سیاسی

تسلسل در حلقه رسانه، نظرسنجی‌ و افکار عمومی

در خصوص ارتباط نظرسنجی با افکار عمومی باید توجه داشت نظرسنجی‌ها به منزله برقراری سیم‌های موقتی اتصال به افکار عمومی هستندکه از مرکز و یا مراکز اندیشه‌ای ایجاد و هدایت می‌شوند تا بتوانند واقعیت‌های موجود و حقایق قابل اتفاق بااحتمالات آن را کشف، دریافت، حدس، ارزیابی و تحلیل نمود و بر مبنای آن اظهار نظری مکتوب و مدون و نظام یافته با تنوع احتمالات ارائه و ضمن توصیف وضع موجود و نظری برگذشته، به پیش‌بینی احتمالات آینده اقدام نمود.
نصر عزیزی- واقعیتی به نام رسانهها، نظرسنجی و افکار عمومی همیشه و در همه دورانهای تاریخ زندگی مدنی و اجتماعی وجود داشته است ولی همواره شکل و ماهیت و سطح و نوع ارتباط و محتوا و میزان اثرگذاری متقابل این سه متفاوت بوده است. از زمانی که ادعا و مبحث علمی در کارکرد رسانهها و نظرسنجی و دستیازی به پدیده افکار عمومی اتلاق گردید، سرعت تطور و تحول و نگرش به اینها چند برابر شده تا جایی که میتوان با شرایط جدید تحولات علمی و جهانی پیشبینیهایی را از تاثیرگذاری و یا کارکرد کمی و کیفی آنها داشته باشیم.

ارتباط رسانهها و نظرسنجیها با افکار عمومی

قبل از اینکه به نقش هدایتی رسانهها و نظرسنجیها توجه شود، باید به رابطه این سه مقوله پرداخت و آن اینکه اگر افکار عمومی را با توجه به وسعت و پراکندگی و همه جایی آن ظرفی تلقی نماییم، طبعاً مظروف آن بسیاری از عناصر و عوامل آشکار و غیرآشکار تأثیرگذار خواهند بود که جهتدهی و شکلگیری آن را به وجود میآورند. بنابر این مسیر ورود رسانهها به ظرفیت افکار عمومی بسیار اثرگذار و تعیین کننده بوده، ولی تلقی اینکه همواره رسانهها نقش غالب را در این نوع هدایت به عهده دارند، جای سئوال و محل بررسیها و پژوهشهای متعدد درحوزههای مختلف و در زمانهای مستمر میباشد. ولی یک واقعیت را باید پذیرفت جنس ارتباط رسانهها با افکار عمومی از نوعی است که میتواند رنگ و لعاب خاصی در مقاطع خاصی و با هدفگذاریهای عام و خاص برای این ظرفیت داشته باشد.

نکته قابل توجه در تلقی مورد نظر برای ارتباط رسانهها با افکار عمومی، به مبحث انسانشناسی برمیگردد که مقولاتی از قبیل روانشناسی انسانها، جامعهشناسی، اقوام، ملت و کشور، مردمشناسی و خرده فرهنگهای حاکم و رایج، تاریخ زندگی گروهها که نقش هویتسازی دارند، اعتقاد است و تمایلات درونی، نوع معیشت و سبک زندگی سنتی و جدید، شرایط جغرافیایی، نظام ارتباطات قدیم و جدید و دامنه و وسعت آن و دهها مورددیگر برمیگردد تا بتوان ثابت نمود ادعای تک نگری تاثیر رسانهها برافکار عمومی بدون توجه به دهها موضوع دیگر، از پایه و منطق قوی برخوردار نیست. مثال واضح آن غول امپراطوری رسانهای دنیای استکبار برای تسخیر افکار همه انسانها و یکرنگسازی آن و وقوع پدیده انقلاب عالمگیر اسلامی و شکستن سدهای رسانهای در دنیا میباشد.

در خصوص ارتباط نظرسنجی با افکار عمومی باید توجه داشت نظرسنجیها به منزله برقراری سیمهای موقتی اتصال به افکار عمومی هستندکه از مرکز و یا مراکز اندیشهای ایجاد و هدایت میشوند تا بتوانند واقعیتهای موجود و حقایق قابل اتفاق بااحتمالات آن را کشف، دریافت، حدس، ارزیابی و تحلیل نمود و بر مبنای آن اظهار نظری مکتوب و مدون و نظام یافته با تنوع احتمالات ارائه و ضمن توصیف وضع موجود و نظری برگذشته، به پیشبینی احتمالات آینده اقدام نمود.

برای اینکه بتوان ادعای علمی خود را در نظرسنجیها مستحکم سازیم، باید خطوط ارتباطی ایجاد شده مورد نظر در نظرسنجیها چند ویژگی داشته باشند:

۱- هدایتگران و ایجاد کنندگان آن خطوط اهل دانش و بینش و تجربه و آگاهی کامل و بلکه حرفهای باشند.

۲- خطوط ارتباطی با ظرف افکار عمومی با توجه به تنوع و تعدد و اختلاف افراد، اقوام، گروههای اجتماعی، اختلاف گرایشها، فرهنگها و دهها مقوله دیگر از تنوع و تعدد و تکثر لازم برخوردار باشند.

۳- در خطوط ایجاد شده ارتباط نظرسنجیها با افکار عمومی هدفگذاریهای لازم با توجه به کثرت تنوعها انجام پذیرد. به همین دلیل است که حضور یک جامعه شناس باتجربه عینی و عملی و یا روانشناس و یا اهل سیاست و سایر تخصصها در جمع هدایتگران نظرسنجیها ضروری است. البته اشتباه نشود همیشه نگاه مدرکی به متخصصان این مقوله مفید نیست.

۴- از ارتباط نظرسنجیها با ظرفیت افکار عمومی حتما باید تحلیل گذشته و حال و آینده با توجه به موضوع استخراج شود. حتی اگر این نظرسنجیها به صورت صنفی در مجموعه کارکنان یک صنعت موثر و یا مجموعهای از یک گروه کشاورزی باشد تا چه رسد به اینکه دنیای سیاست و نظرسنجیها از اهمیت و حساسیت خود برخوردار است.

۵- هر چه خطوط ارتباطی برقرار شده ضعیفتر و سستتر باشند، احتمال بریدگی و گسست و قطع ارتباط و یا ارتباط ضعیف و یا اطلاعات و قضاوتهای غلط بیشتر است. لذا در اینجاست که صحت و سقم پیشبینیها گاهی مخدوش خواهند بود.

بررسی تأثیر متقابل رسانهها و نظرسنچیها در هدایت افکار عمومی

به منظور دستیابی به نوعی از تأثیرات مورد نظر و نگاهی کاربردی موارد زیر قابل توجه خواهند بود:

۱- صاحبان رسانهها اعم از دیداری، شنیداری، سمعی، بصری، مکتوب، مجازی و غیره ضمن شناخت همه جانبه جامعه هدف باید تعریف رابطه عملی خود با متولیان نظرسنجیها و خروجیها و کارکردهای آنها بپردازند.

۲- دستاندرکاران رسانهها و نظرسنجیها حتماً و ضرورتاً باید شناخت صحیح و اصولی و علمی و منطقی و همه جانبهای از افکار عمومی داشته باشند، هر چه این شناخت سطحیتر باشد، انحرافات در قضاوتها و گمراهیها و برداشتهای نادرست بیشتر خواهد بود.

۳- رسانهها در هدایت دستاندرکاران نظرسنجیها به سمت شناخت صحیحتر فضای افکار عمومی و موضوعشناسی و اولویتها و چالشها نقش اساسی و موثر و متقابل خواهند داشت. بنابر این بسیاری از این جهت میتوانند موضوعساز برای نهادهای نظرسنجی باشند.

۴- اگر نظرسنجی شرایط و بایستههای یک اقدام مقبول و علمی از جهت کمی و کیفی را داشته باشند، انعکاس یافتههای نظرسنجی و بازتاب وسیع آنها میتواند موجب بازتابها و عکسالعملهای متفاوت در جامعه باشند. اگر رسانهای رصدگر خوبی باشد، پرداختن به نوع بازتابها فصل جدیدی از رسالت رسانه را ایجاب مینماید و به طور طبیعی اطلاعرسانی در این حیطه و پرداختن به آنها به نوبه خود مبدأ تولید برخی دیگر از مطالبات اجتماعی میشود و این چنین است که دامنههای سلسلهوار فضای جدیدی از رسانهها و انتظار از نظرسنجیها و نوع قضاوتها بوجود میآورد و این به خودی خود مثبت میباشد.

۵- نظرسنجیها میتوانند موضوع چالشزا و بحثبرانگیز رسانهها باشند چالشهایی که باب مناظرهها و گفتگوها و تضارب افکار را پدید میآورند و نشاط فکری و جدال احسن مکتوب را فراهم میسازد. در شرایطی که التهابها در فضای افکار عمومی بیشتر است و توجهات به موضوعاتی نظیر انتخابات معطوف است، باید حساسیتها و آمادهباشهای بیشتری داشته باشند.

۶- همکاری نهادهای نظرسنجی با نهادهای رسانهای بصورت هماهنگ و تنگاتنگ و متقابل و با خروجیهای تعریف شده و متناسب با معیارها و شاخصهای منطقی و معقول میتواند در شفافسازی بیراهه و آسیبهای اجتماعی موجود در فضای افکار عمومی مؤثر و مفید باشد. هر میزان توفیقات در این ظرفیت بیشتر باشد، عمل هدایتگری افکار عمومی در بسترهای طبیعی محقق خواهد شد.

۷- افکار عمومی بر بستری از ساختارهای اجتماعی استوار است و یکی از کارکردهای رسانه معرفی و شناخت و تجزیه و تحلیل این ساختارها در ارتباط با نیازهای اجتماعی جامعه میباشد. از این رو هر چه رسانهها در این حوزه موفقتر باشند، و با طرح انتظارات از نهادهای نظرسنجی در موضوعات اولویتدار و مفید برای عموم مردم، مطالبهگر خواست مردم باشند، امر تأثیرگذاری بر هدایتگری افکار عمومی محقق میگردد.

۸- یکی از بابهای جامعهشناسی افکار عمومی ترکیبی از موضوعات در جریان و به هم پیوستهای است که هر کدام یا هر گروه دارای کارکردی هستند که ممکن است در مقطعی از زمان و یا به دلایلی و شرایطی جهتگیری بخشی از فضای افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهند. رسانههای فعال و دارای صاحبان فکر و اندیشه قابلیت آن را دارند که با وظایف مستمر خود منشاء تعامل و اثرگذاری با آن بخش از جامعه بوده و جهتگیری نظرسنجیها را به آن سمت هدایت کنند. بطور طبیعی این تعامل سه جانبه فضای رضایتمندی را در جامعه ایجاد مینماید.

۹- رسانهها با نقد یافتههای نظرسنجیها و طرح پرسشها و سئوالات متعدد و مرتبط عامل موثری در اصلاح رویکردها و رویهها و بازنگری در برنامههای نهادهای نظرسنجی داشته باشند و افکار عمومی در این بین قضاوتگری است که بهرههای لازم را میبرد.

۱۰- متولیان فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی جامعه با دقت و نظارت و برنامهریزی و هدفگذاریهای لازم و مرتبط با حوزههای مأموریت خویش لازم است با تشکیل گردهماییها و همایشهای هماندیشی و نقد و نظر و نظریهپردازی ارتباط مفید و موثر و قابل اندازهگیری در این سه حوزه ایجاد نمایند و از نتایج آن در جهت رشد و تکامل و بهبود برنامههای خود بهرهبرداریهای لازم را بنمایند و حتی ارزیابی آن را نیز از رسانهها و نهادهای نظرسنجی مطالبه نمایند.

https://shoma-weekly.ir/HtSZ8Y