برخی گروههای اجتماعی و سیاسی با دست آویز قرار دادن این رویکرد سطحی اندیشی و با ارائه بستههای جذاب و کم عمق پیرامون اندیشههای منحط خویش، جامعه را با خود همسو سازند. چیزی که ریشه فتنه ۸۸ را باید در آن جست و واکسن پیشگیری از تکرار آن را افزایش آگاهی در جامعه دانست.
مریم رضایی- 13سال قبل در چنین ایامی بود که رهبر معظم انقلاب به دانشگاه شریف رفته و راهبردهای مهمی را فراروی دانشجویان قرار دادند. یکی از این موارد ضرورت پرهیز از سطحی اندیشی بود.
آغاز دهه هفتاد با رکود جنبش دانشجویی همراه بود تا آنکه در میانه آن و با انتخابات سال ۱۳۷۶، فضای دانشگاهها سرشار از بحث و تجمع و جوش و خروش شد. جوش و خروشی که به تاثیر سازمانها و جریانهای خارج از دانشگاه بر آن وضوح بر آن مشخص بود. در این فضا بود که مقام معظم رهبری خطاب به دانشجویان گفتند: «یکى دیگر از آفات مهمّ جنبش دانشجویى، سطحى شدن است... شما فرض کنید در یک جبهه جنگى آدمهایى پیدا شوند که جبهه خودى را از جبهه دشمن تشخیص ندهند - حیران و سرگردان دور خودشان بچرخند - گاهى اینجا تیر بزنند، گاهى آنجا تیر بزنند؛ گاهى بالا تیر بزنند، گاهى به خودشان تیر بزنند! ببینید فکر که نباشد، آدم اینطورى مىشود. عدّهاى مىخواهند در هاىوهوى فریادها و شعارها و رنگ و روغنها و رنگ و لعابهاى دروغین، مجموعه دانشجویى را به این سمت بکشانند. این براى جنبش و حرکت دانشجویى خطر است... نباید سطحى بود. به هر شعارى، به هر حرف گرمى، به هر دهان گرمى و به هر نقلى، نمىشود اعتماد کرد؛ باید فکر کرد.»
این معضل در فضای دانشجویی از آن جهت پررنگتر است که سنین دانشجویی مملو از شور و هیجان و احساس و نیز تمایل به سریع رسیدن به هدف است. به عنوان نمونه اگر سوالی فرارو باشد، غالبا ترجیح به یافتن پاسخ در یک جستجوی اینترتی است تا حضور در کتابخانه و صرف وقت و کوشش در میان نمایهها و فهرست اعلامها برای رسیدن به پاسخ. این در حالی است که با این دانش سطحی سع به تظاهر به فرهیختگی میگردد و از منظر روشنفکر مآبانه به زیر سوال بردن هنجارهای جامعه دست زده میشود. چیزی که دقیقا در مقطع پس از دوم خرداد تشدید شد.
دکتر کریم مجتهدی استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران در این خصوص میگوید « میل به شناخت درست و پیداکردن علم مشکلی ندارد ولی این میل وقتی با شعارهای سطحی اندیشی و بیاعتبار همراه شد یعنی شخص ادعا کرد که میخواهد با علوم جدید کار کند و تظاهر به علم کرد که یکنوع شعاری شد برای ازبین بردن سنت و عبادات. جوی ایجاد شد که یک نوع سودجویی و انحراف در جهت توسعه اغراض سیاسی در پی داشت. عدهای علم را وسیله قرار دادند برای آنکه سطحی نگری را رایج کنند. از جمله میرزا ملکم خان که تحصیلکرده غرب است با شعار پیشرفت و استفاده از صنایع غربی که در ظاهر هم خوب است اغراض سیاسی خود را دنبال کرد آن هم گرفتن امتیازات زیادی از ایران به نفع انگلیسیها بود. روشنفکری اگر فاقد عمق باشد فقط نوعی شعار و سطحی اندیشی است و فریبنده و نامطلوب است. روشنفکران حال حاضر ما بیشتر سیاست زده هستند و آن کاری که ایران احتیاج دارد را نه تشخیص میدهند و نه ترویج میکنند. یک جور تظاهر به روشنفکری میکنند. کدام یک از اینها کتاب و مقاله عمیق نوشته یا مسائل اصلی را بیرون کشیده یا اذهان را متوجه آن ساخته است. آنها میخواهند از این رهگذر سوء استفاده سیاسی بکنند.»
این دغدغه همچنان از سوی راهبر امت اسلامی به عنوان یک اولویت مطرح است؛ آنچنان که در دیدار ماه مبارک رمضان با دانشجویان امام خامنهای خطاب به جوانان متذکر گردیدند که «سقف معرفت خودتان را، سایتهاى سیاسى و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در سایتهاى گوناگون قرار ندهید؛ سقف معرفت شما اینها نیست... با قرآن، با نوشتجات مرحوم شهید مطهرى، با نوشتجات فضلاى بزرگى که خوشبختانه امروز در حوزههاى علمیه حضور دارند، آشنا شوید. امروز فضلاى جوانى در حوزههاى علمیه هستند که میتوانند در این قسمت به مجموعه جوانهاى دانشگاهى یارى بدهند؛ کمااینکه کارهاى خوبى هم دارد انجام میگیرد. سطح معرفت دینى بالا برود؛ این یکى از کارهاست که حتماً لازم است. به نظر من آن کارى که مهم است انجام بگیرد، مطالعات اسلامى است.»
و در جمع جوانان استان خراسان شمالى به یک مصداق از این نوع رویکرد سطحی پرداخته و افزودند: «مىبینید گاهى در بعضى از این مقالات روشنفکرى، عنوان «ایدئولوژىزدائى» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژى نمیشود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوفنماى غربى این را گفتهاند؛ یک عدهاى هم اینجا طوطىوار، بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند... همینهائى که امروز شما ملاحظه میکنید در دنیا تمدن مادى را به وجود آوردهاند، اینها با ایدئولوژى وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایهدارى اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کار کردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزینهاى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزینههاى آن، تمدنسازى امکان ندارد... امروز در محیطهاى روشنفکرى، کسانى هستند با شکلهاى گوناگون، با قد و قوارههاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مکتبى برحذر میدارند؛ دوران اوج شعارهاى مکتبى را که دهه ۶۰ است، زیر سؤال میبرند؛ امروز هم از تکرار شعارهاى مکتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و میخواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ میگویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است که بگوئیم اینها تاریخ نخواندهاند - البته نگاههاى بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى که وجود دارد و همین تمدن مادى غرب که امروز میخواهد دنیا را فتح تصرف کند و این حرف را نمیزدند. باید بگوئیم اینها بىاطلاعند، تاریخ نخواندهاند.»
این موضوع زمانی جای نگرانی را بیشتر میکند که برخی گروههای اجتماعی و سیاسی با دست آویز قرار دادن این رویکرد سطحی اندیشی و با ارائه بستههای جذاب و کم عمق پیرامون اندیشههای منحط خویش، جامعه را با خود همسو سازند. چیزی که ریشه فتنه ۸۸ را باید در آن جست و واکسن پیشگیری از تکرار آن را افزایش آگاهی در جامعه دانست.
آغاز دهه هفتاد با رکود جنبش دانشجویی همراه بود تا آنکه در میانه آن و با انتخابات سال ۱۳۷۶، فضای دانشگاهها سرشار از بحث و تجمع و جوش و خروش شد. جوش و خروشی که به تاثیر سازمانها و جریانهای خارج از دانشگاه بر آن وضوح بر آن مشخص بود. در این فضا بود که مقام معظم رهبری خطاب به دانشجویان گفتند: «یکى دیگر از آفات مهمّ جنبش دانشجویى، سطحى شدن است... شما فرض کنید در یک جبهه جنگى آدمهایى پیدا شوند که جبهه خودى را از جبهه دشمن تشخیص ندهند - حیران و سرگردان دور خودشان بچرخند - گاهى اینجا تیر بزنند، گاهى آنجا تیر بزنند؛ گاهى بالا تیر بزنند، گاهى به خودشان تیر بزنند! ببینید فکر که نباشد، آدم اینطورى مىشود. عدّهاى مىخواهند در هاىوهوى فریادها و شعارها و رنگ و روغنها و رنگ و لعابهاى دروغین، مجموعه دانشجویى را به این سمت بکشانند. این براى جنبش و حرکت دانشجویى خطر است... نباید سطحى بود. به هر شعارى، به هر حرف گرمى، به هر دهان گرمى و به هر نقلى، نمىشود اعتماد کرد؛ باید فکر کرد.»
این معضل در فضای دانشجویی از آن جهت پررنگتر است که سنین دانشجویی مملو از شور و هیجان و احساس و نیز تمایل به سریع رسیدن به هدف است. به عنوان نمونه اگر سوالی فرارو باشد، غالبا ترجیح به یافتن پاسخ در یک جستجوی اینترتی است تا حضور در کتابخانه و صرف وقت و کوشش در میان نمایهها و فهرست اعلامها برای رسیدن به پاسخ. این در حالی است که با این دانش سطحی سع به تظاهر به فرهیختگی میگردد و از منظر روشنفکر مآبانه به زیر سوال بردن هنجارهای جامعه دست زده میشود. چیزی که دقیقا در مقطع پس از دوم خرداد تشدید شد.
دکتر کریم مجتهدی استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران در این خصوص میگوید « میل به شناخت درست و پیداکردن علم مشکلی ندارد ولی این میل وقتی با شعارهای سطحی اندیشی و بیاعتبار همراه شد یعنی شخص ادعا کرد که میخواهد با علوم جدید کار کند و تظاهر به علم کرد که یکنوع شعاری شد برای ازبین بردن سنت و عبادات. جوی ایجاد شد که یک نوع سودجویی و انحراف در جهت توسعه اغراض سیاسی در پی داشت. عدهای علم را وسیله قرار دادند برای آنکه سطحی نگری را رایج کنند. از جمله میرزا ملکم خان که تحصیلکرده غرب است با شعار پیشرفت و استفاده از صنایع غربی که در ظاهر هم خوب است اغراض سیاسی خود را دنبال کرد آن هم گرفتن امتیازات زیادی از ایران به نفع انگلیسیها بود. روشنفکری اگر فاقد عمق باشد فقط نوعی شعار و سطحی اندیشی است و فریبنده و نامطلوب است. روشنفکران حال حاضر ما بیشتر سیاست زده هستند و آن کاری که ایران احتیاج دارد را نه تشخیص میدهند و نه ترویج میکنند. یک جور تظاهر به روشنفکری میکنند. کدام یک از اینها کتاب و مقاله عمیق نوشته یا مسائل اصلی را بیرون کشیده یا اذهان را متوجه آن ساخته است. آنها میخواهند از این رهگذر سوء استفاده سیاسی بکنند.»
این دغدغه همچنان از سوی راهبر امت اسلامی به عنوان یک اولویت مطرح است؛ آنچنان که در دیدار ماه مبارک رمضان با دانشجویان امام خامنهای خطاب به جوانان متذکر گردیدند که «سقف معرفت خودتان را، سایتهاى سیاسى و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در سایتهاى گوناگون قرار ندهید؛ سقف معرفت شما اینها نیست... با قرآن، با نوشتجات مرحوم شهید مطهرى، با نوشتجات فضلاى بزرگى که خوشبختانه امروز در حوزههاى علمیه حضور دارند، آشنا شوید. امروز فضلاى جوانى در حوزههاى علمیه هستند که میتوانند در این قسمت به مجموعه جوانهاى دانشگاهى یارى بدهند؛ کمااینکه کارهاى خوبى هم دارد انجام میگیرد. سطح معرفت دینى بالا برود؛ این یکى از کارهاست که حتماً لازم است. به نظر من آن کارى که مهم است انجام بگیرد، مطالعات اسلامى است.»
و در جمع جوانان استان خراسان شمالى به یک مصداق از این نوع رویکرد سطحی پرداخته و افزودند: «مىبینید گاهى در بعضى از این مقالات روشنفکرى، عنوان «ایدئولوژىزدائى» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژى نمیشود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوفنماى غربى این را گفتهاند؛ یک عدهاى هم اینجا طوطىوار، بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند... همینهائى که امروز شما ملاحظه میکنید در دنیا تمدن مادى را به وجود آوردهاند، اینها با ایدئولوژى وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایهدارى اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کار کردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزینهاى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزینههاى آن، تمدنسازى امکان ندارد... امروز در محیطهاى روشنفکرى، کسانى هستند با شکلهاى گوناگون، با قد و قوارههاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مکتبى برحذر میدارند؛ دوران اوج شعارهاى مکتبى را که دهه ۶۰ است، زیر سؤال میبرند؛ امروز هم از تکرار شعارهاى مکتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و میخواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ میگویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است که بگوئیم اینها تاریخ نخواندهاند - البته نگاههاى بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى که وجود دارد و همین تمدن مادى غرب که امروز میخواهد دنیا را فتح تصرف کند و این حرف را نمیزدند. باید بگوئیم اینها بىاطلاعند، تاریخ نخواندهاند.»
این موضوع زمانی جای نگرانی را بیشتر میکند که برخی گروههای اجتماعی و سیاسی با دست آویز قرار دادن این رویکرد سطحی اندیشی و با ارائه بستههای جذاب و کم عمق پیرامون اندیشههای منحط خویش، جامعه را با خود همسو سازند. چیزی که ریشه فتنه ۸۸ را باید در آن جست و واکسن پیشگیری از تکرار آن را افزایش آگاهی در جامعه دانست.