بین الملل

رقابت خرس و عقاب

تاکیدهای سه‌گانه پوتین در مورد عملیات نظامی روسیه در سوریه، و مترتب بر متمرکزبودن بر «حمایت از ارتش سوریه»، «محدود‌بودن به حملات هوایی»، و «محدود‌بودن به زمان مشخص» را می‌توان نشانه‌ای از آگاهی از محدودیت‌ها و بازگذاشتن راه فراری از وضعیت‌های غیرقابل پیش‌بینی دانست. در همین راستا، مقامات مختلف مسکو طی روزهای اخیر بارها بر موقت‌بودن حملات تاکید کرده‌اند. با این ملاحظه، در شرایط حاضر نمی‌توان تفسیری گسترده از این حملات داشت و به‌نظر می‌رسد، اهداف کوتاه‌مدت آن نمایش قدرت، ارزیابی وضعیت و همچنان که اشاره شد حفظ و تقویت دولت دمشق باشد. لذا، اینکه روسیه اساسا هدف نابودی «تروریسم» را در سوریه داشته باشد و بتواند موفقیتی در این باب کسب کند، محل تردید است.
علیرضا نوری- حملات مستقیم نظامی روسیه در سوریه، بار دیگر پیچیدگیهای رفتاری سیاست خارجی کرملین را اثبات کرد و این در حالی بود که بسیاری حتی در خود روسیه نیز احتمال چنین اقدامی را اندک ارزیابی میکردند. اعتراف سیاستمداران غربی به اینکه از تحرکات و حملات نظامی روسیه در سوریه درک درستی ندارند، مؤید این مدعا و واقعیت است که برای فهم منطق رفتاری سیاست خارجی کرملین باید مطالعات بسیار بیشتری صورت پذیرد. به هر حال، مسکو پس از هفتهها بسترسازی، در اقدامی بیسابقه، حملات نظامی مستقیم در سوریه را آغاز کرد که ضمن پیچیدهترکردن کلاف سردرگم سوری، واکنشها و گمانههای مختلفی را درپی داشته است. این حملات که پس از تهاجم شوروی به افغانستان برای اولین بار در خارج از مرزهای «سیآیاس» صورت میپذیرد، در کنار مزیتهای «متصور»، به حتم، هزینههایی نیز برای روسیه خواهد داشت.

اهداف حملات نظامی

روسیه در حالی عملیات نظامی خود در سوریه را آغاز کرد که حتی منتظر واکنشها به پیشنهاد چند روز پیشتر آقای پوتین در سازمان ملل مبنی بر ضرورت تشکیل ائتلافی گسترده برای مقابله با تروریسم در سوریه نشد. این در حالی بود که همزمان آمریکا طی ابتکاری در سازمان ملل، نشستی را با حضور رهبران و مقامات عالی برخی کشورها برای تقویت ائتلاف بینالمللی فعال در سوریه ترتیب داده بود و مسکو با اقدام خود، این نشست را «تحقیر» کرد؛ ازاینرو، سناتور مککین اشتباهات دولت اوباما را موجب آن دانست که پوتین بتواند روسیه را مجددا وارد تحولات خاورمیانه کند.

هرچند کرملین دلیل ورود نظامی به سوریه را درخواست «دولت قانونی دمشق» و «علیه تروریسمی» اعلام کرده که منافع آن را تهدید میکند؛ اما اهداف کلانتر آن بر کسی پوشیده نیست. مسکو بهخوبی میداند با این حملات که با اقدامات ائتلاف بینالمللی هماهنگ نیست، توان ازبینبردن «تروریسم» در سوریه را ندارد. صرفنظر از تردید مسکو به گسترش دامنه حملات خود به خاک عراق، نکته در دسترس دیگری که اهداف کلانتر روسیه را اثبات میکند، همزمانی حملات هوایی آن در سوریه با اقدام اخیر طالبان در تصرف شهر قندوز افغانستان است.

این اقدام طالبان که یکی از مهمترین موفقیتهای میدانی این گروهک طی سالهای اخیر است، تهدیدی کمتر از داعش برای روسیه نیست و مسکو بارها نگرانی خود را دراینباره اعلام داشته است. حال این سوال مطرح میشود که اگر دولت «قانونی کابل» از مسکو «درخواست» میکرد که اقدامات نظامی علیه طالبان انجام دهد (لشکر 201 روسیه مستقر در تاجیکستان حدود صد کیلومتر با قندوز فاصله دارد)، آیا کرملین این درخواست را اجابت میکرد؟ پاسخ تا حدود زیادی منفی است؛ لذا، نمیتوان چندان با این استدلال روسها موافق بود که روسیه برای مقابله با «تروریسم» نیروهای خود را به سوریه گسیل داشته و بهتر است با تروریسم تهدیدکننده منافع خود در خارج از خاک خود درگیر شود. مهمترین هدف روسیه، حفظ «تنها نقطه استقرار ژئوپلیتیکی» این کشور در خاورمیانه و حاشیه مدیترانه و استفاده از این نقطه بهعنوان سکویی برای نفوذگذاری در معادلات خاورمیانه است. از لازمههای اصلی حفظ این نقطه، حفظ دولت «هوادار» کرملین در سوریه است. بر همین اساس، مسکو با کمک و حملات نظامی مستقیم در حمایت از این دولت، بر آن است تا با استفاده از خلأهای موجود، ضمن قدرتنمایی سیاسی ـ نظامی، اهمیت این «نقطه استقرار ژئوپلیتیکی» و عزم خود به حفظ و تقویت «دولت هوادار کرملین» را گوشزد کند. بر همین اساس، ظاهرا مسکو در حملات خود تفاوتی بین گروههای مختلف معارض در سوریه قائل نیست و هر گروهی که در مقطع حاضر موجودیت دولت دمشق را به خطر اندازد، احتمالا میتواند هدف حملات باشد.

این فرض نیز مطرح شده که هدف روسیه ضرورتا حفظ بشار اسد نیست؛ بلکه محکمکردن جای پای خود در سوریه و استفاده از آن بهعنوان اهرمی برای اعمال نفوذ در هر نوع توافق سیاسی در دوره انتقالی یا پسا اسد است. فرض دیگر در باب هدف روسیه این است که در صورت تجزیه سوریه، ادامه حیات دولت «هوادار» کرملین را در قالبی کوچکتر؛ اما مستقل در غرب سوریه (سواحل مدیترانه) تضمین نماید. پیچیدگی اوضاع در سوریه پیشبینی سناریوهای آتی را مشکل میکند؛ اما بهنظر میرسد مسکو در شرایط حاضر، حفظ «دولت هوادار خود» را بهترین گزینه برای حفظ منافع ژئوپلیتیکی خود میداند و جهتگیری حملات هوایی آن نیز برای تحقق این منظور است.

همین امر، یعنی تباین هدف مسکو با هدفگذاری غرب و متحدان منطقهای آن که تغییر رژیم سیاسی در دمشق را دنبال میکنند، موجب انتقاد آنها از حملات هوایی روسیه شده و این در حالی است که آنها از این حملات در صورتی که به تضعیف داعش و حل مسئله پناهجویان مساعدت کند، استقبال میکنند (کاهش هزینهها). حتی برخی از آنها تمایل دارند که روسها در باتلاق سوریه گرفتار شوند؛ اما بهخوبی میدانند که مسکو بهدنبال اهداف کلانتری است و همین موضوع موجب نگرانی آنهاست.

محدودیتها و هزینهها

تعدد بازیگران و متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی دخیل در موضوع سوریه، محدودیتها و هزینههایی را برای ماجراجویی نظامی روسیه در سوریه ایجاد خواهد کرد. توان محدود نظامی روسیه بهطورکلی و آنچه به روسیه منتقل کرده است، مشکلات حمایت لجستیکی از نیروهای عملیاتی، هزینههای مالی عملیات، گستردگی عرصه درگیری و مخالفتهای بازیگران داخلی (سوری)، منطقهای و بینالمللی از این جمله هستند. هرچند کمکهای میدانی و اطلاعاتی سوریه، عراق و ایران میتواند به مؤثرتربودن حملات کمک کند؛ اما مجموعه این داشتهها برای یک اقدام نظامی بلندمدت و گسترده کفایت نخواهد کرد.

تاکیدهای سهگانه پوتین در مورد عملیات نظامی روسیه در سوریه، و مترتب بر متمرکزبودن بر «حمایت از ارتش سوریه»، «محدودبودن به حملات هوایی»، و «محدودبودن به زمان مشخص» را میتوان نشانهای از آگاهی از محدودیتها و بازگذاشتن راه فراری از وضعیتهای غیرقابل پیشبینی دانست. در همین راستا، مقامات مختلف مسکو طی روزهای اخیر بارها بر موقتبودن حملات تاکید کردهاند. با این ملاحظه، در شرایط حاضر نمیتوان تفسیری گسترده از این حملات داشت و بهنظر میرسد، اهداف کوتاهمدت آن نمایش قدرت، ارزیابی وضعیت و همچنان که اشاره شد حفظ و تقویت دولت دمشق باشد. لذا، اینکه روسیه اساسا هدف نابودی «تروریسم» را در سوریه داشته باشد و بتواند موفقیتی در این باب کسب کند، محل تردید است.

از بار سنگین هزینههای اقتصادی نیز نباید گذاشت. هرچند غربیها بخشی از هزینههای اقدامات نظامی خود را در منطقه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم «از منطقه» تامین میکنند؛ اما روسیه در وضعیتی نیست که این هزینهها را «از منطقه» تامین کند و باید آنها را خود متقبل شود که این مسئله افزونهای بر مشکلات اقتصادی این کشور خواهد بود. از سوی دیگر، مسکو میداند که با اقدام نظامی در سوریه، نهتنها احتمال اقدامات متقارن و نامتقارن داعش علیه منافع آن در منطقه و در خاک روسیه کاهش نخواهد یافت؛ بلکه افزایش نیز مییابد و انتظار بروز اقدمات تروریستی انتقامجویانه در شهرهای روسیه دور از انتظار نیست. حملات عمد یا غیرعمد روسیه به مخالفان «غیرداعشی» سوری و احتمال اقدام متقابل آنها علیه اهداف روسی در سوریه و نیز مخالفتهای منطقهای و بینالمللی با چنین حملاتی نیز برای روسیه هزینههایی درپی خواهد داشت. اعلام جنگ (تاییدنشده) برخی از گروههای معارض، ازجمله «جیش الاسلام» علیه روسیه، بیانیه مشترک فرانسه، آلمان، قطر، عربستان، انگلیس، آمریکا و ترکیه در انتقاد از حملات روسیه و تاکید بر اینکه این حملات «تشدیدکننده تروریسم و افراطگرایی» است و تعبیر اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا، از این حملات بهعنوان «ریختن بنزین روی آتش» در این راستا قابل ارزیابی است. به گواه سابقه، غرب و حتی متحدان منطقهای آن نیز از توان نسبی برای اعمال فشار بر روسیه نهتنها در سوریه، بلکه در سایر جغرافیاها و زمینهها برخوردارند. با این ملاحظه، اقدام نظامی مسکو در حمایت از دولت دمشق را میتوان به قماری برای مسکو تعبیر کرد؛ چراکه در صورت عدم تحقق «اهداف محاسبهشده»، مسکو «برخی» داشتههای کنونی و احتمالی خود را نیز از دست خواهد داد. از جمله امکان مشارکت و هماهنگی اقدامات آتی آن با ائتلاف بینالمللی، مشکلتر و شانس آن برای اعمال نفوذ بر ترکیب دولت انتقالی و پسااسد (در صورت رقمخوردن این سناریو) کمتر خواهد شد.هدف اصلی روسیه از اقدام نظامی در سوریه، حفظ «تنها نقطه استقرار ژئوپلیتیکی» این کشور در خاورمیانه و حاشیه مدیترانه از طریق حفظ و تقویت «دولت تحت نفوذ خود» و استفاده از این نقطه بهعنوان سکویی برای نفوذگذاری در معادلات خاورمیانه است. با این حال، پیچیدگی اوضاع و تعدد متغیرهای دخیل در سوریه که ضرورتا تحت کنترل مسکو نیستند، تحصیل نتایج «محاسبهشده» را با تردید مواجه میکند. بهنظر میرسد مسکو نیز خود به این اقدام نگاه «راهبردی» ندارد و تحرکات نظامی آن در سوریه همچون سیاست خاورمیانهای این کشور فاقد راهبرد (بلندمدت) مشخص است. با این ملاحظه، با توجه به محدودیتها و پیچیدگیهای موجود، این حملات را باید «نمایش قدرتی» ارزیابی کرد که بسته به بازخوردها، تکانخوردن سایر مهرهها و تحولات آتی میتواند قبض یا بسط یابد؛ اما نکتهای که روسیه در مورد مداخلات غرب در منطقه تکرار کرده، شاید در مورد خود این کشور مصداق یابد و آن اینکه هرچند آغازکننده این ماجراجویی نظامی بوده، اما ضرورتا خاتمهدهنده آن نخواهد بود و با توسعه غیرقابل کنترل وضعیت، میتواند هرچه بیشتر درگیر شده و هزینه بدهد.

https://shoma-weekly.ir/6Ny46l