سیاسی

طیب شکستنی نبود

طیب روح لوتی‌منشانه‌ای داشت. رژیم شاه لوتی‌منش بود؟ رژیم شاه، فاسد بود و این با روح لوتی‌منشانه طیب اصطکاک داشت. در 15 خرداد، این اصطکاک علنی ‌شد.
 بعضیها معتقدند که طیب در آستانه 15 خرداد دچار یک تحول آنی شد، اما عدهای دیگر معتقدند که طیب در فاصله 28 مرداد 32 تا 15 خرداد 42، مدتها بود که در میانه راه از دستگاه بریده بود و برای این حرفشان دلایل مختلفی را هم ذکر میکنند. به طوری که وقتی افرادی مثل شهید عراقی نزد او میروند و از او میخواهند به مخالفت نپردازد، میگوید من مدتهاست که به اینها کاری ندارم. اینها برای قضیه مدرسه فیضیه، اول دنبال من آمدند و من قبول نکردم. نظر شما در این باره چیست؟ طیب ناگهان دچار این تحول شد یا از مدتها قبل بریده بود؟

طیب روح لوتیمنشانهای داشت. رژیم شاه لوتیمنش بود؟ رژیم شاه، فاسد بود و این با روح لوتیمنشانه طیب اصطکاک داشت. در 15 خرداد، این اصطکاک علنی شد.

شعبان بیمخ این روحیه را نداشت، گداصفت و موجود حقیری بود، بنابراین با شاه اصطکاک نداشت و اگر شاه یک استخوان هم جلوی او پرت میکرد، شعبان مثل سگ، دمش را تکان میداد، اما طیب این طور نبود و روح بلندی داشت، ذلیل نبود. آدمهایی که سرو قامتند و روح بلندی دارند، به این سادگی کمرشان جلوی کسی خم نمیشود. طیب درست عکس شعبان بیمخ بود که کفش شاه را هم لیس میزد. رژیم نمیتوانست در این عرصه، طیب را اقناع کند و یا به بنبست بکشاند.

مسئله سوم روح مذهبی طیب بود. طیب لات و اهل خلاف و همه نوع آلودگی بود، اما وقتی به او «یا علی» و «یا حسین» میزدی، احترام میگذاشت، او عشق عجیبی به اباعبدالله(ع) داشت. این تجربه شده که امام حسین(ع) از کسی که به او علاقه داشته باشد، دستگیری میکند و او را رها نمیکند.

 طیب در روحش وطنفروشی وجود نداشت. غیرت این را داشت که وطنفروشی نکند. میگفت همه کاره هستیم، ولی دیگر غیرتمان قبول نمیکند که مزدور بیگانه بشویم.

 شاه در آن برهه آنقدرها اشتهار به آمریکایی بودن نداشت و بعد از 28 مرداد بود که شاه شد.به دلیل این ویژگیها و زمینههاست که طیب ساخته میشود، لذا وقتی او را میگیرند و میگویند بگو که خمینی به تو پول داده و برادران جوجو به تو پول دادهاند که پخش کنی، میگوید: «من در عمرم همه کاری کردهام، اما اگر به پسر حضرت زهرا(س)[امام خمینی] نسبت ناروا بدهم، در روز قیامت  نمیتوانم جوابش را بدهم»، پس زمینه مذهبی طیب مشخص میشود.

  به خاطر همین اعتقادات مذهبی بود که مجیزگوی رژیم نبود.نصیری میخواست طیب مجیز بگوید و طیب زیر بار نمیرفت و دعواشان شد و بهتدریج فاصله افتاد. فاصله که ایجاد شد، طیب انتظار داشت شاه از او حمایت کند، ولی این کار را نکرد، چون دوره مصرف طیب برایش تمام شده بود. این کار شاه به رگ لوتیگری طیب برخورد و ته دلش آزرده شد. دل هم که آزرده شد، معلوم است قضیه از چه قرار میشود. ضربه نهایی را قیام امام زد. وقتی امام شروع کرد، طیب احساس کرد شاه در مقابل امام حسین(ع) ایستاده است. امام چه میگفت؟ میگفت شاه در مقابل اسلام است، مقابل امام حسین(ع) است. شاه شد ضد مذهب، شد شمر، شد یزید و در نتیجه یک جدایی روحی از شاه پیدا کرد.

  ظاهرا زمینههایی هم برای همراهی با امام از طریق بعضی از گفتگوها برای طیب ایجاد شده بود. شهید عراقی در خاطراتش در این باره مطالبی دارد. از سوابق مرحوم عراقی با طیب و اینکه چرا حرف عراقی در طیب مؤثر بود، چه میدانید؟

 مسئله طیب از جایی اوج میگیرد که او در ماه محرم تکیهاش را بر پا و از نهاوندی دعوت میکند. مؤتلفه عکسهای امام را چاپ کرد و عراقی داد به طیب که به در و دیوار تکیه و روی علم و کتلها بزند. خیلی مهم بود که در دسته عزاداری طیب عکس امام را بزنند. طیب عکسها را زد و از شهربانی دستور دادند که عکس خمینی را بردار. طیب هم گفت من برنمیدارم. گفتند چرا برنمیداری؟ گفت من عکس پسر حضرت زهرا(س) را برنمیدارم. گفتند: ما میخواهیم برداریم، گفت: بردارید. ولی آنها جرئت نمیکردند بروند بردارند، نتیجه این شد که عکس امام در محل روضهخوانی و عزاداری طیب به دیوار و روی علم و کتلها بود. رژیم احساس کرد طیب در مقابل آنها ایستاده است و در نتیجه احساس خطر کرد. در روز عاشورا و در 15 خرداد 42 طیب خودش در هیچ یک از درگیریها نبود، اما میدان را برای همه باز کرد.

 عدهای معتقدند رژیم به این علت طیب را گرفت و طی محاکمهای نه چندان جدی او را اعدام کرد که میخواست کاسه کوزه جریان 15 خرداد را سر یک نفر بشکند و این را به گردن طیب و حاج اسماعیل انداخت، درحالی که حاج اسماعیل اساساً در 15 خرداد در گرگان بود و در تهران نبود و اینها نقش فعالی در آن قضیه نداشتند. سردمداران 15 خرداد چهرههایی چون شهید عراقی بودند که این ماجرا را برنامهریزی کردند و  اگر قرار بود رژیم کسانی را بگیرد، باید حاج مهدی و دوستانش را میگرفت. بعضیها هم میگویند طیب در 15 خرداد نقش داشت، ولی نه به اندازه رهبران این قیام. به این ترتیب طیب به جای رهبران قیام 15 خرداد دستگیر و اعدام شد.

طیب را گرفتند و همراه حاج اسماعیل که اصلاً داشمشدی نبود، اعدام کردند و محکومیت اعدام بقیه را هم به حبس ابد و زندانهای طویلالمدت تبدیل کردند. اینها در 28 مرداد دیده بودند که داشمشدیها مؤثرند و حالا احساس میکردند که خمینی از اینها استفاده میکند.

دلیل دیگری که اینها را به صحنه آوردند، این بود که نهضت را بدنام کنند. رژیم تصور میکرد که داشمشدیها زیر فشار تسلیم میشوند و میگویند که ما پول گرفتهایم. میخواستند با اتهام پول گرفتن از مصر، قضیه 15 خرداد بدنام کنند که نشد.

دلیل دیگر این بود که بقیه داشمشدیها هم حساب کار دستشان بیاید که رژیم حتی کسانی را هم که در 28 مرداد به او خدمت کردند، میگیرد و اعدام میکند و به خدمات گذشته افراد توجه نمیکند و خلاصه هر کس با خمینی باشد، کشته میشود.

از نظر مسائل سیاسی، غرب و ساواک شاه، نقشهشان درست بود، اما این طرف قضیه را محاسبه نکرده بودند که امام هم مدیران لایقی اعم از روحانی و غیرروحانی دارد که مینشینند و تدبیر میکنند و از طیب بدنام داش مشدی، حر و شهید میسازند و لذا شما میبینید تنها اعلامیهای که در مورد مرحوم طیب در میآید، به نام هیئتهای موتلفه اسلامی است. این یک تدبیر است و باید در تاریخ بماند. در این قضیه به جای اینکه آب به آسیاب شاه ریخته شود، از این طرف استفاده و بخش داش مشدیها دارای دو شهید بزرگ شد و امیدواری پیدا کرد که اگر در پناه خمینی حرکت کند، ملت آنها را میپذیرد، برایشان مراسم میگذارد، شب هفتم و چهلم میگذارد، کتک میخورد، دستگیر میشود، زندان میرود.

البته رژیم بعد از دستگیری طیب خیلی تلاش کرد که او را ذلیل کند، در رادیو و در مصاحبههای مطبوعاتی ضعف نشان بدهد. آنها ناشیگری کردند و نفهمیدند که او شعبان بیمخ نیست و اگر میخواست ذلیل باشد، از 28 مرداد 32 به بعد باید ذلت نشان میداد. وقتی به او گفتند که این کار را بکن، با روحیاتش نخواند و گفت من از این کارها نمیکنم. میخواستند وادارش کنند که به مرجع تقلید تهمت بزند و او با شجاعت پاسخ منفی داد و گفت: «من در عمرم همه کاری کردهام. این آخر عمری نمیآیم کاری کنم که نتوانم در چهره زهرای مرضیه(س) نگاه کنم.» آن طور که نقل شده، خیلی شکنجهاش دادند، اما نفهمیدند که این روحیههای مقاوم، این راست قامتان جاودانه تاریخ را نمیشود با شکنجه شکست. آنها میخواستند طیب را بشکنند، ولی طیب شکستنی نبود.

 

  شهادت طیب در میان مردم، به خصوص در میدان و جنوب تهران چه بازتابی داشت؟

این قضیه چند بازتاب دارد. یک بعد آن در توده مردم بود که با بحث اینکه طیب، حر شد، آنها یک مرتبه اهمیت حر را دریافتند و قضیه با فرهنگ عاشورا اتصال پیدا کرد.

بازتاب دیگر اعدام طیب در بین لوتیها و داش مشدیها بود. به آنها برخورد که شاه سردسته و بزرگ آنها را اعدام کرده  و احمقانه و ناشیانه عکس او را در روزنامهها زده که با دستهای بسته، او را برده و اعدام کردهاند. این قضیه خیلی به اینها برخورد و غر می زدند که اگر میخواستی اعدام کنی، بیسروصدا این کار را میکردی. در مجلس ختم طیب در مسجد هفت کچلون در نزدیکی میدان خراسان، همه داش مشدیها به ردیف ایستاده بودند و میگفتند اینها را میکشیم و پدرشان را در میآوریم. بنابراین اعدام طیب روی داش مشدیها اثر جدی داشت. بیش از همه بدنه پایین اجتماع که استکبار و استعمار و حاکمان نالایق قاجار، آنها را دور از فرهنگ نگه داشته بودند، فرهنگ جدیدی پیدا کردند. آنچه را که من مهمترین اثر شهادت طیب میدانم، این فرهنگدهی جدید به این بخش از جامعه بود.

 

https://shoma-weekly.ir/gDkxg5