به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ تحولات سوریه بعد از حمله موشکی آمریکا، انگلیس و فرانسه به تعدادی از پایگاههای این کشور هر روز ابعادی جدید به خود میگیرد. در این میان موضوعاتی از قبیل نوع عمل روسیه، موضع ترکیه و ... مواردی است که بر پیچیدگی ماجرا میافزاید. در این ارتباط با حسن لاسجردی کارشناس مسائل بینالملل و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی به گفتگو نشستیم. متن این گفتگو را در ادامه میخوانید.
* هدف اصلی از حمله چندساعته به مراکزی در کشور سوریه چه بود؟ به اعتقاد شما آیا این عملیات به هزینه نظامی و آبروییاش میارزید؟
در موضوع تهاجم آمریکا آنچه برای ترامپ بسیار حائز اهمیت بود یکی فشاری است که ناظر به ادعای به کارگیری تسلیحات شیمیایی به عنوان نقض حقوق بشر بر دولت آمریکا وجود دارد. دوم آن است که ترامپ از ابتدا با یک توپ پر آمده و تلاش کرده که به توعی اقتدار آمریکا را بازگرداند و جایگاه آن را مجددا به عنوان قدرت اول دنیا تثبیت کند. از این رو برای او این موضوع مهم است که اقدامی انجام دهد تا نشان دهد آن شعارهای انتخاباتی و ادعاهایش تو خالی نبوده و دارای پشتوانه است.
لذا اینکه چندی پیش بحث هزینههای حضور در منطقه ولزوم پرداختشان توسط عربستان و سایر اعراب را مطرح کرد در مجموع با این هدف صورت گرفت که هم رئیس جمهور آمریکا قدرت نمایی کرده باشد و هم نشان دهد که جبهه غربی یک جبهه متحد است. به این سبب اقدام به تهاجم نظامی صورت گرفت. همه هم میدانستند به جهت اینکه هزینه اقدام نظامی در سوریه بالاست به طور حتم محور غربی، عربی و عبری قصد انجام عملیات بزرگی را نخواهند داشت و بیشتر اقدامی صوری و نمایشی یا به نوعی تاکتیکی و بزن و در رو موردنظر است.
* شما فکر میکنید جایگاه ترکیه در این پازل کجاست؟ علیرغم همسوییهای اخیر ترکیه با محور مقاومت، چرا این کشور در عملیات صورت گرفته جانب غربیها را گرفت؟ این موضع گیری ترکها را چطور ارزیابی می کنید؟
ترکیه در مجموع از نظر سیستم سیاسی تصمیمگیر در فضای دیپلماسی یک دولت فرصت طلب است و برای آنها جز منافع چیز دیگری موضوعیت ندارد. لااقل دو دهه گذشته را ما به عنوان نزدیک ترین دوره حیات فعلی سیاسی نظام حاکم، همواره اینگونه بوده که دولتهای حاضر تلاش کردهاند همین فرصت طلبی را داشته باشند و از منافع حاصل از آن بهرهمند شوند.
شما میدانید ترکیه پیش از آنکه به محور مقاومت کوچ کند در محور غربی قرار داشت و در تهاجم شرکت کرد و پایگاه در اختیار آنها قرار داد. لذا این تاکتیکها و جابجا شدن ترکیه تنها بر پایه منافع آنها قابل تحلیل است. در حال حاضر هم که ترکیه با ایران و روسیه همراهی کرده به این دلیل بود که این دو در تحولات منطقه دست برتر را داشتند و از جهتی دیگر ترکها به دنبال آن میگشتند تا به نوعی در تحولات سوریه نقشآفرینی کرده و سهم داشته باشند. مضاف بر اینکه با یک نیرویی وارد مذاکره و معامله شوند که تأثیرگذاری جدی داشته باشد و فضای تحولات حاکم را به گونهای معنادار مدیریت کند.
ترکها منتظر میمانند تا ببینند منافعشان در همسویی با کدام یک از طرفها تأمین خواهد شد. از یک طرف همسو با محور غربی علیه دولت مستقر گروههای تروریستی را تقویت میکند و از سوی دیگر وقتی منافعش ایجاب می کند به محور ایران و روسیه کوچ میکند و تلاش میکند به تعبیر بنده نقش بیطرف را بازی کند و یا آنکه در سرکوب داعش تماشاگر باشد. در حال حاضر هم که با محور تهاجم علیه سوریه همراهی کردند هم یک اجبار بلوکبندی قدرت برای آنها مطرح بود. چون آنها در ناتو حضور دارند و وقتی در جایی حضور یابد کشورهای عضو نمیتوانند مخالفت کنند. از طرف دیگر ترک ها میدانند که در آینده تحولات سوریه باید با کردها بر سر یک میز بنشینند. به نظر میرسد ترکیه برای اینکه به ایران و روسیه یک قدرت نشان دهد و قدری آنها را در صحنه دیپلماسی به عقب براند، چنین موضعی گرفتند تا نشان دهند که میتوانند فرصتهای جدیدی را برای داشتن دست بالا در مذاکرات آینده برای خود خلق کنند.
* شما به آرایش صحنه درگیری اشاره کردید و از صفآرایی محور عبری و عربی در مقابل محور مقاومت گفتید. در این میان فکر میکنید نوع عملکرد روسیه چطور قابل تحلیل است؟ روسیه از سویی با محور مقاومت همکاری میکند، از سویی به نشست اتحادیه عرب پیام میدهد و برای همکاری با این کشورها اعلام آمادگی میکند، از سویی هم پوتین در تماس تلفنی با اردوغان، از تلاشهای دوجانبه بمنظور یافتن راه حل سیاسی برای درگیریها در سوریه سخن میگوید. بالاخره روسیه کجای این ماجرا ایستاده؟
از وقتی که پوتین به قدرت برگشت یک اتفاق بسیار مهم در سیاستهای روسیه افتاده و آن اتفاق عبارت است از بازگشت روسیه به خاورمیانه با هدف ایجاد یک فضای تنفس جدید. همانطور که ملاحظه میکنید روسها در عمده تحولات خاورمیانه یا حضور دارند و یا اعلام آمادگی برای حضور میکنند. تحولات عراق، اتحادیه عرب، موضوعات مرتبط با نفت، امنیت، تروریسم و ... نمونه ای از این مدعا است و روسها در سایه این سیاست جدید علاقهمندند همچنان که در یک دهه گذشته توسط سیاستهای آمریکا از خاورمیانه رانده شدند، اکنون بازگردند و جای پاهای مناسب و مستحکمی را پیدا کنند. لذا مشاهده میشود که روسها در تحولات مختلف خاورمیانه با هر یک از بازیگران اعم از ایران، عراق، سوریه، اردن، اتحادیه عرب، عربستان، ترکیه و ... به گونهای خاص تعامل میکند. لذا در تفکر آقای پوتین این سیاست کلی محور همه تصمیمات است.
* براساس فرمایش شما میتوان اینطور جمعبندی کرد که روسیه به صورت ثابت و قابل اتکا جانب هیچکدام از یک طرفها نیست.
دقیقا همین طور است. هرکجا منفعت و سیاست بازگشت ایجاب کند، میایستند و هزینه میکنند، پیام میدهد، رایزنی میکند و هرجا که ایجاب نکند جای خالی میدهد.