سیاسی

توهمات «تئوریسین» در «ماجرا»ی انقلاب اسلامی

حجاریان که او را تئوریسین جریان اصلاحات می‌نامند. تحلیل جالبی از انقلاب اسلامی ایران در روزنامه «شرق» کرده است که قابل دقت است.

علی حقجو- حجاریان که او را تئوریسین جریان اصلاحات مینامند. تحلیل جالبی از انقلاب اسلامی ایران در روزنامه  «شرق» کرده است که قابل دقت است.

در پرسشها از او، یک بار هم عنوان «اسلامی» برای انقلاب به کار نرفته است. فقط از انقلاب ۵۷ پرسیدهاند! پرسشها هم از آنچه در تفکر و ذهن اصلاحطلبان میگذرد حکایت دارند. جوابها هم حکایت از نوعی بهم ریختگی ذهنی و فکری تئوریسین اصلاحات میکند.

سئوال اول این است شما از افرادی هستید که در جریان انقلاب ۵۷ بودید. آیا همچنان از انقلاب دفاع میکنید؟

پاسخ حجاریان بدتر از این سئوال است. میگوید:

نویسندگان ما انقلاب را به سه بخش «ماقبل»، «مابعد» و «ماجرا» تقسیم میکنند. ماجرا از ۱۲ بهمن تا ۲۲ بهمن و برخی از ۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن را ماجرا میدانند میتوان از ماجرا کاملاً دفاع کرد و باید دفاع کرد.

برخی از شخصیتهایی که امروز جزء جناح راست سیاسی کشور هستند حاضر به دفاع نیستند برخی افراد که نمیفهمند انقلاب چه بوده است یا جوانانی که از ماجرا بیخبر هستند.

به اعتقاد من ماجرا یک حرکت انسانی و خیلی مردمی و خیلی متحدانه بوده هر چند نقصهایی نیز به آن وارد است.

این تحلیل تئوریسین اصلاحات است که نمیداند ما قبل انقلاب، بخشی از انقلاب نیست و هیچ یک از کسانی که در باره انقلاب نظریهپردازی کرده یا تحلیل داشتهاند از عنوانی بنام «ماجرا» یا «رخداد» سخنی نگفتهاند. ما بعد انقلاب هم یعنی انقلاب به پایان رسیده که این هم بخشی از انقلاب نیست تجزبه یک انقلاب به ما قبل و ما بعد و یک عنوان من درآوردی بدون هر گونه پشتوانه، بنام ماجرا نیز معلوم نیست از چه منطقی برخوردار است!

به نظر میرسد اگر یکی از اصولگرایان چنین تحلیلی را داشت، اصلاحطلبان صفحات نشریات خود را از استهزاء و تمسخر او پر میکردند.

جالب است که طبق فرهنگ اصلاحطلبی یک عده را به توپ میبندد که راست هستند و از ماجرا! دفاع نمیکنند یک عده هم نفهم هستندجوانان هم بیخبرند. گویا فقط ایشان میفهمد ماجرا چیست؟!

تفاوت این نظر را با نظریه دکتر بادامچیان در کتاب شناخت انقلاب او میتوان به وضوح فهمید.

بادامچیان مینویسد: هر انقلاب، ۲ مرحله دارد، قبل از پیروزی و بعد از پیروزی.

هر مرحله چند دوره دارد. مثلاً قبل از پیروزی دوره تکوین هستههای اولیه انقلاب، دورهای است که انقلاب شروع نشده است ولی حکومت ستم و بیداد و فرسوده با استبداد و دیکتاتوری و سرکوب مردم و سلطهگری، زمینههای نارضایتی مردم و ایجاد تفکر ضرورت انقلاب را ایجاد میکند و در این زمین مساعد، بذر انقلاب رشد میکند. مانند دوران فرعون که فرعونیت او زمینهساز منفی، انقلاب موسی بود.

او دورههای دیگر را نیز شرح میدهد تا به مرحله پیروزی میرسد و پس از پیروزی توضیح میدهد که روزها و ماههای اولیه پس از پیروزی دوره نشاط اولیه است و دوره بعد از آن دوره درگیریها است و بعد دوره تثبیت وضع موجود، و دوره تثبیت حکومت و سپس حاکمیت تا به دوره تثبیت ارزشهای انقلاب و در واقع تثبیت نظام میرسد. مقایسه دو دیدگاه، کاملاً فقر تئوریک و نظریه اصلاحطلبان را آشکار میسازد.

بقیه مصاحبه تکرار‌‌ همان عقاید و نظرات وهمی اصلاحطلبی است.

مثلاً میپرسند چرا اصلاحطلبان زمان شاه، نتوانستند اصلاح کنند؟ و او پاسخ میدهد که اصلاحطلبان یعنی جبهه ملی، نهضت آزادی و حتی گروههای چپ که میگفتند انقلاب سفید (شاه) خیلی مهم بوده و به شاه کمک کردند که اصلاحات اقتصادی انجام دهد.

میپرسند چرا اصلاحطلبی که زمان شاه بود، کاری نکرد وانقلاب منجر به سقوط رژیم پهلوی شد، و میپرسند مشکل اصلی به اعتقاد شما کجا بود؟

و پاسخ حجاریان این است که مشکل اصلی این بودکه از جنبش مشروطه به خوبی محافظت نشده بود!!

من معتقدم حتی شاه هم قابل اصلاح بود اما خودش نخواست. حرف من این است باید قبول کنیم که رژیم شاه به لحاظ نظری قابل اصلاح بود اما در عمل این اتفاق نیفتاد!

تحلیل دیگر حجاریان در این مصاحبه این است که علماء مخالف جمهوریت بودند و بسیاری از علماء با جمهوریت بد بودند چون ترکیه، روسیه، فرانسه را دیده بودند که در آنجا جمهوریت موازی با لاییسیته است.

مردم شعار جمهوریت دادند و گفتند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و امام شعار مردم را قبول کرد. امام در مقابل مخالفان جمهوریت ایستاد.

هر فرد عادی که تاریخ انقلاب را اجمالی خوانده باشد میداند که امام در نوفل لوشاتو فرمودند نظام ما جمهوری اسلامی است. و مردم پس از آن شعار جمهوری اسلامی را سر دادند. در واقع امام شعار جمهوری اسلامی دادند و مردم قبول کردند و علماء هم حمایت نمودند.

میپرسند در جریان انقلاب سرکوبهای گسترده اتفاق افتادکه تا حدودی در «ماجرا» هم وجود دارد، توضیح دهید.

حجاریان توضیح میدهد که در ماجرا سرکوب یا زندان اتفاق نمیافتد!!

در دوران شاه، سرکوبها در مقایسه با جاهای دیگر، آنقدر زیاد نبوده است!

انقلاب ما خیلی نرم و آرام و شاد بود، شاه با یک تلنگر رفت!

حجاریان کشتارهای فیضیه در فروردین ۴۲، کشتار انبوه ۱۵ خرداد ۴۲، کشتار ۱۷ شهریور، کشتار سینما رکس، شهادت چندین هزار شهید در کوچه و خیابان و کشتار مبارزان را در شکنجهگاههای رژیم شاه، ندیده میگیرد، علت این نگاه هم تفکر اصلاحطلبی است که مقابل انقلاب است.

میپرسند چریانهای اصلاحطلبی چه نقشی در «ماجرا»! داشتند؟

حجاریان میگوید بیشتر نهضت آزادی و جبهه ملی بود. البته دکتر یزدی موافق انقلاب بود اما با بازرگان موافق انقلاب نبود و در این «ماجرا» گیر افتاده بود!!

حجاریان همچنین میگوید از روحانیون مهم و سرشناس آن روزگار هم مخالفانی برای انقلاب وجود داشت!

چون روحانیت سنتی معتقد است در زمان غیبت نباید خیلی به دنبال تشکیل حکومت بود.

روحانیون سنتی قم و نجف، مخالف انقلاب بودند و به نوعی اصلاحطلب بودند.

روحانیت سنتی بیشتر از همه از شعار جمهوریت میترسیدند و مشروطیت برایشان قابل قبولتر بود بازرگان هم اینطور بود.

این تحلیل حجاریان، معلوم نیست در ماجرا که به گفته او از ۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن ۵۷ بوده مربوط به کدامیک از روحانیان سرشناس است؟

اما اینکه بازرگان و اصلاحطلبان با انقلاب نبودند صحت دارد زیرا اصولاً اصلاحطلبی یعنی مخالف انقلاب و بازرگان و بسیاری از رفقایش در لغو قانون اساسی مشروطه با امام بشدت مخالفت کردند و بازرگان به امام توصیه کرد که شاه بماند ولی سلطنت کند و حکومت را به بازرگان واگذارد
https://shoma-weekly.ir/dJ2iSe