سیاسی

سکولاریسم و نازایی سیاسی

اصل امامت و ولایت فقیه یک مفهوم سیاسی برای ایجاد یک بنایی است که «قدرت ومسئولیت» تولیدکند تا بهواسطه آن بتوان «حکومت» کرد و این دستور قرآن است (ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا - قاعده نفی سبیل- قاعده نفی حرکت براساس نقشه راه کفار

میثم معافی- شهیدبهشتی درسال 58طی یک سخنرانی تحلیلی گفت: امام صادق (ع) درسالهای اول امامت تحت خفقان اموی بودند، لیکن درسالهای آخر، ازدرگیری سیاسی امویان وعباسیان استفاده شد و دست امام در «فقاهت فقهی»باز شداما همچنان در «ولایت فقهی» دست بسته بود و ماند.
- اساس تأسیس حکومت برای اعمال «ولایتفقیه» است.
- فقاهت فقهی بدون  ولایت فقهی یعنی اسلام ناقص(الیوم اکملت لکم دینکم، در روز غدیر  و اعلام رسمی ولایت امام علی (ع) نازل شد).
- احساس مسئولیت ناشی  از الزام انجام «تکلیف» در اجرای  احکام اسلامی، اساساً «انجامش» بدون در نظر گرفتن  «سرانجامش» واجب است.
عقلاً انسان به این نتیجه میرسدکه «مسئولیت» ناشی ازتکلیف باید ضمانت اجرایی داشته باشد و امروز مسئله ضمانت در اجرا فقط در مقوله «قدرت یا حکومت» میگنجد. قاعده «ملازمه سیاسی»یعنی مسئولیت بهاضافه قدرت، یک قاعده پذیرفتنی است که هم عقل وهم نقل آنرا نافذ میدانند لیکن اگر اسلام را منهای این قاعده بدانیم، به آفتی بنام «نازایی سیاسی» مبتلا خواهیم شد.
ایده یا تئوری «اسلام یا مسلمانی منهای قدرت سیاسی (دیانت منهای سیاست) یک ارزش است» یا به تعبیر عامیانه «سیاست، پدر و مادر نمیشناسد» یک القاءشیطانی متأثر از اندیشه سکولاریزه شده میباشد چراکه شیاطین درصورتی میتوانند در اداره جهان بیرقیب و یکهتاز باشندکه اساساً «اهلها» و شایستگان و صالحان ازصحنه قدرت با توجیه اینکه ایمانشان آفت نخورد، خارج شوند. (ایمان منهای احساس مسئولیت اسلامی، ایمان منهای ایمان است).
چراکه پیامبراعظم (ص)فرمودند: «من اصبح ولم یهتم بامورالمسلمین، فلیس بمسلم» مسلمان نیست اگر...
امام خمینی(ره) جمهوری اسلامی را بنیانگذاری کرد، چون نیک واقف بود احساس مسئولیتی که در آن قدرت اعمال نباشد، اسلام خانهنشین میشود و یا به تعبیری به «نازایی سیاسی و عقیدتی» دچار خواهد شد.
خط قرمز انقلاب اسلامی نپذیرفتن ورود به عرصه قدرت ازطرف آنهاییکه احساس مسئولیت دارند و به تعبیرقرآن«اهلها» محسوب میشوند (ان الله یآمرکم ان تودوالامانات الی اهلها... والی صاحبها) و ایضاً پذیرفتن قدرت از ناحیه کسانی که هیچ احساس مسئولیتی ندارند (اصالت سود و لذت) یا فاقد کارایی وکارآمدی «مسئولیتپذیری» میباشند و این «خط قرمز» یعنی همان «نازایی سیاسی» و این  برآیند «قدرتزدایی حزبالله» میتواند باشد.
پیامبر(ص) در این خصوص فرمودند: اگرکسی شایسته مسئولیتپذیری نبود و پذیرفت «خان الله و رسوله الی یوم القیامه» (خیانت کرد به خدا و رسولش تا روزقیامت)،  و البته مفهوم مخالف این دستور میتواند همان مجازات را داشته باشد و آن آنجایی است که اهل ایمان درعین شایستگی مسئولیتپذیر نباشند یا نپذیرند ویا به آنها ندهند.
توضیح  بیشتر اینکه، یکی ازآفتهای مهم و برجستهای که امروز درجهان وحتی دربین اهل ایمان هم مشاهده میشود، اینست که انسانهای مؤمن و مخلص، مقوله «قدرت سیاسی»را عامل زائل کننده ایمان بدانند و ازآن فاصله بگیرند و طبیعی است نتیجه این فعل، دست به دست شدن سرنوشت ملتها و یا جامعه اسلامی بهدست نااهلان خواهد شد. آفت ثانویه مهم دیگر هم که بیشتردر بدنه مدیریت میانی کشور ما هم خود را نشان داده است، ایناست که مسئولان یعنی مسئولیتپذیرفتگان در هر سطح، اساساً «اهلها» را برنگزینند یا تعریف مذموم و معکوسی از «اهلیت» داشته باشند به این تعبیر که کسی اهلیت دارد که به محور قدرت وتقسیم پست و مقام نزدیک باشد و این یک عمل سیاسی اومانیزه شدهای است که متأثر از یک تفکر باندی میباشد. مدیران و مسئولان درنظام اسلامی، نباید به این آفت دچارشوندکه سکان را به افرادی بسپارند که بایک رویکرد «باندی» دراطاعت وعمله دست آنان باشند وطبیعی است افراد متملق، ضعیف النفس میباشند و افرادضعیف فاقد کاراییاند. عمل باندی ازاین جهت که درتقابل با مفهوم «اهلیت» از منظر اسلامی و انقلابی است، یک عمل ضداسلامی هم محسوب می شود چون:
- اهلیت در مفهوم اسلامی، یعنی نزدیک بودن  به یک «اندیشه» درحالی که «باند» محوریت  اندیشه  را طرد میکند و مبتنی برمحوریت «شخص یااشخاص» با هراندیشه  و مرام  ومسلکی، شکل میگیرد.
- عمل باندی، یک «دیکتاتوریسم پنهان» است درحالیکه اسلام درمقابل دیکتاتوری قرار دارد.
- فرم  عملیاتی آنهاییکه درتاریخ در مقابل امامان معصوم (ع) ایستادند وآنها را به شهادت رساندند، یک «عمل باندی» بود چراکه «قدرت باندی اشخاص» همیشه خود را در مقابل «قدرت اندیشهای» میبیند.
درطول انقلاب اسلامی ایران کلکسیونی از فتنههایی متفاوت دیده شد (از بنی صدرتا میرحسین) و این «تفکرباندی » بود که در مقابل اندیشه «ولایت فقیه» ایستاد و فتنه شد، چراکه «اصل ولایت فقیه» درمقابل محوریت اومانیستی اشخاصی است که برای خود خطوط موازی دست وپا میکنند و شخصیتسازی کاذب دارند.
- امام خمینی (ره) فرمودند: ولایتفقیه جلوی دیکتاتوری اشخاص را میگیرد.
بنابر این:
- عمل باندی یعنی عمل مبتنی بر هوی وهوس شخص یا  اشخاص(اومانیزم)، درحالیکه اسلام، جهاد و مقابله با این عمل را، جهاد اکبر نامید.
- مسئولیت منهای قدرت «نازایی سیاسی است (فردی یااجتماعی) و آن یعنی گرفتا رشدن در دام «سکولاریزم» یعنی  اسلام آمریکایی.
- احساس مسئولیت منهای قدرت فقط یک احساس و یک میل بیاثراست، چه بسا در روز عاشورا  کسانی بودندکه میل به امام حسین (ع) داشتند اما این میل مانع «سر برنیزه»  نشد.
- اسلام، دین «میل واحساس» صرف نیست بلکه دین عمل است (ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات.)
- قدرت، آفت ایمان واهل ایمان نیست، بلکه طمع، آفت ایمان است (اکثرمصارع العقول، تحت بروق المطامع)
- اصل امامت و ولایت فقیه یک مفهوم سیاسی برای ایجاد یک بنایی است که «قدرت ومسئولیت» تولیدکند تا بهواسطه آن بتوان «حکومت» کرد و این دستور قرآن است (ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا - قاعده نفی سبیل- قاعده نفی حرکت براساس نقشه راه کفار).

https://shoma-weekly.ir/FQm75U