علت و ریشه ترور این شهدا را در نگاه نخست باید در اعتقادات و انگیزههایشان برای تحقق بخشیدن به آرمانهای والای اسلامی آنها دانست، همانطور که شیخ راغب الحرب معتقد بود «دیروز و امروز و فردا به هم پیوستهاند، لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که وجود حضرت صاحب الامر مهدی موعود (عج) رهبر دیروز و امروز و فردای ما است. از این نظر رهبر دیروز است که هزار سال پیش متولد شده و رهبری امت را بر عهده داشته است. و به این دلیل رهبر امروز ما است که همچنان زنده است و منتظر دستور خدای بزرگ خویش است تا دوباره ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر کند. چنانچه از ظلم و جور پر شده است. همچنین از این نظر حضرت حجت (عج) رهبر فردای ما است، چون کسی است که با ظهور خود زمینه حکومت عدل اسلامی حضرت رسول (ص) و تعالیم ایشان را زنده میکند. و عزت و سربلندی حقیقی را به اسلام و مسلمانان باز میگرداند. لذا با در نظر گرفتن این واقعیتها است که نقش انسان مؤمن از طریق رفتار و منش و هدف والایی که در سر میپروراند آشکار میگردد.»
با توجه به آنچه که از صحبتهای سید شهید که بدون شک یکی از موثرترین افراد در شکل گیری سیستم و نظام یکپارچه تشکل شیعی حزب الله در آینده بود میتوان به این نتیجه رسید که شیخ شهید بر اساس این دیدگاه عمل میکرد و برای ایشان مهم نبود که حضرت ولی عصر (عج) امروز ظهور کند یا فردا ظهور کند. آنچه برای ایشان اهمیت داشت آماده سازی مردم برای پذیرش ظهور منجی و حرکت در رکاب حضرت مهدی به منظور آزاد سازی مردم جهان بود. و این آماده سازی دو مطلب اساسی را ایجاب میکند آنجا که شیخ عبد الکریم عبید یکی از همرزمان و یاران شهید شیخ راغب حرب میگوید: مطلب اول این است که تلاش ما به تشکیل یک حکومت اسلامی در یک محدوده جغرافیایی کوچک و با حداقل امکانات متمرکز نباشد. واگر هم به چنین حکومتی دسترسی پیدا کنیم گمان نکنیم که کارمان و وظایفمان تمام شده است و احساس راحتی کنیم. این یک طرز فکر سطحی و در شأن یک عالم آگاه و عارف نیست. شیخ راغب در این رابطه میگوید: اگر ما حکومت جهانی و حکومت مستضعفین به رهبری امام زمان را میخواهیم باید بدانیم هر گامی که در این راه بر میداریم همچون تشکیل جمهوری اسلامی در ایران یا در هر جای دیگر دنیا یک کار ستودنی است و باید برای تحقق آن تلاش کنیم به شرط اینکه هدف عالی و نهایی آخرین اقدام و آخرین هدف ما نباشد. باید هدف نهایی ما برقراری حکومت عدل الهی در سرتاسر جهان باشد. و همین مسئله دیدگاه جهان شمولی به اسلام و به زندگی اجتماعی انسانها میدهد.
پایبندی سید عباس موسوی به آرمانهای شیخ راغب الحرب
برای ریشه یابی دلایل شهادت شیخ عباس موسوی در هیئت دبیر کل حزب الله لبنان هم میتوان بدرستی به این مسئله اشاره کرد که پایبندی وی به آرمانهای شیخ راغب الحرب بیش از هر چیزی تاثیر گذار بوده است هرچند اعتقادهای شخصی وی نیز بیتاثیر نبود. علامه سید عباس موسوی که در صف مقدم ستیز با رژیم اشغالگر قدس قرار داشت، با همفکری جمعی از علماء و گروهی از شاگردان خود، جنبش انقلابی «حزب الله لبنان» را بنیان نهاد حضور حزب الله در صحنههای سیاسی لبنان همراه با عملیات شهادتطلبانه علیه متجاوزان صهیونیستی و پیروزیهای حماسهآفرین و شکوهمند آنان، موجب گردید که شیعیان جنوب و دیگر نواحی لبنان به سوی این تشکیلات گرایش یابند و این دلیل کمی برای خشم صهیونیستها نبود. از سوی دیگر سید عباس موسوی ظهور حزب الله در این سرزمین را مظهر انقلاب اسلامی لبنان میداند و میافزاید این نهضت که در ایران صورت گرفت، الهامبخش ما بود. وی در لبنان از انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن سخت دفاع کرد و خود را در وجود امام خمینی رحمهالله درآمیخت و در این راه سخن شهید صدر را عملی نمود، آنگاه که به مردم توصیه کرد: در امام خمینی ذوب شوید،
همانگونه که در اسلام ذوب گردیدهاید. آن سید شهید خاطرنشان نمود: امام معنی زندگی و وجودمان گردید. او یار و مونس ما در همه سفرها و غربتهایمان بود. خیمهای بود که در سایهاش پناه میگرفتیم و بدینگونه، احساس آرامش میکردیم.
او تصمیم گرفت تا از طریق سازمان حزب الله بذر محبت به امام خمینی رحمهالله و ولایت او را در دل جوانان لبنان بیفشاند و روح آن انسان قدسی را در وجودشان بدمد و به آنان رسم وفاداری به امام و خط و مشی مقدس او را بیاموزدپس از ارتحال امام، سید عباس همچنان متمسک به راه وی و مطیع جانشین برحقش، مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله سید علی خامنهای بود تا آنکه به لقاءالله رسید و در خون خویش شناور گشت.
حذف فرزند مقاومت و نیروی اصلی و راهبردی حزب الله
مجموعه تفکرات سید عباس موسوی منجر به تربیت فرزندان غیوری شد که آینده حزب الله را در دست گرفتند تا در برابر تجاوزهای پیاپی از جان و مال و فرزندان و اعتقاداتشان محافظت کنند. تجاوزهایی که بعد از آزادسازی جنوب لبنان از دست صهیونیستها رنگ جنگ به خود گرفت و مهمترین نمود آن جنگ سی و سه روزه بود. در پی جنگ ۳۳ روزه و حتی قبل از آن در حدفاصل اشغال لبنان در سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۷۹ - زمان خروج رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان - ناکامی دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی در مضمحل کردن مقاومت به دغدغه مهم دولتمردان، ارتش و شهروندان صهیونیست تبدیل شده بود. این وضعیت به خصوص در جریان جنگ ۳۳ روزه تشدید شد چرا که از یک سو دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی نتوانست هیچ کدام از رهبران مقاومت را از میان بردارد و یا بر جریان
روزافزون شلیک موشکهای حزب الله اثر بگذارد و از سوی دیگر حزبالله لبنان توانسته بود در مراکز حساس رژیم صهیونیستی رخنه اطلاعاتی ایجاد کند. حمله موشکی حزبالله به قلب قطار شهری تل آویو - دومین شهر صنعتی و سومین شهر توریستی اسرائیل و نیز حمله موشکی حزبالله به پادگان نظامی صفه واقع در استان جلیل شمالی -که مهمترین پادگان نیروی هوایی رژیم صهیونیستی است- نمونههای بارزی از این رخنه اطلاعاتی امنیتی بود. رژیم صهیونیستی براساس طینت خود که فشار نظامی را موجب کوتاه آمدن میداند، گمان میکند عملیات ترور در پایتخت سوریه از یک سو دولت دمشق را از همکاری با حزبالله و حماس باز میدارد و شهروندان سوریه را علیه دولت بشاراسد برای محدود کردن فعالیت نیروهای مقاومت در سوریه وارد عمل میکند و از سوی دیگر حزبالله لبنان را که به آرامی از محدودیتهای امنیتی پس از پایان جنگ ۳۳ روزه خارج شده است را بار دیگر در لاک امنیتی فرو برده و نیروهای عمل کننده آن را زمینگیر میکند. از منظر دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی شهادت سید رضوان یا چهرهای در اندازهی او به نیروهای مرتبط با اسرائیل و آمریکا در لبنان روحیه میدهد و آنان را از رعب موجود ناشی از اقتدار نظامی، اطلاعاتی و مردمی خارج میکند و در نهایت مشکلات جدیدی را برای حزبالله پدید میآورد. با حذف شهید عماد مغنیه اسرائیل انگیزه تازهای برای خروج از لاک دفاعی گرفت چرا که حزب الله یکی از تاثیرگذارترین مهرههای خود را از دست داد. انیس نقاش از مبارزان با سابقه حزب الله معتقد است اشتباه نکنید، شهید مغنیه دست راست سید حسن نبود. عماد مغنیه نیروی اصلی و راهبردی حزب الله نبود، او تنها یک مرد بود، مردی که سنگینی غم را بر دوش میکشید تا داد آه و ناله کودکان فلسطینی را، آه و اشک مادران و کودکان لبنانی را از اسرائیل و از آمریکا و از همه همپیمانانشان بستاند. او همانطوری که برای ما یک هم سنگر و دوست بود، برای سید حسن یک برادر بود. باور کنید سید حسن این داغ را پیش از این چشیده است؛ سید حسن برای مغنیه نمیگرید، سید حسن برای خود میگرید که با نبود مردان بزرگی چون مغنیه بار غم را به تنهایی به دوش خواهد کشید و سفر را بار دیگر با نبود یکی دیگر از رهروان حق به تنهایی خواهد پیمود. فراموش نکنید نبود مغنیه هرگز ضربه دردناکی به پیکر مقاومت لبنان نیست چرا که همه مقاومت لبنان در راس آن سید حسن، مردان مقاومت هستند. مغنیه رفت که مغنیه دیگری از مقاومت جایش را بگیرد و راه او را در تاریخ ادامه دهد. و داغهای دیگر بر قلب دشمن بنشاند.