برای اینکه در این کتاب بتوانم فضاها را به خوبی روایت کنم از اسدالله بادامچیان خواستم، مدتی من را به زندان منتقل کند.
اکبر خلیلی در مورد نگارش این کتاب کفت: برای اینکه در این کتاب بتوانم فضاها را به خوبی روایت کنم از اسدالله بادامچیان خواستم، مدتی من را به زندان منتقل کند.
به گزارش فارس، جلسه رونمایی کتاب «ترکههای درخت آلبالو» نوشته اکبر خلیلی عصر روز دیروز در سالن همایشهای بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد. در این نشست رضا امیرخانی،جهانگیر خسروشاهی، سهیلا عبدالحسینی منتقد، سرهنگ احمد حیدری و اسدالله بادامچیان حضور داشتند.
رضا امیرخانی: با پیشکسوتان فرهنگی چه رفتاری داشتهایم؟
رضا امیرخانی درباره این کتاب گفت: در فرهنگی که ما زندگی میکنیم، کلمه «کسوت» همواره مورد احترام بوده است و برای من همیشه جای سؤال بوده که به چه کسی پیشکسوت گفته میشود؟ بسیاری از لغتشناسان شیعه و سنی معتقدند که ریشه کلمه «کسوت» به حدیث کساء باز میگردد. ریشه این کلمه در فرهنگ ما به صورتهای گوناگون بازتولید شده است؛ برای نمونه در فرهنگ صوفیان به صورت کلمه «خرقه» درآمده است. صوفیان زمانی که یکی از بزرگان آنها از دنیا میرود، عنوان میکنند فلانی «خرقه تهی کرد». همچنین در ادبیات ما کلماتی مانند «پیشکسوت» یا «پسکسوت» ایجاد شدهاند.
وی در ادامه افزود: به نظر من «کسوت» آن چیزی است که جریانی را تغییر میدهد و «پیشکسوت» کسی است که لباس این جریان را عوض میکند. در عرصه ادبیات انقلاب دو نویسنده وجود دارند که از نگاه من پیشکسوت هستند حتی اگر تنها همان یک اثر از آنها نوشته میشد. یکی از این افراد اکبر خلیلی است و دیگری هم قاسمعلی فراست؛ این دو فرد نقش مهمی در ادبیات ما داشتهاند. کتابهای «ترکههای درخت آلبالو» و «نخلهای بیسر» دو کتابی بودهاند که در عرصه ادبیات داستانی بعد از انقلاب تأثیرگذار بودهاند. این دو کتاب به زعم من جریانساز بودهاند و از کتابهای مهم پس از پیروزی انقلاب محسوب میشوند و همچنان باقی خواهند ماند.
وی در ادامه با انتقاد از بیتوجهی به این نویسندگان و آثار آنها گفت: به نظر من اگر قرار است مجسمه یا تندیسی از بزرگان ادبیات داستانی ساخته شود، باید مجسمه و تندیس این دو فرد ساخته شود! اما ما با پیشکسوتان خود چه کردهایم؟ چرا کتاب «ترکههای درخت آلبالو» تنها در سال 1368 منتشر شد و بعد از آن دوباره منتشر نشد و در حال حاضر بعد از 23 سال این کتاب مجدداً منتشر شده است؟ چرا این کتاب تاثیرگذار پیش از این در دسترس مخاطبان قرار نگرفته است؟
اکبر خلیلی: این کتاب را شهدا نوشتند/ من در نگارش این کتاب تنها یک عمله قلم بودم
اکبر خلیلی در مورد تجدید چاپ کتاب خود بعد از 23 سال گفت: نگارش این کتاب، ساده نبود و این به پژوهشها و تحقیقات در مورد این کتاب مربوط نمیشد. در نوشتن این کتاب با مسائل بسیار عجیبی رو به رو شدم و در موخرهای که در انتهای چاپ جدید کتاب آمده است به آن اشاره کردهام.
وی در ادامه به خاطره حضور خود در یکی از محافل ارتشیان اشاره کرد و گفت: بعد از گذشت سالها از انتشار این کتاب به محفلی وارد شدم که بسیاری از بزرگان ارتش در آن حضور داشتند. آنها سوالات بسیاری در مورد کتاب از من میکردند و این نشان میداد که آنها کتاب را با دقت فراوان خواندهاند. من تصور نمیکردم که این کتاب تا این اندازه مورد استقبال قرار گرفته باشد. در آن جلسه یکی از ارتشیان به من گفت که با خواندن این کتاب ده سال جوان شده است.
خلیلی در مورد نگارش کتاب گفت: من برای نوشتن بخشهایی از این کتاب که در کردستان میگذرد تنها یک هفته در کردستان و در روزگاری که در اوج درگیریها قرار داشت حضور داشتم. این کتاب در شرایط بسیار حساسی نوشته شد و به نظر من این کتاب را شهدا نوشتهاند. در حال حاضر 30 سال از نگارش و 23 سال از انتشار این کتاب میگذرد و من به تازگی توانستم با خانواده شهید ایرج نصرتزاد ارتباط برقرار کنم و خوشحالم از اینکه کتابی نوشتهام که تا حد بسیار زیادی به خانواده و شرایط این شهید شباهت داشته است.
اکبر خلیلی در مورد شرایط نگارش این کتاب گفت: در اوایل انقلاب من داستان کوتاهی را برای رادیو نوشتم و این داستان موجب شکلگیری ارتباط من با آنها شد. آنها از من خواستند تا به رادیو بروم اما من نپذیرفتم اما از آنها یک سفارش کار قبول کردم و آن در مورد زندگی ایرج نصرتزاد بود. من تحقیقات اولیه را انجام دادم اما متوجه شدم که قالب داستان کوتاه برای آن مناسب نیست و به آنها اعلام کردم که قصد دارم این داستان را در قالب رمان بنویسم. آنها نیز استقبال کردند اما در ادامه فردی که قرار بود اطلاعات بیشتری در مورد این اثر به من بدهد به شهادت رسید و نوشتن رمان به مشکلاتی برخورد.
خلیلی در مورد کتاب گفت: آقای اسدالله بادامچیان در دسترسی من به برخی منابع برای نوشتن این کتاب نقش مهمی داشتند. برای اینکه در این کتاب بتوانم فضاها را به خوبی روایت کنم از اسدالله بادامچیان خواستم، مدتی من را به زندان منتقل کند و من در زندان در کنار شهید کچویی تجربیات بسیاری بدست آوردم.
خلیلی در خاتمه افزود: این کتاب بدست شهدا نوشته شد و من در نگارش این کتاب تنها یک عمله قلم بودم.
* عبدالحسینی: کتابی به این خوبی در مورد وقایع کردستان نوشته نشده است
سهیلا عبدالحسینی منتقد ادبیات در مورد کتاب «ترکههای درخت آلبالو» گفت: آشنایی من با آقای خلیلی با خواندن این کتاب آغاز شد. این کتاب یکی از آثاری بود که تاثیر فراوانی بر من گذاشت و یکی از آثار شاخص آقای خلیلی محسوب میشود. به نظر من در زمینه انقلاب آثاری به مانند این کتاب کم هستند.
وی در ادامه افزود: کتاب با زندگی سرهنگی آغاز میشود و در ادامه داستان با محیط زندگی این سرهنگ آشنا می شویم. در ادامه روند داستان به طور پلکانی به داخل زندگانی شخصیت اصل داستان وارد میشود. همچنین در بخش دیگری از این کتاب وقایع کردستان به خوبی روایت میشوند. من تا به حال چندین اثر در مورد وقایع کردستان خواندهام اما تاکنون اثری به زیبایی این کتاب نتوانسته است وقایع کردستان در اوایل انقلاب را روایت کند.
عبدالحسینی در ادامه افزود: در این کتاب همچنین معناگرایی خاصی دیده میشود. معناگرایی مفهومی است که در حال حاضر در ادبیات جهان به انواع مختلف دیده میشود. برخی از نویسندگان این مفهوم را در دین و عرفان میبینند و برخی دیگر نیز آن را در جایگاههای دیگری جستجو میکنند. بعد از انقلاب بسیاری از کتابهایی که نوشته شدند تلاش کردند تا از شهادت را نقطه ثقل معناگرایی روایت خود قرار دهند.
وی در مورد ویژگی داستانهای خوب گفت: داستانهای خوب یک ویژگی دارند و آن این است که با گذشت زمان گرد فراموشی بر روی آنها نمینشیند و از ذهنها خارج نمیشود.
سرهنگ حیدری: اگر نیروهای ارتش نبودند کردستان سقوط میکرد
سرهنگ احمد حیدری مدیر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش در مورد کتاب گفت: خدا به آقای خلیلی برای نوشتن این کتاب طول عمر بدهد. خلوص نویسنده موجب ماندگاری این اثر شده است و این کار خداست که اثری به این بزرگی و مهمی بار دیگر از پشت ابرها بیرون آمده است.
وی در مورد شهدای ارتش در دفاع 8 سال دفاع مقدس گفت: متاسفانه شهدای ارتش گمنام هستند. در هنگام بحث در مورد دفاع مقدس بیشتر بحثها بر روی نفرات محدود میشود و حرفی از یگانها به میان نمیآید. در مورد کردستان در اوایل جنگ هم بسیار کم صحبت کردهایم و این یکی از کمبودها در حوزه دفاع مقدس است.
سرهنگ حیدری در ادامه افزود: انقلاب ما در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. بسیاری فکر میکردند مردم با ورود به پایگاههای ارتش مردم توانستهاند آن پایگاهها را اشغال کنند. اما واقعیت این بود که این نظامیان ارتش بودند که درهای پایگاهها را به روی مردم باز کردند. برای فهم بهتر میتوانید وقایعی که در لیبی و مصر اتفاق افتاد را با ایران مقایسه کنید.
وی در مورد مسئله کردستان در اوایل پیروزی انقلاب گفت: درگیریها در کردستان بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب آغاز شد. اگر برخی از پایگاههای ارتش نبود مطمئنا کردستان سقوط میکرد.
حیدری در ادامه نامهای از شهید بروجردی که در سر برگهای اداری دوران شاه نوشته بود را نشان داد و گفت: شهید بروجردی در این نامه به اوضاع و شرایط کردستان به خوبی پرداخته و از خطر ضد انقلاب سخن گفته است. وی در بخشی از نامه خود نوشته است: اگر کمکها و فعالیتهای ارتش در کردستان نبود، کردستان سقوط کرده بود.
جهانگیر خسروشاهی: طراحی کتاب فعلی ارتقای کیفی در عرصه کتاب است
جهانگیر خسروشاهی در مورد انتشار این کتاب با اشاره به طراحی جلد آن گفت: تا به امروز ما در طراحیهای کتاب خود فرم و شکل به این خوبی را نداشتهایم. پیش از این طرحهایی چون بند پوتین و جیب لباس رزمندگان بر روی جلد کتابها طراحی شده بود اما چندان جالب نبودند. اما طراحی کتاب فعلی یک ارتقای کیفی در عرصه کتاب و کتابخوانی است. رنگ صفحات کتاب بسیار چشمنواز است و فونت بسیار مناسبی نیز انتخاب شده است. این کتاب دریچه امیدی است به سوی ادامه روند کتابهای بنیاد ادبیات داستانی.
بادامچیان: اکبر خلیلی را یک ماه زندانی کردیم
اسدالله بادامچیان در مورد کتاب گفت: نوشتههای اکبر خلیلی در این سالها بسیار تاثیر گذار بودهاند. من در شکلگیری این کتاب به اندازه موری که دانهای را حمل میکند زحمت کشیدم. این کتاب بعد از انتشار در ایران خشم استعمار پیر را درآورد و بیبیسی در یک برنامه به انتقاد از نویسنده و کتاب پرداخت. استعمار پیر از این کتاب به خشم در آمد و من در مورد این موضوع مقالهای نوشتم و در روزنامهها منتشر شد.
وی در ادامه افزود: این کتاب بسیار تاثیر گذار بود زیرا اکبر خلیلی این کتاب را با تمام وجود نوشت و به مانند دیگران نبود که در اتاق خود به نوشتن بپردازند. آقای خلیلی برای نوشتن این کتاب به زندان رفت و تفاوت وی با ما در این بود که ما را به سبب فعالیتهایمان از خانه به زندانهای شاه میبردند و شکنجه میکردند اما آقای خلیلی با پای خود رفت تا این کتاب را هر چه بهتر بنویسد.