اولین دغدغه دولت باید اشتغال باشد. اشتغال نیاز به سرمایهگذاری دارد. برای سرمایهگذاری سیستم بانکی باید به کمک بیاید. در سیستم بانکی ارجحیت باید به مواد اولیه و ماشینآلات داده شود.
آنچه در پی می آید متن سخنان اسد الله عسگراولادی در برنامه دریچه است که از شبکه اول سیما پخش گردید:
گفتگویمان را با حاجآقا عسگراولادی شروع میکنیم. عیده تمام شده است، ولی عید را به شما تبریک عرض میکنیم.
بسیار متشکرم، من هم برای ایام عید عرض تبریک و هم به مناسبت ایام فاطمیه عرض تسلیت دارم.
شنیدهایم که قبل از عید خیلیها سعی میکردند نشانی منزل شما را پیدا کنند و برای عید دیدنی به منزل شما بیایند، چون میگفتند هر جا پسته پیدا نمیشده، در منزل شما فراوان بوده است.
بله، من تدارک دیدم و هر کسی که آمد مختصری به او دادم، ولی امروز چون روز آخر تعطیلات بود، دیگر نداشتم که به اینج بیاورم و پیش شما شرمنده و عذرخواه هستم. به دولت هم گفتم که حاضر هستم به قیمت نصف بازار و 30 هزار تومان در اختیار فروشگاهها بگذاریم. بحمدالله خوب بود و گذشت. در ایام عید هم گفتیم پسته نخرید تا بازار آرام شود که الحمدلله شده است.
الان کیلویی چند است؟
بین 35 تا 40 تومان.
قدیمها ضربالمثلی داشتند که میگفتند لباس بعد از عید برای...
اتفاقاً پسته بعد از عید بیشتر مصرف میشود. امسال سال پر مسافرتی داشتیم و دهها میلیون سفر انجام شد. آنهایی که سفر رفتند پسته کمی بردند و مصرف کردند. حالا که کمکم برگشتهاند و اقوام برای دیدار میآیند، پسته از حالا به بعد مصرف دارد.
ما که پسته را صادر میکنیم، میدانیم در تمام دنیا مصرف پسته در بهار و تابستان بیشتر از زمستان است، چون توریستها بیشتر پسته مصرف میکنند و خود اروپاییها خیلی پسته مصرف نمیکنند.
چون غذای اصلی که نیست، تنقلات است.
بیشتر در هتلها و گردشگاهها مصرف میشود. فروش ما بیشتر از اواخر ماه مارس، عید پاک مسیحیها شروع میشود و در آوریل، می و جون مصرف بالاتر از سپتامبر، اکتبر و نوامبر است.
اگر صادرات بقیه محصولات کشاورزی هم این طور بود، وضع همه خوب میشد.
همین طور است. ما در رشته خشکبار در حدود یک میلیارد و 600 میلیون دلار صادرات داریم. مجموع تولید کشاورزی ما ـمیدانید که امسال خداوند تفضل کرد و سالی که گذشت 117 میلیون تن محصول کشاورزی داشتیمـ از این 117 میلیون تن، دو سوم مصرف داخلی بود و یک سوم را صادر کردیم و نزدیک به 20 تا 25 میلیون تن انواع محصولات کشاورزی را صادر کردیم.
پس وضع کشاورزان هم خوب بود.
چون همه چیز گران است، کشاورز هم باید مایحتاج خود را گران بخرد.
ولی گندم را به همان قیمت 400، 500 تومان از کشاورز میخرند، درحالی که مثلاً پسته سه چهار برابر شد.
البته تولید گندم با تولید پسته فرق دارد و آنها هم راضی هستند. امسال هم وقتی از دریچه بهار نگاه میکنیم، الحمدلله بارندگی در همه جا خوب بوده است و اگر بهار خوبی داشته باشیم، احتمال میدهیم که محصولات کشاورزی ما از 120 میلیون تن بالاتر برود. یکی از حرفهای من در این گفتگو با شم همین است که در حماسه اقتصادی باید به کشاورزی نگاه ویژهای داشته باشیم و یکی از کارهایی که باید انجام بدهیم این است که در کشاورزی باید به سمت خودکفایی برویم. سال 61، سال سختی بود، اما بحمدالله به خوبی و خوشی گذشت. از نظر تولید بعضی از کارخانههای ما اذیت شدند. تولیدی که برای صادرات و مصرف بود، خوب بود، ولی تولیداتی که گرفتاری بانکی یا مواد اولیه داشتند، دچار اشکال شدند.
خیلی از کارخانهها هم از صادرات محروم شدند و نتوانستند کالاهایشان را بفروشند.
بعضی از اقلام که لازم بود در داخل کشور مصرف کنیم حق بود. مثلاً فرض کنید موقعی که شکر را وارد میکنید، اگر محصولات بعدی شکر را از قبلی بعضی از شکلاتها و شیرینیها که از ارز وارداتی مرجع استفاده کردهاند، برای صادراتش محدودیت قائل شدهاند.
این کار که منطقی نیست. آن بنده خدا بازار محصول خود را از دست میدهد.
باید مابهالتفاوت از او بگیرند، نه اینکه صادراتش را ممنوع کنند. وزارت صنایع و بازرگانی در بسیاری از موارد این کار را کرد. مثلاً صادرات تخممرغ ممنوع شد. این کار ضرورت داشت، چون وقتی دانه مرغ و خوراک دام و طیور را با ارز مرجع میآوریم، اگر میخواهد صادر کند باید تفاوت ارز مرجع در نظر گرفته شود. در بعضی از قسمتها این جوری عمل شد، در بعضی جاها هم نشد. مثلاً بعضی از اجناس مدتها در گمرک ماندند و بعضی از آنها فاسد شدند. این نبایست انجام میشد.
به هر حال شش ماه اول سال 91 را با همه مشکلاتش بهخوبی جلو بردیم، ولی در شش ماهه دوم سختیهایی داشتیم، اما به هر حال به خوبی و خوشی تمام شد و باید با امید کامل به سمت سال 92 حرکت و حتی این 20 روز تعطیل عید را باید در سال آینده جبران کنیم. کارخانههایمان باید انشاءالله حرکتشان را عادی کنند. باید دولت و سیستم بانکی کمک کنند تا مشکلات بانکی حل شود و تولیدکنندگان بتوانند مواد اولیه خود را تهیه کنند و به سهولت باید ارز در اختیار آنها بگذارد تا وارداتمان کم شود، چون ما هرچه تولید را بیشتر کنیم قطعاً وارداتمان کمتر میشود.
دو گروه وجود دارند. یک عده میگویند دیگر کاری نمیشود کرد و از این بهتر شدنی نیست و...
البته من این اعتقاد را ندارم.
یک عده دیگر هم میگویند شدنش میشود، منتهی با روال حالا نمیشود.
قطعاً میشود و با همین روال هم میشود. بعضی از مدیریتها را باید اصلاح ساختاری کنیم. ما در مدیریتهایمان دچار بعضی از ضعفها هستیم. مدیر قوی با اختیارات کامل میخواهیم که به او اختیار بدهیم و مسئولیت بخواهیم. وقتی این کار را کردیم چرا که نشود؟ مثلاً فرض در واردات مواد اولیه میشنوم که بعضی از بانکها برای گشایش 130 درصد سپرده میخواهند. این سیستم اشتباه است و باید اصلاح شود. در گذشته وقتی برای واردات مواد اولیه اعتبار باز میکردیم من خودم هیچوقت واردکننده نبودهام...
اتاق ایران و چین...
در آنجا بر واردات اعضا نظارت میکنم، ولی خودم واردات ندارم.
یک وقتهایی هم از واردات از چین حمایت کردهاید.
حمایت نکردهام. وقتی گفتهاند چین برای ما کالای قلابی میفرستد، در آنجا دفاع کردهام که کالای ارزان قیمت چینی از مبادی رسمی وارد نمیشود و متأسفانه از مبادی غیرمجاز میآید و باید جلوی کالای غیرمجاز را گرفت. مبادی ورودی رسمی ما دقت کامل میکنند که بهترین کیفیت کالا بیاید. آنجاست که وقتی میگویند تجار میروند و کالای آشغال میآورند، ناچار به دفاع هستم. باید جلوی کسانی را که آن طرف آب نشستهاند و به مرزهای ما کالاهای قاچاق میآورند گرفت. یکی از کارهایی که دولت ما میکند این است که واقعاً باید مرزها را کنترل کند که کالای غیرمجاز نیاید. اگر نتوانیم جلوی کالای قاچاق را بگیریم، هم به کارخانهها و هم به حقوق و عوارض گمرکی صدمه زدهایم و هم نمیتوانیم جواب مردم را بدهیم. چرا بایستی کالایی را که میتوانیم بهراحتی برای مصرفمان وارد کنیم، به شکل غیرمجاز میآوریم؟ چرا در بنادر آزادمان مثل قشم، کیش و چابهار میشنویم که از آن مبادی کالاهای غیرمجاز به کشورمان میآید؟ باید جلوی آنها گرفته شود.
اگر قرار باشد تولید رونق بگیرد و برای مردم شغل درست شود و درآمد مردم بیشتر شود، چه راهکارهایی را ارائه میکنید؟ چون بسیاری از مردم گلایه میکنند که چرا راهکاری ارائه نمیشود؟
یکی از راهکارها این است که سیستم بانکی برای مواد اولیه و ماشینآلات کارخانهها حداکثر تسهیلات را بدهد. خیلی از کارخانههای ما ماشینآلاتشان مال 30 تا 40 سال پیش است و کهنه و فرسوده شدهاند و باید عوض شوند. عوض شدن اینها مستلزم کمک سیستم بانکی است. سیستم بانکی باید برای تعویض ماشینآلات ارز لازم را در اختیار بگذارد و بعد هم مسئله مواد اولیه است. ما بهجای اینکه واردات کالاهای مصرفی را تشویق کنیم، باید مواد اولیه وارد کنیم. بحث من با چینیها همیشه همین است که بهجای اینکه سعی داری به من کالای مصرفی بفروشی، با تجار و کارخانهدارهای ما شریک شو، مواد اولیه ماشینآلات و تکنولوژیات را بده و در اینجا تولید میکنیم، مصرف داخلیمان را برمیداریم و مازاد آن را با کمک همدیگر صادر میکنیم.
اجازه بدهید در اینجا بحثی کنیم. ما انتخابات ریاست جمهوری را در 24 خرداد پیش رو داریم که اتفاق مهمی است. اولاً هر کسی که میتواند بلااستثنا باید پای صندوق برود. وقت ندارم و باید مسافرت بروم و این حرفها را باید کنار گذاشت. حتی مسافرت هم میرود، کنسولگریهای ما صندوق دارند. این یک وظیفه است. دوم اینکه امسال کاندیداهای زیادی داریم. خواهشم از مردم این است که ببینند برنامههای سیاسی و اقتصادی کاندیداها چیست. مقام معظم رهبری فرمودهاند ما به حماسه اقتصادی توأم با حماسه سیاسی نیاز داریم. حماسه سیاسی را باید سیاستمداران و دولتمردان پیگیری کنند و حماسه اقتصادی وظیفه همه ماست که به مسئولانمان راهکار و خط بدهیم که چه کار باید بکنند. این حماسه اقتصادی را باید از برنامههای کاندیداهای ریاست جمهوری بخواهیم. کسی که میخواهد بیاید و چهار سال به من و شما خدمت بدهد، با این اوضاعی که گذراندیم و تحریمها و مشکلات بوده است و هست، در این دو ماه و نیم برنامههای کاندیداها را بهدقت ببینیم.
این طور بشود، آن وقت بین کاندیداها مسابقه برگزار میشود که هر کدام ادعا کنند ماه 100 هزار تومان بیشتر میدهیم و این جور وعدهها.
من دغدغه اشتغال دارم. پول دادن که نشد کار. همیشه به دولتها گفتهام پولی که مستقیماً به افراد داده میشود شر است. به آدمها باید کار داد. اگر میخواهی 100 هزار تومان به او بدهی، اگر ده هزار تومانش را خودش دربیاورد از 100 هزار تومانی که من و تو به او میدهیم ارزش بیشتری دارد.
ما الان یک نسل جوان 20 میلیونی داریم، 20 میلیون انسان بین پانزده سال تا 30 سال. مرحوم رجایی میگفت: «کابینه من 36 میلیون نفر است». الان ما 75 میلیون نفر هستیم. عدهای از این 20 میلیون جوان بیکارند. بزرگترین دغدغه ما اشتغال برای اینهاست. اشتغال از کجا به دست میآید؟ از تولید. تولید هم سه بخش دارد. واقعاً وزارت جهاد کشاورزی ما باید بتواند در روستاهای دور و نزدیک اشتغال کشاورزی را بالا ببرد. باید به خودکفایی کشاورزی رسید.
بعضیها اشتغال دارند، اما درآمدشان کم است. مثلاً آیا قیمت واقعی گندم همین است که دولت از کشاورزان میخرد؟
بحث من همین است که وزارت جهاد کشاورزی باید برآورد کند قیمت تمامشده واقعی گندم برای کشاورز چند است و وقتی میخواهد از خارج وارد کند چند است؟ چرا تفاوت آن را به کشاورز ندهد تا او روی پشتبام هم گندم بکارد؟
یعنی خیلی بیشتر از یارانه میشود از این طریق به او کمک کرد.
اینها برمیگردد به برنامهریزی و مدیریت. ما باید در برنامهریزی وزارت جهاد کشاورزی تجدیدنظر کنیم. اگر پارسال 15 میلیون تن محصول کشاورزی داشتهایم و میخواهیم به سمت 120 میلیون تن برویم ـکه الحمدلله وضع بارندگی خوب بوده استـ باید ارزیابی کنیم که کشاورز که نمیتواند ضرر کند. من حق ندارم سیبی را که ارومیه و مشهد میتوانند کیلویی 2000 تومان به من بدهند بروم و از لبنان بیاورم. این حق را ندارم. وزارت کشاورزی باید جلوی این کار را بگیرد. باید به کشاورزان برسند و آنها را تشویق کنند. اکثر میوههایی که وارد میشوند، به نظر من باید تفاوتهایشان را به باغداران بدهند تا آنها بتوانند فعالیت سودآور بکنند.
در تولید هم همین است. من سه چیز را در تولید میدانم: سرمایهگذاری، کمک سیستم بانکی، گشایش اعتبار با تسهیلات فراوان برای مواد اولیه و ماشینآلات.
بانکها میگویند نداریم. پس پولهایشان را چه کار میکنند؟
دادهاند برای مسکن مهر.
مسکن مهر که این قدر از بانکها پول نگرفته است.
چرا، پارسال 10 هزار میلیارد تومان از بودجه بخش تولید به مسکن مهر داده شده است.
25 میلیارد تومان مازاد موجود بانکهاست. چرا چنین حرفی میزنید؟ منتهی بانکها هم به دنبال گرفتن بهره 30 درصد هستند. در آنجاست که من با بانکها مشکل دارم.
میگویند وقتی تولید سود ندارد، چرا به تولید وام بدهیم؟
چرا سود ندارد؟
برای اینکه دردسرش زیاد است.
چرا دردسر درست میکنیم؟ حرف من همین است. دردسر یعنی چه؟ یعنی رفتن به بانک و اعصاب آدم زیر فشار قرار گرفتن.
بخشی این است، ولی بخشی به خاطر این است که هر روز از ده تا اداره میآیند و میگویند چرا این گوشهاش کج است؟ چرا اینجا نورش این طوری است.
کارخانهها هم گله دارند. بنشینیم ببینیم گلهشان چیست؟ آنجایی که حق ندارند به آنها بگوییم باید خودتان را اصلاح کنید، ولی آنجایی که حق دارند کمکشان کنیم. اگر تولید نداشته باشیم اشتغال نخواهیم داشت. اگر اشتغال نداشته باشیم سرمایهگذاریهایمان به خطر میافتند.
درآمد برای مردم نیست.
و خدای نکرده بحث انتقال سرمایه پیش میآید. الان ارز در بازار آزاد 3200، 3300 تومان و الحمدلله رو به تنزل است. چرا روی این قیمت مانده است؟ چرا مرکز مبادلات در آنجا که ضرورت هست، ارز نمیدهد که من و شما ناچار باشیم از بازار آزاد تهیه کنیم؟ چرا باید دلار 3400 تومانی بخریم.
شاید ندارد که نمیدهد.
ادعا هست که داریم. برای کارخانهها که باید داشته باشیم.
صادرکنندهها ناچارند 3400 تومانی بدهند؟
نه، صادرکنندهها توافقی میدهند که حدوداً 3000 تومان است. توافقیشان بین ارز آزاد و ارز مرکز مبادلات است.
چه کنیم که حماسه اقتصادی محقق شود؟
باید اگر قبل از تعطیلات ساعت نه به دفتر کارمان میرفتیم، از فردا ساعت هشت برویم. مخصوصاً در تولید باید این تعطیلات 20 روزه را جبران کنیم. مدیران کارخانهها باید با حداقل شروع کنند و جلو بروند. برنامه ما این است که در اولین جلسه اتاق بازرگانی توصیههایمان را برای کمک به بخش تولید به دولت میکنیم. به دولت میگویم اگر به تولید کمک نکنیم و سرمایهگذاریهایمان دچار اشکال شود، اشتغال بیش از پیش دچار اشکال خواهد شد. من نمیخواهم جوانان ما کنار پارکها باشند. نمیخواهم یارانه بگیرند. باید خودشان پول دربیاورند. به خانمی که میگوید دو جا کار میکند و باز هم درآمد کافی ندارد، چرا در خانه کارهای دستی نمیکند؟ کارهای دستی را باید در خانهها راه بیندازیم. خیلی از کشورها در خانهها کارهای دستی راه میاندازند.
کسانی هستند که نمیتوانند کار کنند.
کسی که نمیتواند کار کند باید یارانه بگیرد، اما اگر کسی میتواند کار کند باید برایش کار ایجاد کرد. الان خودکفایی امداد دارد به این سمت میرود.
کاری که با درآمد خوب باشد.
کاری که بشود زندگیاش را با آن اداره کند.
الان با حقوق 300 هزار تومان چه میشود کرد؟
هیچ. الان زندگی با زیر 600، 700 هزار تومان سخت است.
البته در شهرستان...
در تهران هم میشود. الان پرتقال در پایین شهر کیلویی 1500 تومان و در بالای شهر 3000 تومان است.
البته اگر بتوانند پرتقال بخورند.
انشاءالله که میتوانند. به نظر من اولین دغدغه دولت باید اشتغال باشد. اشتغال نیاز به سرمایهگذاری دارد. برای سرمایهگذاری سیستم بانکی باید به کمک بیاید. در سیستم بانکی ارجحیت باید به مواد اولیه و ماشینآلات داده شود.
دیگر چه کارهایی باید بشود؟
برنامهریزی. ما در برنامهریزی و مدیریت دچار ضعف هستیم. ساختار اقتصادی ما برنامهریزی متقنی ندارد.
برنامه پنج ساله و سند چشمانداز که هستند.
به خاطر اینکه مدیریتهای ما خوب نبودند، از سند چشمانداز دور شدیم.
بیتوجهی کردیم.
ما معتقدیم باید چشمانداز را بازنگری کنیم و به آن برسیم. بسیاری از قسمتهای برنامه پنجم اجرا نشد. در یارانهها قرار بود 30 درصد آنها را به واحدهای تولیدی بدهیم که برای مردم تولید ارزان درست کنند که به سراغ واردات نرویم. هرچه بتوانیم سراغ واردات کالاهای مصرفی نرویم، بهتر است. اینها اهداف حماسه اقتصادی ماست.
اقتصاد بدون نفت.
بدون نفت نمیتوانیم. باید آرامآرام از وابستگی به نفت بیرون بیاییم. ما به 50 تا 60 میلیارد دلار واردات نیاز داریم. صادرات ما در سال گذشته که خیلی کوشش کردیم 45 میلیارد دلار بوده است. هنوز 5 تا 15 میلیارد دلار کم داریم.
کشورهایی هستند که نه نفت دارند و نه سرمایههایی از این قبیل، ولی وضع خوبی دارند، مردمشان در رفاه هستند.
تولیداتشان بالاست. بروید ببینید کارخانههایشان چه میکنند. محشر میکنند! سیستم بانکی اوراق قرضه نمیدهد، سیستم بانکی حق ندارد ساختمان بخرد. سیستم بانکی حق ندارد برج و بارو درست کند.
دولت هم در تولید کاری نمیکند.
نمیکند. سیستم بانکی حق ندارد پولش را بدهد برج بخرد. بیمههای اجتماعی حق ندارد 70 تا کارخانه بخرد.
الان بالای 70 درصد بورس در اختیار تأمین اجتماعی است.
این اشکال است. تأمین اجتماعی باید پولش را به صورت سپرده در سیستم بانکی بگذارد و حداقل بهره را بگیرد و سیستم بانکی آن پول را به واحدهای تولیدی بدهد. پول کلانی در اختیار بیمههای اجتماعی هست و میتواند 60 کارخانه بخرد، اما بیمههای اجتماعی نباید کارخانهداری کنند، ساختمانداری کنند، بلکه باید به رفاه مردم برسند و آن پول را هم به صورت امانت در سیستم بانکی بگذارد، بهرهاش را بگیرد، با آن بهره امورش را بگذراند، سیستم بانکی هم آن پول را به واحدهای تولیدی بدهد.
به واحدهای تولیدی وام بدهد.
بله.
خود بانکها هم الان کلی کارخانهداری، شرکتداری و ساختمانداری میکنند.
اشکال دارد. هر بانکی برای خودش یک بخش بازرگانی درست کرده است.
شرکت سرمایهگذاری درست کرده است.
بانکها حق خرید و فروش ساختمان غیر از نیازشان را ندارند. ساختمانداری، برجداری و کارخانهداری را برای اهلش بگذارید.
دولت، بانکها و تأمین اجتماعی از کارخانهداری و این قبیل بیایند کنار و بگذارند بخش خصوصی فعال شود.
دولت ناچار است بخشی از اینها را داشته باشد، البته نه به وسیله بانکها. فرض کنید وزارت صنعت و معدن واحدهای تولیدی را دارد و به آن واحدها هم باید برسد، اما بیمههای اجتماعی، سازمان بازنشستگی ارتش و امثالهم که نباید کارخانهداری کنند، بلکه پولشان را باید بگذارند در سیستم بانکی.
خیلی ممنون که راهکار ارائه کردید. به نظر میرسد که کارآفرینان و کارخانهدارها راهکارهای بسیار عملیتری ارائه میکنند.
گفتگویمان را با حاجآقا عسگراولادی شروع میکنیم. عیده تمام شده است، ولی عید را به شما تبریک عرض میکنیم.
بسیار متشکرم، من هم برای ایام عید عرض تبریک و هم به مناسبت ایام فاطمیه عرض تسلیت دارم.
شنیدهایم که قبل از عید خیلیها سعی میکردند نشانی منزل شما را پیدا کنند و برای عید دیدنی به منزل شما بیایند، چون میگفتند هر جا پسته پیدا نمیشده، در منزل شما فراوان بوده است.
بله، من تدارک دیدم و هر کسی که آمد مختصری به او دادم، ولی امروز چون روز آخر تعطیلات بود، دیگر نداشتم که به اینج بیاورم و پیش شما شرمنده و عذرخواه هستم. به دولت هم گفتم که حاضر هستم به قیمت نصف بازار و 30 هزار تومان در اختیار فروشگاهها بگذاریم. بحمدالله خوب بود و گذشت. در ایام عید هم گفتیم پسته نخرید تا بازار آرام شود که الحمدلله شده است.
الان کیلویی چند است؟
بین 35 تا 40 تومان.
قدیمها ضربالمثلی داشتند که میگفتند لباس بعد از عید برای...
اتفاقاً پسته بعد از عید بیشتر مصرف میشود. امسال سال پر مسافرتی داشتیم و دهها میلیون سفر انجام شد. آنهایی که سفر رفتند پسته کمی بردند و مصرف کردند. حالا که کمکم برگشتهاند و اقوام برای دیدار میآیند، پسته از حالا به بعد مصرف دارد.
ما که پسته را صادر میکنیم، میدانیم در تمام دنیا مصرف پسته در بهار و تابستان بیشتر از زمستان است، چون توریستها بیشتر پسته مصرف میکنند و خود اروپاییها خیلی پسته مصرف نمیکنند.
چون غذای اصلی که نیست، تنقلات است.
بیشتر در هتلها و گردشگاهها مصرف میشود. فروش ما بیشتر از اواخر ماه مارس، عید پاک مسیحیها شروع میشود و در آوریل، می و جون مصرف بالاتر از سپتامبر، اکتبر و نوامبر است.
اگر صادرات بقیه محصولات کشاورزی هم این طور بود، وضع همه خوب میشد.
همین طور است. ما در رشته خشکبار در حدود یک میلیارد و 600 میلیون دلار صادرات داریم. مجموع تولید کشاورزی ما ـمیدانید که امسال خداوند تفضل کرد و سالی که گذشت 117 میلیون تن محصول کشاورزی داشتیمـ از این 117 میلیون تن، دو سوم مصرف داخلی بود و یک سوم را صادر کردیم و نزدیک به 20 تا 25 میلیون تن انواع محصولات کشاورزی را صادر کردیم.
پس وضع کشاورزان هم خوب بود.
چون همه چیز گران است، کشاورز هم باید مایحتاج خود را گران بخرد.
ولی گندم را به همان قیمت 400، 500 تومان از کشاورز میخرند، درحالی که مثلاً پسته سه چهار برابر شد.
البته تولید گندم با تولید پسته فرق دارد و آنها هم راضی هستند. امسال هم وقتی از دریچه بهار نگاه میکنیم، الحمدلله بارندگی در همه جا خوب بوده است و اگر بهار خوبی داشته باشیم، احتمال میدهیم که محصولات کشاورزی ما از 120 میلیون تن بالاتر برود. یکی از حرفهای من در این گفتگو با شم همین است که در حماسه اقتصادی باید به کشاورزی نگاه ویژهای داشته باشیم و یکی از کارهایی که باید انجام بدهیم این است که در کشاورزی باید به سمت خودکفایی برویم. سال 61، سال سختی بود، اما بحمدالله به خوبی و خوشی گذشت. از نظر تولید بعضی از کارخانههای ما اذیت شدند. تولیدی که برای صادرات و مصرف بود، خوب بود، ولی تولیداتی که گرفتاری بانکی یا مواد اولیه داشتند، دچار اشکال شدند.
خیلی از کارخانهها هم از صادرات محروم شدند و نتوانستند کالاهایشان را بفروشند.
بعضی از اقلام که لازم بود در داخل کشور مصرف کنیم حق بود. مثلاً فرض کنید موقعی که شکر را وارد میکنید، اگر محصولات بعدی شکر را از قبلی بعضی از شکلاتها و شیرینیها که از ارز وارداتی مرجع استفاده کردهاند، برای صادراتش محدودیت قائل شدهاند.
این کار که منطقی نیست. آن بنده خدا بازار محصول خود را از دست میدهد.
باید مابهالتفاوت از او بگیرند، نه اینکه صادراتش را ممنوع کنند. وزارت صنایع و بازرگانی در بسیاری از موارد این کار را کرد. مثلاً صادرات تخممرغ ممنوع شد. این کار ضرورت داشت، چون وقتی دانه مرغ و خوراک دام و طیور را با ارز مرجع میآوریم، اگر میخواهد صادر کند باید تفاوت ارز مرجع در نظر گرفته شود. در بعضی از قسمتها این جوری عمل شد، در بعضی جاها هم نشد. مثلاً بعضی از اجناس مدتها در گمرک ماندند و بعضی از آنها فاسد شدند. این نبایست انجام میشد.
به هر حال شش ماه اول سال 91 را با همه مشکلاتش بهخوبی جلو بردیم، ولی در شش ماهه دوم سختیهایی داشتیم، اما به هر حال به خوبی و خوشی تمام شد و باید با امید کامل به سمت سال 92 حرکت و حتی این 20 روز تعطیل عید را باید در سال آینده جبران کنیم. کارخانههایمان باید انشاءالله حرکتشان را عادی کنند. باید دولت و سیستم بانکی کمک کنند تا مشکلات بانکی حل شود و تولیدکنندگان بتوانند مواد اولیه خود را تهیه کنند و به سهولت باید ارز در اختیار آنها بگذارد تا وارداتمان کم شود، چون ما هرچه تولید را بیشتر کنیم قطعاً وارداتمان کمتر میشود.
دو گروه وجود دارند. یک عده میگویند دیگر کاری نمیشود کرد و از این بهتر شدنی نیست و...
البته من این اعتقاد را ندارم.
یک عده دیگر هم میگویند شدنش میشود، منتهی با روال حالا نمیشود.
قطعاً میشود و با همین روال هم میشود. بعضی از مدیریتها را باید اصلاح ساختاری کنیم. ما در مدیریتهایمان دچار بعضی از ضعفها هستیم. مدیر قوی با اختیارات کامل میخواهیم که به او اختیار بدهیم و مسئولیت بخواهیم. وقتی این کار را کردیم چرا که نشود؟ مثلاً فرض در واردات مواد اولیه میشنوم که بعضی از بانکها برای گشایش 130 درصد سپرده میخواهند. این سیستم اشتباه است و باید اصلاح شود. در گذشته وقتی برای واردات مواد اولیه اعتبار باز میکردیم من خودم هیچوقت واردکننده نبودهام...
اتاق ایران و چین...
در آنجا بر واردات اعضا نظارت میکنم، ولی خودم واردات ندارم.
یک وقتهایی هم از واردات از چین حمایت کردهاید.
حمایت نکردهام. وقتی گفتهاند چین برای ما کالای قلابی میفرستد، در آنجا دفاع کردهام که کالای ارزان قیمت چینی از مبادی رسمی وارد نمیشود و متأسفانه از مبادی غیرمجاز میآید و باید جلوی کالای غیرمجاز را گرفت. مبادی ورودی رسمی ما دقت کامل میکنند که بهترین کیفیت کالا بیاید. آنجاست که وقتی میگویند تجار میروند و کالای آشغال میآورند، ناچار به دفاع هستم. باید جلوی کسانی را که آن طرف آب نشستهاند و به مرزهای ما کالاهای قاچاق میآورند گرفت. یکی از کارهایی که دولت ما میکند این است که واقعاً باید مرزها را کنترل کند که کالای غیرمجاز نیاید. اگر نتوانیم جلوی کالای قاچاق را بگیریم، هم به کارخانهها و هم به حقوق و عوارض گمرکی صدمه زدهایم و هم نمیتوانیم جواب مردم را بدهیم. چرا بایستی کالایی را که میتوانیم بهراحتی برای مصرفمان وارد کنیم، به شکل غیرمجاز میآوریم؟ چرا در بنادر آزادمان مثل قشم، کیش و چابهار میشنویم که از آن مبادی کالاهای غیرمجاز به کشورمان میآید؟ باید جلوی آنها گرفته شود.
اگر قرار باشد تولید رونق بگیرد و برای مردم شغل درست شود و درآمد مردم بیشتر شود، چه راهکارهایی را ارائه میکنید؟ چون بسیاری از مردم گلایه میکنند که چرا راهکاری ارائه نمیشود؟
یکی از راهکارها این است که سیستم بانکی برای مواد اولیه و ماشینآلات کارخانهها حداکثر تسهیلات را بدهد. خیلی از کارخانههای ما ماشینآلاتشان مال 30 تا 40 سال پیش است و کهنه و فرسوده شدهاند و باید عوض شوند. عوض شدن اینها مستلزم کمک سیستم بانکی است. سیستم بانکی باید برای تعویض ماشینآلات ارز لازم را در اختیار بگذارد و بعد هم مسئله مواد اولیه است. ما بهجای اینکه واردات کالاهای مصرفی را تشویق کنیم، باید مواد اولیه وارد کنیم. بحث من با چینیها همیشه همین است که بهجای اینکه سعی داری به من کالای مصرفی بفروشی، با تجار و کارخانهدارهای ما شریک شو، مواد اولیه ماشینآلات و تکنولوژیات را بده و در اینجا تولید میکنیم، مصرف داخلیمان را برمیداریم و مازاد آن را با کمک همدیگر صادر میکنیم.
اجازه بدهید در اینجا بحثی کنیم. ما انتخابات ریاست جمهوری را در 24 خرداد پیش رو داریم که اتفاق مهمی است. اولاً هر کسی که میتواند بلااستثنا باید پای صندوق برود. وقت ندارم و باید مسافرت بروم و این حرفها را باید کنار گذاشت. حتی مسافرت هم میرود، کنسولگریهای ما صندوق دارند. این یک وظیفه است. دوم اینکه امسال کاندیداهای زیادی داریم. خواهشم از مردم این است که ببینند برنامههای سیاسی و اقتصادی کاندیداها چیست. مقام معظم رهبری فرمودهاند ما به حماسه اقتصادی توأم با حماسه سیاسی نیاز داریم. حماسه سیاسی را باید سیاستمداران و دولتمردان پیگیری کنند و حماسه اقتصادی وظیفه همه ماست که به مسئولانمان راهکار و خط بدهیم که چه کار باید بکنند. این حماسه اقتصادی را باید از برنامههای کاندیداهای ریاست جمهوری بخواهیم. کسی که میخواهد بیاید و چهار سال به من و شما خدمت بدهد، با این اوضاعی که گذراندیم و تحریمها و مشکلات بوده است و هست، در این دو ماه و نیم برنامههای کاندیداها را بهدقت ببینیم.
این طور بشود، آن وقت بین کاندیداها مسابقه برگزار میشود که هر کدام ادعا کنند ماه 100 هزار تومان بیشتر میدهیم و این جور وعدهها.
من دغدغه اشتغال دارم. پول دادن که نشد کار. همیشه به دولتها گفتهام پولی که مستقیماً به افراد داده میشود شر است. به آدمها باید کار داد. اگر میخواهی 100 هزار تومان به او بدهی، اگر ده هزار تومانش را خودش دربیاورد از 100 هزار تومانی که من و تو به او میدهیم ارزش بیشتری دارد.
ما الان یک نسل جوان 20 میلیونی داریم، 20 میلیون انسان بین پانزده سال تا 30 سال. مرحوم رجایی میگفت: «کابینه من 36 میلیون نفر است». الان ما 75 میلیون نفر هستیم. عدهای از این 20 میلیون جوان بیکارند. بزرگترین دغدغه ما اشتغال برای اینهاست. اشتغال از کجا به دست میآید؟ از تولید. تولید هم سه بخش دارد. واقعاً وزارت جهاد کشاورزی ما باید بتواند در روستاهای دور و نزدیک اشتغال کشاورزی را بالا ببرد. باید به خودکفایی کشاورزی رسید.
بعضیها اشتغال دارند، اما درآمدشان کم است. مثلاً آیا قیمت واقعی گندم همین است که دولت از کشاورزان میخرد؟
بحث من همین است که وزارت جهاد کشاورزی باید برآورد کند قیمت تمامشده واقعی گندم برای کشاورز چند است و وقتی میخواهد از خارج وارد کند چند است؟ چرا تفاوت آن را به کشاورز ندهد تا او روی پشتبام هم گندم بکارد؟
یعنی خیلی بیشتر از یارانه میشود از این طریق به او کمک کرد.
اینها برمیگردد به برنامهریزی و مدیریت. ما باید در برنامهریزی وزارت جهاد کشاورزی تجدیدنظر کنیم. اگر پارسال 15 میلیون تن محصول کشاورزی داشتهایم و میخواهیم به سمت 120 میلیون تن برویم ـکه الحمدلله وضع بارندگی خوب بوده استـ باید ارزیابی کنیم که کشاورز که نمیتواند ضرر کند. من حق ندارم سیبی را که ارومیه و مشهد میتوانند کیلویی 2000 تومان به من بدهند بروم و از لبنان بیاورم. این حق را ندارم. وزارت کشاورزی باید جلوی این کار را بگیرد. باید به کشاورزان برسند و آنها را تشویق کنند. اکثر میوههایی که وارد میشوند، به نظر من باید تفاوتهایشان را به باغداران بدهند تا آنها بتوانند فعالیت سودآور بکنند.
در تولید هم همین است. من سه چیز را در تولید میدانم: سرمایهگذاری، کمک سیستم بانکی، گشایش اعتبار با تسهیلات فراوان برای مواد اولیه و ماشینآلات.
بانکها میگویند نداریم. پس پولهایشان را چه کار میکنند؟
دادهاند برای مسکن مهر.
مسکن مهر که این قدر از بانکها پول نگرفته است.
چرا، پارسال 10 هزار میلیارد تومان از بودجه بخش تولید به مسکن مهر داده شده است.
25 میلیارد تومان مازاد موجود بانکهاست. چرا چنین حرفی میزنید؟ منتهی بانکها هم به دنبال گرفتن بهره 30 درصد هستند. در آنجاست که من با بانکها مشکل دارم.
میگویند وقتی تولید سود ندارد، چرا به تولید وام بدهیم؟
چرا سود ندارد؟
برای اینکه دردسرش زیاد است.
چرا دردسر درست میکنیم؟ حرف من همین است. دردسر یعنی چه؟ یعنی رفتن به بانک و اعصاب آدم زیر فشار قرار گرفتن.
بخشی این است، ولی بخشی به خاطر این است که هر روز از ده تا اداره میآیند و میگویند چرا این گوشهاش کج است؟ چرا اینجا نورش این طوری است.
کارخانهها هم گله دارند. بنشینیم ببینیم گلهشان چیست؟ آنجایی که حق ندارند به آنها بگوییم باید خودتان را اصلاح کنید، ولی آنجایی که حق دارند کمکشان کنیم. اگر تولید نداشته باشیم اشتغال نخواهیم داشت. اگر اشتغال نداشته باشیم سرمایهگذاریهایمان به خطر میافتند.
درآمد برای مردم نیست.
و خدای نکرده بحث انتقال سرمایه پیش میآید. الان ارز در بازار آزاد 3200، 3300 تومان و الحمدلله رو به تنزل است. چرا روی این قیمت مانده است؟ چرا مرکز مبادلات در آنجا که ضرورت هست، ارز نمیدهد که من و شما ناچار باشیم از بازار آزاد تهیه کنیم؟ چرا باید دلار 3400 تومانی بخریم.
شاید ندارد که نمیدهد.
ادعا هست که داریم. برای کارخانهها که باید داشته باشیم.
صادرکنندهها ناچارند 3400 تومانی بدهند؟
نه، صادرکنندهها توافقی میدهند که حدوداً 3000 تومان است. توافقیشان بین ارز آزاد و ارز مرکز مبادلات است.
چه کنیم که حماسه اقتصادی محقق شود؟
باید اگر قبل از تعطیلات ساعت نه به دفتر کارمان میرفتیم، از فردا ساعت هشت برویم. مخصوصاً در تولید باید این تعطیلات 20 روزه را جبران کنیم. مدیران کارخانهها باید با حداقل شروع کنند و جلو بروند. برنامه ما این است که در اولین جلسه اتاق بازرگانی توصیههایمان را برای کمک به بخش تولید به دولت میکنیم. به دولت میگویم اگر به تولید کمک نکنیم و سرمایهگذاریهایمان دچار اشکال شود، اشتغال بیش از پیش دچار اشکال خواهد شد. من نمیخواهم جوانان ما کنار پارکها باشند. نمیخواهم یارانه بگیرند. باید خودشان پول دربیاورند. به خانمی که میگوید دو جا کار میکند و باز هم درآمد کافی ندارد، چرا در خانه کارهای دستی نمیکند؟ کارهای دستی را باید در خانهها راه بیندازیم. خیلی از کشورها در خانهها کارهای دستی راه میاندازند.
کسانی هستند که نمیتوانند کار کنند.
کسی که نمیتواند کار کند باید یارانه بگیرد، اما اگر کسی میتواند کار کند باید برایش کار ایجاد کرد. الان خودکفایی امداد دارد به این سمت میرود.
کاری که با درآمد خوب باشد.
کاری که بشود زندگیاش را با آن اداره کند.
الان با حقوق 300 هزار تومان چه میشود کرد؟
هیچ. الان زندگی با زیر 600، 700 هزار تومان سخت است.
البته در شهرستان...
در تهران هم میشود. الان پرتقال در پایین شهر کیلویی 1500 تومان و در بالای شهر 3000 تومان است.
البته اگر بتوانند پرتقال بخورند.
انشاءالله که میتوانند. به نظر من اولین دغدغه دولت باید اشتغال باشد. اشتغال نیاز به سرمایهگذاری دارد. برای سرمایهگذاری سیستم بانکی باید به کمک بیاید. در سیستم بانکی ارجحیت باید به مواد اولیه و ماشینآلات داده شود.
دیگر چه کارهایی باید بشود؟
برنامهریزی. ما در برنامهریزی و مدیریت دچار ضعف هستیم. ساختار اقتصادی ما برنامهریزی متقنی ندارد.
برنامه پنج ساله و سند چشمانداز که هستند.
به خاطر اینکه مدیریتهای ما خوب نبودند، از سند چشمانداز دور شدیم.
بیتوجهی کردیم.
ما معتقدیم باید چشمانداز را بازنگری کنیم و به آن برسیم. بسیاری از قسمتهای برنامه پنجم اجرا نشد. در یارانهها قرار بود 30 درصد آنها را به واحدهای تولیدی بدهیم که برای مردم تولید ارزان درست کنند که به سراغ واردات نرویم. هرچه بتوانیم سراغ واردات کالاهای مصرفی نرویم، بهتر است. اینها اهداف حماسه اقتصادی ماست.
اقتصاد بدون نفت.
بدون نفت نمیتوانیم. باید آرامآرام از وابستگی به نفت بیرون بیاییم. ما به 50 تا 60 میلیارد دلار واردات نیاز داریم. صادرات ما در سال گذشته که خیلی کوشش کردیم 45 میلیارد دلار بوده است. هنوز 5 تا 15 میلیارد دلار کم داریم.
کشورهایی هستند که نه نفت دارند و نه سرمایههایی از این قبیل، ولی وضع خوبی دارند، مردمشان در رفاه هستند.
تولیداتشان بالاست. بروید ببینید کارخانههایشان چه میکنند. محشر میکنند! سیستم بانکی اوراق قرضه نمیدهد، سیستم بانکی حق ندارد ساختمان بخرد. سیستم بانکی حق ندارد برج و بارو درست کند.
دولت هم در تولید کاری نمیکند.
نمیکند. سیستم بانکی حق ندارد پولش را بدهد برج بخرد. بیمههای اجتماعی حق ندارد 70 تا کارخانه بخرد.
الان بالای 70 درصد بورس در اختیار تأمین اجتماعی است.
این اشکال است. تأمین اجتماعی باید پولش را به صورت سپرده در سیستم بانکی بگذارد و حداقل بهره را بگیرد و سیستم بانکی آن پول را به واحدهای تولیدی بدهد. پول کلانی در اختیار بیمههای اجتماعی هست و میتواند 60 کارخانه بخرد، اما بیمههای اجتماعی نباید کارخانهداری کنند، ساختمانداری کنند، بلکه باید به رفاه مردم برسند و آن پول را هم به صورت امانت در سیستم بانکی بگذارد، بهرهاش را بگیرد، با آن بهره امورش را بگذراند، سیستم بانکی هم آن پول را به واحدهای تولیدی بدهد.
به واحدهای تولیدی وام بدهد.
بله.
خود بانکها هم الان کلی کارخانهداری، شرکتداری و ساختمانداری میکنند.
اشکال دارد. هر بانکی برای خودش یک بخش بازرگانی درست کرده است.
شرکت سرمایهگذاری درست کرده است.
بانکها حق خرید و فروش ساختمان غیر از نیازشان را ندارند. ساختمانداری، برجداری و کارخانهداری را برای اهلش بگذارید.
دولت، بانکها و تأمین اجتماعی از کارخانهداری و این قبیل بیایند کنار و بگذارند بخش خصوصی فعال شود.
دولت ناچار است بخشی از اینها را داشته باشد، البته نه به وسیله بانکها. فرض کنید وزارت صنعت و معدن واحدهای تولیدی را دارد و به آن واحدها هم باید برسد، اما بیمههای اجتماعی، سازمان بازنشستگی ارتش و امثالهم که نباید کارخانهداری کنند، بلکه پولشان را باید بگذارند در سیستم بانکی.
خیلی ممنون که راهکار ارائه کردید. به نظر میرسد که کارآفرینان و کارخانهدارها راهکارهای بسیار عملیتری ارائه میکنند.