سیاسی

مهمترین مشکل قوه قضائیه تشریفات و ساختار آن است

ما مقررات و قوانین قوه قضائیه را اسلامی کردیم. اما این ساختار قوه قضاییه نیست. الان شما در قوه قضائیه گرفتار می‌شوید اول باید دادسرا بروید و بعد دادنامه بنویسید. نزدیک به 27 مورد باید طی کنید تا به حکم برسید. برای روسای قوه قضائیه از طرف موتلفه نوشتیم که رستم هم 7 خان داشت، این 27 خان است. مردم چه کنند
اشاره: اگرچه حضور دکتر اسدالله بادامچیان در برنامه دستخط در شبکه 5 سیما، بیشتر تحت الشعاع ایام رحلت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود؛ اما وی در آن گفتگو به فرازهای مهمی از مسائل روز هم اشاره داشت که کمتر مورد توجه قرار گرفت. فرازهایی که خواندن آنها خالی از لطف نیست:

س: به عنوان کسی که از نسل اول انقلاب هستید ان شاالله همه سالم باشند اما این از طبیعت روزگار است آیا ما کادرسازی لازم را انجام دادیم؟

بادامچیان: این نگاه و این سوال را خیلی‌ها دارند. یک جواب عمیق انقلابی بدهم. اگر انقلاب ما انقلاب یک گروه و یک حزب و یک مجموعه بود همین می‌شود که شما می‌گوئید. انقلاب ما انقلاب مردم سالاری است. از درون مردم است. انقلاب عبدالناصر نیست. او انقلاب کرد ولی با افسران آزاد انقلاب کرد. روزی که از دنیا رفت همه چیز از بین رفت.

ولیکن در انقلاب اسلامی ایران در یک شب 73 تن بر زمین ریخته شدند. طوری شد؟ مستحکم شد. چرا؟ صبح مردم در خیابان‌ها گفتند امریکا در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه!

اگر نظام خود را مردم‌سالارانه انجام دادیم و اگر نظام مردم‌سالاری را نگه داشتیم، از درون مردم برمی‌خیزد و الان معتقد هستم که همانطور که رهبری می‌فرمایند در درون جامعه ما جوان‌های قوی و مسلط و پاک و مخلص و خداخواه فراوان داریم. بنابراین من هیچ نگرانی از آینده انقلاب از نظر ملت ندارم.

س: قبول دارید رغبت مردم قدری به حزب شما کمرنگ‌تر شده است؟ در حاشیه چهلم آقای عسگر اولادی از شما پرسیدد چرا گرانی است و شما گفتید ما می‌گوییم به این رای دهید به آن رای می‌دهند و می‌گوییم به آن رای دهید به این رای می‌دهند. این نشان از کم شدن رغبت مردم نیست؟

بادامچیان: این غیر از آن مسئله است. این که مردم به ما توجه دارند مشخص است که روزبه‌روز حزب ما گسترده‌تر و موقعیت‌دار و قوی‌تر شده است. به اضافه بر این همه در کشور می‌دانند در مجموعه ما یک نفر رانت‌خوار پیدا نمی‌شود. زندگی یکی از ماها خلاف اخلاقی نیست.

س: در اینها شکی نیست. تاثیرگذاری منظورم است.

بادامچیان: من هم همین را عرض می‌کنم. وقتی یک کشور می‌بیند مجموعه‌ای 53 سال کار می‌کند. نه زیر شکنجه‌ها سست شده و نه لو داده است و نه خودنمایی کرده و ده بار خواستند خاطرات من را چاپ کنند من چاپ نکردم. آقای عسگر اولادی و بقیه هم همین‌طور هستند. وقتی می‌بیند ما پاک و سالم و سلامت کار می‌کنیم و برای خود کار نمی‌کنیم. در سن بنده، آقای هاشمی، مرحوم آقای عسگر اولادی، حاج سعید امانی و باید در گوشه‌ای بنشینیم و کتاب بنویسیم و خاطره بنویسیم. وسط صحنه هستیم.

اتفاقاً آمار ما خیلی روشن است و روزبه‌روز موقعیت موتلفه گسترده‌تر شده است. کدام تشکیلات در ایران همانند موتلفه...

س: به لحاظ تشکیلاتی قبول داریم ولی به لحاظ تاثیرگذاری قبول کنید تاثیرگذاری قبل را ندارید.

بادامچیان: این دست ما نیست و ما دسته‌جمعی با هم کار می‌کنیم. اگر موتلفه خود تک بیاید یک حرفی است اما وقتی جبهه ما جمع می‌شود یعنی جبهه اصولگرایان، بعد نامزد معرفی می‌کنیم، می شود شورای ائتلاف 22 نفره. در تهران آن شب که فهرست 29 نفره را آوردند، ما مثبت حرف می‌زنیم، 19 بند نوشتم و بعد که خواندم که اگر ‌بخواهیم رای بیاوریم باید این مطالب باشد و در پایان گفتم این نکته ای که رعایت نکردید یک نفر رای نخواهید آورد. کسی در کنار من نشسته بود و گفت فلانی و فلانی هم رای نمی‌آورند؟ گفتم رای نمی‌آورند. 7 اسفند که هیچ کسی رای نیاورد آن را کپی کردم و 19 بند را به آنها دادم.

این برآورد جامعه است. جامعه گاهی اوقات رجحان می‌دهد. انتخابات ما طرد نیست. برخی گمان می‌کنند کسی رای نیاورد مثلاً طرد شد. دو طرفی که وارد صحنه می‌شوند یکی باید رای نیاورد.

س: آقای عسگر اولادی اواخر از موتلفه بیرون آمدند؟

بادامچیان: خیر. ایشان وظیفه‌ای احساس کرد که باید آقایانی که در فتنه فریب خوردند راه را برای آنها باز کند تا بازگردند.

س: تا آخر هم به این اعتقاد داشتند؟

بادامچیان: آنهایی که قبول نکردند،نه دیگر. ایشان در شورای مرکزی موتلفه آمدند و صدایشان ضبط است و مطالب را در صورت‌جلسه نوشتیم. گفتند من آفتاب لب بوم هستم و وظیفه شرعی را احساس می‌کنم. من نباید به فکر خود باشم. ممکن است این با سیاست‌های موتلفه همخوانی نداشته باشد. اگر صلاح می‌دانید این وظیفه را باید انجام دهم چون ما معتقد هستیم هر کسی باید به وظیفه شرعی خود عمل کند، این تکلیف که بر دوش من هست و اگر موافق باشید 6 ماه مرخصی می‌گیرم و تکلیف خود را انجام می‌دهم. همه به اتفاق رای دادیم که نخیر، حتماً باشید و این تکلیف را انجام دهید. ما از خدا می‌خواهیم شما تکلیف خود را انجام دهید.

بعد که این کار را کردند میدان را باز کردند و برخی از آن ها گمان کردند آقای عسگر اولادی از آن .... من می‌خواهم بگویم شما سران فتنه نیستید. شما فتنه خورده و مفتون هستید و بعد هم بیایید از ولی امر عذرخواهی کنید. بعد اینها به نصیحت انسان خداخواه مخلصی همانند عسگر اولادی گوش ندادند دلیلی نداشت آقای عسگر اولادی... هیچگاه نه موتلفه نسبت به تکلیف آقای اولادی حرفی داشت و نه ..

س: عملکرد دولت یازدهم و آقای روحانی را چطور می‌بینید؟ آیا آن مشی معتدلی که گفته بودند را رعایت کردند؟

بادامچیان: نتوانستند. اصلاً نتوانستند.

س: یعنی چه؟

بادامچیان: می‌خواستند اما نتوانستند. برای این که سیاست‌های ایشان دقیقاً جواب نداد. به جای این که گسترده‌نگر باشند باز هم در گیرودار جناح‌بندی‌ها و گروه‌ها افتاد. تازه گروه جدیدی راه انداخت به نام اعتدالیون. ابتدا اصلاح‌طلبان و بعد اصلاح‌طلبان نه، اعتدالیون، بعد اصلاح‌طلبان ...

س: کابینه ایشان را نگاه می‌کنید ملغمه‌ای از جناح‌های مختلف است.

بادامچیان: علت همین است. شخصیت‌هایی که شما می‌آورید شخصیت منفرد هستند. اینی که خیلی ها معتقد هستند باید حزب بتواند اداره کند البته آن هم مشکلاتی دارد، ولی در عین حال بهتر است برای این است که اینها وقتی به مسئولیت می‌رسند آن گاه می‌خواهند افرادِ اطراف خود را جمع کنند. اینها دارای نگاه‌های مختلف هستند.نیستند؟

بنابراین اختلاف سلیقه پیدا می‌کنند. همین الان مسئولین اصلی معاونین ایشان، وزرای ایشان با هم خیلی اختلاف نظر دارند.

س: برجام توانست گره‌های ما را در سیاست خارجی باز کند؟

بادامچیان: مطلق نباید گفت هیچ چیزی را باز نکرد. مطلق هم نباید گفت فتح‌الفتوح شد. برجام یک رویداد سیاسی بود که ما در ابعاد مذاکره، بردیم. یعنی در دنیا گفتیم ما اهل مذاکره هستیم. ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم بسازیم. این را خودشان گفتند. حالا وزیر خارجه امریکا اذعان می دارد جلوی ساخت سلاح هسته‌ای ایران را بدون شلیک یک گلوله گرفتیم. آقای اوباما هم می‌گفت گزینه‌ها روی میز است. بعد معلوم شد آن شبی که برجام امضا شد من نطق او را گوش می‌دادم و می‌گفت اصلاً ما نمی‌توانستیم بجنگیم. همه سران ارتش ما می‌گفتند نمی‌شود بجنگید.

پس یک زمان است که ما می‌خواهیم بگوییم مطلق مذاکره 5+1 برای ایران هیچ چیزی نداشت! خیر، برای ایران چیزهایی دارد اما این که راهگشا بوده است خیر. اینها تازه تحریم‌های مجدد اعمال می‌کنند مخصوصاً دولت آینده امریکا که شمشیر را از رو بسته است و دشمنی‌های او علنی است.

س: درباره این اختلافات اخیر روسای دو قوه نظری ندارید؟

بادامچیان: همان که آقا فرمودند مسائل فرعی است و خوب نیست. معتقدم که وقتی ما مبنای قانونی داریم که هماهنگ‌کننده سه قوه ولی امر است دیگر جایی برای اختلاف نمی‌ماند.

س: یک چیز برای من جالب بود که آقای بادامچیان بعد از انقلاب به غیر از نمایندگی مجلس به سوی سمت اجرایی اصلاً نرفته است. به غیر از معاون سیاسی رئیس قوه قضائیه و مشاور که بودید.

بادامچیان: یک ذره این یک ذره آن می‌شود. مگر من چقدر عمر دارم. رئیس کمیسیون احزاب اجرایی است. نماینده قوه قضائیه در شورای امنیت کشور، نماینده قوه قضائیه در مسائل ساماندهی پول و لباس و اینها، نماینده مجلس در اندوخته اسکناس و موزه‌های جواهرات ملی و معاون سیاسی قوه قضائیه، خود موتلفه، رئیس فراکسیون‌های موتلفه و حزب درمجلس. ما بیکار نبودیم.

س: در سطح کابینه و وزارت منظورم است.

بادامچیان: خیر. من معتقد بودم باید در حزب بمانیم و حزب را بسازیم. خیلی پیشنهاد شد. من هیچ کاری را جز با تکلیف شرعی نپذیرفتم. همین معاونت سیاسی ریاست قوه قضائیه ....

س: همین قصه این چه بود؟زمان آقای یزدی بود؟

بادامچیان: بله، آقای یزدی وقتی به قوه قضائیه آمدند و از شورای عالی قضائیی درامد و به ریاست قوه رسید و تشکیلات جدید و بازنگری قانون اساسی... من را خواستند و گفتند برای معاونت سیاسی قوه بهتر از شما پیدا نکردیم و شما بیایید کمک کنید. گفتم مستحضر هستید که هیچ شغلی را در نظام جمهوری اسلامی بدون تکلیف شرعی نپذیرفتم. علت این است که اگر من خودم خواهان شغلی باشم هر معضلی در آن پیش آید در سراسر کشور باید جوابگوی خداوند باشم.

اما این که تکلیف شرعی باشد سعی می‌کنم آن چه تکلیف است انجام دهم. خداوند هم بگوید خواهم گفت لا یکلف الله نفسا الا وسعها. شما تکلیف شرعی کنید من قبول می‌کنم و هر کسی هم نمی‌تواند به من تکلیف شرعی کند. خیلی‌ها به من تکلیف گفتند و من قبول نکردم چون نمی‌توانستم با آنها کار کنم.

مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی در مجلس سوم که رای نیاوردم خیلی اصرار داشتند که آنجا بروم و من نمی‌توانستم با مشی ایشان... خیلی با هم صمیمی بودیم اما با او نمی‌توانستم کار کنم. لذا نپذیرفتم. گفتند من تکلیف شرعی نمی‌کنم و رفتم. معاون سیاسی قوه یعنی معاون اول قوه قضائیه است. به او بگویند معاون شوید و قبول نکند کلی تلاش می‌کند پستی به او بدهند.

15-10 روز بعد من را خواستند و گفتند بهتر از شما پیدا نکردیم و من هم دوباره نظر خود را بیان کردم. آیت الله یزدی گفتند تکلیف شرعی است. 10 سال در قوه قضائیه با آقای یزدی کار کردم. نه حقوق گرفتیم و نه کارمند شدیم و نه چیزی! این برای شما جالب است یک ماه قبل یکی از خبرنگاران گفتند حقوق شما چقدر است؟ گفتم خیلی غیرمتعارف است. گفت چرا؟ گفتم من اصلاً حقوق نمی‌گیرم چون کارمند نیستم. گفت از کجا می‌آورید؟ گفتم من آب باریکه از زمان پدرم دارم و با همان زندگی می‌کنم و راضی هم هستم. نه ماشین گرفتم و نه پول گرفتم و نه چیزی!

س: همان فرش فروشی که داشتند؟

بادامچیان: خیر. مقداری از زمان پدر باقی مانده است. من خرید و فروش نمی‌کنم.

س: ده سال آقای یزدی و شاهرودی و الان آقای آملی را بخواهید مقایسه کنید کدام را بهتر می‌دانید؟

بادامچیان: همه می‌خواستند خدمت کنند و خداوند به خدمات ایشان اجر دهد.

س: نمی‌خواهید اظهارنظر کنید؟

بادامچیان: خیر.

س: الان به عنوان کسی که ده سال در این قوه فعالیت داشتید مهم‌ترین مشکل قوه قضائیه را چه می‌دانید؟

بادامچیان: تشریفات و مسائل ساختار قوه قضائیه است.

س: یعنی چه؟

بادامچیان: یعنی قوه قضائیه را فراماسونر انگلیسی به نام داور زمان رضاشاه ساخته است و این گونه نبود که رضا خان عقلش به این برسد. او بی‌سواد و قلدر بود. این فراماسونر خیلی قوی بود. بعد هم خودکشی کرد.

ما مقررات و قوانین قوه قضائیه را اسلامی کردیم. اما این ساختار قوه قضاییه نیست. الان شما در قوه قضائیه گرفتار می‌شوید اول باید دادسرا بروید و بعد دادنامه بنویسید. نزدیک به 27 مورد باید طی کنید تا به حکم برسید. برای روسای قوه قضائیه از طرف موتلفه نوشتیم که رستم هم 7 خان داشت، این 27 خان است. مردم چه کنند؟

شما یک کاری بخواهید بکنید و گرفتار هستید. یک قرضی به من دادید یا یک خانه به من فروختید.

س: برای برخی از روسای قوه قضائیه این را نوشتید؟

بادامچیان: بله.

س: چرا این مطالب را رسانه‌ای نمی کنید؟

بادامچیان: برای این که قصدمان برخورد نیست. یک زمانی می‌خواهیم دعوا یا برخورد کنیم. یک زمان می‌خواهیم کار را حل کنیم پس نمی‌خواهیم دعوا کنیم. می‌خواهیم حل کنیم.

س: چند اسم می‌خواهم بگویم خیلی کوتاه جواب دهید. آیت الله خامنه‌ای؟

بادامچیان: نائب امام زمانی که همه دل ها متوجه اوست.

س: آیت الله جنتی؟

بادامچیان: کسی که مظهر استقامت و حوصله و تحمل و فدا کردن آبروی خود برای حفظ آبروی دیگران است. شورای نگهبان این است.

س: آیت الله شهید بهشتی؟

بادامچیان: یک ملت!

س: شهید رجائی؟

بادامچیان: به تمام معنا مقلد امام.

س: مرحوم عسگر اولادی؟

بادامچیان: حبیب امام. همان که امام به ایشان گفت حبیب من آمدی!

س: شهید باهنر؟

بادامچیان: حرفی که بنی‌صدر برای او گفت. گفت این همانند زیردریایی از زیر به دشمن موشک می‌زند.

س: آیت الله موحدی کرمانی؟

بادامچیان: مظهر تقوا و اخلاص انصافاً.

س: آیت الله مصباح یزدی؟

بادامچیان: مظهر این که تکلیف شرعی‌اش هر آن چه است انجام دهد. ملاحظه هیچ هزینه‌ای هم نکند.

س: شهید مطهری؟

بادامچیان: یک جهانی در تبعیت از علی که باب العلم بود.

س: آقای دکتر علی لاریجانی؟

بادامچیان: شخصیت پخته سیاست‌مدار مدیر.

س: آقای دکتر حسن روحانی؟

بادامچیان: کسی که خیلی خدمت کرده و امیدواریم دوره ریاست جمهوری ایشان بابرکت و موفقیت تمام شود.

س: آقای بادامچیان آخرین باری که مناطق محروم رفتید چه زمانی بود؟

بادامچیان: من در جریان مناطق محروم به چند دلیل هستم. یکی به علت گستره حزب مان است. اطلاعات لازم را می‌گویند. یکی به دلیل اطلاعاتی که از گوناگون دارم. سوم این که گاهی خودم این کار را بی‌سروصدا انجام می‌دهم.

س: به این طرح و کار خیر ما کمک می‌کنید؟

بادامچیان: مگر این که از دیگران برای شما بگیرم.

س: ممنون. سوال اساسی این که مناطق محروم الان با مناطق محروم قبل از انقلاب قابل مقایسه است؟

بادامچیان: خیر. بشاگرد را بررسی کنید با محروم ترین مناطقی که الان می‌گویید. گذشته‌اش را ببینید. منطقه انار و کوه نار بعد از انقلاب برای بازدید رفتم، انجا فرماندار نداشت و کسی به آنجا نمی‌رفت. وضع عجیب و غریبی داشت. قوه قضائیه و هیچی نداشت. الان اصلا قابل مقایسه با آن دوره نیست.

س: ولی باز هم نباید چنین جاهای داشته باشیم.

بادامچیان: مشکلات داریم. مشکلات را باید حل کنیم. الان بیکاری داریم و باید حل کنیم.

س: آنها سر جای خود ولی من می‌گویم این اختلاف طبقاتی بعد از انقلاب باید کمتر می‌شد.

بادامچیان: شده است.

س: کمتر شده است؟

بادامچیان: شما جوان هستید و تهران را ندیدید. اگر عکس‌های آن دوره تهران را نگاه کرده باشید یک منطقه شمال شهر بود و بقیه فقر و فلاکت بود. اینجا هر جای این شهر ده میلیون نفره بروید حتی قسمت‌های پائین میوه‌فروشی‌ها را دارید، لباس‌فروشی دارید. اصلا فضای شهر همین میدان خراسان با آن زمان قابل مقایسه است؟

س: قبول کنید همین ها را هم نباید می‌داشتیم.

بادامچیان: قبول دارم، اگر واقعیت‌ها را نبینیم و آن چنان که هست نبینیم نمی‌توانیم علاج کنیم. خاطر مبارک آسوده باشد؟ خیر. اسلام می‌گوید مسلمان نیست کسی که سیر بخوابد و از 40 همسایه یکی گرسنه بخوابد. دائم در جریان باشد. بنابراین وجود دارد اما این که می‌توانیم یکباره ظرف یک دهه همه کارها را حل کنیم، همه قوانین علمی و عقلی اذعان دارد امور به تدریج حل خواهند شد.

س: نظر شما درباره حقوق‌های نجومی چیست؟ و نوع برخوردی که شد

بادامچیان: وقتی مهندس بازرگان نخست‌وزیر شد، او متمکن بود و شرکت‌های گوناگون داشت. حقوق نخست وزیری دوران شاه 20 هزار تومان بود. ان را گرفت. گفت حق من است و گرفت. شهید رجائی آمد و به آقایان گفت برای چه می‌خواهید حقوق بیشتر بگیرید؟ حقوق همه را 4 هزار و 600 تومان کرد. گفت به چه دلیل نخست وزیر حقوق بیشتر بگیرد؟ خرج او هم همانند بقیه است و اگر هزینه نخست وزیری است آن ردیف دارد اما شخص نخست وزیر ...

به نوربخش و آقای نعمت‌زاده گفتند پدران شما پولدار هستند حق ندارید از بیت‌المال پول بگیرید. وقتی نیاز ندارید چرا من از بیت‌المال پول نمی گیرم؟

س: واقعا به آن دو نفر حقوق نمی‌دادند؟

بادامچیان: ندادند. وقتی به آنها نداد به بقیه داد. او گفت برای پیرمرد و پیرزن روستایی 60 ساله، 80 هزار تومان داد. من گفتم این میزان کم است و گفت بیشتر ندارم بدهم ولی نمی‌خواهم پول بدهم بلکه می‌خواهم اینها درامددار شوند. نه یارانه دهیم. درآمددار شوند تا خود مالیات دهند. گفتند این سلام من به عنوان نخست وزیر به این پیرزن و پیرمرد روستایی است که دو هزار و چند سال است که خان و ارباب‌ها به او اعتنا نکردند و من می‌خواهم بگویم این سلام رجائی به شما است.

این روح را ببینید. شما این رجائی را بگذارید کار درست می‌شود. وقتی پسر او جمال به آنجا می‌آید که از نگهبان موتور می‌گیرد. نگهبان گفت برای مردم است و او گفت برای خودتان را بدهید و نگهبان داد. نگهبان را خواست و گفت به چه حقی این را دادید؟ گفت برای خودم بود و برای مردم را ندادم. گفت اگر برای مردم را داده بودید شما را بیرون کرده بودم. نگهبان را بازخواست کرد که چرا به پسر نخست وزیر موتور دادید؟ چه امتیازی دارد که چنین کردید؟

پرورش در مجلس رای نیاورد سوار ماشین وزارت نشد و پیاده شد. لاجوردی یک قرون از حقوق این انقلاب پول نگرفت. برادر ایشان هزینه زندگی خود را داده است و تا آخر عمر خود طبقه چهارم آپارتمان قبل از انقلاب در خیابان ایران زندگی کرد و روزی که تمام شد نگفت باید محافظین من باقی بمانند. سوار دوچرخه شد و رفت. این فرهنگ را بگذارید و الا آن فرهنگ می‌آید که دختر خانم آن آقا رفته 57 میلیون تومان مزایا دریافت کرده است. بعد می‌گویند حقش است. این حق است؟

س: خیلی لطف کردید و استفاده کردم. دست خطی برای ما بنویسید.

بادامچیان: زیباترین واژه‌ای که خدا به بشر الهام کرده است عشق است. عشق به خوبی ها و زیبایی ها . به زیبای مطلق که خداست خود زیباست و زیبایی ها را دوست دارد و بالاتر از همه عشق به عشق است. شهید بهشتی که عاشقی والا در سیر الی الله بود در ایام نزدیک به شهادت درسی از عشق داد. یکی پرسید در قرآن کلمه عشق نیست و گفت اصلاً قرآن کتاب عشق است. عشق است و ایران کشور عاشقان است. آن عاشق عارف است که در لحظه شهادت در 7 تیر 60 می گوید برادران باید دیگر اجازه ندهیم تا امریکا مهره‌هایش را بر ما تحمیل کند. آنگاه می‌گوید برادران بوی عطر می‌آید، می شنوید؟ و انفجار رخ می‌دهد و عشقی نو با عاشقی لاله‌گون آغاز می‌شود. امروز عشق ما به سید علی است که با رهبری او به سوی نظام نوین تمدن اسلامی و جامعه نمونه اسلامی و دولت کریمه اسلامی باید پیش برویم که حکومت جهانی عشق صمیمانه و تمام مردمی و جهان شهر واحد را شاهد باشیم و آن مظهر عشق جهانی مهدی موعود (عج) است.

https://shoma-weekly.ir/bDnfCB