
مثل بعضیها که بهانه ماه رمضان را میآوردند تا گفتوگو را به بعد از ماه مبارک موکول کنند نبود. من را به دفترش متصل کرد و ترتیب کارها برای گفتوگوی حضوری با او داده شد؛ کارها سریع انجام نشد اما آنقدر منظم بود که مرا به این باور برساند که اصولگرایانی که با چراغ روشن، کار تشکیلاتی و حزبی انجام میدهند، از صحبت با رسانههای اصلاحطلب فرار نمیکنند. صحبت از حبیباللهعسگراولادی مسلمان است؛ دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری و عضو باسابقه حزب موتلفه اسلامی که علیرغم آنکه در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شکست خوردند اما کنارهگیری نکردند و مواضع خود را به روشنی بیان کردند. همین موضوع موجب شد من هم درباره موضوعات مختلفی از او سوال کنم؛ از شکست اصولگرایان در انتخابات اخیر تا مواضع او درباره آیتاللههاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و حتی موسوی و کروبی. او هم بدون آنکه تلاشی برای تغییر سوالها و مصلحت اندیشی داشته باشد به پرسشهایم جواب داد. عسگراولادی، از مبارزان سیاسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است که در دهه 1340 به دلیل همین مبارزات به حبس ابد محکوم شد و پس از گذراندن 13 سال از دوره حبس خود، از زندان آزاد شد. نخستین سمت او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضویت در شورای کمیته امداد بود که از 14 اسفند آغاز شد و سپس به نمایندگی مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی حضور یافت. عسگراولادی در دومین و چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هم کاندیدا شده بود که در دوره دوم در بین چهار نفر که خودش، محمدعلی رجایی، عباس شیبانی و سیداکبر پرورش بودند چهارم شد و در انتخابات ریاست جمهوری چهارم نیز که 25 مرداد سال 64 برگزار شد در رقابت با آیتاللهسید علی خامنهای و سید محمود کاشانی، در رده سوم قرار گرفت. عسگراولادی در سالهای اخیر فعالیتهای سیاسی خود را در قالب حزب موتلفه ادامه داده و در انتخابات اخیر نیز در قالب دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری وارد عرصه انتخابات شد که این جبهه پس از تشکیل گروهی پنج نفره از کاندیداها شامل مصطفی پورمحمدی، یحیی آل اسحاق، منوچهر متکی، محمد حسن ابوترابی فرد و محمدرضا باهنر به حمایت از حجت الاسلام ابوترابی فرد پرداخت؛ هر چند که متکی بر خلاف سه کاندیدای دیگر به نظر شورا تمکین نکرد و سرانجام متکی ردصلاحیت شد و ابوترابی فرد هم که زمزمههای ردصلاحیتش شنیده میشد انصراف داد و در نهایت، جبهه پیروان خط امام و رهبری از علی اکبر ولایتی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم حمایت کرد. اما گفت و گو با عسگراولادی را بیش از آنکه به شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری معطوف کنم، به سمت مواضع متفاوت و حاشیه ساز او درباره اصلاحطلبان سوق دادم؛ مواضعی که ابتدا در مورد میرحسین موسوی و مهدی کروبی مطرح شد و او به صراحت از آنها به عنوان برادر یاد کرد و گفت که به زعم او آنها فتنه گر نیستند و علیرغم انتقادات شدید برخی اصولگرایان به موضع او درباره آنها، اعلام کرد که اگر اظهارات او برای حزب مؤتلفه اسلامی مشکلساز شده، حاضر است از این حزب برود، اما اظهاراتش بر اساس یک وظیفه الهی مطرح شده و خواسته که قبل از مرگ به وظیفهاش عمل کند و ناگفتههای باقیمانده را بگوید. گفت و گوی من را با این سیاستمدار 81 ساله اصولگرا بخوانید.
جنابعالی از پیشکسوتان مبارزات و انقلاب اسلامی و دارای سابقه طولانی در فعالیتهای حزبی از جمله در قالب حزب موتلفه و هم اکنون در قالب جبهه پیروان خط امام و رهبری هستید. برخی بر این باورند که با وجود ولایت فقیه، احزاب در کشور جایگاهی ندارند. نگرش جنابعالی درباره جایگاه تحزب در نظام ولایت فقیه چیست؟
اصل بیستوششم قانون اساسی میگوید احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و... آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور کرد. این اصل خیلی روشن و شفاف است و مغایرتی هم با اصل ولایت فقیه ندارد. حتی ولایت فقیه چه در دوره امام و در دوره مقام معظم رهبری موید شکلگیری احزاب بودهاند. یکی از دلایل عدم شکلگیری احزاب مربوط به شروطی است که در این اصل آمده است.
غرب و به ویژه آمریکا با دخالت در امور داخلی ایران و اخلال در سیاست داخلی کشور مقدمات سقوط برخی از احزاب را فراهم کردند.
شما ملاحظه کنید منافقین و گروههای مارکسیستی و گروههای محارب سر و سری با آمریکا داشتند و آزادی و استقلال کشور را نقض میکردند طبیعی بود که مشمول اصل 26 نمیشدند. لذا احزاب و گروههایی که وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض کنند محکوم به فنا هستند.
طی سالهای اخیر اظهارات مختلفی در مورد شکل نظام سیاسی کشور از جمله تبدیل به یک نظام پارلمانی یا حفظ نظام ریاستی فعلی و مسایلی از این دست مطرح شده و مقام معظم رهبری نیز راه تغییر را در این عرصه در صورت لزوم باز گذاشته اند. جنابعالی که دارای تجربیات فراوانی در عرصه سیاسی هستید فکر میکنید با توجه به وجود ولی فقیه در راس نظام، کدام شکل از اشکال فوق میتواند هر دو جنبه اسلامیت و جمهوریت نظام را تامین کند یا به عبارت دیگر، با چه ساختار سیاسی میتوانیم اسلامیت و جمهوریت نظام را به موازات یکدیگر حفظ کنیم؟
نظام پارلمانی منوط به داشتن احزاب قوی در کشور است که مسوولیت حسن و قبح برنامههای خود را پذیرفته باشند. فعلا ما فاقد این احزاب قوی هستیم.
اما باید به چنین سمتی حرکت کنیم و فکر نمیکنم امری نشدنی و مذموم باشد.
اما اگر بخواهیم کار اساسی کنیم باید مدلی از رقابتها را براساس جامعه سیاسی خود تعریف کنیم که برای دیگر کشورها الگو باشد. طراحی این مدل احتیاج به تحقیق و بررسی و مطالعه مناسب و عمیق دارد.
جنابعالی تا چه حد به این تئوری که بیان میکند انقلاب فرزندان خود را میخورد باور دارید؟
بنده این فکر را قبول ندارم و قرار نیست انقلاب فرزندان خود را بخورد یا فرزندان انقلاب، انقلاب را بخورند. حداقل این موضوع در انقلاب ما جواب نمیدهد. هرکس که خود را با معیارهای اسلام و انقلاب تطبیق ندهد در زیر چرخ پرشتاب حرکت انقلاب از بین میرود. همه باید دقت کنیم انقلاب چک سفید به هیچکس نداده است و باید حرکت ما براساس ارزشها و اهداف نظام و انقلاب باشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به مرور زمان برخی از بزرگان انقلاب از قطار انقلاب اسلامی پیاده شدند یا رانده شدند که بحث در مورد آن مجال جداگانه ای را میطلبد. اما اینکه شخصیتی همچون آیتاللههاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت نشود، تا چه حد صحیح است و اصولا نگرش به یاران انقلاب چگونه باید باشد؟
بنده در جریان چند و چون بررسی صلاحیت آیتالله هاشمی در شورای نگهبان نیستم.
اما یک چیز را باید به عنوان اصل قرار دهیم و آن اینکه هیچ رجل سیاسی و مذهبی حق ندارد و مجاز نیست که تصمیمگیری و داوری نهادهای فیصلهبخش نظام را زیر سوال ببرد یا از آن تمرد کند.
نظام ارکانی دارد و هر رکن برحسب مراتبی که در قانون اساسی آمده مشروعیت خود را دارد. خوشبختانه آیتاللههاشمی به این داوری گردن نهاد و اعتراضی هم نکرد. این به معنای این نیست که تصمیم شورای نگهبان درست بوده یا آقای هاشمی صلاحیت تصدی این پست را ندارند. بلکه ایشان یک سنتی را پاس داشت و آن سنت احترام به قانون و نهادهای قانونی است، این جلوی توطئه و دسیسهچینی دشمن در تدارک جنگ نرم را میگیرد. متاسفانه برخی دوستان در انتخابات سال 88 این دقت را نداشتند و مفتون قرار گرفتند و هنوز هم از این دایره نتوانستند خود را خارج کنند.
آیا به اعتقاد شما زمان آن نرسیده که شاهد حضور مجدد آیتاللههاشمی رفسنجانی در تریبون نماز جمعه باشیم؟
حضور آیتاللههاشمی رفسنجانی در نماز جمعه به خود ایشان و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بر میگردد.
بنده از روی خیرخواهی و نصیحت به ائمه مسلمین عرض میکنم خوب است ایشان مسیر را برای حضور مجدد در نماز جمعه تهران هموار کنند. الان بحمدالله شرایط عمومی کشور از نظر سیاسی و اقتدار ملی خوب است و آقای هاشمی میتواند بعضی سوء تفاهمها را با موضعگیری هماهنگ با مقاممعظم رهبری و در چارچوب مصالح انقلاب و نظام برطرف کند و این کار مقدمهای خواهد بود تا مردم از خطبههای مفید ایشان در نماز جمعه استفاده کنند.
جنابعالی از اصولگرایانی محسوب میشوید که با صراحت و شجاعت مواضع خود را در مورد مسایل مختلف بیان
کرده اید و در شرایطی که دیگران در بیان برخی مسایل واهمه داشتهاند شما همواره پیشقدم بوده اید. از جمله در مورد موضوع حوادث پس از انتخابات سال 88 و ذکر این نکته که آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی فتنهگر نیستند و مفتون شدهاند که موضعی متفاوت بود. با توجه به مواضع پیشین شما در این مورد و در شرایط کنونی که چهار سال از انتخابات 88 سپری شده و انتخابات ریاستجمهوری یازدهم نیز برگزار شده، به اعتقاد جنابعالی، در مورد آقایان کروبی و موسوی چه باید کرد؟
بنده به صراحت از آقای کروبی و موسوی با عنوان برادر یاد کردم اما آنها پاسخی به این برادری ندادند.
بنده اعلام کردم آنها از سران فتنه نیستند بلکه آمریکا و اسرائیل و انگلیس مکار سران فتنه هستند.
عرض کردم آنها مفتون قرار گرفتهاند. بنده خواستم راه را برای بازگشت آنها به مردم و آغوش پر مهر انقلاب و نظام و رهبری باز کنم اما متاسفانه هنوز تغییری نشان نداده و در موضع خود ایستادهاند. یک رجل سیاسی و مذهبی اگر اشتباه کرد باید آنقدر شجاعت داشته باشد در برابر مردم ظاهر شود و بگوید اشتباه کردم و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند متعال ببرد.
به عقیده من وقتی خداوند راه را برای توبه باز گذاشته است. ما نباید این باب را بسته ببینیم و این آموزه ارزشمند امام راحل که فرموده باشد اینکه بگوییم حرف مرد یک کلمه است لاغیر چنین نیست اگر مرد ببیند آنچه گفته اشتباه یا خطا بوده باید صریح اقرار کند و حرف و کلمه دوم را در تصحیح بگوید و تصور نکند چون باید حرفش یکی باشد براشتباه و خطا پافشاری کند(البته عبارات این خاطره نقل به معناست.)
آقای سید محمد خاتمی رییسجمهور دوره اصلاحات، به دلیل جایگاهی که در عرصه بینالمللی دارند به اعتقاد برخی صاحبنظران میتوانند نقش مثبتی در چارچوب نظام ایفا کنند و میتوان از ظرفیتهای ایشان برای پیشبرد اهداف کلان کشور استفاده کرد. جنابعالی در این مورد چه نظری دارید و به طور کلی برای فعال کردن ظرفیتهای نهفته در شخصیتهای با سابقه انقلاب و کشور چه باید کرد؟
بنده به آقای خاتمی احترام میگذارم. شما به جایگاه ایشان در عرصه بینالمللی اشاره کردید.
بنده میخواهم همین جایگاه را در داخل مورد مداقه قرار دهم. بنده گلایه دارم چرا ایشان از موقعیت خود برای مهار خشونتهای سال 88 استفاده نکردند. دهها نفر دراین خشونتها کشته شدند، حداقل 22 نفر از حزباللهیها شهید شدند.
مسبب این قتل نفسها کیست؟ ایشان که مبتکر جامعه مدنی هستند چرا اجازه دادند با فرمان انگلیسیها و آمریکائیها و عناصر پست موساد نافرمانی مدنی در ایران صادر شود؟ اگر بزرگان اصلاحطلب مصالح نظام را رعایت میکردند این اتفاقات رخ نمیداد. شما ملاحظه بفرمایید در همین انتخابات اخیر از دماغ کسی خون نیامد همه هم نتایج را پذیرفتند و به رئیسجمهور منتخب با آنکه اختلاف رای بسیار پایین بود تبریک گفتند اما چه شد که در سال 88 ، اختلاف بیشاز 11 میلیون رای فرد منتخب با رقیب اصلی انکار شد و فرمان شورش صادر شد؟ فرد مورد حمایت آقای خاتمی قبل از پایان رایگیری و قبل از شمارش آرا خود را پیروز انتخابات نامید؛ در کجای دنیا یک چنین رفتار سیاسی مورد قبول است؟ آقای خاتمی باید مردانه در این معرکه حاضر میشد و از جمهوریت نظام دفاع میکرد. آقای خاتمی بعد از حادثه عاشورای 88 که اسلامیت نظام هدف قرار گرفته بود باید از نقش و جایگاه خود بهره میبرد و در کنار مردم و نظام میایستاد. هنوز هم دیر نشده است. ایشان اول از ظرفیت خود در تحکیم وحدت ملی استفاده کند فضا برای استفاده از ظرفیت ایشان در تحکیم مناسبات خارجی هم فراهم میشود.
جبهه پیروان خط امام و رهبری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم همانند سایر گروههای اصولگرا نتوانست موفقیتی کسب کند و کاندیدای مورد نظر جبهه از حضور در انتخابات انصراف داد. با عنایت به این موضوع، عملکرد جبهه پیروان را در انتخابات اخیر چگونه ارزیابی میکنید و برنامههای آینده شما چیست؟
رجال سیاسی را باید در ایام شکست هم شناخت نه فقط در ایام فتح. عدم توفیق ما در انتخابات یک امر طبیعی است برای همین به راحتی پذیرفتیم. ما دمکراسی را به شرط چاقو قبول نداریم. رای ملت را میزان میدانیم، به آن احترام میگذاریم و اگر مورد اقبال قرار گرفتیم میرویم خدمت میکنیم و اگر مورد عدم اقبال قرار گرفتیم تلاش میکنیم مواضع و روشهای خود را اصلاح کنیم و در انتخابات بعدی حاضر میشویم. معنای جمهوریت و دمکراسی همین است. ما اکنون در حال بررسی عملکرد و آسیبشناسی مشکلات خودمان هستیم.
گروههای سیاسی بویژه اصولگرایان که رقیب رییس جمهور منتخب بودند در قبال دولت آینده چه وظایفی بر عهده دارند و به اعتقاد شما برای تحقق اهداف دولت تدبیر و امید چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
ما عملکرد دولت را رصد هوشمندانه میکنیم. هر جا اشکال دیدیم نقد منصفانه میکنیم و هر جا عملکرد را صحیح دیدیم حمایت میکنیم و این حمایت را از باب حفظ اقتدار و امنیت ملی و صیانت از مصالح ملی انجام میدهیم و منتی هم بر کسی نداریم.
انتظار شما از دولت دکتر حسن روحانی چیست و اولویتهای دولت جدید را چه میدانید؟
اولویت دولت جدید را خلق حماسه اقتصادی میدانیم. ما هیچ انتظاری از دولت جز حرکت در مدار قانون و سیاستهای کلی نظام نداریم حتی در این وادی در حد توان به دولت یازدهم کمک هم میکنیم.