تهمینه مهربانی- یکی از ویژگیهای برجسته آئین مقدس اسلام، ارج نهادن به کرامت آدمی و ارتقای شأن و مقام اوست. انسانی که در «هیاهوی بسیار برای هیچ» عصر کنونی، به دست خود اسیر و بنده تکنولوژی و به تبع آن صفات مخربی چون تنبلی، اضطراب، تزلزل اعتقادی و پایبندی به خور و خواب و شهوت شده است، جز در سایه بازیابی شخصیت اصیل خود که در قرآن کریم با عنوان «خلیفه اللهی» مطرح شده است، قادر به نجات خود از این دریای بیپایاب ظلم و سیاهی و جهل نیست، از همینرو باید فرصتهای مغتنمی چون محرم را برای بازشناسی هویت راستین اسلامی دریابیم و بهجای تحریک احساسات سطحی عوامالناس، حقیقت وجودی آنان را به یادشان بیاوریم تا با الگو قرار دادن الگوهای درخشان و بیبدیلی که کربلا فراروی آنان قرار میدهد، به کشف دیگر باره خود و شأن و عزتی که خداوند عالمیان به ما داده است، به شادمانی و رضایت حقیقی دست یابیم و خود را از این سرگشتگی و اضطراب و اندوهی که روزمان را به شب تیره و آخرتمان را به عاقبت یزید تبدیل کرده است برهانیم.
اما افسوس و صد افسوس که اوقات گرانمایهای را که این گنجینههای بینظیر در اختیار ما قرار میدهند، صرف قصهگوییهای سطحی و بیان تعبیر سست و بیپایه میکنیم و هدفمان را «گرفتن اشک» قرار میدهیم و تمامی شور و نشاط و حماسه و شکوه کربلا را یکسره از یاد میبریم و صرفاً به بیان قساوت دشمنان میپردازیم، درحالی که آشنا ساختن نسل جوان با ایمان، پایمردی، عشق و شادمانی حقیقی شهدای کربلا به خودی خود زشتی و بلاهت دشمنان آنان را آشکار میکند و این همه خوبی و زیبایی مجالی برای جلوهگری زشتی و شناعت باقی نمیگذارد.
ما همین گرفتاری را در بیان پلیدیها در آثار سینمایی و تلویزیونی خود داریم و حتی این عارضه مخرب گریبان کتابهای خاطرهنویسی و داستانی ما را هم گرفته است. از آنجا که در اینگونه موارد به هیچوجه آدم خوشبینی نیستم، در عین حال که بخشی از این رویکرد را به جهل نسبت میدهم، بخش اعظم آن را نشئت گرفته از اذهان غبار و دودگرفته و بیماری میدانم که خوبیها را نمیشناسند و در پی توجیه و عادیسازی بدیها هستند، وگرنه تمام آثار هنری و ادبی ما عرصه تاخت و تاز خائنها و دروغگوها و بدکاران قرار نمیگرفت و تعلیق و هیجان و جذابیت را در شر و زشتی و پلیدی جستجو نمیکردیم.
دوربین نگاه ما بیش از آنکه در جستجوی خوبیها و ارائهدهنده خیر و خوبی و زیبایی باشد، با عنوان «واقعبینی» و «بیان حقایق» در زبالهدانها میپلکد و با این کار جز عادیسازی شر و خیانت و زشتی کاری نمیکند. هنر باید در میان پلیدیها و زشتیها انسانهای خودباور و مؤمنی را بیابد و ارائه کند که بهرغم همه مصائب و در دنیایی سراپا فریب و ریا توانستهاند به وظایف الهی و انسانی خود عمل و جهان پیرامون خود را قابل تحملتر کنند. به قول شاعر: «یک عمر بدی کردی و دیدی ثمرش را/ خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟» این همه از بدیها و بدها گفتیم و این وضعیت فرهنگ ماست. چرا از خوبیها و آدمهای خوب حرف نمیزنیم؟ غیر از این است که ما همه الگوهای هویتی خود را نیز از بخش تجاری غرب میگیریم و در این معامله سراپا زیان، خود را میبازیم و دیگران را هم به کلوب خودباختگان دعوت میکنیم؟
محرم بهترین صحنه برای تمرین جوانمردیها، خداگونگیها، رشادتها، مهربانیها، اخلاصها و تمام فضایلی است که انسان را بهراستی شایسته جانشین خدا بودن میسازد و ما آن را هم مثل رمضان و شبهای قدر از دست میدهیم و صد افسوس.