اقتصاد

ناالگوی جابجایی پایتخت در سرزمین شاه‌ها

موضوع انتقال پایتخت در ایران با انتقال پایتخت در مالزی کاملا متفاوت بوده و قیاس این دو با هم، قیاس مع الفارق است. زیرا پیشنهاددهندگان محترم در ایران، نه تنها به دنبال توسعه تهران نیستند، بلکه معتقدند که توسعه بیش از حد این شهر باعث مشکلات تهران و بی عدالتی در سطح کشور است. همچنین در جای جای ایران اسلامی ما، آثار و نشانه های تمدن چندهزار ساله وجود دارد و لذا، برای اثبات خودمان نیاز به چنین ابزارهایی نخواهد بود.

مالزی به عنوان نماد شبه جزیره مالایی و آسیای جنوب شرقی، همواره مرکزی برای تجارت بوده است. کشوری که ضرب المثل ایرانی را نقض کرده و 13 شاه را در اقلیمی گنجانده است. (در اصطلاح محلی استاندار هر یک از 13 استان این کشور را «شاه» مینامند.) دو دهه رشد بیش از ۷ درصد در تولید ناخالص ملی در کنار تورمی پایین در دهههای ۱۹۸۰و۱۹۹۰ مالزی را به کانون توجه الگوهای توسعه بدل ساخت و در کشورمان نیز هوادارانی پیدا کرد. از جمله بسیاری از موافقان طرح انتقال پایتخت، کشور مالزی را به عنوان یک نمونه موفق برای تایید حرفشان مطرح میکنند.

خروج ادارات از کوالالامپور

بر اساس ایده ماهاتیر محمد کلیه فعالیتهای اداری، یا به عبارت بهتر تشکیلات دولت فدرال، از کوالالامپور خارج و به پوتراجایا منتقل شده است. با این حال کوالالامپور هم چنان به عنوان پایتخت رسمی این کشور ایفای نقش میکند. به تعبیر دیگر، میتوان مالزی را دارای دو پایتخت رسمی دانست. پایتخت اول، یعنی کوالالامپور مرکزیت امور مالی، اقتصادی و تجاری را بر عهده دارد، در حالی که امور اداری در پوتراجایا متمرکز است.

در برخی منابع، سه عامل زیر به عنوان علل اصلی جابهجایی پایتخت اداری از کوالالامپور به پوتراجایا مطرح شدهاند:

الف) تضمین کیفیت زندگی شهری در مرکز اداری جدید

ب) کاهش فشارها بر زیرساختهای کوالالامپور

ج) حل مشکل کمبود فضا برای ایجاد فضاهای اداری جدید مورد نیاز دولت فدرال

در بسیاری از مقالات و مصاحبههای داخلی هم میبینیم که مسئله تراکم بیش از حد جمعیت و مشکلات کوالالامپور را دلیلی برای انتقال پایتخت اداری مالزی برمیشمارند (که البته تحلیل صحیحی نیست). نگاهی به سایر پایتختهای دنیا نشان میدهد که تراکم جمعیت در این شهر چندان هم زیاد نیست. در شهر کوالالامپور تراکم جمعیت حدود 6700 نفر در کیلومتر مربع است که فاصله بسیار زیادی با شهرهایی مانند سئول (حدود 17470 نفر در کیلومتر مربع) و توکیو (حدود 14400 نفر در کیلومتر مربع) و حتی تهران (حدود 10500 نفر در کیلومتر مربع) دارد. از طرفی، جمعیت کوالالامپور در سال 2007 حدود یک میلیون و پانصد هزار نفر و در سال 2010 حدود یک میلیون و ششصد هزار نفر بوده و جمعیت شهر پوتراجایا در این دو سال به ترتیب پنجاه هزار نفر و حدود 70 هزار نفر بوده است. پس ایجاد پوتراجایا، نمیتواند تاثیر چندانی بر تراکم جمعیت شهر کوالالامپور داشته باشد.

تشویق به فرزندآوری

جمعیت بهینهای که برای کوالالامپور در سال 2020 در نظر گرفته شده، برای آن که بتواند اهداف اقتصادی خود را محقق نماید، دو میلیون و دویست هزار نفر با سطح اشتغال یک میلیون چهارصد هزار نفر است. نکته جالب توجه این که به علت نرخ رشد پایین جمعیت در این شهر، جهت تحقق این امر، وضع سیاستهای تشویقی و ایجاد جاذبه برای جذب افراد به این شهر (بخصوص مرکز آن) در دستور کار قرار گرفته است. پس هدف از ایجاد پوتراجایا و انتقال فعالیتهای اداری به این شهر با هزینهای حدود 8 میلیارد دلار چه بوده است؟ او دو هدف سیاسی و اقتصادی داشت:

ویترینی از توسعه

ماهاتیر محمد در دوره نخست وزیری خود تلاش بسیاری نمود تا کشور مالزی را کشوری پیشرفته و متعهد به رشد اقتصادی نشان دهد و بدین منظور درآمدهای نفتی کشور خود را صرف اجرای ابرپروژههایی نمود که ویترین خوبی برای این مساله بود (که این ویترین خوب، علاوه بر بهبود وجهه این کشور، با جذب سرمایهگذاران به اقتصاد نیز کمک نمود). از جمله این پروژهها میتوان به برجهای دوقلوی پتروناس در کوالالامپور، فرودگاه بینالمللی کوالالامپور و مولتی مدیا سوپر کریدور و سایبرجایا اشاره نمود. پوترا جایا نیز یکی از این پروژهها بود. ماهاتیر محمد با ایجاد پوتراجایا، شهری که در آن مظاهر مدرنیته و سنت در کنار هم قرار گرفتهاند، به دنبال به رخ کشیدن تواناییهای مالزی به عنوان یک کشور اسلامی بود. به همین خاطر در ایجاد پوتراجایا، بر خلاف سایر پروژه‌‌ها مثل برجهای دوقلو و فرودگاه که در آنها از مهندسان خارجی استفاده شد، تنها از مهندسان و متخصصان مالزیایی بهره گرفت و ظاهر شهر مملو از نمادهای اسلامی است.

تخلیه مصرف کنندگان به نفع تولیدکنندگان

تحقق اهداف اقتصادی کوالالامپور در چشمانداز 2020 است که به نظر میرسد انتقال فعالیتهای اداری به پوتراجایا، برای ایجاد ظرفیت خالی در کوالالامپور برای توسعه و درآمدزایی بیشتر باشد. توریسم، تبدیل شدن به یک مرکز خرید جهانی، تبدیل شدن به مرکزی برای برگزاری نمایشگاهها و همایش های تجاری و علمی، تبدیل شدن به یک مرکز فرهنگی- تفریحی (با نگرش اقتصادی به این مقوله، که خود باعث جذب سرمایه گذاران از یک سو و جذب گردشگران از دیگرسو خواهد بود)، تبدیل شدن به یک مرکز دانشگاهی و پزشکی و موارد دیگری از این دست به عنوان اهداف شهر کوالالامپور در چشم انداز 2020 در نظر گرفته شده است. حتی در چشم انداز مذکور، جهت حفظ تعادل در فعالیت های اقتصادی شهر کوالالامپور، حفظ و گسترش کارخانجات پاک و بدون آلودگی نیز مد نظر قرار گرفته است. با خروج فعالیت های اداری از کوالالامپور، در واقع دولت فدرال (که می توان آن را بیشتر به عنوان یک مصرف کننده در نظر گرفت) جای خود را به گروه هایی می دهد که می توانند مولد بوده و برای مالزی ارزش افزوده ایجاد کنند. هم چنین در برخی از این اهداف، همچون توریسم، پوترا جایا به کمک کوالالامپور آمده است.

الگو یا ناالگو

موضوع انتقال پایتخت در ایران با انتقال پایتخت در مالزی کاملا متفاوت بوده و قیاس این دو با هم، قیاس مع الفارق است. زیرا پیشنهاددهندگان محترم در ایران، نه تنها به دنبال توسعه تهران نیستند، بلکه معتقدند که توسعه بیش از حد این شهر باعث مشکلات تهران و بی عدالتی در سطح کشور است. همچنین در جای جای ایران اسلامی ما، آثار و نشانه های تمدن چندهزار ساله وجود دارد و لذا، برای اثبات خودمان نیاز به چنین ابزارهایی نخواهد بود.

این جدای از دو تمایز مهم دیگر است؛ فدرالی و پادشاهی مشروطه بودن حکومت مالزی و نیز اقتصاد غیر رانتیر مالزی که بر خلاف ایران تنها به تولید و صنعت وابسته است.

https://shoma-weekly.ir/zLvo66