نرگس قدیری- تب زرد نویسی در رسانه های ما گویی این روزها آنقدر بالا گرفته است که برخی از سایت های معتبر و رسمی نیز به تیتر زدن های جنجالی بدون پشتوانه مبتلا شده اند وبدون توجه به عواقب این گونه مانورهای خبری و دست های پنهان و آشکار دشمن صرفاً با سیاست جذب مخاطب بیشتر ،از رسالت اصلی خود که رساندن اخبار صحیح ومستند به ملت است عدول می‌کنند و به انتشار اخباری مبادرت می‌کنند که با گذشت اندک زمانی ابطال آن مشخص می‌شود و در این میان نه تنها آبروی یک رسانه معتبر بلکه اعتماد یک ملت به رسانه خودی مشترکاً آسیب می‌بیند ودر این میان شایعه سازان ومهندسان جنگ نرم که فاتحانه به اهداف خود دست یافته اند ما را به تمسخر گرفته و دلایل بی‌اعتباری رسانه های ما را شماره می‌کنند.
به عنوان مثال پخش شایعه بی اساس ازدواج مجدد محمد مرسی با زنی فاسد که مشخصات درستی از آن نیز در دست نبوده وفقط عکسی بدون سند، به نام عکس او در رسانه های معتبر ما ،همزمان با اهانت برخی از رسانه های دشمن به حجاب خوب همسر مرسی منتشر می‌شود و به عنوان پربیننده ترین خبر تبدیل می‌شود چه هدفی را دنبال می‌کند ؟ این خبر سست وبی بنیان در شرایطی که مرسی می‌کوشد تا با سیاست های خاص خود روز به روز به ایران نزدیک شده و از امریکا واسرائیل فاصله بیشتری بگیرد وصهیونیست ها به شدت از او وسیاست هایش عصبانی هستند به نفع چه کسی تمام می‌شود؟یا این خبر همزمان با انتشار مطالب اهانت آمیز به همسر او که زنی بسیار محجوب ومتواضع بوده وخود را نه ملکه و بانوی اول مصر بلکه خدمتگزار ملت در کنار همسرش معرفی می‌کند چه معنایی می یابد؟آیا این خبرسازی دروغ که اوج عصبانیت غربیان از محجبه بودن همسر و فرزندان مرسی در مقابل همسران بی حجاب دیگر سران اعراب ،دل امریکایی ها وصهیونیست ها را از این چرخش فرهنگ ی خون کرده است وفمنیست های مصری را به تمسخر او کشانده ،شایسته است که ما نیز چشم بسته خوراک های خبری مسموم آنان را در ذهن جامعه تزریق کنیم و ناشیانه مصرف کننده یافته ها و بافته های آنان باشیم؟
این خبر مضحک واخباری از این دست وقتی در رتبه اخبار مهم واصلی در خبرگزاری هایی که منبع مورد اعتماد برای مجموعه وسیعی از سایت ها و روزنامه ها و از همه مهمتر ملتی که مخاطبان اصلی جامعه رسانه ای کشور هستند قرار می‌گیرد از آن رو اسباب تاسف شدید را فراهم می آورد که نشان می‌دهد مدیریت های مهم خبری ما بعضاً در دستان افراد توانمند در این عرصه قرار نداشته و هنوز برخی از مدیران رسانه ای ما قدرت تشخیص سره از ناسره را ندارند و در آشفته بازار خبری جهانی توان حرکت در مسیر حقیقی خبری را از دست داده اند ومتاسفانه به بیراهه هایی سوق پیدا می‌کند که بن بست بوده وقدرت فکری واطلاعاتی ملت بزرگ ایران را بازیچه جهالت آنان قرار می دهد و ما را مضحکه جهانیان می‌سازد.
اگر ما باور کنیم که امروزه جنگ حقیقی در عرصه رسانه بوده وابزار رسانه از اهمیت کمتری نسبت به قدرت سیاسی ،علمی و نظامی و دیگر عوامل بازدارنده ما به حساب نمی آید و به همان میزان وشاید بسیار بیشتر قدرت اطلاع بخشی وبصیرت دهی وبازدارندگی را داراست‌، هرگز اجازه نخواهیم داد که گاف های رسانه ای برخی از اشخاص کوچک از بعد سیاسی و سواد رسانه ای گاهی حتی تلاش هایی در عرصه های مهم دیگر همچون سیاسی و دیپلماسی و نظامی و حتی اقتصادی وفرهنگی و....را با بلاهت ها وبچه بازیهای رسانه ای زیر سئوال ببرند وکودکانه و هیجان‌زده از آمار کلیک بیشتر روی گزینه انحرافی آنان اعتبار رسانه های معتبر ملی را خدشه دار کنند.
امروزه به نظر می‌رسد ابزار رسانه های نظام اسلامی باید در اختیار کسانی قرار بگیرد که ظرفیت فرماندهی در این جبهه حساس دقیق وهوشمند و ملی وبین المللی را داشته وهمچون نگهبانی تیز بین قدرت نگاهی هم افق با رهبر معظم انقلاب را در چشم انداز حرکت ملت ایران داشته باشند و مخاطبان خود را در مسیر حرکت رسانه ای مقتدرانه به پیش ببرند و در این عرصه به الگویی جهانی تبدیل شده و افسران جنگ نرم در دیگر کشورهای جهان را نیز فرماندهی کنند.باشد که رسانه سازان ولایی این مهم را در حرکت مقدس و جهانی خود لحاظ کنند و به چینشی جدید در مدیران رسانه ای خود دست یازند.