به گزارش ایسنا، مشروح گفتوگو با حمیدرضا ترقی نایب رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در خصوص انتخابات مجلس بدین شرح است:
آقای قالیباف اخیراً با انتشار یک فراخوان جوانان اصولگرا را دعوت به حضور در انتخابات کردند، به نظر شما این فراخوان با چه هدفی منتشر شد و شما چه ارزیابی نسبت به محتوای آن دارید؟
فراخوان آقای قالیباف یک ابتکار تشکیلاتی مربوط به حزب خود ایشان است که توانسته از سایر تشکلها برای طرح این موضوع سبقت بگیرد، موضوع این فراخوان موضوع روز و مرتبط با بیانیه گام دوم بوده و نسل جوانی که اکنون به دنبال این است که میدان را از دست سنتیها و نسل اول بگیرد، از این پیام استقبال میکند. به نظر من ابتکار خوبی بود که آقای قالیباف در این زمینه پیشقدم شد، نوع واکنشها در کانالها و سایتها نشان میدهد که در این رابطه اقبال خوبی از سوی جوانان صورت گرفته است.
آیا آقای قالیباف برای انتشار چنین فراخوانی با سران احزاب و چهرههای شاخص اصولگرایی همفکری کرده بود یا این پیام به صورت مستقل از سوی خودشان منتشر شده بود؟
فکر نمیکنم ایشان در این رابطه با کسی از مجموعه شورای وحدت هماهنگی کرده باشد، این ابتکار منحصر به خودشان است، این اقدام فی نفسه برای ایجاد یک حرکت و کنش سیاسی در رابطه با انتخابات حرکت خوبی بوده، به این دلیل که جهتگیری موضوع به سمت جوانان، دعوت از آنها و حضور در صحنه است و به نکته قابل تأملی پرداختهاند.
از این جهت نیز مناسب است که هشدار داده اگر جوانان در صحنه حاضر نشوند، در روی همان پاشنه میچرخد و تغییری اساسی در وضعیت مجلس به وجود نمیآورد و این نیز نکته قابل تأملی است. اگر بنا به تغییر در وضعیت مجلس باشد، مؤلفههای متعددی در آن زمینه نقش دارد که باید به آن توجه شود، اما اینکه ما مجلس را به نسل جوان منحصر کنیم، مجلسی که میخواهد قانونگذاری کرده و دولت را برای آینده در گام دوم ریلگذاری کند و مجلسی که میخواهد دولت آینده را شکل و سامان دهد، جای تأمل دارد.
یعنی معتقدید جوانان برای پذیرش مسوولیتهای بزرگ آماده نیستند؟
این بار بسیار سنگینی است و اینکه آیا جوانان خود را برای رفتن زیر بار چنین مسئولیتی آماده کردهاند یا نه، جای تردید دارد اما حضور جوانان در مجلس میتواند نشاط جدید و خوبی را در آن ایجاد کند تا مجلس از این کمتحرکی و منفعل بودن خارج شده، مطالبهگر باشد، قدری نظارت خود را قویتر کند، شهامتش بیشتر شود و محافظهکاریاش کاهش یابد. این موارد آثار بسیار خوبی است که میتواند در مجلس ایجاد شود. این پیام کنش سیاسی خوب، بهموقع و مناسبی بوده که صورت گرفته و جوانان باید از این کنش استقبال کنند.
مبنای پیام این نیست که خود آقای قالیباف محور این مساله باشد، اصل این است که این حرکت و جنبش بین نسل جوان برای حضور و مشارکت در این عرصه شروع شود و یقیناً مجموعههایی که میخواهند نامزد معرفی کنند، نمیتوانند به موضوع جوان و توجه به جوانان بیتفاوت باشند یا از کنار آن بدون توجه بگذرند؛ بنابراین این یک نقطه مثبت در کنش سیاسی آقای قالیباف است.
از این پیام اینگونه برداشت میشد که شاید آقای قالیباف به دنبال این هستند که لیدر جریان اصولگرایی را عهدهدار شوند، آیا شما اینطور برداشت کردید؟ آیا آقای قالیباف ظرفیت این را دارند که به عنوان لیدر جریان اصولگرا در عرصه انتخابات پیشرو باشد؟
هنوز لیدری در جریان اصولگرا نتوانسته بر یک فرد متمرکز شود، بعد از رفتن شخصیتهای ریشسفید و جاافتاده حوزه و علما، ما هنوز نتوانستیم به این جهت حرکت کنیم که رهبری را روی یک فرد متمرکز کنیم، در حال حاضر نیز امکان این کار بعید است، اصولاً رهبری نیروهای انقلابی و اصولگرا بیشتر توسط جمع و شوراها صورت میگیرد و افراد ممکن است در حد سخنگویی، ریاست جلسه و اداره جلسات مطرح شوند اما اینکه لیدر باشند، مطرح نیست.
لیدر ویژگیهای خاص خود را دارد، باید مورد پذیرش همه بوده و اشرافش به مجموعه جریانهای سیاسی اشراف طبیعی نه مصنوعی باشد، باید سعهصدرش بسیار بالا بوده و محدود به یک گروه و مجموعه نباشد، باید مجموعه را با نقاط ضعف و قوت آن بپذیرد نه اینکه شعار جدیدی مثلاً نواصولگرایی را مطرح کند که نفی اصولگرایی است، این شعار به عنوان حرکت فردی جواب میدهد اما باید به عنوان حرکت جمعی بسیار محتاطتر عمل کرد.
بحث لیدری توسط آقای قالیباف مطرح نیست، ایشان میخواهند لیدر یک گفتمان جدید باشند که معنای گفتمان جدید ایشان این نیست که همه پشت سر آن حرکت میکنند، گفتمانی است که میتواند به عنوان یک متغیر بیرونی در جریان اصولگرایی و نیروهای انقلابی تاثیر بگذارد، اما زمانی که نواصولگرایی مطرح میشود، اصولگرایان به این نتیجه میرسند که نقاط ضعفشان چیست و چرا گفتمان جدیدی کنار آنها قرار گرفته است.
بنابراین اصولگرایان به این سمت میروند که آن ضعف را برطرف کنند، به همین دلیل میتواند متغیری بیرونی باشد که بر اصلاح روشها تأثیر بگذارد، مشی نیروهای اصولگرا از این بعد مثبت است، یعنی هر گفتمان دیگری کنار اصولگراها قرار گیرد که بتواند اصولگرایی را اصلاح و تکمیل کند، ضعف را برطرف کرده و شیوههای خود را اصلاح میکنند. این نیاز است و میتواند مفید نیز واقع شود، آقای قالیباف به عنوان لیدر جریانی که قصد دارد در اصلاح روشهای اصولگرایی تأثیر بگذارد، قابل قبول است.
یعنی شما معتقدید که جریان اصولگرایی دیگر نیازی به رهبر معنوی ندارد؟ البته بعد از آقایان مهدویکنی، عسگراولادی و حبیبی دیگر امروز شاید این مساله دور از ذهن به نظر برسد که یک نفر در این جریان به عنوان فصل الخطاب قرار بگیرد، اما در عین حال چندصدایی و چندسلیقگی در این جریان هم قابل کتمان نیست، به نظر شما اگر یک رهبر معنوی در این جریان نباشد، نتیجه آن چندصدایی و عدم کنترل اختلاف نظرها نمیشود؟
زمانی که جمع مجموعهای را به عنوان فصل الخطاب بین خود میپذیرد، مشکلی ایجاد نمیشود، میتوانند در بخش فصل الخطابی خود مشکل و اختلاف را حل کنند و یکصدایی تحقق پیدا کند. حتماً جریان متمرکز بر یک فرد ذینفوذ نیست. زمانی که همه مجموعهای را بپذیرند و بیان کنند که این چند نفر را به عنوان فصل الخطاب پذیرفتیم، مشکل حل میشود؛ بنابراین چندصدایی خود به خود برطرف میشود.
میتوان اینگونه برداشت کرد به این دلیل که دیگر در جریان اصولگرایی افرادی مانند آیتالله مهدوی کنی رشد و ظهور و بروز پیدا نکردند، جریان اصولگرا به این سمت در حال حرکت است؟
بله، به آن معنا شخصیت جامع نداریم که وارد صحنه شده باشد، شخصیتهای جامعی هستند، اما به این دلیل که در این عرصه ورود پیدا نکردند و در جریان ریز مسائل قرار نگرفتند، به طور طبیعی نمیتوانند محور قرار گیرند. اصولاً زمانی که در جریانها تکیه بر شخص شکل میگیرد، آسیبپذیری آنها بالا میرود.
بهترین راه برای اینکه تکیه بر سیستم باشد و آسیبپذیری به حداقل برسد این است که به سمت کار تشکیلاتی برویم و تشکیلات تصمیم بگیرد و جهتگیری کلی را مشخص کند که این آسیبپذیری هر جریان را به حداقل میرساند تا اینکه یک شخص باشد. شخصیتهای چون آیتالله مهدوی کنی و … اصرارشان بر این بود که به سمت تکیه بر سیستم برویم.
اکنون جریان در حال قرار گرفتن در مسیر درستی است که به سمت تکیه به سیستم برود. جریان تمرین میکند که بررسی کند کدام سیستم، شاکله و چینش نیروهایی میتواند پاسخگو و مورد قبول همه باشد. در چند دورهای که با اسمهای مختلف روی کار بودند، جریان اصولگرایی را دنبال کردیم، هر گاه نقاط قوت و ضعف را آسیبشناسی نمودیم، به اشکالات و نواقصی رسیدیم که در دور بعد کاهش دادیم.
در این دوره اشکالات را مشخص کردیم و در حال کاملتر کردن و برطرف نمودن نقاط ضعف قبلی هستیم تا در رأس به چیدمانی از نیروها برسیم که مورد پذیرش همه بوده و تصمیمگیریهایش قویتر و متقنتر باشد، اشکالاتش به حداقل برسد و ابزار لازم را در اختیار داشته باشد؛ بنابراین روند درستی در این مسیر است که میتواند در آینده مجموعه نیروهای انقلاب را به سازوکار کامل، جامع و فراگیر برساند.