سیاسی

فراماسونری چرا آمد؟ چگونه رفت؟ چگونه هست؟

در حال حاضر شبکه‌های بین‌المللی زیادند، هم شبکه‌های فراماسونری انگلیسی، بلژیکی، هلندی، ایتالیایی و آلمانی در دنیا هستند و هم شبکه آمریکایی در دنیا فراوان است. بعضی‌ها باشگاه لاینز و شیرزنان و شیرمردان را آمریکایی می‌دانند. در بعضی جا‌ها شبکه صهیونیستی هست. الان یک شبکه گسترده جهانی صهیونیسم به اسم صهیونیسم جهانی وجود دارد. از این طرف دو باره دارند شبکه‌های تکفیری و... را پدید می‌آورند که غیر از آدم‌های ساده‌ای که ابزار شده‌اند در نهان دست شبکه‌های پنهانی غربی است. بعضی گروه‌های پوشیده و پیچیده هستند مثل گروه بیلدربرگ که گروه سازمان‌یافته و مخوفی بودند که یک مقدارش را گفته و بقیه‌اش را نگفته‌اند. همه این‌ها نشان می‌دهد هنوز شبکه‌ها در دنیا مشغول فعالیت‌اند، چون غربی‌ها می‌خواهند عناصر وابسته به خودشان را درون این‌ها بشناسند، پرورش بدهند و آدم‌های بااستعداد را جذب کنند که ظاهراً بومی یک کشورند، ولی در باطن آمریکایی، غربی و اروپایی‌اند.
اسدالله بادامچیان- شبکه فراماسونری بنا بر آنچه که نقل می‌شود در انگلستان شکل گرفته است و تاریخ ساختگی‌ای که برایش ساخته‌اند این است که یک عده معمار و بنا دور هم جمع شده‌ و چنین شبکه‌ای را پدید آورده‌اند. طبعاً این صحیح نیست که یک مشت بنا و معمار دور هم جمع شوند و چنین شبکه‌ای را ایجاد کنند که این شبکه در سراسر کشورهای جهان سوم به صورت یک سازمان مخوف، پنهانی و سرّی که پشتوانه‌های ابرقدرت‌ها و قدرت‌های استعماری را دارد و در امتداد سیاست‌ دولت در سایه و دولت پنهانی غرب در کشورهای تحت سلطه‌اش ایجاد شده است. به همین علت این کار به صورت یک برنامه‌ریزی، دقیق، جدی، مسلط و با پشتوانه‌های مالی، امنیتی، فرهنگی و سیاسی خاصی شکل گرفته است.

وقتی از این کشور‌ها کسانی که در آغاز برای بعضی کار‌ها به غرب رفتند مثل میرزا صالح شیرازی که از طرف عباس میرزا برای فراگیری صنعت چاپ به اروپا رفت، از آنجا او را به جذب و در شبکه فراماسونری عضو کردند و به او مأموریت دادند به ایران که می‌رود عناصر را جذب خودش کند. به‌تدریج جلو می‌آیند و افرادی مثل ملکم‌خان در دربار ناصرالدین‌شاه مأموریت می‌یابد و میرزا حسین خان، عین‌الدوله، میرزا علی‌اصغرخان اتابک و مستوفی‌الممالک همگی به شبکه فراماسونری انگلیسی وابسته می‌شوند و در کنارش شبکه‌های فراماسونری بلژیکی، هلندی، فرانسوی، ایتالیایی و بعضی کشورهای دیگر شکل می‌گیرند.

راه اندازی لژها در ایران

همه این‌ها سعی می‌کردند در ایران برای خودشان شبکه‌ای به نام لژ پدید بیاورند، افراد را با لباس‌ها و تشریفات ویژه به آن شبکه‌ می‌بردند، عضو می‌کردند و چشم‌هایشان را می‌بستند و از دالان‌ها، راهرو‌ها و زیرزمین‌ها بالا و پایین می‌بردند و وارد سالنی می‌کردند و در آنجا با یک‌سری اعمال نمایشی مرعوب و مجذوب می‌ساختند و سپس سعی می‌کردند اگر کسی اسرار این‌ها را لو بدهد، او را به بد‌ترین وجه بکشند یا رسوا کنند و از بین ببرند. در این باره دو تن از فرزندان محمدشاه را در لندن می‌برند و فراماسونر می‌کنند. در ایران هم ناصرالدین‌شاه به این‌ها تمایلی نشان می‌دهد و بعد متوجه می‌شود این‌ها خطر هستند و یک مقدار با آن‌ها برخورد می‌کند، منتهی نه برخورد ریشه‌کنی، بلکه نوعی برخورد محافظه‌کارانه. به هر حال از‌‌ همان زمان مسئله فراماسونری مطرح می‌شود.

قدرت گیری فراماسونرها در دربار

شبکه فراماسونری امثال حاج میرزا آغاسی را به کار می‌گیرد که در دوران محمدشاه ثروت ایران را با این عنوان که می‌خواهم چاه آب بکَنم و کشاورزی راه بیندازم به باد می‌دهد و جاهایی چاه می‌کَند که آب نداشت و لذا مردم برایش ساخته بودند که یکی بالای چاهی رفته بود و از کسی که چاه می‌کَند پرسیده بود: «داری چه کار می‌کنی؟» جواب داده بود: «هیچی! بیهوده می‌کَنم که آب در نمی‌آید، ولی می‌گویند بکَن». گفت: «خب! اگر برای ما که آب نمی‌شود برای تو که نان می‌شود». این ضرب‌المثل مشهور برای همین بود که مردم متوجه قضیه بودند. با قتل امیرکبیر که به دست میرزاآقاخان نوری و وساطت مهدعلیا ـ زن محمدشاه و مادر ناصرالدین‌شاه ـ انجام شد، خیلی‌ها متوجه این شبکه خائن شدند. اعمال ملکم‌خان در از بین بردن زبان فارسی و جایگزین کردن خط لاتین به‌جای خط فارسی نکته مهمی بود که خیلی‌ها را متوجه حقایق کرد، اما به علت حمایت و محافظه‌کاری حکومت و قدرت این‌ها مثل سرطان داخل ایران نفوذ کردند.

راه اندازی جریان به اصطلاح «روشنفکری»

علل انحراف نهضت مشروطه همین‌ها هستند و ایجاد جریان روشنفکری انتلکتوئل توسط همین‌ها است. بعد به جایی رسیدند انگلیس‌ها هر مسئول مملکتی را که می‌خواستند انتخاب کنند باید از شبکه فراماسونری گذر کرده باشد. اکثر مسئولان در اواخر قاجاریه از همین‌ها هستند. حتی دو نایب‌السلطنه احمدشاه، مخصوصاً ناصرالملک کاملاً از فراماسونری است. نویسندگانی که این‌ها راه انداختند مثل کسروی، یحیی دولت‌آبادی و ملک‌زاده که تاریخ مشروطیت را وارونه و به نفع غربی‌ها نوشتند همه از شبکه فراماسونری بودند. هر کسی که خواست نفسی بکشد این‌ها او را کشتند و نگذاشتند کاری کند. برعکس تبلیغات شدیدی برای عناصر خودشان کردند و اگر کسی مقدمه کتاب کسروی را بخواند، می‌بیند از سیدجمال‌الدین اسدآبادی بد می‌گوید و از میرزا حسین‌خان سپهسالار ـ که فراماسونر و امتیاز قمار، لاتاری و این قضایا را به انگلیس‌ها داده بود ـ کلی تعریف می‌کند. وقتی نایب‌السلطنه احمدشاه فراماسونر و نوکر انگلیس‌ها شد، طبعاً زمینه برای اینکه رضاخان مستبد، خونخوار، قلدر و زورگو سر کار بیاید آماده شد. اگر احمدشاه در مقابل کشتن قزاق مقاومت نمی‌کند، به خاطر این است که انگلیس‌ها رضاخان را سر کار آوردند و همین شرایط فراماسونری او را حمایت کرد، والا رضاخان نه سواد داشت و نه بینش، ولی آدم با استعداد، پلید، قلدر و زورگویی بود که عقلش به سیاست و مملکت‌داری نمی‌رسید. شبکه فراماسونری با ریاست ذکاءالملک فروغی اداره‌کننده رضاشاه بود. اصلاً لقب اعلی‌حضرت رضاشاه کبیر را هم همین فروغی به او داد.

تسلط بر اداره امور کشور

این شبکه از زمان رضاشاه همه امور را به عهده گرفت. تمام نهاد‌ها و اکثر وزرای رضاشاه فراماسونرند نظیر مستوفی‌الممالک، اردلان، نجم‌الممالک، قوام‌السلطنه و داور وزیر دادگستری فراماسونری است که دادگستری را بر اساس دادگستری غرب برای ایران درست کرد که هنوز که هنوز است گیر دادگستری غرب‌زده هستیم. یا مثلاً تاریخ ایران را تقی‌زاده، پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی به‌گونه غرب‌زده نوشته‌اند و هویت تاریخی ایران را در ۱۲ هزار سال تاریخش از بین بردند و به‌جایش تاریخ غرب‌زده از تاریخ یونانی‌ها، رومی‌ها و فراماسونری انگلیس را به آن‌ها تلقین کرده بود نوشتند که هنوز گیر آن هم هستیم. در سایر امور در فرهنگ، اختلاف زن و مرد، پیشاهنگی، حجاب و اجباری کردن بی‌حجابی، جلوگیری از روحانیت و قرآن و اسلام و عزاداری اباعبدالله (ع) شبکه‌های فراماسونری نقش عمده و اصلی داشتند که رضاخان عامل اجرایی آنهاست.

علت اینکه انگلیس‌ها رضاخان را بردند به خاطر این بود که او ظلم و از عوامل انگلیس اطاعت کرده، مردم را با آمپول هوا کشته بود و همه کار کرده بود و لذا برای اینکه اوضاع جهانی به هم ریخته بود و نمی‌شد دیکتاتوری و خشونت رضاخانی باقی بماند، انگلیس‌ها رضاخان را بردند تا مردم تکه تکه‌اش نکنند. بعضی‌ها خیال می‌کنند به خاطر اینکه رضاخان به آلمان‌ها نزدیک شده بود انگلیس‌ها او را بردند. چنین چیزی نیست و نمی‌توانست نزدیک شود.

اوج قدرت فراماسونها در ایران

ارتشبد فردوست در خاطراتش می‌نویسد که به‌محض اینکه یکی از آقایان شد سفیر انگلیس گفت چرا داری این کار‌ها را می‌کنی و صبح رضاشاه سراغ فروغی ـ‌‌ همان کسی که او را سر کار آورده بود ـ رفت و فروغی هم به او گفت که باید استعفا بدهی و پسرت هم باید سر کار بیاید. پسرش، محمدرضا با نظر انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها و تفاهم با شوروی و استالین روی کار آمد. در این زمان شبکه فراماسونری در ایران خیلی فعال شد. چرا؟ چون با شکسته شدن قدرت حکومتی، شبکه فراماسونری جدی‌تر شد و کسروی پاک دینی را راه انداخت و به عنوان پاک دینی علیه مذهب و دین‌‌ همان کارهایی را که فراماسونری به رضاخان می‌گفت انجام بده در لباس یک گروه ویژه ظاهراً خارج از حکومت انجام می‌داد.

انگلیس‌ها تصمیم گرفتند با پایان جنگ دوم جهانی هژیر را که فراماسون بسیار پلیدی بود بر سر کار بیاورند و وزیر دربار شاه کنند تا‌‌ همان کاری که تیمورتاش برای رضاخان کرد او هم‌‌ همان دیکتاتوری را برای پسرش بیاورد و بعد هم حجاب، دین، روحانیت و عزاداری و همه را از بین ببرد. در اینجا شهید بزرگوار، سید حسین امامی از فداییان اسلام با حکم مرحوم آیت‌الله‌العظمی حجت او را به درک فرستاد و نقشه‌ها به هم خورد. بعد هم نهضت ملی شدن نفت به رهبری آیت‌الله کاشانی بسیار مهم و ارزشمند بود که حضور مردم و روحانیت به‌طور چشمگیر دیده شد. در این میان شبکه فراماسونری کنار مصدق قرار گرفت، خواهرزاده مصدق، متین‌دفتری از فراماسون‌ها بود، علی امینی و بخش عمده‌ای از وزرایش از فراماسونر بودند. مصدق نگذاشت قوام‌السلطنه را بعد از ۳۰ تیر و کشتاری که کرد مجازات کنند، حتی اموالش را هم مصادره نکرد. در نتیجه اختلافات پدید آمد و مصدق نتوانست از این قضایا استفاده کند، بنابراین شکست خورد و حمایت مذهبی را از دست داد و کودتای ۲۸ مرداد موجب شد در ایران دو باره شبکه انگلیسی و فراماسونری فعال و دیکتاتوری محمدرضاشاه برقرار شود و بعد در کنار این قضیه در جریان نهضت ملی شدن نفت انگلیس‌ها توسط چرچیل با آیزنهاور، رئیس‌جمهور آمریکا ساختند و چرچیل حاضر شد از نفت ایران سهمی را به آمریکایی‌ها بدهد و بعد کنسرسیوم را درست کردند و سهم انگلیسی‌ها ۴۳ درصد، سهم آمریکایی‌ها ۴۰ درصد، ۱۲ درصد هم بعضی کشورهای اروپایی دیگر مثل فرانسه، ایتالیا، بلژیک و هلند ـ کشورهای فراماسونردار ـ و پنج درصد مال ایران شد.

ظهور فراماسونهای آمریکایی

در اینجا جای پای آمریکا به ایران که کمک‌های اقتصادی در زمان روزولت باز شده بود محکم شد و در حکومت هم ایستاد. به‌تدریج آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند قدرت بر‌تر باشند. وقتی قرار شد قدرت بر‌تر باشند، شروع کردند از رجال فراماسونر انگلیسی ایران برای فراماسونر آمریکایی عضو گرفتن. بعضی از این‌ها مثل حسنعلی منصور و هویدا که پدرانشان نوکرسیاه‌ها انگلیس‌ها بودند به شبکه فراماسونری آمریکایی‌ها رفتند و لذا قانون ترقی‌خواهان ایران را منصور راه انداخت ـ و بعد کاپیتولاسیون آمریکایی را اجرا کرد ـ سپس به صورت حزب ایران نوین و مانند این‌ها درآمد و بعد آمریکایی‌ها کوشیدند او بر سر کار بیاید.

با سر کار آمدن منصور، لکن جریان نهضت امام انقلاب شروع شد و آمریکایی‌ها و شبکه فراماسونری انگلیس کوشیدند جلوی این نهضت را بگیرند که نتوانستند و تصمیم گرفتند آن را با کاپیتولاسیون آمریکایی سرکوب کنند که منصور عاملش بود. وقتی مرحوم شهید بخارایی با فتوای آیت‌الله‌العظمی میلانی منصور را به درک فرستاد نقشه‌شان به هم خورد و در نتیجه مجبور شدند یک مقدار مدارا کنند. در دوران هویدا در شبکه فراماسونری که قبلاً انگلیسی و حالا آمریکایی شده بود جنگ مخفی بین فراماسونری آمریکایی و انگلیسی شدت گرفت.

جنگ قدرت لژها در ایران

از این رو اسماعیل رائین که فراماسونری در ایران را نوشت، با توجه به اینکه گفته می‌شد کاملاً مرتبط به آمریکایی‌ها بود، فراماسونری در ایران را بر اساس انگلستان و اروپا نوشت و در آن اسامی برخی فراماسون‌های انگلیسی مثل عباس آرام، وزیر خارجه را با اسم، مشخصات و شماره کارت فراماسونری انگلیسی‌شان در کتابش آورد.‌‌ همان زمان انگلیسی‌ها این کتاب را جمع کردند. قیمت کتاب از پنج، شش، ده و ۲۰ تومان یکمرتبه به ۱۵۰ تومان رسید که تا خواستم بخرم شد ۴۰۰، ۷۰۰ و ۴۰۰۰ تومان که نتوانستم بخرم. شبکه انگلیسی فراماسونری آن را جمع کرد، ولی ضربه‌اش را زد. فراماسونری آمریکایی به آن‌ها گفتند اگر شما با ما همراه نشوید افشاگری و این جوری رسوایتان می‌کنیم. انگلیس‌ها هم برای ضربه زدن کتاب «میراث‌خوار استعمار» را توسط دکتر موسی بهار که وابسته به شبکه فراماسونری انگلیسی بود، چاپ و در آنجا جنایات و زورگویی‌های آمریکا را در دنیا و ایران و مخصوصاً در جریان کنگو و قتل لومومبا و پشتیبانی از قاتل وی رو کردند.

در جنگ بین طرفین، ملت ما هم با شبکه فراماسونری آمریکایی و هم با شبکه فراماسونری انگلیسی و اروپایی آشنا شد. در نتیجه روشنگری بسیار خوبی با توجه به حضور مبارزین مؤتلفه اسلامی و امثالهم در بین مردم پدید آمد. دیدند دارد بد می‌شود برای همین دعوایشان را ظاهراً در یک سازش پنهانی تمام کردند. بعد از پیروزی انقلاب مرحوم آقای موحدی ساوجی همت گماشت و شبکه‌های فراماسونری را کشف کرد، رفت خانه‌ها و اطلاعاتشان را گرفت که در آن شلوغی‌ها بعضی از این اطلاعات کم و بیش از بین رفت و اطلاعات لازم را نداریم، ولی بالاخره وی همت کرد و این شبکه‌ها از بین رفتند و ظاهراً الان در کشور وجود ندارند، اما احتمال اینکه به‌طور مخفی و پراکنده باشند هست.

بومی شدن فراماسونری‌ها

آن چیزی که خطرش واقعاً گذشت خطر فراماسونری اسرائیلی بود که از بچه‌های پرورشگاه در جنوب تهران فرد انتخاب کرده بودند که از‌‌ همان بچگی آن‌ها را با شیوه فراماسونری اسرائیلی بپرورانند، ظاهراً اسمشان مسلمان بود مثل حسنعلی منصور، ولی در باطن فراماسون آمریکایی و وابسته بودند. البته انگلیس‌ها جزای آقای رائین را هم دادند. بعد از انقلاب نزدیک فروشگاه امیرکبیر دعوای ساختگی راه انداختند و‌‌ همان جا زدند و ناکارش کردند که بعد هم مرد. به همین علت بعضی‌ها فکر کردند او شهید است، درحالی که این جور نبود و به دلیل دعوای فراماسونری انگلیسی و آمریکایی در این راه رفته بود.

در حال حاضر شبکه‌های بین‌المللی زیادند، هم شبکه‌های فراماسونری انگلیسی، بلژیکی، هلندی، ایتالیایی و آلمانی در دنیا هستند و هم شبکه آمریکایی در دنیا فراوان است. بعضی‌ها باشگاه لاینز و شیرزنان و شیرمردان را آمریکایی می‌دانند. در بعضی جا‌ها شبکه صهیونیستی هست. الان یک شبکه گسترده جهانی صهیونیسم به اسم صهیونیسم جهانی وجود دارد. از این طرف دو باره دارند شبکه‌های تکفیری و... را پدید می‌آورند که غیر از آدم‌های ساده‌ای که ابزار شده‌اند در نهان دست شبکه‌های پنهانی غربی است. بعضی گروه‌های پوشیده و پیچیده هستند مثل گروه بیلدربرگ که گروه سازمان‌یافته و مخوفی بودند که یک مقدارش را گفته و بقیه‌اش را نگفته‌اند. همه این‌ها نشان می‌دهد هنوز شبکه‌ها در دنیا مشغول فعالیت‌اند، چون غربی‌ها می‌خواهند عناصر وابسته به خودشان را درون این‌ها بشناسند، پرورش بدهند و آدم‌های بااستعداد را جذب کنند که ظاهراً بومی یک کشورند، ولی در باطن آمریکایی، غربی و اروپایی‌اند.

https://shoma-weekly.ir/NL2N6d