سیاسی

مدل "مدودف – پوتین" یا "کارگزاران- خاتمی" ؟

یک سایت خبری در خبری نوشت کروبی اخیرا از طریق خانواده خود از خاتمی خواسته است با ورود به دعوای کارگزاران و مجمع روحانیون به این قضیه فیصله دهد. این در حالی است که برخی اطرافیان کروبی از کمرنگ شدن حصر خانگی وی سخن می گویند.
علی حقجو - یک سایت خبری در خبری نوشت کروبی اخیرا از طریق خانواده خود از خاتمی خواسته است با ورود به دعوای کارگزاران و مجمع روحانیون به این قضیه فیصله دهد. این در حالی است که برخی اطرافیان کروبی از کمرنگ شدن حصر خانگی وی سخن می گویند.
فارغ از اینکه این خبر صحیح است یا نه و اینکه واقعا اصلاح طلبان با افتضاحی که به واسطه تن ندادن در برابر دموکراسی و خواست مردم برای خود به بار آورده اند؛ آیا حل یا عدم حل دعوای کارگزاران و مجمع روحانیون تاثیری در سپهر سیاسی آینده کشور خواهد داشت یا نه،  این ادعا مرا به یاد مصاحبه چندی پیش عطریانفر با هفته نامه شما انداخت که در فرازی از آن به تشریح روابط حزب خود با خاتمی پرداخته و خبر از آن داده بود که خاتمی پس از اعلام حمایت کارگزاران در نامزد شدن برای انتخابات 76 مصمم شده بود و در بخشی نیز گفته بود: " وقتی حزب کارگزاران با آقای خاتمی همراه شد، تمام ظرفیت‌های استانی‌اش را در اختیار ایشان قرار داد، یعنی اکثریت نیرومندی از نهادهای فعال سیاسی، استانی و شهرستانی متعلق به کارگزاران، تماماً تابلوهایشان عوض و تبدیل به ستاد انتخاباتی دوم خرداد آقای خاتمی شد. این ظرفیت‌ها برای جریان دوم خرداد وزنی شد و از این بابت کلیدی‌ترین نقش همراهی با آقای خاتمی را داشت و اگر نبود، شاید خیلی از اتفاقات نمی‌افتادند... آقای خاتمی در کابینه آقای هاشمی عضو نسبتاً مؤثری بود که قبلاً با صلاحدید سطوح بالای نظام و به دلیل مسائل فرهنگی عذرش خواسته شده بود ... و به هر حال ایشان از دولت آقای هاشمی که پدرخوانده کارگزاران بود، جدا شده بود... ‌[اما] اولین کابینه که تشکیل شد، ارکان اصلی دولت نخستین آقای خاتمی را نیروهائی که همفکران کارگزاران محسوب می‌شدند، عهده‌دار شدند."
مشروح سخنان عطریانفر که حاوی بسیاری از اسرار اصلاح طلبان است را باید در فرصتی دیگر بازخوانی کرد؛ اما او از مدلی سخن گفت که کارگزاران برغم عدم تمایل طیفی که بعدها حزب مشارکت نامیده شد، توانست برنامه خود را برای بقای در قدرت اجرا نماید و با منتفی شدن پیشنهاد مهاجرانی و ... برای تغییر قانون اساسی و ابقای هاشمی، قدرت خود را در دولت خاتمی تداوم بخشید.
آقای احمدی نژاد در توضیحاتشان به نوعی مسئله را تبیین کرد که منظور تداوم کار این دولت توسط دولت های دیگر است. هر دولتی به اقتضای شرایط خاص خود اقداماتی را انجام داده و تلاش هایی را کرده است که ماندگاری خود را افزایش دهد. اما آنهایی که اقداماتشان مغایر قانون اساسی بوده میسر نشده و آنهایی که توانستند همین هدف را در قالب یک جریان سیاسی دیگر دنبال کردند. مانند همان اقدامی که دولت کارگزاران در دولت آقای خاتمی انجام داد که خودش بستر ساز روی کار آمدن آنها شد و سپس عواملش را به درون آنها برد و از عوامل خود برای ماندن در قدرت استفاده کرد.  روش آقای احمدی نژاد نیز می تواند این باشد یعنی زمینه روی کار آمدن یک جریان دیگر را فراهم کند و سپس عوامل خود را در قدرت نگه دارد و این امر امکان پذیر است و بعید است شرایط کشور مانع چنین مسئله ای شود. راههای قانونی آن نیز وجود دارد و اینگونه نیست که نیازی به تغیراتی در قانون اساسی باشد اما به هر حال تعیین کننده تمام این موارد مردم هستند.
از همان روزی که مشایی تنها چند روز پس از اعلام آرای انتخابات 88 در وبلاگ خود نوشت که رییس جمهور یازدهم کیست و ادعا کرد که او خود رییس جمهور یازدهم خواهد بود، بسیاری این تابلو را یک تابلوی انحرافی می دانستند تا با سرگرم شدن مطبوعات با این جنگ روانی ایذائی، رویکرد اصلی دولت بدون خطر طی شود و مسیر خویش را بپیماید.
برخی خبرها از سازش های جریان انحرافی با رقیبانی که تا دیروز آنها را دشمن ترازاول خود معرفی می کرد و حتی دادن پست به برخی چهره های نشان دار آن می تواند نشانه ای از صحت این گمانه زنی باشد.
با این حساب باید پرسید که آیا ممکن است که به جای مدل "مدودف – پوتین" که نقل محافل است، مدل "کارگزاران-خاتمی" در دستور کار حلقه انحرافی باشد؟

https://shoma-weekly.ir/dRMRLL