سیاسی

عوارض غرور اصولگرایان را به جامعتین بازمی گرداند

اصولگرایان ان شاء الله به زودی با باز تولید گفتمان اصولگرایی به صحنه و میدان انتخابات آینده می آیند. گفتمان جدید اصولگرایی حتما نوسازی سازمان اصولگرایی را در پی دارد، افزایش میل به همگرایی اساس این نوسازی است.
اشاره: روزنامه اعتماد مصاحبه ای تفصیلی به عنوان یک روزنامه اصلاح طلب با دبیرکل حزب موتلفه اسلامی داشته است که بخشی از آن پیش روی شما است:

شما اشاره کردید که موتلفه با بحران مالی مواجه شده است. اما فکر می کنم حزبی با 200 دفتر، 30 شعبه مرکزی و این همه تشکیلات و نیرو و عضو گیری با بحران سیاسی هم مواجه است: بحران سیاسی به این معنا که موتلفه در 15، 16 سال گذشته در هیچ جای قدرت سهمی ندارد یعنی در دولت نبوده است. حتی وقتی کاندیدای مستقل معرفی می کنند در نهایت به نفع تصمیم جمعی کاندیدایش را رها می کند. دبیرکل و قائم مقامش در انتخابات مجلس شرکت می کنند حتی موفق نمی شوند اسامی این افراد را در لیست نهایی اصولگرایان بگذارند، در قوه قضاییه هیچ نقشی در مدیریت ها ندارید. موتلفه کجای قدرت است؟
قاعدتا تشکیلات یک حزب باید به گونه یی برنامه ریزی کند که در مجلس و شورا و ریاست جمهوری مردم به نامزدهایش رای بدهند و حضور داشته باشند. منتها ما با یک مساله یی در فضای سیاسی چند سال اخیر مواجه بودیم. ما خودمان را وابسته به جریان اصولگرایی می دانیم، نمی خواهیم بگوییم اصولگرایی در ما خلاصه می شود اما می گوییم ما خودمان را داخل این جریان می دانیم. این سوال برای ما قابل بحث بوده که رقبای ما با ائتلاف به میدان می آیند و چه بسا پیروز می شوند. اگر جریان اصولگرایی جدای از هم و متفرق وارد انتخاباتی شوند برای آنها مفید تر است و یا اینکه با عقل جمعی و ائتلاف با هم وارد جریان انتخاباتی شوند؟ ما در شرایط فعلی کشور به خصوص بعد از 2 خرداد سال 76 که منجر به پیروزی رقیب ما در ریاست جمهوری شد و مجلس ششم با اکثریت رقبای ما تشکیل شد، مصلحت جریان اصولگرایی را در این می بینیم که تشکل ها برای انتخابات ها سعی در ائتلاف روی نامزدها واحد داشته باشند. ما از چند سال پیش به این سوال پاسخ دادیم که موتلفه یا هر جریان اصولگرایی به تنهایی و بدون ارتباط با سایر اصولگرایان به میدان بیاید و یا با ائتلاف؟ مشخصا برای انتخابات مجلس یا شورای شهر و برای دوره های ریاست جمهوری کاری که موتلفه انجام می دهد این است که اصولگرایان با محوریت روحانیت، زیر یک چتر قرار بگیرند و سعی به رسیدن به نامزدی واحد داشته باشند. ما در این رابطه دیدیم که اگر موتلفه خودش جدای از سرنوشت اصولگرایی بیاید و وارد شود ممکن است موفقیت های مقطعی و محدود داشته باشد اما جریان اصولگرایی با این شیوه تفرق و جدایی اگر وارد میدان شود قطعا شکست می خورد. ما در محاسبات مان پیروزی جریان اصولگرا را به پیروزی موتلفه ترجیح می دهیم. یعنی اگر در جایی قرار باشد ما از سهم خودمان بگذریم و اصولگرایی پیروز شود، ما قطعا دومی را انتخاب می کنیم.

از سر اضطرار و اجبار است یا از سر یک اعتقاد حقیقی؟
چون به ضرورت پیروزی جریان اصولگرایی اعتقاد داریم، بنابراین کارمان ریشه اعتقادی دارد.

هم کیشان شما در جمعیت ایثارگران و... اعتقادی به وزن موتلفه در فضای سیاسی کشور ندارند.
ما ضمن احترام به نظر دیگران خیلی نگران و دلواپس اظهارنظر های دیگران نیستیم. تردیدی نیست که ما در کشور جریان اصولگرایی داریم که اگر متفرق به انتخابات بیاید چه بسا شکست می خورد که در این چند سال این گونه بوده است. مثالی می زنم که قابل تعمیم است. در انتخابات مجلس هشتم در سمنان، مجموعه رای اصلاح طلبان حدود 20000 رای است و مجموعه رای اصولگرایان حدود 40000 رای یعنی دو برابر. اما در این انتخابات اصلاح طلبان پیروز شدند و دلیل آن هم روشن است. از جریان اصولگرا سه نفر به میدان آمدند و از اصلاح طلبان یک نفر. بنابراین این خطر دایما هم جریان اصولگرایی را تهدید می کند و هم اصلاح طلبان را. در هر حوزه انتخابیه وقتی مجموعه رای یک جریان سیاسی در یک کاسه ریخته شود امکان پیروزی بیشتر می شود.

چرا در بزنگاه های تاریخی موتلفه با چنین تشکیلاتی همیشه انتخابش عقب نشینی بوده است؟
این سوال شما مورد اعتراض برخی افراد داخل موتلفه هم هست. نهایتا پاسخ ما این است که تفرق در جریان اصولگرایی را ملازم شکست می دانیم. یعنی اگر جریان اصولگرایی جزیره یی در انتخابات شرکت کند باعث شکسته شدن رای ها و شکستش می شود. اما اگر یک مجمع الجزایری با یک فرماندهی واحد بشوند مسلما امکان پیروزی شان بیشتر می شود. ما در هر صورت نشان داده ایم آنجایی که بین موفقیت مقطعی موتلفه و کل اصولگرایان تعارض پیش می آید ما موفقیت اصولگرایان را ترجیح می دهیم که البته می دانیم در مواردی مورد اعتراض هم هستیم.

این انتخاب با کارکرد و رفتار حزبی تعارض پیدا نمی کند؟
یک تعارض هایی پیش می آید همان گونه که برخی اعضای ما معترضند.

این ممکن است برای موتلفه ریزش نیرو داشته باشد.
که در بعضی مواقع داشته است. اما استدلال ما را هم معترضین نتوانسته اند پاسخ بدهند. جریانی که ما بدان معتقد هستیم خیلی مهم تر از موتلفه است چون اتحاد این جریان که پای انقلاب و رهبری ایستاده است می تواند زمینه پیروزی را فراهم کند.

مشخصا در انتخاباتی که در 20 سال گذشته برگزار شده است و فعالیت جدید موتلفه استارت خورده است، موتلفه یی ها در چه جاهایی موفق شده اند؟ و اینکه موتلفه یی ها تا این میزان برای پیروزی جریان اصولگرایی عقب نشینی داشته اند و از حق خودشان گذشته اند. در این بین جریان اصولگرا به محض پیروزی در انتخابات چه نگاه ویژه یی به این رفتار موتلفه داشت؟
اگر بخواهم با مصداق پاسخ سوالات شما را بدهم، مثالی می زنم. در انتخابات دوم شورای شهر تهران در اوج سیطره رقبای ما چه در دولت و چه در مجلس، 15 نفر به عنوان فهرست شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که درواقع اسم دیگری از جریان اصولگرا بود ارایه شد. بدون اینکه در این لیست یک نفر از رقبای ما بتواند وارد شود، پیروز شد. ما پیروزی موتلفه را در همین می دانیم که جریان اصولگرا پیروز شود. در همان انتخابات دوم شورای شهر تهران از من که آن موقع دبیر اجرایی موتلفه بودم خواسته شد که نام نویسی کنم. من چندان تمایلی نداشتم اما بنا به سابقه چهار ساله ام، در شهرداری تهران از من خواسته شد و من نام نویسی کردم. در یک مقطعی مرحوم آقای عسگراولادی پیامی آوردند که در شورای هماهنگی تصمیم گرفته شده است که چهره های کاملاسیاسی ما در فهرست نباشند. آقای عسگراولادی گفت چون من خودم از طرف شورای هماهنگی شما را وادار به ثبت نام کرده ام الان برایم سخت است که بگویم شورا این تصمیم را گرفته است اما من زمانی که از این تصمیم آگاه شدم تا ظهر آن روز انصراف خودم را به فرمانداری ارایه کردم. و مصلحت عقل جمعی را به نظر خودم ترجیح دادم یعنی وقتی 15 نفر عضو شورای شهر تهران یکدست اصولگرا شدند من به همان اندازه خوشحال شدم که اگر 15 نفر موتلفه یی آنجا می رفتند. ما به مقصودمان در آن شورا رسیدیم و مصلحت جمع اصولگرایان را به جمع موتلفه ترجیح می دهیم. می دانیم که در داخل حزب هم مورد اعتراض برخی افراد هستیم.

موتلفه در درون هم با یک بحران مواجه است. یعنی سر یک اتفاقات خاص، چند صدا از درون موتلفه بلند می شود. علت چیست؟
در موتلفه ما اعضای شورای مرکزی را تا به حال ملزم نکردیم که مصاحبه نکنند. بلکه آزادند. البته اینکه از یک حزب چند نظر ارایه شود این را من نقطه ضعف می دانم. باید در تشکیلات صدای واحدی شنیده شود. و اگر مشاهده شود که این موضوع باعث آسیب به کیان موتلفه است قطعا در شورای مرکزی تصمیم واحد در این رابطه خواهیم گرفت.

در خصوص رفتار با آقای هاشمی رفسنجانی به خصوص بعد از حوادث انتخابات 88. دو رویکرد وجود داشت که یکی متعلق به آقای شجونی است و دیگری مربوط به مرحوم آقای عسگراولادی. ایشان گفتند که جهان اسلام فانوس به دست می گردد تا چهره هایی مانند هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری را پیدا کند و از سوی دیگر آقای شجونی آقای هاشمی را با اصواتی صدا می زند که فاصله را آنقدر زیاد می کند که تکلیف مردم و حتی هواداران موتلفه هم مشخص نمی شود که باید به کدام نگاه توجه کنند.
من این موضوع را به عنوان یک نقطه ضعف در موتلفه قبول دارم. اما اگر زمانی احساس کنیم که این تفاوت صدا قرار باشد به کیان موتلفه آسیب و صدمه بزند مطمئن باشید که با یک تصمیم قاطع در شورای مرکزی قابل حل است.

رویکرد موتلفه کدام یک از اینهاست؟
ما از سال های پیش به این طرف هفته یی یک بار موضع گیری داریم. این موضع گیری دبیرکل موتلفه که هر هفته منتشر می شود نتیجه مشورت های داخلی سران موتلفه است. جلسات خاصی برگزار می شود به گونه یی که حدود 10 نفر نظرات شان را اعلام می کنند. این نظرات جمع بندی می شود و مرکز سیاسی ما هم راجع به موضع گیری هفتگی دبیرکل نظر می دهد، این نظرات را دبیرکل با رعایت نظر اکثریت جمع بندی می کند و با جرح و تعدیلی که انجام می دهد یک جمع بندی از نظرات اعلام می کند که بنابراین موضع دبیرکل حزب، موضع موتلفه است.

نظر حزب موتلفه درباره آقای هاشمی چیست؟
ما بارها تکرار کرده ایم و البته این تکرار مفید هم هست. درباره آقایان هاشمی و یا احمدی نژاد و برخی شخصیت های دیگر، مطلق کردن این شخصیت ها چه در جهت نفی و چه در جهت اثبات آنها را کار درستی نمی دانیم.
آنجایی که آقای هاشمی رسما می گویند من به همه گفته ام که من سر سه موضوع با هیچ کس معامله نمی کنم. نظام اسلامی، ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای. نظر آقای هاشمی با موتلفه 100 درصد انطباق دارد. اما همین آقای هاشمی بالاخره حاضر نشدند بگویند که حرف مهندس موسوی درباره تقلب دروغ است. ما بارها گفته ایم که دروغ است. یا در مورد پیامی که آقای هاشمی در مورد فوت پدر موسوی فرستادند. در همین پیام آقای هاشمی آقای موسوی را به عنوان خدوم اعلام می کنند که شدتش بیشتر از خادم است. ما در ملاقات حضوری با آقای هاشمی گفتیم که با پیام فرستادن شما مخالفتی نداریم اما با خدوم خواندن موسوی کاملامخالفیم.

پاسخ آقای هاشمی چه بود؟
پاسخ روشنی نداشتند و گفتند من شرایطم به گونه یی است که باید پیام می دادم. در جایی هم که آقای هاشمی در طول انتخابات 88 یک بار حاضر نشدند آن صحبت های رهبری را در مورد این انتخابات حتی تکرار کنند، ما با ایشان مخالفیم.

شما ایشان را به عنوان مجتهد سیاسی قبول دارید؟
(
با مکث) قبول داریم که ایشان اجتهاد سیاسی دارند. منتها این قبول داشتن به این معنا نیست که حرف های شان وحی منزل است و برای ما تکلیف شرعی می آورد. البته مجتهدین سیاسی دیگری هم هستند که با نظرات اجتهادی ایشان مخالفند یا تضاد دارند.

این را هم قبول دارید که آقای هاشمی می توانند به اجتهاد خودشان رفتار کنند؟ حتی اگر با نوع نگاه موتلفه انطباق نداشته باشد.
آقای هاشمی اگر خارج از چارچوب نظرات قطعی رهبری سخن بگوید حتی اگر سال ها سابقه هم داشته باشند ما با این آقای هاشمی هرگز موافقت نمی کنیم.

شما معتقدید که آقای هاشمی باید با آهنگ رهبری حرکت کند؟
اگر غیر از این باشد تعجب می کنیم. یکی از موارد تعجب ما این است آنجا که آقای هاشمی می گویند من سر آن سه مورد با کسی معامله نمی کنم که حرف صحیحی است، پس چطور است که مهندس موسوی را خدوم تلقی می کنند؟ آیا خدوم تلقی کردن موسوی از یک مجتهد سیاسی، در چارچوب نظرات رهبری است؟ ما معتقدیم که نیست.

شما با خط کش و شاغول خودتان می سنجید.
ما تمام تلاش مان این است که با رعایت کامل معیارهای رهبری حرکت کنیم و همه هزینه های آن را هم پذیرفته و می پذیریم.

فکر می کنید موتلفه اسلامی به رهبری نزدیک تر است یا آقای هاشمی؟ آقای هاشمی رهبری را بهتر می شناسند یا موتلفه یی ها؟
شناسایی و حتی علم به تنهایی کافی نیست. وقتی خود آقای هاشمی می گویند که از ولی فقیه و آیت الله خامنه ای عبور نمی کنند، ای کاش یک بار نظرات شان درباره انتخابات 88 در چارچوب نظرات رهبری اعلام می شد. یعنی ادعای تقلب در انتخابات 88 را دروغ اعلام می کردند که نکردند.

آقای عسگراولادی که شاید اگر ایشان را پدر معنوی موتلفه بنامیم دور از واقعیت نباشد به نوعی حرف های آقای هاشمی را تکرار و از ایشان حمایت کردند و تعبیری که از آقای هاشمی ارایه می کنند این است که وی شناسنامه انقلاب است و نباید او را از دست داد که این تعبیر به نظر رفاقتی نیست.
من صریح پاسخ می دهم. آقای عسگراولادی چند ماه قبل از انتخابات 88 در یک جلسه خصوصی آقای موسوی را یک خطر عنوان کرد. اما آقای هاشمی آن هم بعد از آن زشتی های فتنه گرانه سال 88، مهندس موسوی را خدوم اعلام کرد. بنابراین بین نظر عسگراولادی و هاشمی در این مقوله 180 درجه اختلاف نظر وجود داشت.

مرحوم عسگراولادی بارها و بارها در محافل عمومی تکرار کرده بود که آقایان موسوی و کروبی راس فتنه نیستند بلکه مفتونند.
من از خیلی ها به آقای عسگراولادی نزدیک تر بودم. حداکثر امتیازی که ایشان به آقایان موسوی و کروبی داده اند این است که اینها فتنه زده شده اند. نگفته خدوم هستند، ولی آقای هاشمی فتنه زده هم نمی گوید.

ولی همین آقای هاشمی از طرف عسگراولادی به عنوان شناسنامه انقلاب و یک چهره برجسته در منطقه معرفی می شود.
حداکثر امتیازی که عسگراولادی به مهندس موسوی داده است این است که وی فتنه زده است و به قول رهبری به دام فتنه افتاده. ولی از کلمه خدوم و یا خادم استفاده نکرده است در حالی که آقای هاشمی این کلمه را درباره ایشان به کار گرفت.

اگر در بعضی مواقع 180 درجه اختلاف نظر دارند پس چرا می گوید که هاشمی شناسنامه انقلاب است؟
ما در عین حال که در موارد متعددی از جمله خطبه های 26 تیرماه 88 که با غالب موضوعات مطرح شده در آن مخالفیم، نسبت به برخی موضع گیری های آقای هاشمی کاملامعترضیم.

موضوعاتی که در حال حاضر به نظر می رسد در حال عملی شدن است یعنی شروطی که مطرح کردند در این روزها در حال اجرا شدن است، آزادی زندانیان سیاسی و بسیاری موارد دیگر.
سال 88 با 92 و 93 متفاوت است. در سال 88 نظام باید تصمیماتی می گرفت که اگر در سال 92 می گرفت برخی آنها کاملابا هم در تضاد خواهد بود. تصمیم را باید برحسب شرایط روز گرفت. شما حر بعد از تسلیم را با حر قبل از تسلیم به امام حسین(ع) یکی می دانید؟ بنابراین اینکه در چه موقعی چه اظهارنظری می کنیم باید نگاه دقیقی داشته باشیم. رافت اسلامی ایجاب می کند که در مواقع مقتضی و در صورت تنبه برخی مجرمین نیز مورد عفو قرار گیرند.

در مورد اعتراض تان به نماز جمعه 26 تیرماه 88 بفرمایید.
ما اعتراض مان را به طور صریح و مفصل به آقای هاشمی در همان زمان مکتوب و رسانه یی کردیم. اما با آقای هاشمی ای که از طرفی می گوید موسوی خدوم است و از سوی دیگر بیان می کند که از سه موضوع عبور نمی کند باید برخوردی مبتنی بر حذف و طرد و یا اینکه تلاش کنیم آقای هاشمی با همین موقعیت زیر خیمه انقلاب پشت سر رهبری بماند؟ ما قطعا دومی را انتخاب می کنیم. درباره این موضوع که بیان می کنم تا به حال مصاحبه نکرده ام. ما بعد از حوادث خرداد 88 راجع به آقای هاشمی با آیت الله یزدی ملاقاتی کاملاخصوصی برگزار کردیم. من به ایشان گفتم که آقای هاشمی نامه یی چند روز قبل از انتخابات نوشته اند که ما و شما با اکثریت آن مخالفیم. اما ما از شما به عنوان کسی که منتقد جدی آقای هاشمی بوده و هستند سوالی داریم و سوال ما این بود که ما با آقای هاشمی دو نوع رفتار می توانیم داشته باشیم اول اینکه اصلابا وی رابطه یی نداشته باشیم. و به آقای هاشمی آنقدر حمله کنیم تا وی خدایی نکرده به آیت الله منتظری تبدیل شود و دوم اینکه ارتباط را با او قطع نکنیم و هرچقدر می توانیم آن سیاست را که می گوید آقای هاشمی زیر خیمه انقلاب پشت سر رهبری بماند، دنبال کنیم. آیت الله یزدی گفتند مگر تردید دارید که دومی درست است؟ من هم که تا این میزان به آقای هاشمی معترضم نباید رابطه ام را با ایشان قطع کنم و بنابراین موتلفه اسلامی این فرمول را عمل کرده است.

پس چرا دیدار های 26 خرداد که روز شهیدان موتلفه است، در یکی دو سال اخیر قطع شده است؟ یعنی با قطع رابطه تان می خواستید که آن سیاست را دنبال کنید؟
خیر. ما بیش از سه سال پیش ملاقاتی به اتفاق خانواده شهدای موتلفه با آقای هاشمی داشتیم. همان زمان با آقای لاریجانی هم دیدار کردیم و به احمدی نژاد هم تقاضای ملاقات دادیم که پذیرفته نشد. اما این ملاقات های مان را به دلایلی از یکی دو سال پیش با همه قطع کردیم به خصوص در سال 93 منحصرا با مراجع عظام تقلید و علمای اعلام در قم ملاقات کردیم.

حکایت آقای هاشمی با حکایت سایر قوا فرق می کند به این جهت که آن سلاحی که توسط تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم به شهدای موتلفه داده شد از طریق آقای هاشمی بود و ایشان در اعدام انقلابی حسن علی منصور نقش بسزایی داشتند و دیدارهای شان با موتلفه فارغ از دیدار با روسای قوا بوده است و این قطع رابطه بعد از انتخابات در افکار عمومی این گونه تلقی می شود که موتلفه به این دلیل دیدارهایش با آقای هاشمی را قطع کرده است که چند نگاه در حزب وجود دارد. یک نگاه متعلق به آقای شجونی است و یک نگاه متعلق به جوان های موتلفه است که آنها هم معترضند و یک نگاه مربوط به قدیمی ترهای حزب است که با آقای هاشمی کار می کردند و با وجود همه این اعتراضاتی که به ایشان داشتند اما ارتباط شان را حفظ کرده اند مثل آقایان بادامچیان و عسگراولادی. فکر می کنم دیدار های تان را به خاطر جلوگیری از خطر انشقاق کنسل کردید.
خیر. ما چون حدس زدیم که مطالبی را که شخصیت های مختلف در ملاقات با موتلفه خواهند گفت ممکن است بعضا با هم متضاد باشد بنابراین به دلیل التهابات سیاسی تصمیم گرفته ایم که به طور موقت و نه دایم، ملاقات خانواده شهدا را با مسوولان انجام ندهیم تا اگر شرایط تغییر کرد، این ملاقات ها را دوباره ادامه دهیم.

برای من واقعا شبهه است. شما می فرمایید با شیخ محمد یزدی که منتقد جبهه آقای هاشمی هستند مشورت کردید که چه کار کنیم که ایشان گفته اند راه حل دوم را انتخاب کنید. من می خواهم بدانم چطور می شود که حزب موتلفه می خواهد آقای هاشمی را بعد از شلوغ بازار انتخابات 88 پشت سر رهبری نگه دارد اما سر همان بزنگاه های انتخابات 88 ارتباطش را با وی قطع می کند؟
خیر. ما قطع نکردیم. در همان سال 89 هم با آقای هاشمی ملاقات داشتیم.

مشخصا کاری که موتلفه انجام داد تا آقای هاشمی را پشت سر رهبری نگه دارد چه بوده است؟ این همه انتقاد کردید، عیوبی که از نگاه شما نسبت به آقای هاشمی وجود داشت را چگونه به او هدیه کردید؟آیا ادبیات آقای شجونی هدیه موتلفه به آقای آقای هاشمی بود؟ یا حمایت آقای عسگراولادی؟
ما اولادر اوج اتفاقات 88 هم ارتباط مان را با آقای هاشمی قطع نکردیم بلکه ملاقات رسمی هم داشتیم. عده یی هم به موتلفه اعتراض کردند که اصلاشما چرا رفتید؟ که ما الان هم از آن ملاقات در آن سال دفاع می کنیم.

چه کسانی اعتراض می کردند؟ از اعضای خود حزب بودند؟
برخی از معترضان در داخل حزب بودند ولی اکثر افرادی که انتقاد کردند افرادی مثل آقای الهام و کسانی که جبهه پایداری را تشکیل داده بودند که موضع تندی علیه موتلفه گرفتند و رسانه یی هم کردند. ما در ارتباط با آقای هاشمی نه مداحی کردیم و نه ایشان را تخطئه. تازه ترین و آخرین ملاقات هم دیدار مرحوم آقای عسگراولادی با ایشان بود زمانی که برای انتخابات اخیر ریاست جمهوری ثبت نام کرده بودند. یعنی ما به عنوان شورای مرکزی به خاطر التهابات انتخاباتی در دو سال گذشته تصمیم گرفتیم که با هیچ کدام از مسوولان ملاقات نکنیم چون مسوولان نظرات خودشان را اعلام می کنند که در این بین تضاد پیش می آید، گفتیم که موتلفه باعث رسانه یی شدن این تضاد ها نشود.

این دیدار آقای عسگراولادی بود نه دیدار حزب موتلفه.
این دیدار را با ما مشورت کردند و اکثریت ما به این دلیل که قصد نداریم ارتباط مان را با آقای هاشمی قطع کنیم موافق بودیم. البته ملاقات مرحوم عسگراولادی ملاقات حزب نبود.

حکایت صداهای مختلف در موتلفه فقط منحصر به آقای هاشمی نیست. حتی ما شاهد آن بوده ایم که آقای عسگراولادی برای اینکه بگویند که برادران من مهندس موسوی و کروبی راس فتنه نیستند و مفتونند، مجبور شدند که بیان کنند که من از موتلفه مرخصی گرفته ام. این نشان دهنده تک و تنها بودن ایشان در این قصه نیست؟
آقای عسگراولادی نگفتند از موتلفه مرخصی گرفتند. ایشان در مقطعی گفتند که من می خواهم مطالبی را بگویم که می دانم اکثریت حزب موتلفه با آنها موافق نیستند. همچنین در جبهه پیروان خط امام و رهبری گفته اند که من دبیرکل جبهه هستم اما مطالبی می خواهم بگویم که هیچ اطمینانی ندارم که جبهه نظرش این باشد. من شخص خودم فارغ از موتلفه و فارغ از جبهه یک احساس مسوولیت هایی می کنم. ایشان گفتند مواضع من در مورد آقای میرحسین و کروبی مواضع شخص حبیب الله عسگراولادی است نه مواضع موتلفه و جبهه پیروان.

چرا مرحوم آقای عسگراولادی باید چنین جملاتی می گفتند؟ ترس و واهمه ایشان از چه چیزی بود؟
برای اینکه نه در جبهه و نه در موتلفه اکثریت با نظرات عسگراولادی موافقت نداشتند اما ضمنا ما سکوت کردیم و موضعی نگرفتیم. جلسه یی برگزار کردیم و گفتیم که عده زیادی از اعضای شورای مرکزی حزب با این نظرات موافق نیستند. در این شرایط ما دو موضع می توانیم داشته باشیم یکی اینکه مخالفت صریح داشته باشیم و دیگری اینکه سکوت کنیم. و در نهایت شورای مرکزی ترجیح داد که احترام آقای عسگراولادی را حفظ کند و نفیا و اثباتا اظهارنظر نکند. بنابراین شما از موضع گیری دبیرکل موتلفه درباره موضع گیری های آقای عسگراولادی درباره میرحسین موسوی نفیا و اثباتا چیزی در دست ندارید.

نظر شما درباره اظهارنظر مرحوم عسگراولادی چیست؟
اکثریت اعضای شورای مرکزی موافق نبودند ولی همین اکثریت گفتند که مصلحت موتلفه در سکوت است. من هم همان مصلحت را تمکین می کنم.

فکر نمی کنید که مرحوم آقای عسگراولادی به عنوان یک مجتهد سیاسی و با توجه به تجربه سیاسی ای که در 50 سال کسب کرده بودند، جنس ادبیات و نگاه شان می تواند برای اعضای شورای مرکزی قابل اطمینان باشد؟
در عین حال که آقای عسگراولادی به عنوان یک معلم بزرگ مورد احترام شورای مرکزی بودند. من صریحا می گویم که در برخی از بحث ها با وجود آنکه ایشان نظر خودشان را بیان کرده بودند اما در نهایت رای شورای مرکزی برخلاف نظرشان شده بود که ایشان هم گفتند من نظر شورای مرکزی را اطاعت می کنم.

راجع به میر حسین موسوی و کروبی خودشان گفتند که این نظر شخص حبیب الله عسگراولادی است نه نظر موتلفه است و نه نظر جبهه پیروان فکر نمی کنید که این موضوع مربوط به کل جریان اصولگرایی است اینکه حرف شنوی از بزرگان و ریش سفیدان در بین اعضای جریان وجود ندارد؟ نمونه اش هم در همین انتخابات اخیر.
در تشکیلات حزبی ما چاره یی جز تسلیم شدن به نظر اکثریت نداریم. شورای مرکزی از طرف کنگره از 30 نفر انسان عاقل و بالغ تشکیل شده است و یکی از آنها هم آقای عسگراولادی بود. ایشان هرگز از موتلفه چنین توقعی نداشته اند که در مقابل نظرات شان سخنی نگویند.

منظور من کل جریان اصولگرایی است. از سال 84 که آقای احمدی نژاد بازی را به هم زدند و با وجود تمام مذاکراتی که مبنی بر کناره گیری شان به نفع آقای لاریجانی شد که در نهایت این اتفاق نیفتاد و آقای لاریجانی شکست خورد تا سال 88 که اصولگرایان مجبور بودند از احمدی نژاد به دلیل آمدن میرحسین موسوی حمایت کنند که تعدادی از دوستان شما واژه اکتیویته را در این مورد به کار بردند. انتخابات 92 هم که اصلاداستان عجیب و غریبی بود. جالب است، آیت الله مصباح یزدی که همیشه مخالف فعالیت های حزبی در کشور بودند اکنون می بینیم که انواع و اقسام تشکل های سیاسی و اجتماعی مذهبی و... راه انداخته اند: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نتوانست به این جمع بندی برسد که از آقای ولایتی حمایت کند: آقای قالیباف کنار نکشید، آقای جلیلی آمد: این همه تکثر، با وجود تمام فریاد هایی که آقایان مهدوی کنی و عسگراولادی زدند که مثل گوشت قربانی جریان را تکه تکه نکنید، اما حرف شنوی ای وجود نداشت. می خواهم بگویم مثل اینکه فصل ریش سفیدی در جریان اصولگرایی تمام شده است؟
خیر. در این چند سال اخیر اتفاقات مختلفی افتاده است. مثلادر انتخابات مجلس هشتم با محوریت شورایی که از اصولگرایان تشکیل شده بود جریان ما قاطعانه برنده شد. یعنی عقل جمعی حاکم شد. در انتخابات نهم هم این اتفاق افتاد اما در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، خیر. ما از اینکه این اتفاق نیفتاد حمایت نمی کنیم. ما از مهرماه سال 91 در تحلیل های مان به این نتیجه رسیدیم که اصولگرایان لابد از ائتلاف هستند و بعد در جلسه یی به این نتیجه رسیدیم که اگر لازمه این ائتلاف این باشد که موتلفه از نامزد خود صرف نظر کند، آیا حاضریم یا خیر؟ در تمام مذاکرات با آیتالله مصباح و سایر علما گفتیم که ما داریم پیشنهاد ائتلاف می کنیم و اگر این ائتلاف به ثمر نشست و یک نفر انتخاب شد دیگران باید کنار بروند و همان جا اعلام کردیم که در این صورت اولین دستگاهی که کنار خواهد رفت ما خواهیم بود.

چرا پس کسی نیامد که نخ تسبیح اصولگرایان بشود؟
به هر حال این نقطه ضعف است و من از اینکه این اتفاق نیفتاد، حمایتی نمی کنم.

قبول دارید که فصل برادر بزرگ تر و ریش سفیدی و بزرگ تری کردن در جریان اصولگرا تمام شده است؟ یا اینکه اصولگرایان برادر بزرگ تری ندارند که سر بزنگاه ها بتواند به آنها کمک کند؟
خیر. من این را به صورت واقعه یی که به صورت دایم اتفاق افتاده باشد قبول ندارم اما به صورت مقطعی اتفاق افتاده است. در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی ائتلاف اصولگرایان با محوریت جامعتین واقع شد و کار خوبی هم بود. در انتخابات ریاست جمهوری نشد که کار بدی هم شد.

در حال حاضر چه کسی می تواند نقش برادر بزرگ تر را برای اصولگرایان بازی کند؟
ما اکنون هم معتقدیم که محوریت جامعتین معتبر ترین محوریت برای اصولگرایان است.

فکر می کنید که اصولگرایان این محوریت را قبول می کنند؟
اصولگرایان زمانی که در اوج غرور باشند همین اتفاقی که افتاد برای شان روی می دهد اما اگر بدانند که این غرور باعث شکست شان می شود مسلما بار دیگر به محوریت گرایش پیدا می کنند.

اصولگرایان محبوب ترند یا آقای هاشمی؟
(
با مکث) در انتخابات دوم خرداد سال 76 آقای ناطق بیان کردند که همان راه آقای هاشمی را می روند که در نهایت اقلیت به آقای ناطق رای دادند. در انتخابات اخیر همین که آقای هاشمی ثبت نام کردند یک جریانی اتفاق افتاد. بنابراین ایشان یک شخصیت مطلق نیست که در همه مواقع تاریخی و انتخاباتی بگوییم مردم در مورد ایشان یک نظر دارند. یکی از علل محبوبیت آقای هاشمی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری برخی از رفتارهای آقای احمدی نژاد بود که در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری جز خودش هیچ کس را قبول نداشت

در شرایط فعلی چه؟
به اعتقاد بنده در شرایط فعلی، رای مجموعه اصولگرایان به غیر رقبا می چربد اگر متفرق شوند شکست می خورند و اگر متحد باشند پیروز.

در انتخابات اخیر که مجموع رای تمام کاندیداهای اصولگرا از درصد رایی که آقای روحانی آوردند کمتر بود و به 50 هم نرسید؟
بله. اما خود نفس تفرق به مجموعه اصولگرایان لطمه وارد کرد و رای آنها را در آن انتخابات کاهش داد.

این گونه اگر همه اصولگرایان با یک نامزد هم می آمدند باز هم پیروز نمی شدند.
به نظر من اگر اصولگرایان با یک نامزد می آمدند اعتماد عمومی مردم بیشتر می شد. اما این گونه نشد و مردم هم گفتند که اصولگرایان با خودشان نتوانستند توافق کنند بعد ما چگونه به آنها اعتماد کنیم؟ بنابراین این تفرق اصولگرایان به اعتماد عمومی مردم لطمه وارد کرد.

باز هم مردم می توانند برای انتخابات مجلس دهم به اصولگرایان اعتماد کنند یا اینکه با آمدن دولت آقای روحانی رقابت را به رقیب واگذار می کند؟
بستگی به دو چیز دارد؟ اول اینکه ما آقای روحانی را مقابل جریان اصولگرا نمی دانیم.

شما آقای روحانی را اصولگرا می دانید؟
ما روحانی را در تقابل با اصولگرایان نمی دانیم و با برخی سلیقه ها و انتصابات ایشان هم مخالفیم. البته ایشان یکسری سلیقه هم خودشان دارند که ممکن است با برخی سلایق اصولگرایان متفاوت یا متضاد باشد. اینکه بگوییم همه رفتارهای انتخاباتی آقای روحانی به طور مطلق خوب یا به طور مطلق بد است حرف منطقی نیست.

ارزیابی تان از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟ از نگاه موتلفه دولت در چه حوزه هایی توانسته موفق باشد و در چه حوزه هایی کارایی خوبی نداشته است؟
عملکرد دولت در حوزه های اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و. . . همراه با توفیقات و گاهی عدم توفیق بوده است که می تواند موضوع یک مصاحبه مستقل باشد. اما به طور کلی می توان گفت دولت در مهار تورم توفیق داشته اما در خروج از رکود توفیقی نداشته است، در آرام کردن فضای سیاسی کشور موثر بوده اما به کارگیری برخی عناصر فتنه در بدنه اجرایی کشوربه این فضای آرام آسیب رسانده است. در بخش فرهنگ خدمات قابل توجهی داشته است اما در دورشدن از فضای سیاست های کلی نظام درحوزه فرهنگ (عمدتا مصوبات شورای انقلاب فرهنگی و مصوب شورای عالی فضای مجازی) گاهی به بیراهه رفته است. دولت گاهی در برابر انتقادهای مشفقانه طاقت از کف می دهد و بنا بر بی مهری بر منتقدین می گذارد. در موضوع هسته یی ما تاکنون امتیازات نقد دادیم اما به مطالبات نسیه اکتفا کرده ایم درست است که تا حدودی فضای تحریم را شکسته ایم اما هیچ چیز عوض نشده است و ساختار های تحریم و حتی تهدیدهای گذشته به قوت خود باقی است.

تفاوت رویکرد حزب موتلفه و اصولگرایان معتدل با رویکرد و مطالباتی که اصولگرایانی نظیر جبهه پایداری و انصار حزب الله از دولت دارند، چیست؟
ما اصولگرای معتدل یا تند و کند نداریم. اصولگرایی یک ظرفیت عظیم سیاسی در کشور است که در هر انتخابات به عنوان اصلی ترین ضلع رقابت ظاهر می شوند. در اعتقاد به نظام، انقلاب و امام و رهبری تفاوتی ندارند و بر این اعتقاد پای می فشارند هیچ کس انتظار ندارد همه اضلاع اصولگرایی یک موضع داشته باشند و همه یک نوع فکر کنند. هر کدام برداشت های خودشان را دارند و هر کدام همه در موضع و موقع خود محترم است.

چرا موتلفه نسبت به حملات و فشارهایی که به دولت آقای روحانی از سوی برخی جریان های تندروی اصولگرا که همسو و هم نظر با حزب موتلفه هم نیستند سکوت می کند و موضع گیری نمی کند؟
ما وکیل آقای روحانی نیستیم، آقای روحانی به اندازه کافی قادر است از خودش دفاع کند، موتلفه مسوول روابط عمومی دفتر رییس جمهور نیست.

به نظر شما هزینه های اعضای جبهه پایداری در مجلس برای کشور و مردم بیشتر بوده است یا فایده های آنان؟
اعضای محترم جبهه پایداری یک جریان سیاسی در کشور و به عنوان یک ضلع اصولگرایی مطرح هستند و ما به همه آنها احترام می گذاریم. برخی اوقات مواضع آنها جسورانه است و آن را قابل ستایس هم می دانیم. مانند مواضع آنها در مورد فتنه و آگاهی خوب آنها نسبت به امر نبرد نرم دشمن. البته نسبت به برخی مواضع آنها نیز انتقاد داریم.

آیا اصولگرایان می توانند با توجه به فقدان مرحوم عسگراولادی و در بستر بودن آیت الله مهدوی کنی در دو انتخابات پیش رو به وحدت برسند؟
اصولگرایی قائم به شخص نیست. قائم به اصول است تا وقتی اصول هست اصولگرایی هم هست، ما امیدواریم با تمسک به اصول به وحدت برسیم.

نظر شما درباره اظهارات اخیر سید محمد خاتمی مبنی بر تعامل با حاکمیت و نامه اخیر مجمع روحانیون مبارز برای سلامتی مقام معظم رهبری چیست؟
آقای خاتمی در فتنه 88 بی مهری های زیادی به نظام و انقلاب کردند، باید آن را جبران کنند البته فاصله او با موسوی و کروبی محسوس است. اگر خود او به این تقوه بکند یک گام به جلو است. آقای خاتمی به هر حال باید راهی برای جبران خطاهای گذشته پیدا کند، نامه اخیر او می تواند یک راهی باشد.

آیا جنابعالی همچون برخی اصولگرایان قایل به مرده بودن اصلاح طلبان هستید؟آیا حزب موتلفه از فعالیت مجدد اصلاح طلبان در عرصه سیاسی کشور استقبال می کند؟
جریان موسوم به اصلاح طلبی در جامعه وجود دارد اما مشروعیت سیاسی خود رادر فتنه 88 از دست داد به همین دلیل آنها گاهی باپرچم «اعتدال» پا به عرصه سیاست گذاشته اند، این خود نشان می دهد که افراطی گری های جریان موسوم به اصلاح طلبان در 18 تیر 78 و فتنه 88 با مقاومت مردم روبه رو شده و آنها از این مقاومت با خبرند. آنها برای بازگشت به عرصه سیاست باید پوست اندازی کنند، باید بدانند «خروج بر حاکمیت» جواب نمی دهد و منجر به «خروج از حاکمیت» می شود یعنی درست همین موقعیتی که در آن قرار دارند البته افراد موجهی هم در این جریان سیاسی هستند که از نیروهای داخل نطام به حساب می آیند.

به نظر شما اگر احزاب مطرح اصلاح طلب اجازه بازی سیاسی در فضای کشور پیدا نکنند، هواداران بی شمار این احزاب چگونه باید مطالبات سیاسی و مدنی خود را پیگیری کنند؟
باید دید مطالبات سیاسی و مدنی آنها چیست اگر همین چیزی است که در 18 تیر 78 و فتنه 88 دنبال آن بودند خب تکلیف آن معلوم است اما اگر بخواهند داخل حکومت بااحترام به قانون اساسی فعالیت کنند هیچ کس مانع این حضور نیست.

مولفه ها و پارامترهای یک اصلاح طلب مطلوب از نگاه اصولگرایان، حاکمیت و جنابعالی به عنوان دبیرکل حزب موتلفه چیست؟
اصلاح طلبی یعنی مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، اگر آنها این تعریف را قبول دارند باید اثری درکارنامه سیاسی شان از این تعریف باشد.

چه سرنوشتی را برای دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در دو انتخابات پیش رو پیش بینی می کنید؟
ما غیبگو نیستیم. انتخابات یعنی یک روش معین برای رسیدن به نتایج نامعین. این مردم هستند که مشخص می کنند چه کسی از صندوق برای خدمت به آنها بیرون می آید. ما دموکراسی به شرط چاقو نداریم.

مهم ترین مصایب و مشکلات پیش روی اصولگرایان در حال حاضر چه مسائلی است؟
سوال شما کلی است و پاسخ کلی هم طلب می کند. ما امیدواریم همچنان به اصول پایبند باشیم و مشکلات خود را در تمسک به اصول حل کنیم. مهم ترین ماموریت ما ایجاد و همگرایی بین طیف وسیع اصولگرایی در کشور است و امیدواریم بتوانیم با صبوری این ماموریت را انجام دهیم .

برخی اصولگرایان طی ماه های اخیر سخن از نوسازی و واسازی گفتمان اصولگرایی می گویند. حزب موتلفه آیا قائل به نوسازی گفتمان اصولگرایی است یا اینکه همچنان بر روندی که تا به امروز «بر» و «در» جریان اصولگرایی شکل گرفته است دفاع می کند؟
اصولگرایان ان شاء الله به زودی با باز تولید گفتمان اصولگرایی به صحنه و میدان انتخابات آینده می آیند. گفتمان جدید اصولگرایی حتما نوسازی سازمان اصولگرایی را در پی دارد، افزایش میل به همگرایی اساس این نوسازی است.

در میان اختلاف سلیقه موجود بین آیت الله مصباح یزدی و آیت الله محمد یزدی، موتلفه دیدگاه خود را نزدیک تر به کدام یک از این دو فقیه می داند؟
آیت الله مصباح یزدی با آیت الله محمد یزدی اختلاف در اصول ندارند. آقای مصباح یزدی عضو جامعه مدرسین هستند و موتلفه در حرکت سیاسی خود از جامعتین به ویژه جامه مدرسین حوزه علمیه قم تبعیت دارد.

برخی از سیاسیون معتقدند که عقلای و معتدلین دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در انتخابات مجلس دهم می توانند به یک لیست مشترک برسند. از نگاه موتلفه آیا این فرضیه قابلیت عملیاتی شدن دارد؟
چنین حالتی اصلاتحقق نخواهد یافت. مفهوم این کار رسیدن در امر انتخابات به اجماع و تعطیلی اضلاع رقابت مثل انتخابات دوره دوم، سوم و چهارم ریاست جمهوری است. فکر می کنم چنین حالتی دیگر تکرار نمی شود. رقابت در انتخابات چیز خوبی است، باید به ادب و آداب آنها احترام گذاشت و هر چه مردم رای دادند محترم شمرد از این طریق نهادهای انتخاباتی هر چهار سال یک بار نوسازی می شوند و این برای پیشرفت کشور خوب است .ما یک نظام جمهوری اسلامی هستیم، باید به ساز وکارهای جمهوریت اعتمادکرد و در اداره کشور از آن بهره برد. دادن فهرست مشترک از طرف اصولگرایان و اصلاح طلبان نه لازم است نه ممکن. رقابت های سالم بین سلیقه های داخل نظام هم لازم است و هم مفید.

https://shoma-weekly.ir/5kVAID