اگر استفاده از ادبیات خشن به معنای تندروی است پس آقای رییس جمهور از همه تندرو تر است. این نوع دسته بندی کردن بیشتر به خاطر ایجاد اختلاف میان اصولگرایان است تا اینکه بخواهند واقعیت قضیه را مطرح کنند.
گفتگوی حمیدرضا ترقی با اعتماد اگرچه مبتنی بر اقتضائات یک رسانه اصلاح طلب است؛ اما پاسخ های وی در تشریح استراتژی رسانه ای اصلاح طلبان در اختلاف افکنی بین اصولگرایان در این مصاحبه خواندنی است. متن این گفتگو را در ادامه تقدیم می کنیم:
ارزیابی شما از عدم حضور برخی چهره های شاخص اصولگرا در همایش هایی با عنوان وحدت و همگرایی اصولگرایان که نزدیک به یک سال است برگزار می شود، چیست؟ چهره هایی مثل علی لاریجانی، قالیباف یا محسن رضایی و سایر شخصیت های تاثیرگذار این جریان فکری نه تنها در این همایش ها شرکت نمی کنند بلکه هیچ موضعگیری هم در این مورد ندارند.
همایش اخیر وحدت اصولگرایان همین طور که آقای تقوی هم اعلام کردند پنجمین همایش این جریان بود که به نسبت همایش های اول تعداد تشکل ها و افرادی که به این مجموعه پیوستند افزایش یافت. طبیعی است که برخی افراد در این همایش حضور نداشته باشند و دلیلی هم ندارد که همه در همایش شرکت کنند. عدم حضور یا حضور به مفهوم تایید یا رد این حرکت نیست.
اگر عدم حضور یا حضور در این همایش به مفهوم تایید یا رد حرکت وحدت نیست پس افرادی هم که در این همایش شرکت می کنند الزاما این حرکت را تایید نمی کنند؟
منظور این نیست که اگر کسی در این همایش حاضر بود تایید کرده و اگر کسی در همایش حضور پیدا نکرد این حرکت را تایید نکرده است. مسوولان کشور کارها و برنامه های مختلفی دارند و دلیلی ندارد که همه این همایش ها را شرکت کنند. بحث من این است که اگر کسی در جلسه یی حضور نداشت به این معنی نیست که این جلسه را رد کرده و مورد تاییدش نیست. دفتر حضور و غیاب نیست که اگر کسی در این همایش شرکت نکرد بگوییم این فرد در میان اصولگرایان نیست و اگر کسی حضور داشت بگوییم این فرد حتما با اصولگرایان همراه است.
این همایش هایی که اصولگرایان برگزار می کنند از ابتدا تا کنون رو به کمال است و تعداد تشکل هایی که در این همایش ها شرکت کرده اند و به این همایش ها پیوسته اند رو به افزایش است. البته که حضور برخی از گروه ها برای شرکت در همایش وحدت اصولگرایان نیازمند مذاکره و گفت وگو است که البته این گفت وگو ها در جریان است.
اما برخی چهره های اصولگرا اعلام کرده اند که در این همایش ها شرکت نمی کنند. محسن رضایی یکی از شخصیت هایی است که صریحا اعلام کرد که در این همایش شرکت نمی کند؟
آقای رضایی که همیشه اعلام کرده اند که مستقل هستند و همیشه هم مستقل عمل کردند اما آقای لاریجانی همیشه حضور داشته اند در سخنرانی های اصولگرایان شرکت می کنند و نیامدن ایشان را نباید این گونه برداشت کرد. به هر حال حضور مسوولان قوا در این جلسات با رعایت مسائل امنیتی و تشریفاتی صورت می گیرد که همیشه امکان پذیر نیست.
فکر نمی کنید عدم حضور برخی چهره های شاخص اصولگرایی به دلیل حضور پررنگ چهره های منتسب به گروه های تندروی اصولگرایی است؟در واقع حضور اکثریت افرادی منتسب به جبهه پایداری یا نزدیکان احمدی نژاد به نوعی در عدم حضور چهره های سنتی اصولگرا تاثیرگذار بوده است.
من اساسا چنین تحلیلی را قبول ندارم و یکی از انتقادات من به اصلاح طلبان این است که هربار بعد از برگزاری این جلسات شروع به تخریب این همایش ها می کنند. شما به تحلیل و ارزیابی ما کاری ندارید و از حضور و عدم حضور افراد برداشت خودتان را دارید. تمام دغدغه های شما حضور پایداری ها در این جلسات و حضور دوباره احمدی نژاد و اطرافیانش در این همایش ها و انتخابات و عرصه سیاست است. به نظر من پشت سر همه این تحلیل ها جریانی است که می خواهد بگوید اصولگرایان وحدت ندارند. این جریان فقط به دنبال حضور و عدم حضور اصولگرایان هستند. اول می گویند چرا باهنر نیامد، باهنر هم بیاید در مورد رضایی حرف می زنند که چرا رضایی نیامده است. این بازی هایی است که در پی ایجاد تفرقه در پازل اصولگرایی است.
فکر نمی کنید برگزاری این همایش ها با اکثریت چهره های تندرو جریان اصولگرایی و تشکیل جلسات پی در پی احزاب سنتی مثل موتلفه با پایداری ها و ایثارگرانی ها را می توان نزدیک شدن جریان راست سنتی به نومحافظه کاران تحلیل کرد؟
من اگر این سوال ها را جواب ندهم بهتر است. به هر حال من می دانم این سوالات دیکته شده است و از کجا آب می خورد. این مسائل تحلیلی ندارد بلکه وهمیاتی است که اصلاح طلبان دارند. اصولگراها همیشه در انتخابات مجلس متحد بوده و منسجم عمل کرده اند و با همین انسجام هم پیش می روند. فرقی هم بین پایداری ها وسایر اصولگرایان وجود ندارد همه باید باهم متحد باشند و اگر اختلافی هم وجود دارد باید کنار بگذارند.
اما موضوعی که این روزها جریان اصولگرایی را تحت تاثیر قرار داده است نبود لیدر و رهبری است که این جریان را به همگرایی و وحدت برساند و مصداق وجود تشتت و انشقاق میان اصولگرایان و ضعف رهبری و همچنین نادیده گرفتن نقش ریش سفیدان در این جریان فکری هم در انتخابات گذشته کاملامشخص شد؟
در جریان اصولگرایی الان دیگر بحث رهبری و لیدری مطرح نیست و قرار است همه چیز بر اساس خرد جمعی عمل کنند. محور همیشه جامعتین بوده و همچنان هم این محوریت با حضور مکمل هایی که در تلاش اند زمینه های وحدت را میان اصولگرایان فراهم کنند.
به نظر می رسد آیت الله مصباح نقش پررنگی در میان اصولگرایان پیدا کرده است. به نظر شما اصولگرایان نقش محوری آیت الله مصباح را می پذیرند؟ اگر محوریت این جریان به دست تندروهای اصولگرا بیفتدچه سرنوشتی در انتظار این جریان است؟
حالااگر محور هم آقای مصباح باشد چه اشکالی دارد البته که دیگر شخص میان اصولگرایان مطرح نیست و این نهاد روحانیت است که اهمیت دارد. هیچ وقت شخص در جریان اصولگرایی مطرح نبوده است که امروز مطرح باشد. همیشه یا شورای هماهنگی بوده یا شورای اصولگرایان بوده است: همیشه جمع و خرد جمعی در میان اصولگرایان مطرح بوده است.
اما پیش از این شخصیت هایی مثل آیت الله مهدوی کنی یا حبیب الله عسگراولادی در میان اصولگرایان نقش محوری داشته اند و تا قبل از انتخابات اخیر مقوله ریش سفیدی در جریان اصولگرایی تاثیرگذار بوده است.
١٨ سال است که مقوله ریش سفیدی در میان اصولگرایان پایان یافته است. از زمان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در مجلس هفتم کار اصولگرایان شورایی شده است و شخص خاصی محور نبوده است. اصولگرایان اساسا قصد ندارند که به سمت رهبری فردی بروند و به دنبال جایگزینی برای آیت الله مهدوی کنی هم نیستند چون دیگر شخصیت های اینچنین در میان اصولگرایان وجود ندارند که جامع الاطراف باشند از دست رفته اند و جایگزینی هم برای آنها نیست.
اما به نظر می رسد اصولگرایان با پررنگ کردن نقش آیت الله مصباح به دنبال شخصیتی برای رهبری جریان اصولگرایی هستند.
این استدلال و القائات اصلاح طلبان است اما در میان اصولگرایان چنین قصدی وجود ندارد.
اگر اصولگرایان به وحدت مد نظرشان دست پیدا کنند فکر می کنید با توجه به عملکرد هشت سال گذشته که به پای این جریان فکری نوشته شده است همچنان پایگاه اجتماعی قابل قبولی دارند؟
از انتخابات مجلس هفتم به بعد اصولگرایان از مقبولیت لازم برخوردار بوده اند و در انتخابات آینده هم همین توفیق را خواهند داشت.
فکر نمی کنید پر رنگ شدن نقش نومحافظه کاران که عمدتا در کنش های سیاسی شان از روش های رادیکالی استفاده می کنند در پایگاه اجتماعی اصولگرایان تاثیرگذار بوده است؟
اساسا من با استفاده از لفظ تندرو موافق نیستم. در میان اصولگرایان، تندرو و تندروی وجود ندارد. هر کس به دولت انتقاد کند که تندرو نیست.
یعنی مشی سیاسی احزاب اصولگرای سنتی با نومحافظه کاران را در کنش های سیاسی و مواضع انتقادی یکی می دانید؟
ممکن است فردی که قبلاجزو پایداری بوده و الان نیست در ادبیاتی که به کار می برد خشن برخورد کند این موضوعات ارتباطی به روش های رادیکالی و تندروی در اصولگرایی ندارد. مگر آقای روحانی که از لفظ ترسو و بزدل برای منتقدان خود استفاده نمی کند؟ اگر استفاده از ادبیات خشن به معنای تندروی است پس آقای رییس جمهور از همه تندرو تر است. این نوع دسته بندی کردن بیشتر به خاطر ایجاد اختلاف میان اصولگرایان است تا اینکه بخواهند واقعیت قضیه را مطرح کنند.
فکر می کنید برای رسیدن به وحدت اصولگرایان سنتی باید به نومحافظه کاران نزدیک شوند یا این نومحافظه کاران هستند که باید محوریت جامعتین را بپذیرند و به آن تن بدهند؟ کدام از این دو محتمل است؟به نظر می رسد که گروه هایی از اصولگرا معتقدند اتاق فکر و رهبری اصولگرایان باید تغییر کند.
در میان اصولگرایان هیچ کس و هیچ تشکلی ادعای محوریت ندارد همه به دنبال این هستند که یک مجموعه یی که می تواند مرکز ثقل اصولگرایان باشد و همه آنها را قبول داشته باشند و بتوانند پشت سرش حرکت کنند ضمن اینکه همه گروه های اصولگرا را پوشش بدهد به وجود بیاید. ما باید به مجموعه یی برسیم که فصل الخطاب در اصولگرایی باشد. در مورد تغییر اتاق فکر و رهبری اصولگرایان هم باید بگویم که این تشکل های اصولگرا همچنان اتاق فکر و رهبری پیشین اصولگرایان را قبول دارند اما کامل نمی دانند. کامل ندانستن هم موضوعی جدا از رد کردن و قبول ندانستن است. ما هم کامل نمی دانیم و معتقدیم برای اینکه همه جریان ها بتوانند دور هم جمع شوند به مکمل هایی احتیاج است که اضافه شود و بتواند اعتماد همه اصولگرایان را برای فعالیت جمعی جلب کند.
ارزیابی شما از حضور احزاب جدید مثل حزب علی لاریجانی در جریان اصولگرایی چیست ؟ فکر می کنید این حزب با محوریت علی لاریجانی می تواند پرچم داری اصولگرایان را بر عهده داشته باشد؟
ما از هر حزبی که بتواند جمع اصولگرایان را منسجم تر کند و به مجموعه اصولگرایان اضافه شود و هم افزایی داشته باشد استقبال می کنیم. ما بر خلاف اصلاح طلبان که تحمل تشکل جدید را ندارند از تشکل های جدید استقبال می کنیم.
فکر می کنید این حزب جدید چنین کارکردی دارد؟
قطعا چنین کارکردی دارد. البته آقای لاریجانی هنوز هیچ موضعی در مورد تاسیس این حزب نگرفته است. اما به هر حال ایشان هم از جریان اصولگرایی خارج نیست و بعید می دانم تضادی با سایر اصولگرایان داشته باشد.
فکر می کنید ممکن است در میان اصولگرایان شخصیتی مثل خاتمی نقش محوری پیدا کند و فصل الخطاب تصمیمات اصولگرایان باشد؟
خیر، به نظر من اصلاح طلبان هم در مورد نقش خاتمی در میان اصلاح طلبان به توافق نرسیده اند و در میان اصولگرایان هم امکان پذیر نیست. آقای خاتمی هم در میان همه اصلاح طلبان مورد قبول نیست.
اما نتیجه انتخابات اخیر مصداقی برای پذیرش خاتمی در میان اصلاح طلبان است.
به هر حال جرات ندارند که مخالفت کنند چون یا مثل خانم راستگو می شوند یا مثل حزب ندای ایرانیان. همه ذیل اصلاحات هم تعریف بشوند مورد هجمه قرار می گیرند اما در میان اصولگرایان چنین موقعیتی وجود ندارد.
ارزیابی شما از عدم حضور برخی چهره های شاخص اصولگرا در همایش هایی با عنوان وحدت و همگرایی اصولگرایان که نزدیک به یک سال است برگزار می شود، چیست؟ چهره هایی مثل علی لاریجانی، قالیباف یا محسن رضایی و سایر شخصیت های تاثیرگذار این جریان فکری نه تنها در این همایش ها شرکت نمی کنند بلکه هیچ موضعگیری هم در این مورد ندارند.
همایش اخیر وحدت اصولگرایان همین طور که آقای تقوی هم اعلام کردند پنجمین همایش این جریان بود که به نسبت همایش های اول تعداد تشکل ها و افرادی که به این مجموعه پیوستند افزایش یافت. طبیعی است که برخی افراد در این همایش حضور نداشته باشند و دلیلی هم ندارد که همه در همایش شرکت کنند. عدم حضور یا حضور به مفهوم تایید یا رد این حرکت نیست.
اگر عدم حضور یا حضور در این همایش به مفهوم تایید یا رد حرکت وحدت نیست پس افرادی هم که در این همایش شرکت می کنند الزاما این حرکت را تایید نمی کنند؟
منظور این نیست که اگر کسی در این همایش حاضر بود تایید کرده و اگر کسی در همایش حضور پیدا نکرد این حرکت را تایید نکرده است. مسوولان کشور کارها و برنامه های مختلفی دارند و دلیلی ندارد که همه این همایش ها را شرکت کنند. بحث من این است که اگر کسی در جلسه یی حضور نداشت به این معنی نیست که این جلسه را رد کرده و مورد تاییدش نیست. دفتر حضور و غیاب نیست که اگر کسی در این همایش شرکت نکرد بگوییم این فرد در میان اصولگرایان نیست و اگر کسی حضور داشت بگوییم این فرد حتما با اصولگرایان همراه است.
این همایش هایی که اصولگرایان برگزار می کنند از ابتدا تا کنون رو به کمال است و تعداد تشکل هایی که در این همایش ها شرکت کرده اند و به این همایش ها پیوسته اند رو به افزایش است. البته که حضور برخی از گروه ها برای شرکت در همایش وحدت اصولگرایان نیازمند مذاکره و گفت وگو است که البته این گفت وگو ها در جریان است.
اما برخی چهره های اصولگرا اعلام کرده اند که در این همایش ها شرکت نمی کنند. محسن رضایی یکی از شخصیت هایی است که صریحا اعلام کرد که در این همایش شرکت نمی کند؟
آقای رضایی که همیشه اعلام کرده اند که مستقل هستند و همیشه هم مستقل عمل کردند اما آقای لاریجانی همیشه حضور داشته اند در سخنرانی های اصولگرایان شرکت می کنند و نیامدن ایشان را نباید این گونه برداشت کرد. به هر حال حضور مسوولان قوا در این جلسات با رعایت مسائل امنیتی و تشریفاتی صورت می گیرد که همیشه امکان پذیر نیست.
فکر نمی کنید عدم حضور برخی چهره های شاخص اصولگرایی به دلیل حضور پررنگ چهره های منتسب به گروه های تندروی اصولگرایی است؟در واقع حضور اکثریت افرادی منتسب به جبهه پایداری یا نزدیکان احمدی نژاد به نوعی در عدم حضور چهره های سنتی اصولگرا تاثیرگذار بوده است.
من اساسا چنین تحلیلی را قبول ندارم و یکی از انتقادات من به اصلاح طلبان این است که هربار بعد از برگزاری این جلسات شروع به تخریب این همایش ها می کنند. شما به تحلیل و ارزیابی ما کاری ندارید و از حضور و عدم حضور افراد برداشت خودتان را دارید. تمام دغدغه های شما حضور پایداری ها در این جلسات و حضور دوباره احمدی نژاد و اطرافیانش در این همایش ها و انتخابات و عرصه سیاست است. به نظر من پشت سر همه این تحلیل ها جریانی است که می خواهد بگوید اصولگرایان وحدت ندارند. این جریان فقط به دنبال حضور و عدم حضور اصولگرایان هستند. اول می گویند چرا باهنر نیامد، باهنر هم بیاید در مورد رضایی حرف می زنند که چرا رضایی نیامده است. این بازی هایی است که در پی ایجاد تفرقه در پازل اصولگرایی است.
فکر نمی کنید برگزاری این همایش ها با اکثریت چهره های تندرو جریان اصولگرایی و تشکیل جلسات پی در پی احزاب سنتی مثل موتلفه با پایداری ها و ایثارگرانی ها را می توان نزدیک شدن جریان راست سنتی به نومحافظه کاران تحلیل کرد؟
من اگر این سوال ها را جواب ندهم بهتر است. به هر حال من می دانم این سوالات دیکته شده است و از کجا آب می خورد. این مسائل تحلیلی ندارد بلکه وهمیاتی است که اصلاح طلبان دارند. اصولگراها همیشه در انتخابات مجلس متحد بوده و منسجم عمل کرده اند و با همین انسجام هم پیش می روند. فرقی هم بین پایداری ها وسایر اصولگرایان وجود ندارد همه باید باهم متحد باشند و اگر اختلافی هم وجود دارد باید کنار بگذارند.
اما موضوعی که این روزها جریان اصولگرایی را تحت تاثیر قرار داده است نبود لیدر و رهبری است که این جریان را به همگرایی و وحدت برساند و مصداق وجود تشتت و انشقاق میان اصولگرایان و ضعف رهبری و همچنین نادیده گرفتن نقش ریش سفیدان در این جریان فکری هم در انتخابات گذشته کاملامشخص شد؟
در جریان اصولگرایی الان دیگر بحث رهبری و لیدری مطرح نیست و قرار است همه چیز بر اساس خرد جمعی عمل کنند. محور همیشه جامعتین بوده و همچنان هم این محوریت با حضور مکمل هایی که در تلاش اند زمینه های وحدت را میان اصولگرایان فراهم کنند.
به نظر می رسد آیت الله مصباح نقش پررنگی در میان اصولگرایان پیدا کرده است. به نظر شما اصولگرایان نقش محوری آیت الله مصباح را می پذیرند؟ اگر محوریت این جریان به دست تندروهای اصولگرا بیفتدچه سرنوشتی در انتظار این جریان است؟
حالااگر محور هم آقای مصباح باشد چه اشکالی دارد البته که دیگر شخص میان اصولگرایان مطرح نیست و این نهاد روحانیت است که اهمیت دارد. هیچ وقت شخص در جریان اصولگرایی مطرح نبوده است که امروز مطرح باشد. همیشه یا شورای هماهنگی بوده یا شورای اصولگرایان بوده است: همیشه جمع و خرد جمعی در میان اصولگرایان مطرح بوده است.
اما پیش از این شخصیت هایی مثل آیت الله مهدوی کنی یا حبیب الله عسگراولادی در میان اصولگرایان نقش محوری داشته اند و تا قبل از انتخابات اخیر مقوله ریش سفیدی در جریان اصولگرایی تاثیرگذار بوده است.
١٨ سال است که مقوله ریش سفیدی در میان اصولگرایان پایان یافته است. از زمان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در مجلس هفتم کار اصولگرایان شورایی شده است و شخص خاصی محور نبوده است. اصولگرایان اساسا قصد ندارند که به سمت رهبری فردی بروند و به دنبال جایگزینی برای آیت الله مهدوی کنی هم نیستند چون دیگر شخصیت های اینچنین در میان اصولگرایان وجود ندارند که جامع الاطراف باشند از دست رفته اند و جایگزینی هم برای آنها نیست.
اما به نظر می رسد اصولگرایان با پررنگ کردن نقش آیت الله مصباح به دنبال شخصیتی برای رهبری جریان اصولگرایی هستند.
این استدلال و القائات اصلاح طلبان است اما در میان اصولگرایان چنین قصدی وجود ندارد.
اگر اصولگرایان به وحدت مد نظرشان دست پیدا کنند فکر می کنید با توجه به عملکرد هشت سال گذشته که به پای این جریان فکری نوشته شده است همچنان پایگاه اجتماعی قابل قبولی دارند؟
از انتخابات مجلس هفتم به بعد اصولگرایان از مقبولیت لازم برخوردار بوده اند و در انتخابات آینده هم همین توفیق را خواهند داشت.
فکر نمی کنید پر رنگ شدن نقش نومحافظه کاران که عمدتا در کنش های سیاسی شان از روش های رادیکالی استفاده می کنند در پایگاه اجتماعی اصولگرایان تاثیرگذار بوده است؟
اساسا من با استفاده از لفظ تندرو موافق نیستم. در میان اصولگرایان، تندرو و تندروی وجود ندارد. هر کس به دولت انتقاد کند که تندرو نیست.
یعنی مشی سیاسی احزاب اصولگرای سنتی با نومحافظه کاران را در کنش های سیاسی و مواضع انتقادی یکی می دانید؟
ممکن است فردی که قبلاجزو پایداری بوده و الان نیست در ادبیاتی که به کار می برد خشن برخورد کند این موضوعات ارتباطی به روش های رادیکالی و تندروی در اصولگرایی ندارد. مگر آقای روحانی که از لفظ ترسو و بزدل برای منتقدان خود استفاده نمی کند؟ اگر استفاده از ادبیات خشن به معنای تندروی است پس آقای رییس جمهور از همه تندرو تر است. این نوع دسته بندی کردن بیشتر به خاطر ایجاد اختلاف میان اصولگرایان است تا اینکه بخواهند واقعیت قضیه را مطرح کنند.
فکر می کنید برای رسیدن به وحدت اصولگرایان سنتی باید به نومحافظه کاران نزدیک شوند یا این نومحافظه کاران هستند که باید محوریت جامعتین را بپذیرند و به آن تن بدهند؟ کدام از این دو محتمل است؟به نظر می رسد که گروه هایی از اصولگرا معتقدند اتاق فکر و رهبری اصولگرایان باید تغییر کند.
در میان اصولگرایان هیچ کس و هیچ تشکلی ادعای محوریت ندارد همه به دنبال این هستند که یک مجموعه یی که می تواند مرکز ثقل اصولگرایان باشد و همه آنها را قبول داشته باشند و بتوانند پشت سرش حرکت کنند ضمن اینکه همه گروه های اصولگرا را پوشش بدهد به وجود بیاید. ما باید به مجموعه یی برسیم که فصل الخطاب در اصولگرایی باشد. در مورد تغییر اتاق فکر و رهبری اصولگرایان هم باید بگویم که این تشکل های اصولگرا همچنان اتاق فکر و رهبری پیشین اصولگرایان را قبول دارند اما کامل نمی دانند. کامل ندانستن هم موضوعی جدا از رد کردن و قبول ندانستن است. ما هم کامل نمی دانیم و معتقدیم برای اینکه همه جریان ها بتوانند دور هم جمع شوند به مکمل هایی احتیاج است که اضافه شود و بتواند اعتماد همه اصولگرایان را برای فعالیت جمعی جلب کند.
ارزیابی شما از حضور احزاب جدید مثل حزب علی لاریجانی در جریان اصولگرایی چیست ؟ فکر می کنید این حزب با محوریت علی لاریجانی می تواند پرچم داری اصولگرایان را بر عهده داشته باشد؟
ما از هر حزبی که بتواند جمع اصولگرایان را منسجم تر کند و به مجموعه اصولگرایان اضافه شود و هم افزایی داشته باشد استقبال می کنیم. ما بر خلاف اصلاح طلبان که تحمل تشکل جدید را ندارند از تشکل های جدید استقبال می کنیم.
فکر می کنید این حزب جدید چنین کارکردی دارد؟
قطعا چنین کارکردی دارد. البته آقای لاریجانی هنوز هیچ موضعی در مورد تاسیس این حزب نگرفته است. اما به هر حال ایشان هم از جریان اصولگرایی خارج نیست و بعید می دانم تضادی با سایر اصولگرایان داشته باشد.
فکر می کنید ممکن است در میان اصولگرایان شخصیتی مثل خاتمی نقش محوری پیدا کند و فصل الخطاب تصمیمات اصولگرایان باشد؟
خیر، به نظر من اصلاح طلبان هم در مورد نقش خاتمی در میان اصلاح طلبان به توافق نرسیده اند و در میان اصولگرایان هم امکان پذیر نیست. آقای خاتمی هم در میان همه اصلاح طلبان مورد قبول نیست.
اما نتیجه انتخابات اخیر مصداقی برای پذیرش خاتمی در میان اصلاح طلبان است.
به هر حال جرات ندارند که مخالفت کنند چون یا مثل خانم راستگو می شوند یا مثل حزب ندای ایرانیان. همه ذیل اصلاحات هم تعریف بشوند مورد هجمه قرار می گیرند اما در میان اصولگرایان چنین موقعیتی وجود ندارد.