سیاسی

توهم ضرورت تکیه بر آمریکا

آقای مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخست‌وزیر شرعی امام، به این فکر افتاد که با امریکا مذاکره کند. وزیر خارجه‌اش را مأمور کرد که برود و با برژینسکی صحبت کند. امام فرمودند: «من مخالفم، اگر در پرواز باشد و اطلاع پیدا کنم، عزلش می‌کنم»
مرحوم حبیب الله عسکراولادی- آقای مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر شرعی امام، به این فکر افتاد که با امریکا مذاکره کند. وزیر خارجهاش را مأمور کرد که برود و با برژینسکی صحبت کند.

امام فرمودند: «من مخالفم، اگر در پرواز باشد و اطلاع پیدا کنم، عزلش میکنم»، ریشه عزل کردن امام، عزل یا نصب کردن مقام معظم رهبری را ببینید. نگفتند که از شما میخواهم کنارش بگذارید، بلکه گفتند عزل میکنم. بازرگان خیلی عصبانی شد. وقتی که جوانها رفتند و سفارت را گرفتند، اینها مقدماتی فراهم کرده بودند که این عمل را از جانب امام زشت اعلام کنند، چون در شب 22 بهمن هم سابقه این کار را داشتند و رفتند سفارتخانه و اینها را بردند مدرسه رفاه و علوی و برگرداندند سر جایشان، فکر میکردند امام با این کار مخالف است، اما آیتالله دکتر بهشتی با سرعت خود را به امام رساند و با امام ملاقات کرد و امام فرمود: «این، انقلاب دوم است». با اعلام این جمله، بازرگان نتوانست بماند و استعفا داد. البته برای استعفایشان جلسهای داشتند که باهنر را دعوت نکردند و ایشان را بیرون گذاشته بودند و تصمیم گرفتند و استعفا دادند. متأسفانه استعفای آقای بازرگان به موضوع رابطه با امریکا و لانه جاسوسی مربوط شد. با اینکه این پیرمرد مثبتاتی داشت، اما جنبههایی داشت. سامان یا سازمانی تشکیل شده بود تا به آسیبدیدگان جنگ کمک شود و تا مدتها هم برقرار بود. در این سامان بازرگان، بعضی از وزرایش، تعدادی از مؤتلفه‌‌ایها و جبهه ملیها بودند. بعد از اینکه بازرگان استعفا کرد، به این جلسه میآمد. در آنجا بحثی راجع به تأمین خسارات انقلاب داشتیم، انصافاً در این جلسات کارهایی هم انجام شد.

در یکی از این جلسات یکی از اعضا به آقای بازرگان اهانت کرد و گفت: «شما عامل خودفروخته به امریکا هستید». بازرگان به من گفت: «چه میگوید این؟» گفتم: «بیخود میگوید، اینطور نیست». به آن طرف گفتم: «نه، اینها متدینینی هستند با سلیقههای مختلف، سلیقه خودشان را استقلال میدانند، نه آنچه را که امام میگوید». بازرگان گفت: «تو که بدتر کردی!» گفتم: «ببینید! از 28 مرداد که گذشت ذهنتان را راجع به مصدق قفل کردید. خیال میکنید غیر از مصدق کس دیگری در کشور صلاحیت رهبری ندارد».

آقای بازرگان که دبیر نهضت آزادی و کریم سنجابی هم که دبیر جبهه ملی بود، در نوفللوشاتو خدمت امام رسیدند، البته بازرگان صحبت کرد و من در اینجا از سنجابی یادداشتی ندارم که او در این جلسه چه گفت. بازرگان گفته بود: «مردم ایران سلطنت و شاه را میخواهند. باید بگوییم که شاه باید سلطنت کند، نه حکومت». «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت» شعار جبهه ملی و نهضت آزادی بود. آقای بازرگان به امام گفت: «موضعی که شما برای تغییر رژیم گرفتید موضع تندی است، شدنی نیست». امام در جوابش فرمودند: «مواظب باشید مردم جایتان نگذارند و بروند، اما فردا که شما میآیید اینجا، باید جمهوری اسلامی را پذیرفته باشید و بیایید». فردای آن روز آقای بازرگان نیامد، آقای کریم سنجابی آمد و این موضوع را پذیرفت.

بازرگان چنین عقیدهای داشت که بدون امریکا نمیتوانیم در منطقه روی پای خود بایستیم و امریکا به شاه اعتماد دارد. حتی در راهپیمایی تاسوعا و عاشورای قبل از انقلاب چند نفر از جمله شهید عراقی، بنده، شهید باهنر، دکتر توسلی و مهندس سحابی، یعنی چند نفر از ما و چند نفر از آنها ستاد این راهپیمایی بودیم. آقای سحابی و آقای توسلی گفتند: «ما موافق دو چیز نیستیم، یکی شعار بر ضد امریکا، یکی شعار بر ضد شاه». ما گفتیم: «اصلاً مردم همینها را میخواهند.» هر کدام از ما چند نفر، مسئول یکی از مقرهای راهپیمایی شدیم. بنده در میدان توحید مسئولیت پیدا کردم و سایرین هرکدام مسئول یک قسمت شدند. با فاصله کمی که راه افتادیم، هلیکوپترهای توپدار اطرافمان میچرخیدند. شعر اولی که ما از میدان توحید شروع کردیم این بود: «با خون هر یک شهید/ میدهد این نوید/ زنده بادا حسین/ مرده بادا یزید». برادرها اشعار زیادی را آماده کرده بودند که خوانده میشد. شب منزل آقای موسوی اردبیلی جلسه ستاد بود. آقای توسلی و مهندس سحابی گفتند: «برخلاف نظر ما، شعار بر ضد شاه و امریکا داده شده، این بههیچ وجه مصلحت نیست و ما را به خطر میاندازد...». از ما خواستند که اظهارنظر کنیم. اول شهید عراقی گفت: «اینها اصلاً در باغ نیستند و نمیدانند که در اختیار ما نیست و مردم خودشان دارند شعار میدهند. شعار «مرگ بر شاه» و «مرگ بر امریکا» شعار شیرینی برای مردم است». آنها گفتند: «اگر اینطور باشد ما فردا شرکت نمیکنیم» و فردا شرکت نکردند. جمعیت بیش از روز قبل با هیجان بیشتر «مرگ بر امریکا» میگفت.

آقای بازرگان واقعاً آدم وابستهای نبود، اما معتقد بود ما در ایران بدون تکیه بر امریکا نمیتوانیم کاری کنیم، همانطور که مصدق جلوتر چنین چیزی را گفته بود.

https://shoma-weekly.ir/jSkVxO