بین الملل

می خواهند سوریه پاتکی علیه بیداری اسلامی باشد

از آنجایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی، پایگاه و موقعیت خود را در مصر از دست داده‌اند، در تلاشند با توجه به موقعیت و جایگاه سوریه در جبهه مقاومت، اوضاع این کشور را ناآرام و به نوعی مسیر بازی را به نفع اسراییل در دست گیرند.
فاطمه صناعی- سوریه امروز به میدانی برای جولان تروریست ها و حامیان غربی آنها تبدیل شده است. اما آنچه واضح است خسارات مالی و جانی است که سوریه را یک گام به عقب بازمی گرداند و مردم را نیز با دشواری های فراوان روبه رو می سازد. جبهه غربی تلاش می کند تا با کشاندن صحنه درگیری ها به محل زندگی مردم عادی در دمشق و پس از آن حلب دولت را دچار تشنج کند.
از سوی دیگر انفجار مهیبی که در آن برخی مقامات سوری از جمله وزیر دفاع کشته شدند، نیز تلاش دیگری بود تا نفاق و فتنه را بیش از پیش به سوریه تزریق کنند. تحولاتی که در سوریه در گرفته است، با تحلیل‌های متفاوتی روبه روست؛ اگرچه در بین این تحلیل‌ها نمی‌توان مطالبات مردم سوریه را امری واهی خواند و اعتراضات اخیر را یکسره به پای توطئه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی ریخت، اما بدون شک این موضوع قابل انکار نیست که به دلیل مواضعی که طی سال‌های اخیر مقامات سوری در برخورد با رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا – بر خلاف کشورهای سازشکار منطقه – داشته‌اند بر تشدید این تحولات تاثیرگذار بوده است.
رویکردی که آمریکا و رژیم صهیونیستی را در اتفاقات اخیر سوریه دخیل می‌داند معتقد است از آنجایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی، پایگاه و موقعیت خود را در مصر از دست داده‌اند، در تلاشند با توجه به موقعیت و جایگاه سوریه در جبهه مقاومت، اوضاع این کشور را ناآرام و به نوعی مسیر بازی را به نفع اسراییل در دست گیرند.
به عقیده کارشناسان بین‌المللی و منطقه‌ای، بنیان تحولات سوریه تفاوتی با تحولات مصر، بحرین و ... دارد. در مورد سوریه باید به دو نکته توجه داشت و آن اینکه در این رابطه اختلافات فرقه‌ای و حتی مذهبی اولین موضوعی است که از بدو روی کار آمدن خاندان علوی در سوریه وجود داشته و همه تلاش‌های اسد پدر و پسر این مساله را به طور کامل مرتفع نکرده است. موضوع دوم اینکه سوریه بدون تردید در خط مقدم مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی قرار دارد، موضوعی که طی سال‌های گذشته به واسطه حضور مصر در حمایت تمام قد از رژیم نامشروع صهیونیستی و امضای قرارداد کمپ دیوید بین انور سادات، رئیس جمهور اسبق  و سران صهیونیستی که امنیت این رژیم نامشروع را تامین می‌کرده است، چندان مورد توجه قرار نگرفته بود.
در این میان شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران برگزار شد و شرکت کنندگان در رویکردی جدید نسبت به اجلاس های پیشین تلاش کردند به راه حلی برای بحران سوریه دست یابند. اگرچه مخالفت های صریحی با حل مسالمت آمیز مسئله سوریه در سخنرانی بعضی از سخنرانان اجلاس از جمله نماینده معاون اتحادیه عرب و رییس جمهوری مصر به چشم می خورد. به هر روی این درگیری ها در سوریه به پایان می رسد اما اینکه بازیگران حاضر در این صحنه چطور بازی می کنند و با چه رویکردی به دنبال رسیدن به اهدافشان هستند را در میزگردی با حضور کارشناسان حوزه خاورمیانه به بحث و گفت وگو نشستیم. این میزگرد با حضور آقایان صباح زنگنه، کارشناس حوزه خاورمیانه؛ مصیب النعیمی، سردبیر روزنامه الوفاق؛ محمد صادق الحسینی، مشاور اسبق حوزه عرب خاورمیانه در نهاد ریاست جمهوری؛ و حسین رویوران دیگر کارشناس این حوزه برگزار شد.




با توجه به اینکه بیش از 17 ماه از تحولات تنش زای سوریه می گذرد و طی این مدت نیروها و کشورهای زیادی حضور مستقیم و غیر مستقیم خود را در آن به نمایش گذاشته اند، می خواهیم قبل از پرداختن به هر مسئله ابتدا تصویری از شرایط و اوضاع موجود در این کشور ارائه دهید تا فضا برای ادامه بحث مهیا شود.
صباح زنگنه: صحنه فعلی سوریه حکایت از بی اعتمادی به راه حل¬های سیاسی و دیپلماتیک و تلاش برای تقویت موقعیت هر کدام از طرفین با استفاده از زور و سلاح است. طبعا چنین شرایطی به جز ایجاد خسارت و تلفات انسانی بیشتر نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت، چرا که هر طرف سعی می¬کند طرف مقابل را با توسل به زور و اسلحه از صحنه خارج کند. این در حالی است که هر دو طرف – دولت و مخالفان - امکانات فراوانی برای به کار بردن تسلیحات دارند. در نتیجه این انسان¬ها هستند که قربانی می¬شوند. بنابراین ادامه این روند در نهایت باعث افزایش کینه و دشمنی خواهد شد.
مصیب النعیمی: به نظر من صحنه سوریه به رغم پیچیدگی¬هایی که در مورد آن گفته می¬شود، بسیار واضح و شفاف است. در صحنه سوریه دو اردوگاه در برابر هم ایستاده¬اند و این صف بندی با آن چیزی که تبلیغ می شود، منافات دارد. یک اردوگاه که آمریکایی¬ها در راس آن هستند. در کنار این کشور، اتحادیه اروپا ، ترکیه، اسراییل، عمده کشورهای عربی منطقه، گروه هایی همچون 14 مارس لبنان و گروه های افراطی حاضر در عراق که علنا وابسته به آمریکا هستند نیز در تحولات سوریه حضور دارند. در این میان کشورهایی وجود دارند که لزوما به طور مستقیم در تحولات سوریه دخالت نمی کنند ولی بر اساس گرایش های سیاسی در کنار آمریکا و در جبهه غرب قرار می گیرند. 

در اردوگاه مقابل نیز دولت سوریه به همراه حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای همچون کشورهای ایران، روسیه، چین ، عراق، لبنان و کل  محور مقاومت قرار دارند. ارزیابی هر کدام از این دو اردوگاه نشان می¬دهد در سوریه چه می گذرد. با این نگاه سوریه به یک صحنه بین-المللی تمام عیار تبدیل شده است. هر وضعیتی که در دنیا مورد بحث قرار می گیرد، مسئله سوریه و موضع گیری درباره آن یک گوشه آن جای می¬گیرد.
محمد صادق الحسینی: آنچه از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می¬شود، از همان ابتدا از سوی غرب بهار عربی خوانده شد. غرب تلاش کرد آنچه را که می¬خواست به عنوان انقلاب¬های رنگی در حوزه جغرافیایی شوروی سابق و در اطراف مرزهای روسیه کنونی، ایجاد کند، در سوریه به عنوان پاتکی علیه بیداری اسلامی به کار گیرد و از همان شیوه علیه مقاومت نیز استفاده کند. اما آنچه که اکنون در سوریه اتفاق می-افتد یک رویارویی عمیق، جدی، خشن و سرنوشت ساز بین جبهه اسلامی و استکبار جهانی است. به همین دلیل این یک جنگ سرنوشت ساز است. غرب می¬خواهد دولت سوریه را مورد هدف قرار داده  و فتنه¬های قومی و مذهبی را اشاعه دهد؛ چون می¬داند که اگر دولت بشار اسد را از بین ببرد این فضا به کل منطقه بخصوص محور مقاومت تسری می¬یابد و آن را تضعف می کند. اما در مقابل روسیه و چین به عنوان دو قدرت بزرگ جهانی که از سقوط اسد هراس دارند. از این رو برای اینکه ناتو به شیوه های مختلف به مرزهایشان نزدیک نشود، در صف مقابل ایستاده-اند. بنابراین می توان گفت که صحنه سوریه به هر طرف که کشیده شود، نظام جدید جهانی را می¬تواند ترسیم کند.
حسین رویوران: به نظر من آنچه اکنون در سوریه اتفاق می¬افتد، یک پروژه منطقه¬ای است که غرب و همپیمانانش در حوزه خاورمیانه، آن را از طریق مسلح کردن هواداران خودشان در جهت حذف قهری نظام موجود در سوریه دنبال می¬کنند. اکنون درگیری مسلحانه گسترده که در سوریه اتفاق می¬افتد، نتیجه این تصمیم گیری و این فرایند براندازی است که دنبال می¬شود.

به عقیده شما آیا طی این چند ماه دولت توانسته است تحولات را به خوبی مدیریت کند یا خیر؟ نقظقه ضعف ها و قوت های دولت بشار به همراه ارتش و حزب حاکم در این زمینه کدام ها بوده اند؟
زنگنه: دولت بیش از هر چیز به دنبال این است که بحران را خاتمه داده و کنترل کامل شرایط را به دست بگیرد. تاکنون نیز ارتش به طور منسجم باقی مانده و اغلب جدایی و شکافی در آن دیده نشده است. همچنین حزب بعث انسجام خودش را حفظ کرده و هیچ کدام از افراد حزب بعث اعلام نکرده¬اند که با روند فعلی مخالفند. از میان ترکیب جمعیتی سوریه هم که شامل اقلیت¬های سوریه یعنی مسیحیان، علویان و سایر اقلیت¬هاست، مطلبی بر خلاف دیدگاه دولت شنیده نشده است. این در حالی است که مواردی از جمله فرار اجباری برخی از مردم بخاطر بروز برخی از خشونت که حاصل زمین نگذاشتن سلاح تروریست ها است، پناهنده شدن مردم به کشورهای همجوار از جمله ترکیه، لبنان، اردن و عراق، خروج تعداد زیادی از مسیحیان از مناطق خودشان به مناطق دیگر و همچنین تداوم حمایت مخالفان خارجی دولت سوریه از عملیات نظامی یا تمایل نداشتن برای رسیدن به راه حل دیپلماتیک از طرف مخالفان، مسئله را پیچیده تر کرده است. از سوی دیگر رسانه های غربی اعلام کردند که دولت در صدد است تا علیه مخالفان از سلاح های شیمیایی استفاده کند. این تبلیغات نیز به ضرر دولت بشار تمام شد این مسئله ممکن است بهانه بزرگی برای تهییج افکار عمومی جهان به دست رژیم صهیونیستی بدهد و احیانا به تمهید نوعی مداخله¬های خاص در کنترل تسلیحات سوریه منجر شود.
نعیمی: مدیریت بحران همیشه باید با وضعیت و شرایط طرف مقابل سنجیده شود. در مدیریت اجرایی کشور، شما یک طرف هستید و موفقیت¬ها به میزان مدیریت سالم و توانمندی و اجرای خوب برمی¬گردد. اما در مدیریت بحران چنین چیزی نیست. یک طرف شما هستند که برنامه می-ریزید و یک طرف هم طرف مقابل نشسته و همزمان با شما برنامه ریزی می¬کند. در بسیاری از موارد که طرف مقابل رفتاری از خود به نمایش می گذارد که شما از آن واکنش اطلاع ندارید، ممکن است در واکنش به آن تصمیمات نادرست بگیرید، همین طور شما هم می¬توانید طرف مقابل را به سبب اینکه اطلاعی از روش و منش شما ندارد، از صحنه خارج کنید.
از این رو برای اینکه مدیریت سوریه در مرحله بحرانی را ارزیابی کنیم، باید ب روی این مسائل دقیق باشیم. ما باید بدانیم که تا کنون یک منطق در مدیریت سوریه وجود داشته است و آن اینکه دولت تسلیم ارعاب، زور، فشار، جنجال آفرینی و غوغاسالاری نشده است. این مسئله یکی از مهم ترین دلایل موفقیت سوریه بوده است، اگرچه اشتباهاتی را انجام داده است اما از لحاظ استراتژیک یک نگاه عالمانه¬ و مستمری داشته  که در این مسیر تسلیم جنجال آفرینی نشود.
این در حالی است که بیش از 40 رسانه فعال در جبهه مخالف سوریه به شدت در حال فعالیت هستند و جوسازی می¬کنند از برچسب زدن عنوان جنایت کار به دولت سوریه تا فرار برخی از مقامات و از هم پاشیدن ارتش و ... که 90 درصد آنها صحیح نبوده است. به رغم همه اینها دولت و در راس آن شخص بشار اسد تسلیم این رعب آفرینی¬ها نشده¬اند. این نکته بسیار مهمی است، چرا که از یک اصول تبعیت می¬کند و آن اینکه سوریه را نباید تحویل غرب و اسراییل داد و این کشور باید به عنوان یکی از اضلاع مقاومت باقی بماند.
مسیری که سوریه تا کنون رفته است، درست بوده و آن نپذیرفتن شروط تحمیلی آمریکا و جناح غرب است. سوریه اعتقاد دارد هزینه¬ای که اکنون پرداخت می¬کند به خاطر همان ایستادگی و عدم پذیرش تسلیم و قرار گرفتن در محور مقاومت است.
صادق الحسینی: روندها و رویدادها نشان می دهد که نظام حاکم سوریه در ابتدا و به خاطر اینکه انتظار شورش نداشت، مدیریت ضعیف و سردرگمی داشت بنابراین با مشکلات جدی مواجه شد. اما به مرور زمان بر آن فائق آمد. طی این مدت بشار اسد با تعدادی از رجال جلسات پی در پی تشکیل داد و به مرور اصلاحاتی در ساختار سیاسی صورت گرفت. از طرفی ارتش سوریه نیز قوی، مستحکم و کارآمد است. "جیش الشعبی" نهادی شبیه به بسیج ایران است که از دستاوردهای ممتاز و گرانبهای جنگ 33 روزه، انتقال تجربیات انقلاب اسلامی ایران و شخص عماد مغنیه است که امروز نتایج آن تحت رهبری بشار اسد دیده می¬شود. از سوی دیگر مخالفانی که شکست خورده اند، مدام در حال عقب نشینی هستند. نیروهای ارتش نیز غلبه بر تروریست¬ها که تحت حمایت واشنگتن و سرمایه وهابیسم مرتجع منطقه¬اند را تا کنون به خوبی مدیریت کرده-اند. اما باید قبول کرد که این الگوی شورش آفرینی غربی زمانی که با دخالت¬های ترکیه و رژیم صهیونیستی همراه می¬شود، خطرناک می¬گردد.
از سوی دیگر غربی ها و متحدان منطقه آنها می خواهند هلال سنی را که از مغرب و تونس و لیبی شروع می¬شود، از قاهره می¬گذرد و تا پاکستان ادامه دارد در مقابل هلال شیعی قرار دهند. البته نباید فراموش کرد که هلال شیعی طرح سالوسانه و خطرناک و در عین حال دروغین زمان پادشاهی ملک حسین، پادشاه اردن است که نباید به آن دامن زد. آنها اتهام تقویت هلال شعیی در برابر هلال سنی را به محور مقاومت و در راس آن ایران می زدند. هدف¬شان نیز ایجاد اختلاف و فتنه میان سنی¬ها و شیعیان بوده است.
رویوران: به نظر من از ابتدای آغاز حوادث، دولت اشتباهاتی در مدیریت بحران انجام داد که میزان تضادهای دولت را در عرصه¬های اجتماعی افزایش داد. گرچه بعد از مدتی دولت وضعیت متفاوت شد و دولت جنگ شهری را بیش از گذشته درک کرد. بنابراین ابزارهای آن را تا حدی پدید آورد و سعی کرد عملیات نظامی را با کمترین هزینه در شهرهای سوریه انجام دهد. اکنون رفتار دولت نسبت به اوایل بسیار متفاوت است، به هر حال دولت تلاش می¬کند با همه این خشونت¬های تزریق شده مقابله کند، اما میزان بسیج نیروها و امکاناتی که در اختیار معارضان مسلح قرار گرفته، بسیار بالاست. در شرایط کنونی افرادی که در سوریه می¬جنگند، متشکل از 10 کشور هستند. کشورهای غربی و برخی کشورهای عربی به طور کامل از این فرایند حمایت می¬کنند و برای معارضان سلاح می¬فرستند.
ما در این مدت اعتراض فرانسه را داشته¬ایم که سلاح¬هایی را به قطر فروخته اما در سوریه پیدا شده است. اعتراض سوییس را داشته¬ایم که به امارات نارنجک فروخته اما در سوریه پیدا شده است و ده¬ها موارد اینگونه ظهور و بروز پیدا کرده که نشان می¬دهد تعداد کشورها و امکانات علیه دولت سوریه به شدت گسترده شده است. کشورهای همسایه همچون ترکیه، لبنان و اردن درگیر فرایند براندازی در سوریه هستند که غرب آن را طراحی کرده است.

در این قسمت از بحث می خواهیم به گروه¬های معارض حاضر در سوریه بپردازیم و آن را با تفکیک معارضان داخلی و خارجی مورد بررسی قرار دهیم. بنابراین بفرمایید که سطح مخالفت¬های معرضان با دولت به چه میزان است و اختلافات بین خودشان نیز در چه سطحی است؟
زنگنه:
معارضان از طیف های بسیار متنوعی برخوردار هستند، منتها تشکیل دهندگان عمده معارضان گروه اخوان المسلمین سوریه هستند که از دهه 80 میلادی تاکنون در مخالفت با دولت سوریه به سر می¬برند و خاطره رویارویی شهر حما را در ذهن دارند. گروه دیگر نیروهای القاعده¬ هستند که هم تشکیلات داخلی و هم خارجی دارند و از کشورهای هم جوار به صورت گسترده سازماندهی و اعزام می¬شوند و امدادهای مختلف را دریافت می¬کنند. در واقع این نیروها بیشتر نیروهای اجرایی هستند و عملیات های انتحاری و انفجاری را انجام می¬دهند. برخی نیز در عملیات شهری مشارکت دارند.
مخالفین دیگر گروه¬های لاییک و لیبرال هستند که گرچه در صحنه نظامی، کمتر خبری از آنها هست اما با توجه به روابط بین المللی که دارند، حامی مسلح کردن مخالفان داخلی هستند.
گروه دیگری از مخالفان که پایبند به راه حل¬های سیاسی هستند دو طرف را مورد انتقاد قرار می¬دهند و با عملیات مسلحانه مخالفت می-کنند.
گروهی هم از اعضای احزاب داخل تشکیلات جبهه سوسیالیستی و ملی سوریه هستند که آنها هم بیشتر به دنبال یافتن فضای بازتری برای فعالیت خود هستند و همچنان به فعالیت سیاسی و راه حل¬های دیپلماتیک می¬اندیشند. اخیرا هم تعداد نه چندان زیادی از نیروهای نظامی و دیپلماتیک دولت به جرگه مخالفان پیوسته اند. البته یک نفر هم از خانواده اسد به نام رفعت اسد، عموی بشار با وجود آنکه در عملیات نظامی دهه 80 میلادی علیه گروه اخوان السملمین در حما شرکت داشت، اکنون جزو نزدیکان کشورهای عربی مخالف دولت سوریه در منطقه مانند عربستان است و از فعالیت¬های ضد دولتی حمایت می¬کند.
این طیف متنوع گرچه در هفته¬های اخیر تحت فشار و حمایت کشورهای مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای برای ایجاد تمرکز بیشتر، رو به انسجام پیش می¬رود اما اختلافاتی هم میان آنها وجود دارد. گروه نسبتا فعال دیگر، کردهای سوریه هستند که آنها نیز از این وضعیت برای اصول خودمختاری بیشتر و نقش موثرتر در مناطق¬شان استفاده می-کنند.
نعیمی: به شکل کلان دو نوع مخالف در سوریه داریم؛ یک¬سری مخالف که در داخل هستند و یا اگر خارج هم بودند بنابر ضرورت به داخل پیوستند و نسبت به خیلی از سیاست¬ها اعتراض دارند. آن¬ها در دو انتخابات گذشته حضور یافتند و بسیاری از خواسته¬هایشان مانند تک حزبی بودن، تنوع افکار، تصمیم گیری در مراکز مهم مانند پارلمان و ... و تدوین و نوسازی قانون اساسی محقق شد. دولت هم اینها را به عنوان مخالفان قبول دارد و بسیاری از خواسته¬هایشان را پذیرفته و مسائلی را هم که نپذیرفته همچنان به بحث گذاشته است. این دست از مخالفان هر گونه واکنش مسلحانه را رد کرده و آن را به زیان مردم سوریه می¬دانند.
طیف دیگر از خارج برنامه می¬گیرند. میزگردهایی در تونس، فرانسه، ترکیه و قاهره تشکیل می¬دهند. شکل و شمایل این¬ها مشخص است؛ هیچ گونه اصلاح در دولت را نمی¬پذیرند، تنها خواسته¬شان براندازی است.  بعد از اینکه دولت را هم تحویل بگیرند، چه تعهدی می خواهند به مردم سوریه بدهند، معلوم نیست. این هم کاملا مشخص است که این استراتژی از خارج به این گروه تحمیل می¬شود، زیرا هیچ برنامه مشخصی ندارند و فقط حرف از آزادی می¬زنند، اما نوع و مدل حکومت را نمی¬گویند که چیست. این طیف پراکنده حتی در میان خود اختلافات شدیدی دارند. این گروه اکنون وارد فاز نظامی شده¬اند و خسارات سنگینی به امکانات عمومی و مردم وارد کرده و بسیاری از شهرها را به ویرانه بدل ساخته¬اند که بازسازی این اماکن برای کشوری مثل سوریه با منابع محدود اقتصادی بسیار سنگین است. این اتفاقی است که جز به نفع غرب و رژیم صهیونیستی که همواره به فکر تضعیف این کشور بوده¬اند، به نفع هیچ کس نیست. دلیلش هم روشن است: کارشناسان معتقدند در وضعیت عادی و حتی با حمایت از بیرون 10 تا 15 سال طول می¬کشد تا سوریه به سوریه چند ماه پیش برگردد بنابراین کشور دچار عقب ماندگی می شود. حال اینکه کشورهای مداخله گر چه سودی از عقب ماندگی سوریه می¬برند، مسئله¬ای است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
صادق الحسینی: آثار و اعمال گروه¬های معارض و اپوزیسیونی که از گذشته وجود داشته اند، هنوز در سوریه باقی است. اما از آنجا که سوریه وارد تحولات جدی شده و اصلاحات موثری در عرصه سیاسی صورت گرفته، حضورشان کمرنگ¬تر شده است. این گروه¬ها را می¬توان در چند دسته طبقه¬بندی کرد؛ یک گروه که دارای تشکیلات و سازمان¬های مردمی¬ هستند که به دولت نزدیک شده¬اند. بعضی از آنها هم هنوز وارد حکومت نشده¬اند، اما هنوز داخل کشور هستند و اعتقاد دارند که با نشستن دور میز گفتگوی ملی با گروه¬های مختلف، می¬توانند سوریه را نجات دهند. اینها شعارهایی دارند که ضامن از بین نرفتن دولت سوریه یا تجزیه سوریه است که عبارت است از عدم دخالت نیروهای خارجی، پرهیز از طرح¬های طایفه گرایی و عدم استفاده از خشونت از هر دو طرف.
یک عده معارض هم هستند که فقط اسم و رسم شخصی دارند، مانند میشل کلو که پشتوانه مردمی ندارند. بعضی از آنها به عنوان حزب حرف می-زنند که من اسم شان را احزاب بی¬ریشه و نخبگان بی¬پشتوانه گذاشته-ام. اینها افردای هستند که صدایشان بلند است، اما قدرت مردمی و ریشه فکری عمیقی در تاریخ سوریه ندارند. یکی از آنها مثلا وزیر اطلاع رسانی دولت قبلی سوریه است که حزب تشکیل داده است.
یک عده هم اپوزیسیونی هستند که مزدور عربستان و قطر شده¬اند و مردم را به خشونت، طایفه گری، شعارهای ضدشیعی و ضد اسماعیلی فرا می¬خوانند. حتی اگر خودشان هم نمی¬خواستند، چون با تشکیلات ارگانیک خارجی و حامیان مالی آنها مرتبط شده¬اند، قدرت تصمیم گیری¬شان را از دست داده¬اند.
اما در خارج از سوریه، اکثر نیروها مانند ارتش آزاد سوریه و یا هیئت¬های هماهنگی اپوزیسیون و...  در دام صهیونیسم، امپریالیسم و وهابیسم افتاده¬اند و حتی اگر خودشان هم نخواهند، از سوی دیگران مدیریت می¬شوند. با این وجود کسانی هستند که همچون حیثم المناع و تعدادی از شخصیت¬های ملی جزء مخالفان هستند اما خود را از امپریالسیم و صهیونیسم دور نگه داشته اند  با این اوصاف عملا صحنه کنونی سوریه به یک صحنه جنگی، تروریستی، خون آلود و متعفن تبدیل شده است. هدف اصلی هم همین بوده است که قدرت¬های خارجی را به داخل بیاورند و با استفاده از آن، حکومت را به دست بگیرند و سوریه را نیز به یک کشوری شبیه عربستان و قطر تبدیل کنند.
رویوران: بر اساس تصور من از صحنه کنونی سوریه معارضان در این کشور یا سیاسی¬ هستند یا نظامی. در معارضه سیاسی چندین نهاد وجود دارد؛ یکی کمیته¬های هماهنگی که در خود شهرها به وجود آمده است و یک نهاد جدید دیگر به نام شورای ملی که حتی ارتش آزادی و دیگر مخالفان دولت اسد با آن مشکل دارند. اینها نشان می¬دهد که ما در مقابل مجموعه¬ای از نهادهای سیاسی مخالف هستیم. دو حزب هم از برخی جریان های مخالف تشکیل شده که در انتخابات پارلمانی هم شرکت داشته و با نظام وارد گفتگو شدند. اما در ابعاد نظامی چهار گروه وجود دارد. یکی ارتش آزاد سوریه است. دوم شبه نظامیان جریان اخوان المسلمین، دیگری القاعده و نهایتا افراد سابقه دار و هرج و مرج طلب هستند. اما بین اینها نهادی وجود ندارد که همه را دربر بگیرد و خواسته هایشان را در رویارویی با نظام سوریه یکدست کند. تاکنون برای اینکه از میان مخالفان یک سازمان مشترک و منسجمی ایجاد شود، تنش های زیادی به وجود آمده است. مخالفان در بسیاری از نشست ها، حتی بر سر صندلی و جای نشستن با یکدیگر دعوا کرده اند. این مسئله نشان می دهد که فاصله در گروه¬های مخالف بین سیاسی¬ها و نظامی¬ها به شدت بالا است.

دلایل دخالت و میزان تاثیرگذاری بازیگرانی چون عربستان و قطر با توجه به خرج هزینه¬های هنگفتی که در این خصوص داشته¬اند، به چه میزان است؟
زنگنه:
میان قطر و سوریه حوادثی بروز کرده که سبب متراکم شدن اعتراضات میان دو کشور شده است. اعتراضات دولت سوریه به شبکه الجزیره و اعتراض به موضع گیری¬های گوناگون دولت قطر در اجلاس های بین المللی و منطقه ای، در اختیار گذاشتن پایگاه به آمریکایی ها در قطر و موضوعاتی از این قبیل تنش بین دو کشور را به شدت افزایش داده است. به هر حال نباید فراموش کرد که قطر در یک پازل آمریکایی در منطقه مشغول ایفای نقش است، بنابراین این حوادث متفرقه و اعتراض های دمشق نمی تواند مانع هیجان و جدیت قطر در تشویق و حمایت و کمک به معارضان سوریه در حد عملیات نظامی باشد. مگر اینکه آن نقشی که در پازل آمریکایی برای قطر تعریف شده باشد، مقهور عربیت شود و قطر فقط به این خاطر که سوریه کشوری عربی است به یکباره تصمیم بگیرد با آمریکا فاصله گرفته و مخالفت های خود را با سوریه کم کند که البته چنین چشم اندازی در سیاست های قطر دیده نمی شود.
داستان عربستان نیز به همین ترتیب است. برای عربستان علاوه بر موضوع اصطکاک های وسیع در موقعیت های مختلف، رفتارها حاکی از یک طرح فرامنطقه ای است که نقش عربستان در آن طرح به عنوان کشوری که صبغه عربی و اسلامی دارد، کاملا تعریف شده است. از طرف دیگر توان مالی این دو کشور در طرح آمریکایی مورد توجه قرار گرفته تا بتوانند پشتیبانی مالی گسترده ای انجام دهند و در عمل اگر هم کشتاری بین گروه های مسلمان در منطقه اتفاق افتاد، باز هم دست آمریکا به صورت مستقیم و مشخص حضور نداشته باشد و به دست کشورهای مدعی عربیت و اسلامیت انجام بگیرد.
از طرف دیگر عربستان احساس می کند که با سقوط صدام و افزایش قدرت ایران، موقعیت استراتژیک این کشور در منطقه دچار اختلال شده است. بنابراین تلاش می کند با تغییر دولت سوریه به نفع طرحی فرامنطقه ای که غربی است، این تعادل را برقرار کند.

نعیمی:
قطعا این دلایل را نمی توان در یک چارچوب بسنده کرد. بخش اول قضیه برمی گردد به اینکه آمریکایی ها پشت این سیاست هستند. اروپا نیز پشت سر آمریکا حرکت می کند. در چنین شرایطی کشورهای عربی نگاه خود را به آنها دوخته و از سوی غربی های به بازی منطقه ای می پردازند. مخصوصا عربستان و قطر که هر دو نفت خیز هستند که البته تنش هایی هم در آنها جریان دارد. عامل دومی که اینها خودشان را توجیه کردند، این است که تحولات اخیر در خاورمیانه موقعیت عربستان را به عنوان کشوری که در جهان عرب تاثیرگذار بود، تضعیف کرده است. به هر جهت کشورهای عربی هر تغییری را به ضرر خودشان می دانند لذا اولین تغییری که در عراق به وجود آمد با واکنش آنها روبه رو شد. در تونس و مصر نیز این مسئله به نوعی اتفاق افتاد. در نتیجه پیروزی در سوریه برای کشورهای عربی مخالف مقاومت، می توانست موازنه را به نفع آنها تغییر دهد.
عامل سوم از دست دادن لبنان بود. یکی از سرمایه گذاری های سنگین عربستان در لبنان بود. ریاض در سال های گذشته همه تلاش خود را صرف پیروزی گروه 14 مارس کرد اما با شکست این گروه موقعیتش را در لبنان نیز از دست داد، بنابراین می بایست شرایط را به ضرر مقاومت عوض می کرد. تحولات سوریه این موقعیت را برای عربستان فراهم کرد. به هر حال طرح و برنامه آنها خیلی آرمانی بود. آنها در طرح اولیه سه ماه را مدنظر قرار دادند اما الان یک سال و نیم از این شرایط می گذرد.
صادق الحسینی: عربستان و قطر می خواهند انتقام دیرینه خود از حافظ اسد را اکنون از دولت بشار بگیرند. دلیل اصلی انتقام آنها از بشار اسد به خاطر حمایت دولت سوریه از حزب الله لبنان و همکاری با جمهوری اسلامی ایران است. انتقام بعدی آنها نیز از فرهنگ مقاومت است که توانسته از نفوذ سعودی ها و قطری ها در لبنان، سوریه و عراق بکاهد. هدف اصلی آنها تلاش برای شکستن الگوی ایران و جلوگیری از گسترش نمونه مردم سالاری دینی به سایر کشورها از راه سوریه است.

رویوران: در اینکه این دو کشور در بحران سوریه نقش عمده دارند، شکی نیست. آنها در بعد مدیریت رسانه ای، اعزام نیروهای اطلاعاتی، کمک های مالی و تامین سلاح های مورد نیاز همکاری دارند و به صورت بسیار گسترده فعالیت می کنند. اما چرا چنین اقداماتی را انجام می دهند. همه می دانیم که در جنگ 33 روزه در سال 2006 منطقه کاملا دوقطبی شد؛ یعنی یک طیف طرفداران مقاومت و طیفی دیگر طرفدار سازش و قدرت های سلطه طلب شدند. اگر چه در آن زمان محور مقاومت پیروز شد اما این دوگانگی تا کنون ادامه یافته است. بنابراین در حال حاضر تحولات سوریه جبهه گیری علیه آن به گونه ای پاتک نیروهای هم پیمان با قدرت های سلطه طلب و سازشکار برضد محور مقاومت است. لذا این تضاد، تضاد جدیدی نیست بلکه از قبل وجود داشته و در جریان رقابت ها و درگیری ها و تقابل ها به صورت جدی تشدید شده است.

از اواخر سال 2010 تا کنون در کشورهای خاورمیانه عربی، بیداری اسلامی به نتیجه رسیده و دیکاتورهای پیشین قدرت خود را به شیوه های مختلف از دست داده اند. در حال حاضر نگاه این کشورها به تحولات سوریه چیست؟
زنگنه:
در حال حاضر به این دلیل که کشورهای همچون مصر، تونس و ... در شرایط انقلابی قرار دارند، مخالفت هایی با دولت سوریه نشان می دهند. حتی در برخی از موارد دیده می شود که شهروندان این کشورها همچون لیبی برای کمک به مخالفان وارد سوریه شده اند. در این میان تحرکات القاعده را نباید نادیده گرفت. البته ناگفته نماند که تشکیلات فراکشوری مانند القاعده چندان به دستور یک دولت برای ورود به یک صحنه پایبند نیست و گاهی فرادولتی عمل می کنند. در حال حاضر ارتباطات نامرئی بین این گروه رادیکال و بعضی از دولت های غربی و متحدان آنها نیز دیده می شود. از این رو القاعده از برخی از کشورهایی که در آن انقلاب صورت گرفته وارد سوریه شوند که لیبی از جمله آنها است.
نعیمی: اول این را بگویم که بیداری اسلامی به این معنی نیست که همه این کشورها یک نگاه اسلامگرایانه متحد دارند؛ نه، همه اینها کشورهای اسلامی هستند که بیدار شده اند. قاطبه مردم اینها مسلمان هستند و در یک مرحله با هم قیام کرده اند اما شرایط شان یکسان نیست فقط دلایل مشترک دارند. وضعیت جغرافیایی و سیاسی و داخلی آنها کاملا با هم متفاوت است. مثلا در تونس حتی کسی اجازه رفتن به مسجد نداشت و بن علی در مساجد را قفل زده بود و کسانی که مراجعه می کردند مورد بازخواست قرار می گرفت اما در مقابل قذافی در لیبی تظاهر به مسجد ساختن می کرد چون لیبی مردم مسلمان بسیار مقیدی دارد. طبیعی است که نوع نگاه اینها با توجه به اینکه خودشان انقلاب عربی را تجربه کرده اند، یک نگاه اولیه هست که در کل کشورهای عربی مثل سوریه باید دولت عوض شود. چون اعتقاد هم داشتند که در هیچ کشور عربی دموکراسی نیست. علاوه بر اینها غربی ها جنگ طایفه ای علیه سوریه به راه اندخته اند و مسئله سنی و شیعه را مطرح کرده اند. از این رو توانسته اند با طرح تاریخچه دشمنی میان این دو گروه مسلمانان را تحریک و سربازگیری کنند و یک سری از مسلمانان را از آفریقای شمالی که ساده لوح هم هستند، تحت عنوان کمک به مردم مسلمان سنی در برابر طایفه دیگری به این کشور بکشانند.
یک لیبیایی برای من میلی زده بود مبنی بر اینکه من رفتم در ترکیه و در آنجا پاسپورتم را از من گرفتند و من به گردان آفریقایی مبارزه علیه سوریه پیوستم. نکته ای که جالب توجه بود این بود که می گفت در آنجا هر کسی از ما که کشته می شود، جنازه اش را مثله می کردند و می سوزاندند تا بگویند سوری ها این کار را کرده اند و وقتی من اعتراض می کردم می گفتند برای شکست دشمن چنین کاری لازم است. تا یک کویتی کشته شد و آن را در سردخانه گذاشتند و برای خانواده اش پیام دادند که بچه شما گروگان سوریه بوده و کشته شده و اگر شما اکنون صدهزار دینار نفرستید، اینها جنازه را آزاد نمی کنند اما جنازه دست خود اینها بود. اینجا بود که برای من هیچ توجیه شرعی و قانونی نداشت و گفتم کلاهبرداری از خانواده ای که فرزندشان را از دست داده اند، بسیار غیراخلاقی است، به همین دلیل به ترکیه بازگشتم و پس از دو روز توانستم پاسپورتم را پس گرفته و به کشورم بازگردم. این یکی از نمونه هایی است که فریب خورده و وارد صحنه سوریه شده است.

صادق الحسینی:
البته آنهایی که می آیند و می جنگند، مزدور هستند و برای صهیونیسم و سرویس های اطلاعاتی غرب کار می کنند اما امر برای دولت های عربی تازه شکل گرفته، مشتبه شده است که ارزیابی خوبی ندارند و قبله سیاسی شان را کج تشخیص داده اند. آنها تلاش می کنند تا با زد و بندهایی با قدرت های جهانی و وقت خریدن از آنها حکومت های خودشان را تقویت کنند. روی هم رفته آنها اشتباه می کنند و فکر می کنند آنچه که در سوریه اتفاق افتاده شبیه همان چیزی است که در کشورشان رخ داده است و یک انقلاب ریشه ای در سوریه در حال اتفاق است. اکثریت آنها نگاه استراتژیک به جغرافیای سیاسی منطقه که در حال تحول است، ندارند چون اگر داشتند بدون شک می فهمیدند که چه عاملی سبب شده تا اسلام آمریکایی ترکیه با دولت های مرتجع عرب و صهیونیسم و امپریالیسم آمریکا و غرب، با یکدیگر متحد شوند و در مقابل محور مقاومت بایستند. درخواست اصلی اینها از بشار اسد قطع رابطه با ایران و عدم پشتیبانی از مقاومت فلسطین است؛ در نتیجه حرکت اینها هیچ سنخیتی با انقلاب های کشورهای عرب مسلمان ندارد. امیدواریم هر چه زودتر برگردند و بدانند که آنچه در سوریه اتفاق می افتد هدفش سرکوب بیداری اسلامی و جلوگیری از پیشروی بیداری اسلامی در منطقه است نه سرنگونی دولت سوریه.

رویوران:
یکی از مهم ترین پدیده های این کشورها این است که جریان اخوان در این کشورها یک جریان قدرتمند و یکی از مهم ترین جریان هایی است که در مصر و تونس اساسا قدرت را در دست گرفته است. با توجه به اینکه بخشی از مبارزه در سوریه اخوانی است، نگاه اینها به سوریه یک نگاه بسیار یک طرفه است و از مخالفین حمایت می کند. به همین دلیل اینها بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی و میزان دخالت عنصر خارجی در یک همبستگی جناحی از مخالفین از اخوان در سوریه حمایت می کنند.


نظر شما درباره تقابل روسیه با ناتو و آمریکا به عنوان یک جنگ نیابتی در صحنه سوریه چیست؟ چرا چین نیز همراه با روسیه در شورای امنیت سازمان ملل سه بار صدور قطعنامه علیه سوریه را وتو کرده است.  
زنگنه: روسیه تنها پایگاهی که در دریای مدیترانه دارد، سوریه است و درخاورمیانه عملا هیچ گونه متحد و پایگاه دیگری ندارد. بعد از حوادث لیبی، روسیه متوجه شد که باید ایستادگی کند تا بار دیگر کلاه سرش نرود چرا که در قضیه لیبی قول و قرارهایی از غربی ها شنیده بود اما آنها به وعده هایشان نکردند. در چنین شرایطی مسکو به این مسئله فکر کرد که غربی ها گام به گام در حال جلو آمدن هستند بنابراین برای روسیه جایگاه و پایگاهی در کل منطقه خاورمیانه باقی نخواهد ماند. به عقیده روس ها در مرحله بعد از سوریه ممکن است لبنان و یا کشور دیگری در منطقه باز مورد تجاوز غرب و ناتو صورت بگیرد، بنابراین با حذف شدن این موانع ممکن است درگیری مستقیم ایجاد شود، چون غرب به طور کامل به مرزهای روسیه می رسید و روسیه را کم کم از صحنه سیاسی نظام بین الملل حذف می کرد.
از طرف دیگر چین همین برداشت را دارد و بعد از چند دهه روابط ملایم و بعضا مثبت و سازنده با آمریکا، اکنون احساس می کند که جنگ بر سر انرژی و نفت در خاورمیانه، چه در دریای مدیترانه و چه در خلیج فارس در حال پیش روی است و در دهه های آینده شامل خطرهای جدی خواهد شد. بنابراین آمریکا می تواند به راحتی اقتصاد  چین را با پول منابع انرژی اعم از گاز یا نفت زمین گیر کند. به این دلیل پکن بعد از محافظه کاری طولانی اکنون وارد فاز ابراز اعتراض به شکل سیاسی شده است تا نگذارد کل صحنه در اختیار آمریکا و غرب قرار بگیرد چرا که با سقوط دیواره ها و موانعی که اکنون وجود دارند این چین خواهد بود که در نهایت هزینه فوق العاده زیادی خواهد پرداخت. بنابراین بهتر است موانع کنونی در برابر غرب را بتواند تا حدودی  حفظ کند.
نعیمی: روسیه که از طرف آمریکا به عنوان یک ابرقدرت شناخته نمی شد، سعی داشت تا در چند برهه به نحو مسالمت آمیز جایگاه خودش را در ساختار نظام بین الملل تقویت کند. اما آمریکایی ها مدعی حاکمیت تک محوری خودشان بودند. روسیه پس از این که دید آمریکا در حال گسترش منافع خود به آسیای مرکزی و قفقاز است و همچنین در مناطق مختلف در حال محدود کردن منافع کرملین است، با بازگشت ولادیمیر پوتین به راس قدرت، خود را بازخوانی و استراتژی جدیدی برای جلوگیری از تک روی آمریکا اتخاذ کرد. نکته دوم همپیمانی استراتژیک سوریه و مسکو و نکته سوم که مهم تر است، به سیاست های مدیترانه ای روسیه در قلب خاورمیانه باز می گردد. در این باره می توان گفت تنها منفذ باز روسیه برای حضور در مدیترانه سوریه است. لیبی در یک دوره ای این موقعیت را در اختیار روسیه قرار داد اما در حال حاضر این امکان وجود ندارد. بقیه کشورها هم اعم از ترکیه، مصر، لبنان، اروپا و رژیم صهیونیستی وظیفه داشتند شرایط را طوری پیش ببرند که دست روسیه به آب های مدیترانه نرسد. بنابراین تنها پایگاه خاورمیانه ای – مدیترانه ای روسیه، سوریه است. در چنین شرایطی منافع ملی روسیه و منافع ملی سوریه به هم گره خورد. همین اتفاق را در مورد چین خیلی راحت تر می توانیم ببینیم. چین نیز کاملا به مسائل اقتصادی و تجاری خود حساس است و در این زمینه کاملا حساب شده عمل می کند. در واقع به خاطر چنین عواملی است که در اینجا بهره چین بیشتر از هزینه هایی است که در قبال وتو کردن قطعنامه علیه سوریه می پردازد. این جمله آقای پوتین بسیار جالب است که می گوید: "آمریکایی ها دوست و هم پیمان نمی خواهند، آمریکایی ها مطیع و خدمتگزار می خواهند." و وقتی اعتماد نباشد قطعا روسیه عقب نشینی نخواهد کرد.

صادق الحسینی: این سه وتو به علت ایستادگی ما در جنگ 33 روزه و ایستادگی و مقاومت استراتژیک ایران در مقابل آمریکاست. مقاومت مردم سوریه و شخص بشار اسد در مقابل پاتک بیداری اسلامی نیز نقش موثری در وتوهای شوریا امنیت داشته است. اگر مقاومت ها و ایستادگی های الگوی جمهوری اسلامی و نفوذش در منطقه نبود، قطعا چین و روسیه نیز به هیچ وجه این سه وتو را به کار نمی بردند. این دو خواهان معادله چند قطبی جهانی شده اند و البته از مدت ها پیش سازمان همکاری های شانگهای را در مقابل هیمنه آمریکا تشکیل دادند اما به تنهایی نمی توانستند با این قدرت روبرو شوند. به نظرم مسکو و پکن می خواهند تک روی آمریکا در جهان را با اهرم حرکت شان که ایران است، از بین ببرند و به این صورت یک جنگ سرد جدی به راه انداخته اند.
رویوران: موضع روسیه و چین در این بحران نشان از تشخص و اراده قطعی آنهاست. بنابراین نه تنها در سازمان های بین المللی از سوریه حمایت می کنند، در شورای امنیت سازمان ملل نیز قطعنامه های غربی را وتو هم می کنند. این دو کشور حتی در کنار حمایت از سوریه ناوگان های خود را به بندر طرطوس اعزام می کنند. روسیه حتی اس 400 برای سوریه می فرستد که نه ناوی نزدیک سوریه شود و نه هواپیمایی از بالای سوریه به پرواز درآید. همه اینها نشان می دهد که ما در مقابل یک پدیده جدید تحت عنوان "تشخص روسیه و چین" قرار داریم. علاوه بر این محور "بریکس" شامل روسیه، هند، برزیل، چین و آفریقای جنوبی که یک ترکیب قدرت بزرگ در سطح دنیاست و 45 درصد جمعیت دنیا و 35 درصد اقتصاد دنیا را در اختیار دارد، در آخرین نشست خود از سوریه حمایت کرد. این نشان می دهد که در حال تعریف تضادهایش با غرب است. بنابراین بر اساس اتفاق جدید سیاسی که در سوریه روی داده است، روسیه و چین مواضع خودشان را نسبت به آمریکا شفاف تر کرده اند. از طرفی دیگر در هر سه مورد نیاز به وتوی چین نبود. یک کشور معمولا یک بار وتو می کند و مسئله تمام می شود اما چرا چین همواره در کنار روسیه از وتو استفاده کرده است؟ من تصور می کنم که چین می خواهد این پیام را به طور کامل به غرب برساند که در انتخاب این راه مصمم است. به همین دلیل دو کشور با هم و همزمان قطعنامه های آمریکایی را وتو کرده اند و این نشان دهنده تحولی بنیادی است که اتفاق افتاده است.

در چنین شرایطی اسراییل چه نگاهی به تحولات سوریه دارد؟ آیا جدای از آمریکا از استراتژی خاصی در قبال سوریه حمایت می کند یا این دو به طور کامل در مسیر قرار دارند؟
زنگنه:
اسراییل به نظر می رسد وارد مرحله جدیدی شده است. قبلا رژیم صهیونیستی با احتیاط کامل درباره تحولات سوریه اظهارنظر می کرد و شاید تمایل چندانی برای تغییر رژیم در سوریه نشان نمی داد اما با گسترش حمایت های منطقه ای و بین المللی از معارضین از یک طرف و اطمینانی که از گروه های مخالف مبنی بر اینکه در صورت پیروزی با اسراییل به تقابل نخواهند پرداخت، از طرف دیگر کم کم موضع گیری های رژیم صهیونیستی نیز علنی شد. همچنین با عملکرد خاص دولت سوریه در مقاطع مختلف، اسراییل احساس خطر می کند که ممکن است شعله های آتش درگیری در سوریه چه از طریق باز کردن مرزهای شمالی از سوریه به طرف مرز سرزمین های اشغالی و چه با استفاده از تسلیحات شیمیایی و بیولوژیک، بحران به مرزهای سرزمین های اشغالی کشیده شود. بنابراین وارد فاز مخالفت جدی با دولت سوریه و حمایت از عملیات براندازی دولت چه به صورت اطلاعاتی و چه از طریق کنترل مراکز تسلیحاتی سوریه با روش های مختلف شد. البته هر اندازه که سوریه دچار درگیری و خشونت شود، قدرت و توان دولت سوریه از نظر اسراییل ضعیف تر خواهد شد و این به نفع اسراییل است.
نعیمی: اسراییلی ها در تحولات اخیر که برایشان غیرمنتظره بود، با یک شوک مواجه شده اند و هنوز در داخل با یکدیگر اختلاف سیاسی و درگیری دارند. در بحث سوریه از آنجا که دولت بشار اسد مقاوم ترین کشور عربی بوده که هیچ رابطه ای با رژیم صهیونیستی نداشته و تحت هر شرایطی از بلندی های جولان نگذشته و از این طرق دست آمریکا را خالی گذاشته است، حساسیت تل آویو نسبت به تحولات سوریه بسیار بالا است. در حال حاضر شرایط اطراف رژیم صهیونیستی بسیار شکننده است. وضعیت مصر دیگر مانند گذشته و دوران حسنی مبارک نیست.
صادق الحسینی: رژیم صهیونیستی در زمان حافظ اسد همواره تاکید داشت که امنیت ما در خطر است. در زمان بشار اسد این ترس افزایش پیدا کرده است. بنابراین دکترین شان عوض شده و می گویند چون بشار اسد همپیمان عملیاتی با ایران و حزب الله است، یک تحولی در سوریه رخ داده است که به طور جدی موجودیت ما را به خطر می اندازد. لذا هر کس که برای سرنگونی بشار اسد قدم برداد، ما از آنها پشتیبانی می کنیم.

رویوران:
اسراییل از ابتدای بحران سعی کرد به گونه ای در یک نقطه وسط قرار بگیرد؛ یعنی نه از براندازی و نه از نظام حمایت کند. بنابراین تصور بسیاری این بود که اسراییل به دنبال یک رژیم ضعیف شده است اما از چند ماه پیش روش خود را عوض کرده و حال از فرایند تغییر حمایت می کند. این تغییر در مواضع نشان می دهد که موضعش با منافع کشورهای غربی منطبق شده است.

آیا دخالت های ترکیه و همسویی بیش از پیش این کشور با غرب ناشی از منفعت طلبی و رقابت با ایران در منطقه به عنوان قدرت برتر است، یا با باج دادن به غرب می خواهد امتیازهای دیگری بگیرد؟
زنگنه:
به نظر می رسد ترکیه در همان پازل و طرح غربی که پیشتر عرض شد، نقش خودش را تعریف شده می داند؛ یعنی ایفای نقش پیشتاز در ایجاد تغییرات در سوریه. تریکه برای این کار از مرزهای طولانی، امکانات نظامی، روابط اقتصادی که با سوریه داشته بهره می گیرد. این مجموعه از مشخصات، جایگاه ترکیه را در این پازل مشخص می کند. البته به لحاظ استراتژیک ترکیه نیز همچون عربستان پس از سقوط صدام با مسائلی مواجه شده است.
نعیمی: موضوع ترکیه را با عناوین مختلف تفسیر می کنند. اما من نظر دیگری دارم. ترکیه با دکترین آقای داوود اغلوو که خودش را کسینجر ترکیه می داند، اسیر شد. آنکارا در سیاست خارجی خود به جزئیات نپرداخت و آنها را در نظر نگرفت. بنابراین بر این عقیه بود که مقبولیتی را که در دو سه مورد مانند ترک نشست داووس که شیمون پرز در آن حضور داشت و ارسال کشتی مرمره به دست آورده بود، با دخالت در سوریه نیز ادامه خواهد داد. تریکه که به یکی از الگوهای ضدصهیونیستی تبدیل شده بود، این توقع برایش ایجاد شد که از آن به بعد هر کاری انجام دهد، باز هم مقبولیتش حفظ خواهد شد. در صورتی که با ایستادگی بیشتر می توانست موقعیت کسب کند لذا ترکیه در دام افتاد و باورهای غلطی برایش پیش آمد که می تواند برای کشورهای منطقه تعیین سرنوشت کند. این اشتباه فاحشی بود که در ترکیه رخ داد. الان به جایی رسیده است که آسیب پذیر شده است. در حالی که در گذشته روابط قوی با سوریه داشت، لغو روادید و روابط تجاری گسترده ای که داشت همه را از دست داد در چنین شرایطی خود را در قبال سوریه در نقطه غیرقابل برگشت دید. این مسئله موقعیت ترکیه را در منطقه شکننده کرده است.

صادق الحسینی: درباره ترکیه باید گفت رجب طیب اردوغان یک فرد متعصب سنی است که هم دید طایفه گرایی و فرقه گرایی دارد و هم منافق درجه یک است. از یک سو باج به غربی ها می دهد و در مقابل جمهوری اسلامی قد علم می کند و از سوی دیگر سعی می کرد جهان اسلام را متفرق و متشتط کند. رهبری آن در واشنگتن را هم  آقای «فتح الله گلین» بر عهده دارد که معتقد به نظریه جدایی دین از سیاست است. همان طرحی که اردوغان در قاهره مطرح کرده است. اینها می گویند نابود کردن رژیم صهیونیستی خط قرمز آنهاست. در خصوص دکترین سیاست خارجی ترکیه هم باید بگویم که این یک خبطی بود که خیلی ها باور کردند. احمد داود اغلوو یک فرد فراماسونر است و اولین نفر است که اردوغان را به آمریکا برده و لوح آیپاک را به او داده است. این یک خبط جاهلانه بود که عملا هم ثابت شد ترکیه اکنون با همسایگان صد در صد دارای مشکل است و هیچ کس نمانده که در جهان اسلام با آن جدال نداشته باشد.
رویوران: ورود ترکیه بر اساس منافع ملی است یعنی ترکیه الان بر اساس این ارزیابی که یک رژیم بعثی با رهبران علوی در کنارش باشند و یا اینکه رهبران سنی باشند، اکنون به این نتیجه رسیده که تغییر نظام و به قدرت رسیدن سلفی های سنی اتفاق بیفتد. اما بخش دیگر آن بر اساس یک نوع همبستگی و اتحاد و ائتلاف با قدرت های غربی است.


پیش بینی شما از آینده سوریه چیست؟ این بحران تا کی و کجا ادامه پیدا می کند و چه تاثیری در منطقه خواهد داشت؟
زنگنه:
کشورهای ترکیه و عربستان در حمایت از گروه های معارض با دولت سوریه به فضاسازی های بین المللی بیشتری خواهند پرداخت. عربستان با پیشنهاد پیش نویس قطعنامه به مجمع عمومی سازمان ملل سعی کرد افکار عمومی بیشتری را به نفع طرح شان جلب کرده و افکار عمومی را علیه چین و روسیه بسیج کند. عربستان و ترکیه با یکدیگر هماهنگ کردند تا در اجلاس سران کشورهای اسلامی موضوعات ضد سوری بار دیگر مطرح کردند تا نوعی اجماع و توافق در حمایت از مخالفین سوریه فراهم کنند.
به نظر می آید همین سیاست فعلا ادامه پیدا کند. اما تلاش ترکیه و مخالفان برای تسلط بر حلب و ایجاد یک منطقه کرویدر امن از حلب تا مرزهای ترکیه تقریبا افشا شد. مشغول کردن نیروهای نظامی ترکیه در مرزهای سوریه تا اردن یا حتی تا مرزهای عراق هدف دیگری به منظور فراهم کردن زمینه برای معارضان جهت کسب امتیازات بیشتر و مجبور کردن دولت سوریه به انجام تغییرات در سطح کلان نظام یا دست کم در سطح ریاست نظام بود.

نعیمی:
شاید کسی نتواند پیش بینی زمان بندی این بحران را داشته باشد اما چیزی که به نظر می رسد این است که این بحران در پایان راه است و در خوشبینانه ترین حالت یک ماه و در بدبینانه ترین حالت ظرف دو ماه آینده باید تعیین تکلیف و وضعیت دولت و همچنین معارضان مشخص شود. این در حالی است که معارضان می خواهند با جنگ فرسایشی توان دولت را از بین ببرند. عموما هر اتفاقی بیفتد چون دو اردوگاه مشخص است، خیلی نگران کننده نیست. به این دلیل که در امتداد همان جنگ هایی است که تا کنون بوده است و قطعا به سرنگونی اسد ختم نمی شود به هر حال زمینه های لازم برای سقوط اسد وجود ندارد. مگر اینکه دخالت خارجی صورت بگیرد که آن هم اکنون امکان پذیر نیست. دستگاه های داخلی سوریه از جمله ارتش، اطلاعات، دولت و ... منسجم مانده اند. آنهایی که رفته اند به گفته دشمنانی همچون رژیم صهیونیستی بیش از هزار تن هستند. این در حالی است که سوریه چهار ارتش دست نخورده دارد. اینها فکت هایی است که انسان می تواند روی آن ارزیابی کند.

صادق الحسینی: سوریه با کمک ایران و جبهه مقاومت حتما پیروزمندانه از این فتنه خارج خواهد شد و چهره منطقه را عوض خواهند کرد. در پی آن معادله جهانی نیز تغییر خواهد کرد که هیچ ربطی با جهان ما قبل بیداری اسلامی نخواهد داشت. ما مسلمانان از جمله برادران عرب ما که در حال انقلابند این معادله را ترسیم خواهید کرد.
رویوران: اینکه این بحران تا کجا ادامه پیدا می کند، بستگی به متغیرهای مختلف در صحنه دارد و تغییر آنها قطعا وضعیت معادله را نشان می دهد. اکنون ما در یک وضعیت تعادلی هستیم. این مسئله تا حد زیادی معادله را قفل کرده است و جز هشدار برای ویرانی نتیجه ای ندارد. اینکه این معادله در آینده چگونه تغییر خواهد کرد، به این ترتیب خواهد بود که اگر یکی از دو طرف قدرت برتری پیدا کند، توان شکست طرف مقابل را خواهد داشت. تا الان دولت از یک توان خوبی برای مهار خشونت ها برخوردار بوده است اما حجم سرمایه گذاری که علیه دولت سوریه اتفاق می افتد، مانع از شکست کامل مخالفان شده است. متاسفانه به همین دلیل این شرایط ادامه پیدا کرده تا بالاخره یک راه حل سیاسی مورد توافق دو طرف شکل بگیرد و بتواند این شرایط را یکسره کند. یا اینکه از لحاظ نظامی یکی از دو قدرت موجود در صحنه برتری پیدا کند و کار را یکسره کند.
الان دولت آقای بشار اسد در مدیریت بحران از یک توانی برخوردار شده و به ویژه پس از آن انفجار نشان داده است که می تواند بحران را مدیریت کند. انفجاری که تعدادی از مسئولان سوری کشته شدند و همزمان حمله مخالفان مسلح به دمشق و حلب صورت گرفت تا به خیالشان کار را یکسره کنند اما دولت موفق شد دمشق را پاکسازی کند و در حلب نیز آنها را در منگنه قرار دهد. همه اینها نشان دهنده این است که دولت بشار اسد از یک توان بالایی برخوردار است و در حدی نیست که بتوان آن را به راحتی سرنگون کرد.





https://shoma-weekly.ir/2NSk4A