سیاسی

غرق در آرامش امام

امام با آن آرامش دریایی خودش، من را آرام کرد. بعد به من فرمود آقای عسکر اولادی ما می‌خواهیم حرکتی را شروع کنیم در ایران که بعد از ۳۰ سال پرچم امیرالمؤمنین و اهل‌بیت و دین در این کشور بالا برود، این اولین قدم ماست. در قدم دوم می‌خواهیم کشورهای اسلامی که ذلیلانه دارند زیر چکمه‌های استعمار دست و پا می‌زنند، از این ذلّت دربیاوریم و به سمت اسلام ناب سوقشان بدهیم. و در قدم سوم می‌خواهیم جهان که بر طبل بی‌خدایی و کفر دارد می‌کوبد، به سمت یک معنویت خواهی و عدالت خواهی سوق بدهیم
حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی- خدا رحمت کند آقای عسکر اولادی را، ایشان یک خاطرهای داشت. سه چهار سال قبل از مرحوم شدنشان در قم آمده بود، من از زبان خود ایشان نقل میکنم. ایشان میگفت هنوز امام در قم بود و ایشان را دستگیر نکرده بودند و بیاورند تهران و تبعید کنند. من یک پیامی از مبارزین تهران خدمت امام میبردم. در راه فهمیدم تحت تعقیب هستم. خیلی ترسیدم و ترسم هم فقط به خاطر خودم نبود. اسامی ۳۰، ۴۰ نفر از مبارزین را میدانستم، ترسم این بود که من را بگیرند و زیر شکنجه آنها را لو بدهم. با همین اضطراب و ترس به سمت منزل امام رفتم. هر موقع برمیگشتم میدیدم تحت تعقیب هستم. خودم را در خانهی امام انداختم. وارد که شدم دیدم آقا آمده کنار حوض برای وضو گرفتن. تا من را دید که رنگم پریده و مضطرب هستم، همه چیز را فهمید. امام با آن آرامش دریایی خودش، من را آرام کرد. بعد به من فرمود آقای عسکر اولادی ما میخواهیم حرکتی را شروع کنیم در ایران که بعد از ۳۰ سال پرچم امیرالمؤمنین و اهلبیت و دین در این کشور بالا برود، این اولین قدم ماست. در قدم دوم میخواهیم کشورهای اسلامی که ذلیلانه دارند زیر چکمههای استعمار دست و پا میزنند، از این ذلّت دربیاوریم و به سمت اسلام ناب سوقشان بدهیم. و در قدم سوم میخواهیم جهان که بر طبل بیخدایی و کفر دارد میکوبد، به سمت یک معنویت خواهی و عدالت خواهی سوق بدهیم تا بعد از این سه قدم امام زمان تشریف بیاورد. آقای عسکر اولادی شما از الان ترسیدی؟ درود خدا بر آن پیری که آن چیزی که دیگران در آیینه نمیدیدند او در خشت خام میدید. سال ۴۲ ظلمت محض بود. میگفت کار سنگینی در پیش داریم.
https://shoma-weekly.ir/Fb0m0e