به عقیده حضرتعالی آمریکا از حمله موشکی محدود به دنبال چیست؟
آمریکا به دنبال افزایش تنش ها و گرفتن امتیازات لازم در تحولات سوریه است و تحریک اسرائیل و عربستان و برخی دیگر کشورها هم مزید بر علت شده است.
حملات محدود موشکی می تواند تبعات بین المللی هم داشته باشد و آتش جنگ را در منطقه با ابعاد جهانی روشن کند. رفتار ترامپ در روزهای گذشته به پیچیدگی های اقدام احتمالی آمریکا افزوده است چراکه او مدتی پیش خواستار خروج نیروهایش از خاک سوریه شد ولی به مدت کوتاهی تغییر عقیده داد. رییس جمهور تاجر پیشه امریکا همچنان در حال ارزیابی و چرتکه انداختن است.
به نظر شما بهانه تهاجم شیمیایی سوریه، به کجا می رسد؟
تهاجم شیمیایی به مردم سوریه در غوطه شرقی و دوما که منجر به تلفات زیاد انسانی شد، واکنش بسیاری تندی را در جهان به همراه داشته است. البته بمباران شیمیایی پرونده تکراری در تحولات سوریه است و معمولا هم بنا به برخی ملاحظات مقصران این اقدام ضدانسانی همیشه در پس پرده ابهام می مانند به نظر می رسد این موضوع حتی در صورت برگزاری جلسه دیگری در شورای امنیت باز نتواند تاثیر چشمگیری بر تصمیم گیران بحران سوریه بگذارد.
یکی از مقدمات غیرمنتظره قبل از آرایش جدید نظامی آمریکا، مصاحبه محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی بود که رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخته است. اقدامی که برخی معتقدند باعث شد آمریکا باج بیشتری به آنها دهد. ارزیابی شما از مواضع وی چیست؟
نوع نگاه عربستان به پدیده صلح و سازش به دهه۸۰ بر می گردد.موقعی که برخی از کشورها و سازمان های بین المللی و شیوخ منطقه طرح های صلح با اسرائیل را مطرح کردند.در آن مقطع برخی کشورهای منطقه در جبهه مقاومت و جبهه پایداری قرار داشتند و برخی هم در روند صلح با اسرائیل قرار گرفتند.در همان مقطع هم عربستان این دورنما و چشم انداز را داشت که بتواند جزء کشورهایی معرفی شود که مبارزه اعتقادی در موضوع فلسطین ندارد و دارای چالش نیست. با توجه به اتفاقات یکی دو سال گذشته در ساختار قدرت عربستان و روی کار آمدن نسل جوان و تحصیلکرده غربی درعربستان موضوعات منطقه ای رنگ وبوی جدید گرفته اند از سویی شاهد سیاستهای تهاجمی عربستان نسبت به برخی کشورها هستیم و از طرف دیگر سیاست های مسالمت آمیز نسبت به اسرائیل را در پیش گرفته است.آنچه در حال حاضر اهمیت دارد این است که عربستان تصمیم گرفته است مسائل مهم جهان عرب همانند بحث هویت، واحدهای سیاسی عربی و ناسیونالیسمی که ناصر و رهبران بزرگ جهان عرب مطرح
می کردند بیرون بیاید و با اسرائیل دست دوستی بدهد.
عربستان ادعای رهبری جهان عرب را دارد، رویکرد این کشور به مسئله فلسطین چه نتیجه ای خواهد داشت؟
موضوعاتی همچون سرزمین، هویت عربی و ناسیونالیسم پیوندهایی است که همچنان به ویژه در منطقه ما قوی است و به آن اهمیت داده می شود. از این رو بن سلمان کار راحتی پیش رو ندارد مگر اینکه بخواهد از قوه قهریه استفاده کند که قوه قهریه هم در سرکوب مخالفین تا حدی جواب می دهد. نکته دوم که می تواند مهم باشد این است که نسل نویی که در عربستان بر سر کار آمده اند برای اینکه خود را ثابت کنند به زمان نیاز دارند و زمان همیشه به نفع آنها نیست. به هر صورت عربستان هم فرصت و ظرفیتی دارد در گذر زمان و در تعامل با نظام بین الملل بالاخره به دست انداز و بحران می افتد. به نظر می رسد مقامات عربستان تلاش می کنند در مسائل قومی قبیله ای و طایفه ای خیلی آرام رد شوند و توفنده عمل نکنند. ولیعهد عربستان درهمین مصاحبه اخیرش گفته است اسد با روسیه همکاری می کند و باید بماند. در واقع از براندازی عبور کرده و می خواهند عملگرایانه و واقعی به تحولات نگاه کنند.در بحث فلسطین هم آنها اگر چه دورنمای منافعشان این است که با اسرائیل همکاری کنند اما خیلی خود را به آب و آتش نخواهند زد و تلاش می کنند مرحله به مرحله و آرام این موضوع را در گذر زمان حل کند.
با این حساب طرف ترامپ و آمریکا در توافق موسوم به توافق قرن چه کشوری خواهد بود آیا ممکن است با وجود روابط گسترده ریاض با واشنگتن این طرف عربستان نباشد؟
به نظر می رسد نگاه ترامپ کلان تر از یک واحد سیاسی و آشتی دو کشور هست.او به نوعی جهان اسلام و غرب را مد نظر دارد.
در حالی که به ویژه در سال های اخیر بسیاری از اندیشکده ها ریشه تفکرات افراطی و تروریستی را عربستان می دانند بن سلمان در مصاحبه های خود تلاش می کند خود را از اتهامات مبرا کرده و اتهاماتی علیه ایران و کشورهای دیگر وارد کند آیا این حرف های بن سلمان در دنیا خریداری دارد؟
عربستان مدت هاست به ویژه بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر درکانون توجه کشورهای مختلف غربی و غیرغربی بوده است؛به این دلیل که خاستگاه خیلی از عناصر مهم طراحان حملات القاعده همچون بن لادن و افراد دیگر عربستان بوده است.این کشور دارای دانشکده ها، کالج ها و مراکز علمی و دینی درس های فقهی است و در این مراکز افراد مختلف را آموزش می دهد. در واقع عربستان چندین دهه است به عنوان ارکان خیلی مهم اندیشه و تفکرات تروریستی نام گرفته است و این نکته پنهانی هم نیست.عربستان درپوست اندازی به دنبال این است اولا این اتهام را از خودش دور کند دوم اینکه بخواهد برای خود جایگزین بتراشد اگر بخواهد این اتهامات را از خود دور کند حتما باید از خیلی از افراد، اندیشه ها و تفکرات بیزاری بجوید.در واقع بن سلمان به دنبال نفی گذشته و پیدا کردن آینده جدید است. ولیعهد عربستان درهمین مصاحبه اخیر خود چند بار به تفکر وهابیت تاخته و به زعم خود تفکرات تکفیری ها را نقد کرده است. به نظر می رسد برنامه بلند مدت بن سلمان دو جنبه دارد؛ یکی نفی آنچه که به آن متهم است دوم پیدا کردن شریکی که بتواند این اتهامات را به آن پاس بدهد. مقابله با این کار نیازمند روشنگری است. یعنی همچنان که بن سلمان در جاهای مختلف مصاحبه می کند و تلاش می کند واقعیات موجود را پنان کند و عربستان را کشوری غیر از آنچه هست معرفی کند ما هم باید نشان دهیم که القاعده و طالبان و جنگ های نیابتی و مذهبی از کجا ریشه گرفته اند و یا در زمان جنگ صدام چه کسانی به وی کمک کردند یا اقداماتی که در حمایت از گروه های تروریستی مثل النصره در سوریه داشته و دارد. اینها باید به افکار عمومی دنیا نشان داده شود.
عربستان در دهه های اخیر در مناطق مختلف جهان هزینه های زیادی برای ترویج تفکرات وهابی کرده است به طوری که امروز بسیاری اعتقاد دارند ریشه بسیاری از ترورها در مناطق مختلف جهان محصول و نتیجه تفکرات افراطی است که در مراکز علمی و دینی تحت حمایت عربستان ترویج می شود.بن سلمان آیا در مراکز هم تغییراتی خواهد داد؟
عربستان مکتبخانه تروریسم است؛آنها سالیان سال با اندیشه های وهابیت و اندیشه های اسلام سیاسی تندرویی که از درون بخشی از همین سنت مورد توجه عربستان برآمده است تلاش کردند در جاهای مختلف حضور پیدا کنند.کسی شک ندارد که خیلی از ترورها و بمب گذاری هادر مناطق مختلف دنیا محصول همین تفکرات نشات گرفته از عربستان است.عربستانی ها در آفریقا و کشورهای دیگر پول خرج می کند تا به هر نحو شده رقیب را از میدان بدر کند و در این راه دست به هر کاری می زند؛ ممکن است این رقیب شیعیان، یا مسیحیان میانه رو و یا کسان دیگری باشند. در همین مصاحبه اخیر بن سلمان گفته است ایران را از آفریقا بیرون کردیم.رفتاری که با شیخ زکزاکی کردند را همه دیدند.عربستان برای رسیدن به اهداف خود از شیوه های مختلف همچون حذف فیزیکی آدمها، ترور و تهاجم وبمب گذاری استفاده می کند. سال ها هم با همین ابزارها و شیوه ها وهابیت و تفکرات افراطی را در مناطق مختلف جهان ترویج کرده اند.عربستان جز نفت و پول چیزی ندارد این کشورتکنولوژی و دانش و قدرت نرم افزاری ندارد و معلوم نیست با کدام دانش می خواهد وارد تعاملات در مناطق مختلف جهان شود. در همین اتفاقات سال های اخیر در مناطق مختلف جهان قریب به اتفاق کسانی که دست به حملات تروریستی زدند اعتقاد به مشرب فکری متکی به عربستان داشته اند. اینها چیزی نیست که فراموش شود و دیده نشود.همه هم و غم عربستان با خرج کردن انواع هزینه در
شبکه های مختلف این است این صفحه را پاک کند و صفحه جدیدی باز کند ما هم باید تلاش کنیم این واقعیات زنده بماند.
ارزیابی شما از اتهام زنی های اخیر بن سلمان به جریان اخوان المسلمین چیست؟
بن سلمان در مواجهه با اندیشه های فقهی حاکمیتی در جهان اسلام با چند طیف مواجه است؛ و یکی از این طیف ها اخوانی ها هستند.درهمین مصاحبه بن سلمان دوباره اخوانی هایی که در عربستان به سروری ها معروف هستند را متهم کرده که تروریست و تندرو هستند و قواعد زندگی مدرن را بلد نیستند.
بن سلمان برای اینکه بتواند اصلاحات مد نظر خود را پیش ببرد مجبور شده است با همه رقبای خود دست و پنجه نرم کند.وی برنامه بلند مدتی را آغاز کرده است و می خواهد همین حس بزرگی عربستان را در جهان عرب حفظ کند و تلاش می کند اردنی ها، مصری ها و شیوخ خلیج فارس را با خود همراه کند نباید فراموش کرد که خیلی از این کشورها در معرض مخالفت مسالمت آمیز اخوانی ها هستند.اخوانی ها از نظر اعتقاد و باور خیلی با مدرنیسم همراه نیستند و به اصطلاح شریعتمدار هستند و لذا می توانند از مخالفین بن سلمان در برپایی حاکمیت مدرن باشند.مخالفت او با اندیشه های جریان اخوانی یکی برمی گردد با مخالفت های داخلی آن جریان با تفکرات مدرن و دیگر اینکه بخش مهمی از منطقه در اختیار تفکر اخوانی است و بن سلمان می خواهد این رقیب بزرگ منطقه ای را عقب براند.
با توجه به قدرتی که اخوان در منطقه دارد آیا بن سلمان توان مواجهه با این جریان را دارد؟
به هر حال یکی از رقبای احتمالی بن سلمان همین اخوان در منطقه است که از جنس خودشان است.اینها هم اهل سنت هستند و هم در حاکمیت کشورهای اسلامی قراردارند.هر دو هم در برپایی حاکمیت و عدالتنگاه های مشترک دارند.
آنچه مهم است بن سلمان آدم تحصیلکرده مدرن و امروزی است که می خواهد به مظاهر غیرمنطقه ای و غیر بومی توجه کند اخوان برعکس می خواهد نسخه های بومی را برای برپایی حاکمیت لحاظ کند.همین مسئله محل چالش دو تفکر بومی و غیر بومی است.
اخوانی ها در ترکیه، فلسطین، لبنان،اردن و حتی کشورهای حوزه خلیج فارس حضور دارند و نمی شود آنها را حذف کرد و چالش دو طرف در نهایت تبدیل به بحران خواهد شد با توجه به اینکه خیلی از دولت های حاضر در حاکمیت خودشان اخوانی هستند این چالش بزرگ سلمان است که اولا با خود جریان اخوان به عنوان یک تفکر و اندیشه حاکمیتی برخورد کند دوم با حکومت هایی که با اخوانی ها همکاری می کنند و اعضای اخوانی دارند. این چالش چالش کوچکی نیست و از موانع بزرگ در مسیر اصلاحات بن سلمان خواهد بود.