین خشمگین هستند. در دورانی که آمریکا هر روز بیش از گذشته به حضور نظامی در مناطق دورتر می‌اندیشد، حیاط خلوت خود را از دست رفته می‌بیند. این معنایی جز درهم فرو رفتن خطوط جبهه‌ی نبرد با ایران ندارد.
آن‌ها در دوران جنگ سرد که قدرت شوروی را در مقابل داشتند تنها با «کوبا» درگیر بودند، در حالی که هم اکنون غیر از «مکزیک» و «کلمبیا» که با تقلب در انتخابات و کودتا آن‌ها را کنترل کرده‌اند کشور دیگری را با خود همراه ندارند. این در حالی است که آمریکا توانسته است به قدرت بلامنازع جهانی تبدیل شود و نظامی هژمونیک پی ریزی نماید. هر میزان حتی به اندازه‌ی اندکی که بر قدرت کشورهای منطقه افزوده شود و هر درصدی که به رفاه مردم آن‌ها اضافه گردد، به میزان بسیار بیش‌تری بازگشت آمریکا را در آینده دشوار خواهد ساخت.
ایران و کشورهای آمریکای لاتین برای مقابله با سیاست‌های تخریبی کاخ سفید ناگزیر از ورود به تمام عرصه‌های همکاری و انعقاد قراردادهای راهبردی و بلند مدت هستند. قراردادهایی که فراتر از دولت‌ها باشد و طرفین را به هم پیوند دهد. مبادله‌های اقتصادی و فرهنگی طرفین به صورتی که روابط مردمی را نیز در پی داشته باشد به افزایش اعتماد به نفس مردم منطقه خواهد انجامید.
در پایان، بررسی تجارب تاریخی گذشته نشان می‌دهد که مردم آمریکای لاتین در وضعیت منحصر به فردی قرار گرفته‌اند. این کشورها در اسارت زاده شدند و تولدشان با حضور استعمارگران اروپایی و سپس ایالات متحده همراه بود. نابود کردن حس استقلال طلبی در مردم راهبرد اصلی آمریکا در تمام دو قرن اخیر بوده است. حمله‌ی نظامی، کودتا، کشتار خاموش با استفاده از مواد مخدر و فقر عمومی وسیله‌ی نابود کردن مردم به وسیله‌ی امپریالیسم آمریکا بوده است.ظهور قدرتی منطقه‌ای با داعیه و جهان‌بینی جهانی مانند ایران فرصت بی‌نظیری در اختیار این کشورها قرار داده است تا خود را برای همیشه از زیر یوغ آمریکایی‌ها رهایی بخشند. قدرتی نوین که داعیه‌ی سلطه ندارد و در راهبرد و ذهنیت آن چیزی به اسم استفاده‌ی یک‌سویه از منابع دیگران تعریف نشده است.
پی‏ نوشت‏:
[1] Monroe Doktrin 
 * کارشناس مسایل بین الملل- سایت برهان


https://shoma-weekly.ir/fe6UEp