
نقطه اوج مسأله کاپیتولاسیون جدید را اعتراض امام خمینی(ره) بوجود آورد که شاه را در بنبست قرار داد.
امام خمینی در سخنرانی 4 آبان 1343، شاه، اسرییل و امریکا به شدت مورد تهاجم قرار میگیرند، با صراحت علیه آنان افشاگری میشود کاپیتولاسیون با عبارات قابل فهم عمومی ملت ترسیم می شود و مردم به قیام و انقلاب دعوت میگردند در واقع در همین سخنرانی است که رژیم شاه تا حد سقوط تهدید میشود.
به دنبال افشاگری و سخنان آتشین و اعلامیه صریح امامخمینی علیه لایحه کاپیتولاسیون در 4 آبان 1343 و توزیع گسترده آن در تهران، اقدام ننگینی که رژیم پهلوی درصدد مخفی نگه داشتن آن بود، آشکار شد و موجی از انتقاد علیه رژیم پهلوی به راه افتاد. متعاقب آن رژیم پهلوی در 13 آبان 1343 امام خمینی را دستگیر و به ترکیه تبعید کرد.
در شماره های آتی درباره اقدامات موتلفه اسلامی در این فاصله زمانی از 4 تا 13 آبان 43 مطالبی تقدیم خواهد شد.
این سخنرانی و سپس تبعید امام مقدمه اقدام اعضای موتلفه در اجرای حکم الهی درباره حسنعلی منصور نخست وزیر رژیم و عامل اجرای کاپیتولاسیون بود که در زمان خود به آن خواهیم پرداخت.
امام در اجتماع عظیم تدارک شده آن روز گفت:
« بسم الله الرحمن الرحیم- انا لله و انا الیه راجعون( گریه حضار) من تأثرات قلبی خود را نمیتوانم اظهار کنم، قلب من در فشار است. از روزی که مسأله اخیر ایران را شنیدم خوابم کم شده(گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است، من با تأثرات قلبی روزشماری میکنم، چه وقت مرگ پیش بیاید(گریه شدید حضار)، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند،عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند، ما را فروختند، استقلال ما را فروختند باز هم چراغانی کردند، پای کوبی کردند. اگر من بجای این ها بودم، این چراغانیها را منع میکردم، میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سر خانه ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند! عزت ما پای کوب شد عظمت ایران از بین رفت(گریه حضار) عظمت ارتش ایران را پای کوب کردند.
قانونی به مجلس بردند که در آن اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به آن که تمام مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان با کارمندان فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان و با هرکس که به آنها بستگی دارد از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم امریکایی، یا یک آشپز امریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کنند، زیر پای خود منکوب کند پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند! باید پرونده به امریکا برود و در آنجا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق این طرح را تصویب کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را چندی پیش به مجلس سنا برد و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کرد و باز نفس شان در نیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را مجلس شورا بردند و در آنجا صحبتهایی شد بعضی از وکلا مخالفتهایی کردند لیکن مطلب را گذراندند با کمال وقاحت گذراندند دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد ملت ایران را از سگهای امریکایی پستتر کردند! اگر کسی یک سگ امریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد او را بازخواست میکنند حتی اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد مورد بازخواست قرار میگیرند، ولی چنان چه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، کسی حق تعرض ندارد.
چرا! برای این که میخواستند وام بگیرند امریکا خواست که این کار انجام شود. بعد از چند روز یک وام دویست میلیون دلاری از امریکا تقاضا کردند، در ظرف 5 سال به منظور هزینههای نظامی به دولت ایران وام بدهند و در ظرف ده سال 300 میلیون دلار پس بگیرند یعنی صد میلیون دلار- 800 میلیون تومان- از ایران در ازای این وام سود بگیرند مع ذالک ایران برای این دلارها خودش را فروخت، استقلال را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد ملت مسلم ایران را در دنیا از وحشیها عقب ماندهتر معرفی نمود!
ما با این مصیبت چه کنیم؟ روحانیون با این مصایب چکارکنند؟ عرض خود را به کدام مملکت برسانند، سایر ممالک خیال میکنند این ملت ایران است که این قدر خود را پست نموده نمیدانند که این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلسی است که ارتباطی به ملت ندارد این مجلس سرنیزه است، این مجلس چه ارتباطی با ملت دارد؟ ملت ایران به این وکلا رأی نداده است، بسیاری از علمای طراز اول و مراجع، انتخابات را تحریم کردند و ملت از آنان تبعیت کرده رأی ندادند لیکن زور سرنیزه اینان را آورد و بر کرسی نشانید.
این ها دیدند که با نفوذ روحانی نمیتوانند هرکاری را انجام دهند میخواهند نفوذ روحانی را از بین ببرند!
آن ها به خوبی دریافتند که: اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این ملت یک روز اسیر انگلیس و روز دیگر اسیر امریکا باشد اگر نفوذروحانیون باشدنمیگذارداسرائیل اقتصادایران را قبضه کندنمیگذاردکالاهای اسراییل آن هم بدون گمرک درایران فروخته شود.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این ها خودسرانه چنین قرضهی سنگینی را بر ملت ایران تحمیل کنند.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد در بیتالمال چنین هرج و مرجی واقع شود، اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد هر دولتی هرکاری که خواست انجام دهد هرچند صد در صد بر ضد ملت باشد.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد مجلس به این صورت مبتذل درآید، با سرنیزه درست شود، تا چنین فضاحتی به بار آورد.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد دختر و پسر در آغوش هم کشتی بگیرند- چنان چه در شیراز شده است.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد دختران عفیف مردم در مدارس زیر دست جوانان باشد و زنها را به مدرسه پسرانه و مردها را به مدرسه دخترانه بفرستند و فساد راه بیاندازند.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد، عدهای به اسم وکیل بر ملت تحمیل شده، بر سرنوشت مملکتی حکومت کنند.
اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد یک دست نشانده امریکایی این غلطها را بکند از ایران بیرونش میکنند ... نفوذ روحانی مضر به حال شما خائنهاست نه مضر به حال ملت ... شما گمان کردید که با صحنهسازی میتوانید میان روحانیون اختلاف بیاندازید ...
من تمام روحانیون را تعظیم میکنم، دست تمام روحانیون را میبوسم آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم امروز دست کاسب را هم میبوسم(گریه و احساسات شدید) آقایان اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم ای بازرگانان! من اعلام خطر میکنم. ای علمای ایران، ای مراجع اسلام من اعلام خطر میکنم. ای فضلا، ای طلاب، ای حوزههای علمیه، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر میکنم خطر دارد معلوم میشود .... در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود. معلوم میشود برای ما خوابهایی دیدهاند از این بدتر چه خواهند کرد؟ از اسارت بدتر چیست؟ این ها چه خیالی دارند...
نظامیهای امریکا و مستشاران نظامی امریکا برای شما چه نفعی دارند؟! اگر این کشور اشغال امریکاست پس چرا از اربابها بالاترشان میبرند اگر نوکرند با آنها مثل سایر نوکرها عمل کنید؟ ... اگر مملکت ما اشغال امریکاست اعلام کنید پس ما را از این مملکت بیرون بریزید...
چه میخواهند بکنند؟ این دولت به ما چه میگوید؟ این مجلس با ما چه کرد؟ این مجلس غیرقانونی، این مجلس مجرم، این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که به ادعا دم از استقلال و انقلاب میزنند و میگوید ما از انقلاب سفید آمدهایم! من نمیدانم کجاست این انقلاب سفیدی که این قدر روی آن جار و جنجال راه انداختهاند؟ خدا میداند که من مطلعم و رنج میبرم من مطلعم از این دهات و شهرستانهای دورافتاده واز این قم عقب مانده من مطلعم از گرسنگی مردم و از وضع نابسامان زراعت و فلاحت مردم. برای این مملکت فکری کنید برای این ملت فکری کنید، این قدر قرض روی قرض نیاورید این قدر نوکر نشوید. البته دلار نوکری هم دارد! دلارها را شما بگیرید استفاده کنید، نوکری را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل یک امریکایی رفتیم کسی حق ندارد به امریکاییها بگوید بالای چشم شما ابروست!.
آن آقایانی که میگویند باید خفه شد و دم در نیاورد آیا در این مورد هم میگویند باید خفه شد؟!
در اینجا هم ساکت باشیم و دم در نیاوریم؟! ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟! استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟!
والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله نرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند(فریاد احساسات حضار) ای سران اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف! به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام(گریه شدید حضار).
ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهوری ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! به داد ما برسید ای شاه ایران! به داد خودت برس!
ما چون ملت ضعیفی هستیم و دلار نداریم باید زیر چکمه امریکا برویم؟ امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و همه از هم پلیدتر لیکن امروز سر و کار ما با امریکاست رییس جمهور امریکا بداند، این معنا را بداند که امروز در پیش ملت ما ما از منفورترین افراد بشر است که چنین ظلمی به ملت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است دولت امریکا این مطلب را بداند که او را در ایران ضایع و مفتضح کردند.
بیچاره آن وکلا! داد زدند که از این دوستان ما(امریکا) بخواهید که این قدر به ما تحمیل نکنند ما را نفروشند ایران را به صورت مستعمره درنیاورید ولی چه کسی گوش داد؟
از پیمان وین یک ماده را ذکر نکردهاند ماده 32 اصلاً ذکر نشده است من نمیدانم آن ماده چیست؟ نه تنها من نمیدانم بلکه رییس مجلس هم نمیداند، وکلا هم نمیدانند که آن ماده چه میباشد معالوصف طرح را قبول و امضای کردند طرح را تصویب کردند گرچه عدهای اظهار کردند که ما نمیدانیم ماده 32 چه میباشد ممکن است آنها امضای نکرده باشند آن عده دیگر از وکلا که امضای کردند بدتر از اینان بودند اینان مشتی جهالند ...
رجال سیاسی ما و صاحب منصبان بزرگ ما را یکی پس از دیگری از کار برکنار کردند امروز در کشور ما در دست رجال سیاسی و طنخواه کاری نیست، ارتش هم بداند که آن را یکی پس از دیگری کنار میگذارند آیا دیگر برای ارتش آبرو باقی مانده که یک فراش امریکایی، یک آشپز امریکایی بر ارتشبد ما مقدم شد؟ اگر من نظامی بودم استعفا میکردم، اگر من وکیل مجلس بودم استعفا میکردم من این ننگ را قبول نمیکردم.
باید برای آشپز امریکایی، مکانیک امریکایی، اداری امریکایی، اداری فنی، کارمندان فنی امریکایی و خانوادههای شان مصونیت باشد لیکن علمای اسلام، وعاظ اسلام و خدمتگزاران اسلام، در تبعید و زندان باشند! طرفداران اسلام در بندرعباس زندان باشند به جرم این که روحانی یا طرفدار روحانیت میباشند.این ها در کتاب تاریخ، سند دست دادند که رفاه حال این ملت در قطع نفوذ روحانیت است، یعنی رفاه حال این ملت در قطع ید رسولالله میباشد! روحانیون که از خودشان چیزی ندارند، هر چه دارند از رسولالله دارند، باید قطع ید رسولالله از این ملت بشود! این ها این را میخواهند تا اسراییل با خیال راحت هرکاری را انجام دهد، تا امریکا با دل راحت هرچه میخواهد بکند.
امروز تمام گرفتاریها از امریکاست، تمام گرفتاری ما از اسراییل است، اسراییل هم از امریکاست، این وکلا هم از امریکا هستند، این وزرا هم از امریکا هستند، همه دست نشانده امریکا هستند، اگر نیستند چرا در مقابل آن نمیایستند داد بزنند؟!
من الآن در حال انقلاب هستم حافظهام درست کار نمیکند نمیتوانم مطلب را خوب به یاد بیاورم، در مجلسی از مجالس سابق که مرحوم آقا سید حسن مدرس وکیل بود دولت روسیه اولتیماتومی به ایران داد که اگر طرح ما را در قضیهای که الآن به یاد ندارم نپذیرید از راه قزوین حمله کرده تهران را میگیریم! دولت وقت به مجلس فشار آورد که این طرح را تصویب کند.یکی از مورخین امریکایی مینویسد یک دست به عصا( مرحوم مدرس) آمد پشت تریبون ایستاد و اظهار کرد اکنون که بناست از بین برویم چرا سند نابودی خود را شخصاً امضای کنیم؟ مجلس به واسطه مخالفت او جرأت پیدا کرد و طرح را رد کرد شوروی هم هیچ غلطی نتوانست بکند! روحانی این چنین است، یک روحانی لاغر ضعیف یک مشت استخوان اولتیماتوم و پیشنهاد دولت مقتدر روسیه را رد کرد، امروز هم اگر یک روحانی در مجلس بود نمیگذاشت این کار انجام بشود برای همین است که میخواهند نفوذ روحانیت را قطع کنند تا به آمال و آرزوی شان برسند!
آن قدر مطالب انباشته است، آن قدر مفاسد در این کشور زیاد است که من با این حالم با این سینهام نمیتوانم مطالب را به این مقدار که میدانم به عرض شما برسانم لکن شما موظفید این مطالب را به رفقای خود برسانید علما موظفند که ملت را آگاه کنند ملت موظف است که در این امر صدا بلند کند، به مجلس اعتراض کند، به دولت اعتراض کند که چرا چنین کاری کردی؟ چرا ما را فروختید شما که وکیل ما نیستید اگر وکیل هم بودید چون خیانت کردید خودبخود از وکالت ساقط میشوید این خیانت به کشور است خدایا این ها به کشور ما خیانت کردند، خدایا این دولت به کشور ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد، وکلای مجلسین آنهایی که با این امر موافقت نمودند خیانت کردند وکلای مجلس سنا این پیرمردها خیانت کردند، وکلای مجلس شورا آنهایی که به این امر رأی دادند به کشور خیانت کردند این ها وکیل نیستند، دنیا بداند این ها وکیل ایران نیستند اگر هم بودند من عزلشان کردم، از وکالت معزولند و تمام تصویب نامههایی که تاکنون گذراندهاند بیاعتبار است به حسب نص قانون، طبق اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین در مجلس نظارت نداشته باشند قانون هیچ اعتباری ندارد، از اول مشروطه تا بحال، کدام مجتهد نظارت داشته است؟ اگر پنج نفر مجتهد در این مجلس بود حتی اگر یک روحانی در این مجلس بود تو دهن اینها میزد، نمیگذاشت این کار انجام شود مجلس را بهم میزد.
من به آن وکلایی که به ظاهر مخالفت کردند این اعتراض را دارم که اگر واقعاً مخالف بودید چرا خاک به سرتان نریختید؟ چرا بلند نشدید یقه آن مردک را بگیرید؟ آیا معنای مخالفت این است که بگویید ما مخالفیم و سرجای خود بنشینید؟ و آن همه تملق بگویید؟ باید هیاهو کنید، باید بریزید وسط مجلس، نگذارید چنین مجلسی وجود پیدا کند و این طرح را از مجلس بیرون ببرید به صرف این که من مخالفم کار درست میشود؟ دیدید که میگذرد.
ما این قانون را که باصطلاح خودشان گذرانیدهاند قانون نمیدانیم ما این مجلس را مجلس نمیدانیم، ما این دولت را دولت نمیدانیم، این ها خائنند، خائن به کشورند.خداوندا امور مسلمین را اصلاح کن(آمین جمعیت) خداوندا دیانت مقدسهی اسلام را عظمت عنایت بفرما (آمین حضار) خداوندا افرادی را که به این آب و خاک خیانت میکنند، به اسلام خیانت میکنند، به قرآن خیانت میکنند نابود کن(آمین) . والسلام علیکم و رحمه الله»
پاسخ منصور نخست وزیر شاه:
با وجودی که تمام رسانههای گروهی ازجمله رادیو و تلویزیون و مطبوعات در اختیار حکومت بودند و سازمان امنیت کنترل همه را در دست داشت معالوصف سخنان امام با سرعت در سراسر ایران دهن به دهن گشت و اعلامیه او هم همه جا با سبک و شیوه خاصی انتشار پیدا کرد، و رسوایی بی سابقه برای شاه و دولت و مجلس ببار آورد. رژیم با تمام قدرت مادی و وسایل تبلیغاتی نتوانست اثر کلمات کوبنده امام را خنثی سازد و منصور نخست وزیر مجبور شد در جلسه مجلس سنا در مقابل توجیه قانون تصویب شده برآید روزنامه اطلاعات روزنامه نیمه رسمی و دولتی که حتی یک کلمه به طور صریح و یا اشاره از نطق طوفانزای امام را منعکس نکرد (و نمیتوانست منعکس کند) در 9 آبان 43 چنین نوشت« آقای نخست وزیر دیروز در مجلس سنا طی سخنانی اظهار داشت که« ... بنده متأسفم که از چند روز گذشته مسایلی به گوش خورده که بسیار تأسفانگیز است سناتورهای محترم بخاطر دارند که چندی پیش طی لایحهای مصونیت سیاسی به عدهای از مستشاران نظامی امریکا اعطا شد که تنها و خاص این مملکت نیست و در کشورهای همسایه نیز سابقه دارد. در این زمینه تحریکاتی به گوش رسید که دونشان این ملت و مملکت است چون این مسایل گفته شد بنده ضروری میدانم که به سابقه این امر و تاریخچه آن اشاره بکنم آقای نخست وزیر در این موقع توضیحات مفصلی درباره لایحه مصونیت مستشاران نظامی امریکا که چند روز پیش به تصویب مجلس شورای ملی رسید داد و در پایان اظهار داشت چون ممکن است اعمال نفوذ بعضی از اعضای ستون پنجم که عدهای از آنها شناخته شدهاند تأثیری داشته باشد این بود که بنده لازم دانستم این مسأله را موشکافی کنم اشاعه اکاذی منحصر به عده محدودی است ملت ایران تمام رشتههای ناامنی را گسیخته است و دولت ایران با دادن مصونیت سیاسی به چند مستشار نظامی کوچکترین زیانی به حقوق ملت ایران نمیرساند کشورهای بزرگ و کوچک دیگری هم برای تقویت دفاعی کشور خود چنین اعتباراتی را گرفتهاند آقای نخست وزیر افزودند نه تنها ارتش ایران بلکه ملت و دولت و مجلسین ایران در مواقع ضروری و لازم جوابگوی دشمنان داخلی و خارجی مملکت خواهند بود(صحیح است) ملت ایران یکدل و یک جهت پشتیبان دولت خدمتگذار است»!؟
تبعید امام به ترکیه:
حضور امام خمینی در کشور با ادامه حکومت شاه امکانپذیر نبود. کلمات ساده امام هر یک ضربهای بود بر پایههای پوسیده رژیم، و برای دولت و شاه قابل تحمل نبود، امام را نمیتوانستند با هیچ شیوهای ساکت و آرام نگهدارند. طی دو سال امام راه طولانی طی کرده و تجربیات بسیار آموخته بود موقعیتی در اجتماع ایران کسب کرده بود که کمتر نظیر داشت از یک آزمایش بزرگ به سلامت بیرون آمده بود. از این مسأله گذشته بود که امام را در تار و پود پرونده و محاکمه قرار بدهند و یا با طرح مسأله اعدام، او را بترسانند، پراکنده ساختن مردم از اطراف امام مقدور نبود زیرا شوق و علاقه آنها را جمع میساخت و به فداکاری وادار مینمود، تعطیل بازار، ابطال پروانه کسب، انفصال از خدمت دولت و نظایر آن دیگر برای پیروان مشتاق امام مسخره مینمود بنابراین هر عملی در این جهت تودههای اطراف امام را فشردهتر میساخت. هجوم به مردم و کشتار بیرحمانه هم نتایج خوبی برای رژیم ببار نیاورده بود که بار دیگر به آزمایش بگذارد و 15 خرداد دیگری را در آن زمان خلق نماید. با وجود تماسی که امام با روحانیون سراسر کشور داشت و با نفوذ کلامی که عملاً پیدا کرده بود تشکیل یک صف مخالف مقتدر با عنوان روحانیت هم برای دولت امکانپذیر نبود با این که در این جهت زیاد کار کردند شاید دیر به این فکر افتادند.
نطق امام که خیلی ساده و قاطع همه سران هیأت حاکم را با اسم و رسم خاین به کشور نام برده بود دلیل وجودی برای شاه و دولت و مجلس باقی نمیگذاشت و اعلامیه او که در همین مورد بطور وسیع انتشار یافت با بقای دولت تعارض داشت. موج عدم رضایت تودهها تخت و تاج شاه را دستخوش تندباد ساخته بود ملتی بیدار شده بود که اگر سخن امام درست است پس این دستگاه عریض و طویل مجری انقلاب سفید چه میگوید و چرا باید باشد تا در جهت بیگانه مسایلی چون کاپیتولاسیون پیش آید. فاصله 4 آبان تاد13 آبان زمان تصمیمگیری رژیم بود از نحوه تصمیمگیری و مشورتها و افراد شرکت کننده بر این تصمیم که به مورد اجرا گذاشته شد تبعید امام به ترکیه بود رژیم با این تبعید اعلام میکرد که یارای شنیدن حقیقت را ندارد، از نوکری امریکا نمیتواند دست بردارد به تخت و تاج علاقهمند است و هر عاملی که به نوعی آن را متزلزل سازد باید از بین برود با این تبعید، رژیم فریاد میزد هیچ قانونی او را محدود نمیسازد، چون قدرت نظامی دارد، چون حاکم است به هر نحو باید به تسلط خود ادامه دهد و زورگویی لازمه ادامه سلطه اوست رژیم با این تبعید اعلام میکرد نظر مردم پشیزی ارزش ندارد، اساساً چرا مردم برای خود حق دخالت قایل هستند، چرا اعتراض میکنند، به چه مناسبت روحانیت در سیاست دخالت میکند.
ترتیب تبیعید را عیناً از کتاب بررسی و تحلیلی بر نهضت امام خمینی میآوریم« ... شب 13 آبان ماه 1343 صدها کمتندو و چترباز مسلح، خانه قاید بزرگ را در قم محاصره کرده از بام و دیوار وارد منزل شدند و جهت دستگیری ایشان به جستجو و ضرب و شتم خدام منزل پرداختند.امام خمینی که در آن ساعت در یکی از اتاقهای اندرون به نماز و دعا مشغول بود از سروصداها و جست و خیزها دریافت که چکمهپوشان رژیم به منزل یورش آوردهاند که بیدرنگ لباس بر تن کرده خواست از در اندرون به بیرون برود لیکن دری که اندرون را به بیرونی متصل میساخت بسته و کلید آن که در محضر خود ایشان بود در آن لحظه گم شده بود. دژخیمان شاه پس از پرس و جو در قسمت بیرونی از آنجا که دریافتند امام خمینی در اندرون به سر میبرد به درب اندرون یورش برده چون در را بسته یافتند با مشت و لگد به جان آن افتادند! امام خمینی چندینبار بانگ زد که وحشیگری در نیاورید الآن در را باز میکنم لیکن مزدوران شاه بیتوجه به تذکر ایشان به مشت کوفتن و لگد زدن خود ادامه میدادند تا سرانجام قسمتی از در را شکستند! امام خمینی که از پیدا کردن کلید ناامید شده بود از در دیگر اندرون که به کوچه باز میشد خارج شد و در وقت بیرون رفتن مهر امضای خود را به رسم امانت به «بانو خمینی» سپرد و فرمود«شما را به خدا میسپارم». کاماندوها و دژخیمان شاه که سراسر کوچه را اشغال کرده بودند به محض خارج شدن قاید بزرگ از منزل ایشان را محاصره کرده به ماشینی که در درب منزل آورده بودند سوار کردند و ماشین با شتاب هرچه بیشتر به حرکت درآمد (1).
ماشین حامل قاید بزرگ 140 کیلومتر راه قم تهران را در مدتی کمتر از 90 دقیقه پیمود و به فرودگاه مهرآباد رسید و درآنجا سرهنگ مولوی که پیش از رسیدن ماشین حامل امام خمینی حاضر شده بود بوسیله بیسیم با مافوق خود(که از قربان، قربان گفتنهای او بدست میآمد که طرف مخاطب او خود شاه میباشد) ارتباط برقرار کرد و اظهار داشت که مأموریت تا اینجا بخوبی صورت گرفته و تتمه آن نیز به زودی انجام می پذیرد. هنوز آفتاب روز 13 آبان ماه سر از افق بیرون نیاورده بود که قاید بزرگ رادمردی که قلب او هماره به یاد تودهها و برای تودههای محروم و ستمدیده ایران میطبید و محرومیتها و رنجهای مردم زحمتکش و رنجدیده ایران ایشان را لحظهای راحت و آرام نمیگذاشت به جرم دفاع از استقلال وطن و هم وطنان مسلمان خود از وطن بیرون برده شد!
آنگاه که هواپیما به قصد پرواز بسوی تبعیدگاه امام خمینی موتورها را روشن کرد یکی از مقامات باصطلاح امنیتی پاسپورت قاید بزرگ را بدست ایشان داد و اظهار داشت که شما اکنون به ترکیه میروید و خانواده شما نیز بزودی به شما ملحق خواهند گردید سرهنگ افضلی نیز که ایشان را تا تبعیدگاه همراهی میکرد در کنار ایشان قرارگرفت ....»ساواک پس از تبعید امام اطلاعیهای داد که هم روزنامهها بدون تفسیر آن را انتشار دادند و هم از رادیو قرائت شد. اطلاعیه میگوید«طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه برعلیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید.سازمان اطلاعات و امنیت کشور».
===============================
چرا امام خمینی مخالف کاپیتولاسیون بود؟
مبنای فقهی مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون
با مرجعیت امام خمینی که با وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بر همگان مسجل شده بود، تحولی در قواعد فقهی رخ داد. تا پیش از آن حیطه فقه محدود به حوزه شخصی، احکام و عبادات میشد، اما تلقی سیاسی امام خمینی از قواعد فقهی، سببساز هرچه بیشتر اجتماعی شدن مذهب و قاعدههای فقهی شد. قاعده نفی سبیل یکی از قواعد فقهی است که امام خمینی بهوسیله آن نخستین مخالفتهای خود را با نفوذ روزافزون کشورهای غربی بهویژه آمریکا در فرهنگ و جامعه ایرانی ـ اسلامی ابراز داشتند. بر مبنای این قاعده هرگونه سلطه کفار بر مسلمین جواز شرعی ندارد و خداوند راه چنین سلطهای را مسدود ساخته است. در این نوشتار کوتاه با بررسی رخداد کاپیتولاسیون، که بهنوعی نقطه عطف تحولات انقلابی بهشمار میآید، جایگاه و اهمیت قاعده فقهی نفی سبیل مورد توجه قرار خواهد گرفت.
کاپیتولاسیون؛ آغاز اجتماعی شدن قواعد فقهی
کاپیتولاسیون، به معنای قراردادهایی است که بهموجب آنها، شهروندان یک دولت در قلمرو دولتی دیگر از نظر امور حقوقی و کیفری، تابع قانونهای کشور خود هستند و آن قانونها را کنسول آن دولت در محل اجرا میکند؛ ازاینرو آن را در فارسی حق قضاوت کنسولی نیز گفتهاند. اینگونه قراردادها را اغلب دولتهای اروپایی با دولتهای آسیایی و آفریقایی میبستند؛ زیرا دستگاه قضایی این کشورها را برای حمایت از شهروندان خود توانا نمیدانستند.1
در ایران نیز از عهد صفوی که نخستین برخوردهای دیپلماتیک میان غرب و ایران رخ داد، تا دوره پهلوی، این قاعده با فرازوفرودی همواره در ایران به نفع سفرای خارجی برقرار بوده است. طرح مصونیت نظامیان آمریکایی که در خارج از کشور خدمت میکردند از اوایل دهه 1950م، پس از استقرار نیروهای آمریکا در کشورهای عضو «ناتو» بهصورت قراردادهای دوجانبه به اجرا درمیآمد. سفارت آمریکا در تهران، از دولت ایران خواسته بود که نظامیان آمریکا از امتیازات و مصونیتهای پیشبینیشده برای مأموران سیاسی در قرارداد وین برخوردار باشند و دراینباره مذاکرات و مکاتبات با سفارت آمریکا مدتها طول کشید.2
لایحه درخواست مصونیت در سال ۱۳۴۲ و در کابینه اسدالله علم تأیید شد و یک سال بعد در مجلس سنا مورد تصویب سناتورها قرار گرفت.3 این لایحه در 21 مهر 1343 در زمان نخستوزیری حسنعلی منصور، که بعد از علم به نخستوزیری رسیده بود، به مجلس شورای ملی برده شد. این لایحه به دولت اجازه میداد که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده در ایران را که بهموجب موافقتنامههای منعقدشده میان دو طرف در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند، از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند «و» ماده اول قرارداد وین میباشد، برخوردار نماید.4
لایحه کاپیتولاسیون پیشنهادی آمریکاییان، که در کابینه و دو مجلس ایران به تصویب رسیده بود، دارای دو ایراد اساسی بود که موج مخالفت مردم بهویژه گروههای مذهبی که هنوز رخداد ۱۵ خرداد را فراموش نکرده بودند در پی داشت: نخست اینکه این لایحه تنها شامل مستشاران نظامی و دیپلماتها نبود و خانوادههای آنها را نیز شامل میشد. مورد دیگر این بود که قراردادهایی مانند این لایحه معمولا مفاد مشابهی داشتند و حق قضاوت در مورد نظامیان آمریکایی را که در کشور دیگری مرتکب جرم شده بودند منوط به همکاری و توافق طرفین و به استناد قوانین معمول هر دو کشور کرده بود. به عبارتی اگر آمریکا مایل به رسیدگی به جرم اتباع خود نبود، کشوری که جرم در آن روی داده بود میتوانست مطابق قوانین خود به آن رسیدگی کند، اما قانونی که به ایران تحمیل شده بود، چنین اختیاری به ایران نداده بود؛ ازاینرو و ازلحاظ یکطرفه بودن و نقض استقلال و حاکمیت سیاسی و قضایی ایران منحصربهفرد بود و مخالفتهای گستردهای را برانگیخت.5 همه میدانستند عنقریب بار دیگر حوزه علمیه قم با شاه دستوپنجه نرم خواهد کرد و مراجع قم بهویژه زعیم عالیقدر امام خمینی سخت با رژیم درگیر خواهند شد و به دنبال آن کار بالا خواهد گرفت.6
لایحه کاپیتولاسیون پیشنهادی آمریکاییان، که در کابینه و دو مجلس ایران به تصویب رسیده بود، دارای دو ایراد اساسی بود
محمدرضا پهلوی بهمنظور دلجویی و زدودن نفرت حاصل از وقایع خرداد ۱۳۴۲ اقداماتی ازجمله برکناری علم را انجام داد. بازگرداندن امام خمینی از تبعید نیز در همین راستا قابل توضیح بود. امام خمینی این بار در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون از قواعد فقهی بهره گرفتند و تئوریپردازی سیاسی بهواسطه قواعد فقهی موجود را رونق بخشیدند. یکی از این قواعد فقهی قاعده نفی سبیل بود.
در حقیقت نگاه کلی امام به فقه باعث شکلگیری نگرشی جدید به این قاعده و مفاد آن شد. امام فقه را نه یک فقه فردی بلکه فقهی میدانست که در نگاه مستنبط آن حکومت میبایست نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی باشد.7 از این دوره به بعد بود که نقش روحانیان در سیاست پررنگ شد؛ چنانکه بسیاری از روحانیان تحت تأثیر این موضوع «بهتدریج از حمایت از قانون اساسی در مقابل قدرت مطلقه دست کشیدند و از قانون و شرع نظام سیاسی اسلامی حمایت کردند»8 اما قاعده نفی سبیل چه بود و چگونه توانست با تبدیلشدن به شعار مخالفت با سلطه آمریکا بر ایران به یکی از نقاط عطف تاریخ ایران تبدیل شود؟
قاعده نفی سبیل؛ نمادی از اجتماعی شدن قواعد فقهی
قاعده نفی سبیل یکی از قواعد فقهی مسلمانان است که بر مبنای آیه ۱۴۱ سوره نساء (لن یجعل الله للکافرین سبیلا)، خداوند راه هرگونه سلطه کفر بر مسلمانان را بسته است و هیچ گونه تسلطی از این دست جواز شرعی ندارد و حرام است. درباره این قاعده فقهی، شأن نزول آیه و معنای فقهی و لغوی آن میان علما مباحث زیادی صورت گفته است. امام خمینی، با ارائه قرائتی سیاسی از این قاعده فقهی، به چگونگی کاربرد آن در زندگی سیاسی و اجتماعی مسلمانان پرداختند. از نظر امام خمینی شرف اسلام و عزت آن و بهعنوان علت تامه سبب صدور این قاعده است؛ بهعلاوه ازآنجاکه خداوند در قرآن عزت را مخصوص خدا و پیامبر و مؤمنانش قرار داده است ممکن نیست حکمی را جعل و تشریع کند که سبب علو کافران بر مسلمانان باشد و لازم باشد بر مسلمان که آن را اطاعت کند و امتثال نماید و درنتیجه کافران عزیز و مسلمان ذلیل باشند.
با توجه به چنین برداشتی از این قاعده فقهی، مخالفت امام خمینی با لایحه کاپیتولاسیون بسیار شدید و جدی بود. امام خمینی این لایحه را سند بردگی ملت ایران و سند وحشی نامیدن ملت مسلمان9 خواندند و در سخنرانی خود این سند را مباین با اسلام دانستند. از نظر ایشان مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد: «... بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهای سری، ملت ایران را در تحت اسارت آمریکاییها قرار داد. اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است».10 با اعلام مخالفت امام خمینی که مبتنی بر یک قاعده فقهی مشهور بود، سایر علما و نیروهای مذهبی و ملی نیز به تبعیت از امام به مخالفت با این لایحه پرداختند و لغو آن را خواستار شدند. مجموع ویژگیهای ممتازی که امام داشتند باعث شد روحانیان برجسته دیگری نیز از امام خمینی حمایت کنند. آیتالله مرعشی از حرکت امام تعریف و تمجید میکردند و خطاب به ایشان میفرمودند: «عزت الاسلام و المسلمین»؛ به این معنا که شما به اسلام و مسلمین عزت بخشیدی.11
امام خمینی در بیانات و اعلامیههای خود خروج از سیطره کافران به هر وسیله ممکن را خواستار و معتقد بودند سلطه آمریکا بر ایران امر محتوم و تقدیر الهی نیست تا تسلیم به آن لازم باشد، بلکه رضایت دادن به این لطمه و ذلت، ظلم است و خداوند از این بری است: «فان العزه لله و لرسوله».12 اگرچه این لایحه بهرغم مخالفتهای زیاد ملغی نشد، اما گسترش دامنه قواعد فقهی در زندگی سیاسی، اجتماعی مردم، معبر تازهای بود که با رهبری امام خمینی به انقلاب اسلامی منتهی شد.
فرجامِ سخن
امام خمینی در بیان مخالفت خود با نظام سیاسی پهلوی از قاعدههای فقهی در معنای سیاسی و اجتماعی بهره گرفتند. یکی از این قاعدههای فقهی تأثیرگذار، قاعده نفی سبیل بود که بهموجب آن عدم جواز سلطه و سیطره کفار بر مسلمین صادر شده بود. در سایه این قاعده فقهی بود که امام خمینی شعار «نه شرقی و نه غربی» را که بعدها سرلوحه سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفت، صورتبندی نمود. اجتماعی شدن مذهب و گسترش و نفوذ قواعد فقهی در زندگی مردم، نقطه آغاز حرکتهای مذهبی جامعه ایران به سمت ساخت و تأسیس یک نظام سیاسی جدید بود که در آن، مذهب و قواعد فقهی جایگاه تأسیسی و ویژه داشتند.
منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر
=================================