در دفتر سایت خبری_تحلیلی «فردا» میزبان حمید رضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی شدیم تا با او به ارزیابی انتخابات سال گذشته و همچنیین عملکرد جریان اصولگرایی بپردازیم. ترقی هم با صراحت در این مصاحبه به طرح نقدهای خود نسبت به جریان اصولگرایی پرداخت.
فردا: آقای ترقی چرا شماره شکست اصولگرایان در حال افزایش است؟
اولا باید مفهوم شکست و پیروزیرا تعریف کنیم که آیا صرف رسیدن به قدرت موفقیت است یا این که نه، معنای موفقیت چیز دیگری است.نکته دیگر این که آیا در انتخابات مد نظرما، گامی به سوی تشکیل دولت اسلامی و جامعه سازی اسلامی برداشتیم یا در جا زده ایم؟ اگرقصد مان از حضور در انتخابات انجام تکلیف بوده است آیا به آن عمل کرده ایم یا نه؟ به نظر من اگر به تکلیف عمل نکرده باشیم و چند گام در جهت رسیدن به جامعه اسلامی برنداشته باشیم آن موقع می توانیم بگوییم شکست خورده ایم. ولی شما در نظر بگیرد ما نسبت به انتخابات سال 92 چند میلیون افزایش رای داشتیم که این یک پیروزی بزرگ است که حتی اصلاح طلبان هم قبول دارند.نکته دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که در این انتخابات گفتمان غالب ،گفتمان اصولگرایی بودچرا که همه نامزدهای انتخاباتی به سمت این گفتمان یعنی حل مشکلات مردمرفتند و دست از گفتمان اصلاح طلبی که بیشتر جهت گیری آن توسعه سیاسی است برداشتند.
فردا:انتخابات خبرگان را چگونه ارزیابی می کنید؟
خبرگان هم همین طور است. در انتخابات خبرگان ما چند نفر شاخص داشتیم که علیه آنها تبلیغات بی سابقهای انجام شد که این تبلیغات هم از داخل کشور و هم خارج از کشور صورت گرفت.در واقع مخالفین نظام بسیج عمومی علیه چند نفر انجام دادند که به هر صورت آن ها وارد خبرگان نشوند.بنابراین این مساله استثنا است و آن را نباید به کل انتخابات تسری بدهیم.
فردا: مگر جریان اصولگرا تبلیغات نمی کرد؟
چرا ما هم تبلیغات داشتیم اما آن هایی که دقیقه نود برای رای دادن آمدند کاری به لیست انگلیسی نداشتند و اتفاقا لیست انگلیسی برایشان بهتر بود و به همان لیست هم رای دادند. در واقع ما با تبلیغات خودمان آن ها را به لیست انگلیسی راهنمایی کردیم. البته شما این را هم در نظر بگیرید که در مجلس خبرگان در دوره قبلیعناصری که ساز مخالفت با نظام می زدند متعدد داشتیم. اما در دوره جدید ما چنین ساز مخالف هاییرا به این معنا نداریم. این نشان میدهد که مردم گرایش شان به سمت کسانی بوده که شرایط کنونی کشور، نظام و رهبری را درک می کنند.
نکته دیگر که باید مدنظر قرار بدهیم این است که شهر تهران شرایط خاص خودش را دارد شما باید توجه کنید در هیچ شهری به اندازه تهران علیه لیست خبرگان انقلابی تبلغ صورت نگرفت. به نظر من تهران را با استثنا بکنیم. در تهران در طی ده سال گذشته یک قشر جدید متوسط اجتماعی شکل گرفته است که این طبقه شامل حاشیه نشینها و مهاجرین میشوند که هیچ هویت فرهنگی ندارند و بارها در حوادث مختلف تهران ظهور و بروز این طبقه را ما مشاهده کردیم که میتوان به عنوان مثال از فتنه ۷۸ و ۸۸ نام برد. این قشر آنتشان رو به ماهوارههای بیگانه است و هیچ پایبندی به نظام ندارند و اصولا هویت فرهنگی مشخصی ندارند و وضعیت زندگی شان هم تقریبا در وضعیت سختی است. رضایتی از وضع موجود ندارند، چون در جاهایی زندگی میکنند که خدمات به آنها به طور کامل داده نمیشود و در معرض آسیبهای اجتماعی متعددی هستند؛ و اصولا فرصت این که همگراسازی بین ذهن، فکر و اعتقادات این قشر با نظام صورت بگیرد به وجود نیامده است و دستگاههایی هم که باید به اینها خدمات میدادند تقریبا فرصتی که خدمات خوبی به اینها بدهند به دست نیاورده اند.
فردا: شما به قشری اشاره کردید که عمدتا مهاجرین هستند که دارای هویت پایداری در شهر تهران نیستند. اما ما در تهران شاهد شکل گیری طبقه متوسط غربگرا هستیم که به نظر می رسد این طبقه بیشتر در فرایند انتخابات تاثیر گذار است
این قشر متوسط ترکیب و تلفیقی از آن قشر بی هویت با قشر دارای هویت، اما مرفه و اشرافی است. طبیعتا وقتی شما به شمال تهران مراجعه کنید نوعا قشری کهدر آن منطقه زندگی میکنند از وضعیت اشرافی برخوردارند. وضعیت مالی بالایی دارند و فاصله طبقاتی بالایی با پایین شهر دارند و ذائقه هایشان هم کاملا متفاوت است. هیچ کدام از این مشکلاتی که عموم مردم دارند، آنها ندارند. هیچ کدام از مطالباتی که مردم دارند را آنها ندارند. آنها فقط میخواهند کسی کاری به کارشان نداشته باشد، مالیات ازشان گرفته نشود، عوارض گرفته نشود و به حجاب آن هاکسی کاری نداشته باشد، به ماشین بازی بچه هایشان گیرداده نشودو اینها راحت زندگی خود را بر اساس سلیقهای که دارند بچینند. بنابراین این قشر وقتی تلفیق میشود با آن قشر بی هویت، طبقهای را به وجود میآورد که طبقه جدیدی است و اصولا با ساز و کارهای و سبک زندگی نظام اسلامی و جامعه نمونه اسلامی کاملا متضاد است وسنخیت ندارد. به طور طبیعی اگر اینها تحت تاثیر یک جریان داخلی و یا خارجی قرار بگیرند که احساس کنند فردی خواسته آنها را می تواند محقق کند، مثل سیل به سمت آن حرکت میکند؛ و آن را مورد حمایت قرار میدهند و در این جا کسی که شعاری دهد و یا وعدهای دهد که مطابق با میل آنها باشد میتوان رای آنها را ببرد؛ و کسی که کاری به خواسته و ذائقه آنها نداشته باشد طبیعتا نمی تواندرای آنها را اخذ کند.
فردا: شما معتقد نیستید که شکست اصولگرایان تبدیل به روند شده است؟
تبدیل به روند نشده استکه اگر شود خطری برای اصل نظام است. ولی تبدیل نشده استو الان توسط رهبری قابل مدیریت است. بنابراین رهبری هیچ اظهار نا امیدی به آینده نمیکند و کاملا شرایط را به نحو مطلوبی مدیریت میکنند. نکته مهم این است که در طول سالهای بعد از انقلاب هنوز جریان اصلی انقلاب دولتی را در دست نگرفته است.
فردا: بعد از40 سالاین حرف قابل پذیرش نیست
برای همین مقام معظم رهبری درصحبتهایی که با مسئولین نظام میکنند، میگویند ما در تشکیل دولت اسلامی درجا میزنیم. از زمانی که ایشان در فرآیند انقلاب ترسیم کردند کهما باید بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت آن وارد مرحله دولت سازی اسلامی شویم که بتوانیم دولت سازی اسلامی را محقق کنیم هنوز در جا زده ایم . این حرف زمانی زده شده که دولت آقای هاشمی روی کار بوده است. از آن موقع تا الان ما فقط در یک مقطع دولت نهم آقای احمدی نژاد یک گام در جهت دولت سازی اسلامی حرکت کردیم. اما همان را هم نگذاشتند ادامهپیدا کند. حالا اینکه جریانهای داخلی در این رابطه چه نقشی دارند و جریانهای خارجی چه نقشی بر عهده گرفته اند بحث مفلی دارداما باید اشاره کنم کهجریانهای نفوذی داخل یعنی تکنوکراتها، لیبرالها ،سکولارها و...تلاش کردند انقلاب اسلامی را از مسیر خود منحرف کنند ونگذارند یک دولت کاملا اسلامی در جامعه شکل بگیرد.
فردا: روند را رو به رشد میبینید؟
قطعا بله. لیبرالها کنار زده شده اند. تکنوکراتها در قالب سکولارها آمدند. چون همیشه به دنبال حفظ خودشان هستند به سکولار ها متصل شدند و الان تکنوکراتها و سکولارها در مقابله تشکیل دولت اسلامی و جامعه سازی اسلامی مقاومت میکنند.
شما اگر صحبتهای داخلی تکنوکرات ها را رصد کنید کاملا این نکته روشن است که همین تکنوکراتی که میخواهد در قدرت بماند همیشه شیوه تقابل را انتخاب نمی کند بلکه شیوه چماق و هویج رامثل غربیها دنبال میکند. از یک طرف میکوبد، از طرف دیگراظهار دوستی میکند. سعی میکند توازنی بین هجمه، تهاجم و موضع گیری موافق همیشه حفط کند تا نشود باآن برخورد کرد. این رمز ماندگاری این جریان است کهمی تواند در دولت آقای هاشمی کاملا با سیاست اقتصاد بازار موافقت کند، اما در دولت اصلاح طلبها درست نقطه مقابل آن عمل کند. در آنجا ضد امپریالیسم باشد و در این جا موافق امپریالیسم.
فردا: یکی از نقد هایی که به حزب موتلفه می شود این است که وقتی می خواهد نماینده ای در انتخابات معرفی کند باز به آقای میرسلیم رجوع می کند که سن بالایی دارد. یعنی موتلفه نتوانسته است یک نیرو برای ریاست جمهوری تربیت کند
کاملا درست است. یکیاز وظایف اصلی احزاب کادر سازی برای اداره کشور است. اما با چه امکاناتی میتوان کادر ساخت؟ وقتی به حزب اجازه فعالیت اقتصادی نمیدهید، وقتی اصولا پیوستن به حزب ضد ارزش است، وقتی که عضویت در حزب هزینه سنگین سیاسی ومادی برای فرددارد، فرد را از مدیر کلی، مسئولیت، استادی دانشگاه برکنار می کنند. هر جریان سیاسی که روی کار میآید دنبال این میگردد که ببیند چه کسی تنش به تن موتلفه خورده است تا وی را کنار بگذارد. شما نمیتوانید در چنین شرایطی نیرو جذب کنید. نیرو وقتی میتوانید پرورش دهید که احساس کند ازحزب می تواندبه عنوان پلهای برای رشد خود و تاثیر گذاری در جامعه استفاده کند. وقتی که میبیند وارد این تشکیلات شود، ضربه میخورد و حتی پستی هم که دارد از دست میدهد، چه انگیزهای دارد وارد حزب شود تا حزب دست به کادر سازی بزند؟
فردا: حتی در دولت نهم و دهم هم با معضل بی توجهی به موتلفهمواجه بودید؟
بله.
فردا: آقای حبیبی گفتند احمدی نژاد از ما لیست مشورتی برای وزراهم نخواست
لیست که نخواست هیچ، ما یک بار در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد توانستیم با وی ملاقات کنیم. که آن هم در اوایل کار احمدی نژاد بود. آبا قای روحانی هم یک بار در زمان آقای عسگرآبادی دیدار کردیم. و دیگر این امکان فراهم نشد.
فردا: با این نگاه،شما موافق تغییر قانون انتخابات و رای دادن لیستی و حزبی هستید؟
بله. قطعا. اگر ما بخواهیم به سمت ایفای نقش نخبگان در جامعه برویم که البته مضرات هم دارد اما چاره ای جز این راه نیست باید به لیست و حزب رو بیاوریم، ما در دوران تشکیل حزب جمهوری اسلامی که خود من هم از ابتدا بودم ما هر چه کادر اصلی در نظام داریم تربیت شده آن زمان حزب هستند. حتی آن هایی که بینابین هستند. در حزب سه جریان بود. راست و چپ و وسط که خودشان میگفتند خط سه و میانه. الان هم همانها هستند.