***
روش و منش سیاسی حاج آقای عسگراولادی از قبل از انقلاب تا آخر عمر شریفشان اصولگرایی بوده است. این اصولگرایی را چگونه می توان تعریف کرد؟
زندگی حاج آقای عسگراولادی همواره در خط اسلام اصیل و ناب محمدی بوده است و شخصیت سیاسی ایشان شخصیت بارز و عملی فردی است که تابع محض ولایت مطلقه فقیه است. مشی سیاسی حاج آقا عسگراولادی مشی اعتدال بود، چیزی که الان در تشکیل دولت تدبیر و امید میبینیم که گروهی نشستهاند و دارند تعریف میکنند اعتدال یعنی چه؟ در دولت یازدهم و بعد از داغ شدن بحث اعتدال الان گروههای تحقیقاتی تشکیل شدهاند تا ببینند اعتدال در چه چهارچوب و تعریفی میگنجد و چه مفهومی دارد، در صورتی که اگر زندگی آقای عسگراولادی و بهخصوص زندگی سیاسی ایشان را بررسی کنیم، نماد و نمونهای از اعتدال سیاسی بود و هیچوقت در بحثها و حرکتهای سیاسی شاهد تندروی ایشان نبودیم. هر چند ایشان همواره به جناح اصولگرا منتسب بود و یکی از افراد شاخص در این جناح بود، اما همیشه مشی اعتدال را رعایت میکرد و همواره میگفت بقیه گروههای سیاسی کشور هم باید در اداره کشور و حرکت سیاسی نظام شریک باشند و هیچگاه نمیشود یک گروه سیاسی را حذف کرد. در کردار، رفتار و گفتارش شاهد چنین مشی اعتدال سیاسیای بودیم.
بحثم مربوط به انتخابات دوره یازدهم و تشکیل این دولت نیست. ایشان همواره مشی اعتدال را داشت و فردی دارد این صحبت را میکند که این افتخار را داشته است که در هیئت رئیسه مجلس چهارم همدوره و یکی از اعضای هیئت رئیسه مجلس چهارم باشد. در شورای مرکزی حزب مؤتلفه و بحثهایی که در انتخابات ریاست جمهوریهای مختلف صورت میگرفت و نهایتاً انتخابات مجلس و شورای شهر در تمام این بحثها تکیه بر عدالت و خارج نشدن از مدار انصاف و خدا را در نظر داشتن مشی مرحوم حاج آقای عسگراولادی بود. کسی که خدا را در نظر دارد و کارش را صرفاً برای خدا انجام میدهد، قاعدتاً قدرتطلبی، یکسونگری و خروج از اعتدال در روش زندگی و سیاسیاش وجود ندارد.
وقتی چنین شخصیتی مرحوم میشود تمام جناحهای سیاسی کشور و حتی بعضاً معاندین هم لب به تحسین شخصیت چنین فردی میگشایند.
چه روشی باعث شده بود که همه جناحها به ایشان احترام میگذاشتند ؟
آن مرحوم هیچوقت از دایره انصاف خارج نمیشدند. اگر انتقادی داشتند، از آن نه برای کوبیدن طرف بلکه برای رفع معایب و نشان دادن ضعفها همراه با راهحل استفاده میکردند، لذا فردی هم که مورد انتقاد قرار میگرفت، آزرده خاطر نمیشد. با مخالفین سیاسی هم به همین صورت رفتار میکرد. هیچوقت بحث قدرتطلبی برای ایشان مطرح نبود و به خاطر همین در برخورد با مخالفان سیاسی هم به خود اجازه نمیداد از دایره انصاف خارج شود و اگر اختلاف نظری در زمینه اداره کشور، تشکیل مجلس و دولت داشت، نقطه نظراتش را با رعایت همه جوانب ادب، احترام و اصول اسلامی منعکس میکرد، ضمن این که هرگز نقطه نظرات خود را تحمیل نمیکرد، بلکه سعی در تفهیم آنها داشت تا به طرف نشان بدهد این نقطه نظر درست است و اگر هم واقعاً به این نتیجه میرسید که استدلالهایش کافی نیستند و استدلال طرف را برتر میدانست، تسلیم استدلال طرف مقابل و رقیب سیاسی میشد. اینها خصوصیاتی هستند که رقابت را سالم میکنند. اینها اصولی هستند که باعث میشود رقیب سیاسی انسان شیفته او شود و نهایتاً او را دوست داشته باشد. عدم خروج از مسیر انصاف، رعایت عدالت اسلامی، خدا را در نظر داشتن، هدف کوباندن رقیب به هر قیمت و خارج کردن رقیب از دایره سیاسی به هر قیمت نبود. اینها مؤلفههای اصلی زندگی پربرکت حاج آقا عسگراولادی را تشکیل میدادند.
ایشان عمیقاً و اصالتاً به خدا توکل داشت. بارها این جمله را تکرار میکرد که بنده خدا تدبیر میکند و خداوند تقدیر را انجام میدهد و ما باید در حد توانمان تلاش کنیم، ولی این که حرکتهای ما چه رقمی خواهند خورد، تقدیر خداوند است.
به انقلاب، امام و مقام معظم رهبری اعتقاد کامل داشت. به روحانیت بسیار ارادت داشت. من فردی مثل حاج آقا عسگراولادی را ندیدم که این قدر به روحانیت اصیل ارادت داشته باشد و نهایتاً تلاش کند در همه حرکتهای سیاسیاش خط اسلام اصیل حاکم باشد و این در مجتهدین و روحانیت اصیل متبلور میدید و به همین خاطر خود را موظف به هماهنگی با روحانیون مجاهد، اصیل و مبارز در نظام میدید، به همین دلیل میبینید یکی از مبارزان سرسخت رژیم شاهنشاهی بود و همه حرکتهایش را با مراجع تقلید و بهخصوص حضرت امام تنظیم میکرد. بعد از انقلاب هم همین مشی را داشت. پس از رحلت امام(ره) هم با ارتباط با مراجع عظام و روحانیون مجاهدی که برخی به شهادت رسیدند و برخی هم به رحمت خدا رفتند، بعضیها هم هستند و در رأس همه با شخص مقام معظم رهبری هماهنگی میکرد.
شاهد بودیم در چند سال اخیر ایشان تلاش زیادی برای وحدت اصولگرایان کردند و موانع و مخالفتهایی هم سر راه ایشان وجود داشت. به نظر شما تلاشهای چند ساله ایشان چه کمکی به اصولگرایان کرد؟
ایشان بدون این که در نظر بگیرد تلاشهایش آیا به ثمر میرسد یا نه، منادی وحدت بین اصولگرایان بود و سعی میکرد نقطه نظرات گروههای مختلف در اصولگرایی را به هم نزدیک کند و در بین همه بخشهای اصولگرایی و نیز در بین سایر گروههای غیراصولگرا هم از احترام بالایی برخوردار بود، ولی اصولگرایان به هر حال ایشان را برای حرکتهای سیاسی خود قبول داشتند و سعی میکردند ایشان را به عنوان مرشد و کسی که آنچه میگوید از سر هوای نفس نیست، بلکه خدا را در نظر دارد و در واقع با توجه به سوابقش و نزدیکی با روحانیت اصیل و مجاهدین صدر انقلاب و تفکرات صحیحش نقطه نظرات ایشان را مد نظر قرار میدادند، ولی نگرشهای درون گروهیای وجود دارد که در تمام موارد ایشان موفق نبود، ولی تمام تلاشش را میکرد و تا آخرین لحظه هم به این مشی و روش سیاسی خود ادامه داد.
در ادامه راه جبهه پیروان بعد از فقدان ایشان چه اتفاقی باید بیفتد؟
به هر حال کسانی که در جبهه پیروان خط امام و رهبری بودند، افراد باسابقهای هستند که با مرحوم حاج آقا عسگراولادی کار کردهاند و زندگی و تفکر ایشان برای کسانی که از نزدیک با ایشان کار کردهاند امری آشنا و درس بزرگی است و آن درس این است که از اعتدال نباید خارج شد، باید به نقاط وحدت و اصول و نقاطی که باعث یکپارچگی اصولگرایان میشود توجه کرد و باید از نقاطی که باعث تفرقه میشود پرهیز کرد و نهایتاً باید در حرکتهای سیاسی خدا و اسلام ناب محمدی و خط مشی حضرت امام(ره) را در نظر داشت و نهایتاً تابع نظرات مقام معظم رهبری بود. ایشان بارها بر این موضوع تأکید کرد که وظیفه ما این است که نه جلوتر از رهبری حرکت کنیم نه از رهبری نظام فاصله بگیریم و جا بمانیم. ما باید همیشه همراه و هماهنگ با رهبری باشیم و نباید در کارهایمان یا از رهبری پیشی بگیریم یا از رهبری عقب بیفتیم و این در حقیقت همان هماهنگ بودن با رهبری نظام و تبعیت از ایشان و گوش به زنگ بودن کسانی است که خط اصیل انقلاب را در پیش میگیرند و این مشی برای جبهه پیروان خط امام و رهبری نهایتاً یک اصول و چهارچوب کلی را تشکیل میدهد و انشاءالله در فقدان ایشان هم جبهه پیروان خط امام و رهبری این مسیر را طی کند. سایر بخشهای اصولگرا نیز باید روش اعتدال واقعی ایشن را در پیش بگیرند و نهتنها اصولگرایان بلکه تمام جناحهای سیاسی در کشور این را باید آویزه گوش خودشان کنند که رقابت در نظام مقدس جمهوری اسلامی رقابت برای پیشبرد اهداف نظام است نه این که به هر قیمتی به قدرت برسیم و قدرت را در دست بگیریم، لذا اصل رقابت قابل پذیرش است، اما رقابت برادرانه و رقابتی که بر اساس اصول اسلامی هست، رقابتی که نباید منجر به این شود که ما رقیب سیاسی را به هر قیمتی از میدان خارج کنیم.