سیاسی

میزان اثربخشی برجام بر آرا متاثر از سبک زندگی حوزه های انتخابیه بود

همانگونه که اختلاف جریان اصولگرا و اصلاح طلب ریشه در جهان بینی متفاوت آنها و باورهای اعتقادی متمایز دارد؛ باید انتظار داشت که اثر این باور در سبک زندگی افراد دیده شود و در نتیجه افرادی با گرایش زندگی متفاوت، گرایش سیاسی مختلف داشته باشند. اما تکرار می کنم، این یک تقسیم بندی مطلق نیست. چه بسا فردی با سبک زندگی ناشی از تفکر سکولار به دلایل برخی ریشه های عقیدتی برجای مانده در ذهنش به فهرست اصولگرایان رأی داده باشد و یا فردی با سبک زندگی ایرانی – اسلامی که به او از نهاد خانواده به ارث رسیده است، دل به جناح مقابل بسته باشد.

نتیجه انتخابات تهران را از این زاویه که اصولگرایان نتواستند حتی یک نفر را راهی بهارستان کنند چگونه ارزیابی می کنید ؟

به نظرم بسیار طبیعی و قابل پیش بینی بود. اراده متأثر ساختن انتخابات از نتیجه برجام از میانه سال 93 مشخص بود و در میان نقل قولهایجسته و گریخته در اخبار داخلی و خارجی شنیده می شد. صدق و کذب این ادعا، واقعیت اثربخشی برجام بر انتخابات را تغییر نخواهد داد. برجام البته در نقاط جغرافیایی گوناگون و در میان مشاغل مختلف اثر متفاوتی داشت که می تواند موضوع پژوهش جامعه شناسی شهری قرار گیرد. به عنوان نمونه باغداری که میوه هایش مقهور واردات پسابرجامی شده و به فروش نرفت، درک متفاوتی از شهروندی داشت که تجارت پیشه بود و به رفت و آمد دیپلماتیک پسابرجامی دل خوش کرده است؛ و یا جوانی که می شنید قرار است برند مطلوبش در ایران نمایندگی فروش بزند.

با چنین انگاره ای باخت اصولگرایان در تهران محتمل ترین گزاره منطقی بود. حتی در شرایطی که اصولگرایان پس از چند دوره واگرایی نهایت همگرایی را نشان دادند. البته این تنها دلیل نبود. فقدان گفتمان نو و اعتمادساز هم در مصاف با شعارهایی همچون "گام دوم" و "برجام2" بی اثر نبود. "یک فهرست، یک صدا " و یا شعار کلی "امنیت، معیشت، پیشرفت" حرف های تازه اصولگرایان پس از 12 سال حضور در مجلس را نشان نداد. طبیعی است که یک شهروند گرفتار معیشت را با بیان لغت «معیشت» در شعار نمی توان متقاعد کرد که فهرست ما برای بهبود زندگی او کارآمد است. این فقدان توضیح شعار، در حوزه های انتخابیه کوچکتر به واسطه امکان مواجهه چهره به چهره بیشتر و شکل متفاوت تبلیغات جبران شد و اثر متفاوت بروز داد.

این پدیده را تا چه حد می توان ادامه نوع نگاه مردم تهران به احمدی نژاد ارزیابی کرد . به این معنا که می گویند مردم احمدی نژاد و عملکرد او را به پای احمدی نژاد می دانند و همچنان که یکی از علت های نتیجه انتخاب سال 92 مخالفت با روش های احمدی نژاد بوده این انتخابات در تهران هم به نوعی در همان راستا بوده است . نظر شما در این مورد چیست ؟

به نظرم تمایز احمدی نژاد از اصولگرایان به ویژه مجلس نهم آن قدر آشکار هست که نیازی به تشریح نداشته باشد. کافی است میزان سوال و استیضاح مبدله شده میان مجلس نهم و دولت دهم را با دیگر ادوار مقایسه کنیم.

برخی رسانه ها و افراد نزدیک و منسوب به احمدی نژاد هم این شکست در تهران را به دلیل جدایی اصولگرایان از احمدی نژاد دانسته اند . حتی به همین دلیل حملات تندی را به غلامعلی حدادعادل انجام داده اند . این مساله را چگونه تحلیل می کنید ؟

به گمانم اثبات صحت و سقم ادعاهای اینچنین، محال است. چون شرایط مشابه آزمایشگاهی وجود ندارد تا با ثابت نگه داشتن همه متغیرها این گزینه را بررسی کنیم. اما فارغ از ارزیابی این ادعا؛ معتقدم اصولگرایان اگر خطوط قرمز خود را رعایت نکنند، هویت خود را از دست داده اند. حتی اگر این ادعا درست باشد ائتلاف با جریان انحرافی ضرری عمیق تر به اصل اصولگرایی وارد می کرد. اگر هم منظور از چهره هایی غیر از جریان انحرافی دولت قبل است، افراد متعددی از دو دولت قبل در فهرست بودند که یکی از شاخص ترین آنها معاون اول دولت نهم بود.

آیا محمود احمدی نژاد همچنان در تهران و مراکز استان ها بدنه اجتماعی دارد ؟ اگر جواب مثبت است این بدنه بیشتر در کدام بخش است و در همین مراکز استان ها ، طبقه متوسط در چه نسبتی با او قرار دارند ؟

سوال شما از نگاه من دچار چند اشکال است. نخست آنکه بدنه اجتماعی را برای یک جریان باید جستجو کرد و نه یک فرد؛ به نظر من افراد محک خوبی برای سنجش دیدگاه ها نیستند. چه آنکه بسیاری از افراد دچار تطور فکری یا تغییر جریان سیاسی می شوند. مثلا آقای علی مطهری با سهمیه رایحه خوش خدمت به مجلس هشتم راه یافت و امروز اصلی ترین جریان مقابل آن تفکر است. آقای کاظم جلالی در بسیج دانشجویی چهره متمایزی از چهره تبلیغاتی این انتخابات داشت و یا آقای کوچک زاده زمانی تفکرات اصلاح طلبانه داشته و امروز از جبهه پایداری هم عبور کرده است.

دوم اینکه تهران یک «کل به هم پیوسته» نیست. اساسا یک اشتباه بزرگ این روزها رایج شده و چنین القا می کنند که اصولگرایان در تهران پایگاهی ندارند. زیرا نه «لیست امید» عبیدالله بن زیاد است نه اصولگرایان امام حسین. اختلاف منظر ما با اصلاح طلبان جدی است؛ اما آنها دشمن نیستند. نگرانی ما از این است که «غرب دوستی» زیاد آنها راه دشمن را باز نکند. نه اینکه خودشان دشمن باشند. تلقی 30 - 0 هم اشتباه است. در این انتخابات سبد آرای اصلاح طلبان و اصولگرایان در تهران هر دو پر بار بود. اگر سرلیست را شاخص اقبال بدانیم، باید بگوییم 3-2 شده ایم. البته ما مثل آقای روحانی 3-2 را برد - برد نمی دانیم و قبول داریم به دلایل نقاط ضعفمان، مورد اقبال مردم قرار نگرفته ایم. امیدوارم که نتایج این انتخابات کمک کند دور بعد، حرفی که حق می دانیم را بهتر بیان کنیم.

اما در پاسخ به بخش دوم سوال شما باید گفت تعلق خاطر متفاوت اقشار مختلف جامعه به جریانات سیاسی انکارناپذیر است. اما این گونه نیست که بتوان یک تقسیم بندی جغرافیایی انجام داد. همانگونه که اختلاف جریان اصولگرا و اصلاح طلب ریشه در جهان بینی متفاوت آنها و باورهای اعتقادی متمایز دارد؛ باید انتظار داشت که اثر این باور در سبک زندگی افراد دیده شود و در نتیجه افرادی با گرایش زندگی متفاوت، گرایش سیاسی مختلف داشته باشند. اما تکرار می کنم، این یک تقسیم بندی مطلق نیست. چه بسا فردی با سبک زندگی ناشی از تفکر سکولار به دلایل برخی ریشه های عقیدتی برجای مانده در ذهنش به فهرست اصولگرایان رأی داده باشد و یا فردی با سبک زندگی ایرانی اسلامی که به او از نهاد خانواده به ارث رسیده است، دل به جناح مقابل بسته باشد.

این احتمال وجود دارد که حالا که اصولگرایان در تهران و شهرهای بزرگ انتخابات را واگذار کرده اند بخش هایی از این جناح فکر کنند اکنون بهترین راه مواجهه با رقیب بازگشت به احمدی نژاد است . این فرضیه از آنجا مطرح می شود که می گویند تنها اوست که می تواند قطب مقابل هاشمی و روحانی باشد . چه اینکه دو بار این مساله آزموده شده است و پاسخ مثبت داشته است . آیا این رجعت به محمود احمدی نژاد در عالم واقعیت و خارج از نظریه پردازی امکان پذیر است ؟ هزینه های آن چیست ؟ آیا جناح در مجموع حاضر به این کار هست ؟

فردی که با الگوگیری از مدل پوتین-مدودف دست در دست مشایی او را برای ثبت نام همراهی می کند؛ در عمل می گوید قدرت برای من حائز اهمیت است. از این رو نمی توان احتمال علاقه احمدی نژاد به بازگشت را از نظر دور داشت. اما بعید می دانم خرد جمعی اصولگرایان به همراهی با او راضی شود. آقای احمدی نژاد خصلت هایی از خود را در دولت دهم آشکارتر کرد که ناقض اصولی بود که ستون های اصولگرایی بر آن استوار است.

با شناختی که از آقای احمدی نژاد دارید او از نتیجه حاصله انتخابات چه برداشتی دارد و از این پس چگونه به سیاست ایران نگاه می کند ؟ جزیی تر اینکه آیا او از این نتیجه به بازگشتش به قدرت امیدوار تر شده یا نا امید تر ؟

ترجیح می دهم از پیشگویی و ذهن خوانی خودداری کنم. پاسخ این سوال را باید از خود او بپرسید.

از لطف شما سپاسگزارم


منبع:هفته نامه مثلث

https://shoma-weekly.ir/WvXP8m