بین الملل

قطع رابطه‌ آمریکا با ایران؛ ۴۳ سال بعد

از 20 فروردین 1359 که جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا دستور قطع روابط سیاسی و بازرگانی واشنگتن با تهران را اعلام کرد، 43 سال می‌گذرد؛ سال‌هایی که قرار بود جمهوری اسلامی ایران را در مسیر زانو زدن در برابر کاخ سفید قرار دهد اما نگاهی به تحلیل‌هایی که اندیشمندان و حتی مقامات سیاسی این کشور در ماه‌های اخیر منتشر کرده‌اند، خبر از واقعیت دیگری می‌دهد.

«رابرت اف کندی»، نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا و یکی از چهره‌های سرشناس سیاسی در آمریکا، در توئیتی با اشاره به توافق اخیر ایران و عربستان، از افول قدرت آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا خبر داده و این مساله را نشانه‌ای از شکست سیاست واشنگتن در قبال تهران ارزیابی کرده است.

همچنین، فرید زکریا، تحلیلگر شناخته‌شده‌ی آمریکا در یادداشتی با عنوان «از اوباما تا بایدن؛ چطور آمریکا کنار رفت؟» درباره‌ی ناکامی سیاست راهبردی کاخ سفید در برابر ایران نوشته است: «برقراری مجدد روابط بین ایران و عربستان سعودی به‌خودی‌خود رویداد عجیبی نیست، آنها هفت سال قبل روابط خود را قطع کرده بودند. اما خبر هفته گذشته نقص عمیقی را در سیاست خارجی آمریکا آشکار می‌کند، نقصی که در سال‌های اخیر رو به وخامت گذاشته است. آمریکا پیش از انقلاب ایران، چندین دهه روابط خوبی با ایران و عربستان سعودی در مقایسه با روابط این دو کشور با هم داشت. اما در حال حاضر، واشنگتن انعطاف‌پذیری و نرمش لازمه این راهبرد را از دست داده است.»

زکریا در ادامه، با اشاره به ناکامی‌های آمریکا در برابر ایران و شکست سیاست‌های ضدایرانی کاخ سفید، تاکید می‌کند: «تمام اینها نشان از یک امپراتوری پیر دارد. امروزه سیاست خارجی ما در چمبره نخبگان جزیره‌ای است که لفاظی‌های آنها مصرف داخلی دارد و به نظر می‌رسد قادر به درک این مساله نیستند که جهان بیرون به‌سرعت در حال تغییر است.»

در واقع، سیاستی که کارتر در سال 1359 برای انزوای ایران و نهایتا آسیب به منافع ملی کشورمان در پیش گرفت، حالا و در روندی کاملا معکوس، تبدیل به عاملی برای کنار گذاشته شدن ایالات متحده از نظم بین‌المللی – به اعتراف مقامات و سیاستمداران این کشور – شده است.

این مساله از آنجایی قابل اهمیت مضاعف است که نگاهی به راهبردهای پیشین آمریکا در قبال ایران مشخص می‌کند که دستگاه دیپلماسی و امنیتی این کشور به طور جدی به دنبال نابودی ایران و اجرای طرحی مانند «یوگوسلاوی‌سازی» بوده است تا زمینه برای تجزیه و تضعیف ایران فراهم شود – و در این مسیر از تمام ابزارهای خود، حتی حمایت از اقدام نظامی رژیم بعث صدام هم استفاده کرد – اما خروجی ماجرا به جایی رسیده که حالا از ایران به عنوان یکی از اضلاع مهمِ بسرسازی برای افول آمریکا نام برده می‌شود.

در همین راستا، مجله «اکونومیست» در یکی از شماره‌های اخیر خود، تصویری گرافیکی را از نظم نوین بین‌المللی بر مدار چین منتشر کرده که ایران یکی از واحدهای سیاسی بزرگ، قدرتمند و تاثیرگذار آن است.

البته نباید فراموش کرد که این مساله علاوه بر ابعاد بین‌المللی، زمینه‌ساز ایجاد شناخت در حوزه برخی جریانات سیاسی داخلی هم شده است؛ جریانی که در تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را متهم به عدم برقراره رابطه و مذاکره با طرف آمریکایی کرده و این مساله را زمینه‌ساز قطع روابط دیپلماتیک تهران با نظام بین‌الملل معرفی کرده است.

شرایط کنونی جهان و همچنین روایتی که اندیشمندان آمریکایی از شکست راهبردهای آمریکا در قبال ایران مطرح می‌کنند، حالا عیار واقعی این ادعاها را افشا کرده است. این مساله از آنجایی قابل توجه است که ایران در تمام سال‌های پس از قطع رابطه رسمی آمریکا با خود، مسیر دیپلماسی را مسدود نکرد و حتی در چند مقطع، اقدام به مذاکره و همکاری با واشنگتن کرد؛ از قرارداد الجزایر تا مذاکرات بغداد و برجام اما خروجی این مساله، بدعهدی مداوم طرف آمریکایی بود.

این مساله را باید در کنار یک واقعیت مهم تاریخی فهم کرد که اولین اقدام خصمانه در روابط دو کشور، از سوی طرف آمریکایی در صدور یک قطعنامه ضدایرانی در اردیبهشت ماه 1358 خورشیدی صورت گرفت.

در مجموع باید اینطور گفت که اولا برخلاف ادعاهای مطرح شده از سوی برخی جریانات سیاسی در داخل کشور، ایران هیچگاه «آمریکاستیزی» را مبنای رفتار راهبردی خود در جهان و نظام بین‌الملل قرار نداده و اگر اقدامی در این زمینه صورت گرفته، مسیری برای تامین منافع ملی بوده است و ثانیا، خروجی راهبرد مقاومتی ایران از زمان قطع روابط با طرف آمریکایی، تقویت تهران و تضعیف واشنگتن بوده است؛ تا جایی که حالا ابرقدرتی به نام آمریکا تبدیل به موجودی هراسان از یک قدرت جدید بین‌المللی به نام جمهوری اسلامی ایران شده است.

https://shoma-weekly.ir/PdlpG4