
13 آبان یادآور سه حادثه تاریخی برای ملت ایران است، اول 13 آبان ماه 1343 که حضرت امام خمینی(ره) تبعید شدند، دوم 13 آبان ماه 1357 که کشتار دانش آموزان به وسیله مزدوران رژیم پهلوی است و سوم 13 آبان ماه 1358 تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، که موجب شد این روز را به نام روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نامگذاری کنند.
اما همه ساله حادثه سوم در این روز پررنگتر روایت شده است و درستی یا نادرستی تسخیر سفارت نیز همواره یکی از نقاط مناقشه بوده است. آنچنان که امام خامنه ای در سال 1372 که عده ای کم کم زمزمه انتقاد از انقلاب دوم را مطرح می کردند، در این باره فرمودند: " ممکن است جوانانى که در آن لحظه رفتند و آن اقدام را کردند، دنبالههاى عمیق و داراى درجات گوناگون آن کار را، آن روز ندیده بودند. احتمال این هست. جوان از روى ایمان و احساس خود، کارى را انجام مىدهد. اما خداى متعال، در آن کار، این برکتهاى بزرگ را قرار داده بود. چون کارى از روى ایمان و اخلاص بود و خداى متعال همیشه روى کارهایى که از روى ایمان و اخلاص است، تأثیرات بزرگى قرار مىدهد."
این سخنان وقتی شرایط امروز را به یاد آوریم قابل تأمل تر جلوه می کند. امروز برخی از افرادی که نقش اساسی در تسخیر سفارت آمریکا داشتند و شاگردان و پیروان آنها از دادن شعار مرگ بر آمریکا هم پرهیز می کنند و اکثرا خواهان برقراری رابطه با آمریکا هستند، نه می شود به آن شوری حمله به سفارت که جزو خاک آن کشور است و زیر پا گذاشتن تمام قوانین بین المللی و دیپلماتیک آنها توجه کرد و نه به آن بی نمکی درخواست رابطه با آمریکا و به دست فراموشی سپردن سالها دشمنی و خیانت آنها در حق ملت ایران تن داد.
بد نیست فهرست وار و به صورت مختصر اسامی برخی از تسخیرکنندگان سفارت آمریکا و گوشه ای از سوابق آنها را مرور کنیم، ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو شورای سردبیری روزنامه سلام از روزنامه های زنجیره ای دوره اصلاحات بود، محسن میردامادی فعال سیاسی اصلاح طلب، دبیر کل حزب مشارکت، نماینده مجلس ششم،مدیرمسول روزنامه نوروز از روزنامه های زنجیره ای دوره اصلاحات، فعال در روزنامه سلام و عضویت در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران هاشمی رفسنجانی، سعید حجاریان مشهور به تئوریسین جریان اصلاحات، عضو مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران هاشمی رفسنجانی، مدیر مسول روزنامه صبح امروز از روزنامه های زنجیره ای دوران اصلاحات و بازداشت بعد از انتخابات سال 88 و اعترافات در تلویزیون، عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، عضو شورای سردبیری روزنامه های سلام و صبح امروز از روزنامه های زنجیره ای دوران اصلاحات و عضو مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، محمد رضا خاتمی فعال سیاسی اصلاح طلب، دبیر کل سابق حزب مشارکت و نماینده مجلس ششم، محسن امین زاده فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو موسس جبهه مشارکت، محمد نعیمی پور فعال سیاسی اصلاح طلب، عضو حزب مشارکت و مدیر مسول ورزنامه یاس نو از روزنامه های زنجیره ای دوران اصلاحات بوده است.
حال باید پرسید که آیا باید از حمایت از آن اقدام پشیمان بود؟ بهترین پاسخ را رهبر فرزانه انقلاب و زبده ترین شاگرد امام خمینی به این پرسش در همان دیدار سال 1372 داده اند " من امروز عرض مىکنم که این کار دانشجویان ما در سال 58 یکى از بهترین کارهایى بود که در این انقلاب انجام گرفت. مبادا تلقینهاى یک عدّه آدمهایى را که - به اعتقاد بنده - تعریف واقعى از آنها این است که «انسانهاى سطحى و ضعیفى هستند» باور کنید... یک عدّه ضعیف، امروز نیایند وسوسه کنند و طورى شود که جوان ما، دانشجوى ما، با خودش فکر کند: «این چه کارى بود که لانه جاسوسى را تسخیر کردیم؟!» نه آقا! یکى از بهترین کارهایى که در انقلاب ما شد، همان کار بود. امام یک جوان نبود که شما بگویید «احساساتى شد و حرفى زد.» امام، آن پیر حکمت و مردِ حکیمِ دنیا دیده مجرّب، با دید نافذ خود، آنطور از حرکت دانشجویان در آن روز تجلیل کرد. پس امام، به حقیقتى پى برده بود که این را گفت. ما نیز همان را - نه فقط از روى تبعیت ؛ بلکه از روى احساس، از روى بینش و از روى منطق - تأیید و تصدیق مىکنیم... چرا؟ بهخاطر اینکه عمدتاً بعد از جنگ بینالملل دوم، انقلابهاى متعدّدى در سرتاسر عالم به وقوع پیوست... دیدیم در این کشورها، حتّى عقلا و مدبّرینشان، اینطور باورشان آمده بود که باید وابسته به تشکیلات شرق باشند و آینده عجیب و غریبى را که دو سال پیش اتّفاق افتاد [انحلال شوروی]، اصلاً احتمال نمىدادند... دسته دیگر کشورهایى بودند که اگر ارتباطى هم با بلوک شرق داشتند، این ارتباط، آن چنان مستحکم نبود. بعد، عمدتاً امریکاییها، شروع به نفوذ در داخل اینها کردند. اراده مردم، اراده رهبران و عزم عمومى ملتها را، طورى تغییر دادند که بتدریج، انقلابى که انجام شده بود، صددرصد به حال اوّل برگشت و بلکه به شکل بدتر درآمد... از چه راهى؟ یا از راه مرعوب کردن، یا تطمیع کردن، یا محتاج کردن و یا فشار وارد آوردن. انواع فشارها را روى این کشورها و ملتهاى مستقل وارد مىکردند. آنها هم رابطه را به کلّى قطع نکرده بودند. سفیر هم بود، مسؤولین امریکایى هم بودند. وسوسه مىکردند، مىرفتند، مىآمدند و حتّى دل رهبران انقلابها و رهبران ملتها را خالى مىکردند. آنها را مىترساندند، مرعوبشان مىکردند، و کسى که مرعوب شد، با اندک تشرى مىشود او را از میدان خارج کرد. این سرنوشتِ - اگر نگوییم همه - اغلبِ انقلابهاست ... عامل این برگشتن چه بود؟ این بود که آن پیوند تحمیلى میان قدرت فائقه حکومت متجاوز و مستبد امریکا با این کشورها، منقطع نشده بود. چون رابطهاى برقرار بود، آن رابطه، خود موجب مىشد که طرفِ قویتر، از آن رابطه استفاده کند و مدام روى طرف ضعیفتر - در مجالس مذاکره، پشت میزها، در معاملات گوناگون - فشار بیاورد تا بالاخره وادارش کند که میدان را به نفع او خالى کند. قضیه لانه جاسوسى، این آخرین رشته ارتباط ممکن را بین انقلاب و امریکا برید و قطع کرد. این، خدمت بزرگ و ذىقیمت را به انقلاب ما کرد! "
این گفتمان کاملا در فضای یک کشور انقلابی تعریف شده است. اما آیا در می توان آن مدل را همچنان کارآمد تلقی کرد؟ این سوال پس از آن در اذهان مطرح می شود که به یاد آوریم از میانه دولت اصلاحات به واسطه آغاز مجدد توطئه های متحدان آمریکا که در ایران سفارتخانه داشتند – و بیشتر از همه انگلستان- یک رویکرد جدی در تجویز الگوی تسخیر لانه جاسوسی در محیط های دانشجویی حکمفرما بود و بارها حملاتی به سفارتخانه های مختلف تکرار شد که ناشی از یک حس نوستالوژیک به آن اقدام دانشجویان و حتی احساس عقب ماندن از انقلابی گری نسل قبل بود.
این در حالی است که امروز که بیش از 30 سال از جریان تسخیر سفارت آمریکا می گذرد و در موارد مشابه بایدبا تحلیل بهتری از چنین رفتارهای غیرعقلانی و خارج از عرف دیپلماتیک و افراط گرایانه پرهیز کرد. شاید اگر در همان روزها نیز اقدامی قانونی در برخورد با آمریکا و قطع رابطه می شد، مورد استقبال بیشتر امام راحل واقع می گشت. آنچنان که آیت الله مهدوی کنی در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا می گوید: "من این حرکت یعنی اشغال سفارت را نمیپسندیدم و این را نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها به خصوص سفارت امریکا حمله کنیم. من این را مضر میدیدم. برای اینکه از نظر قوانین بین المللی ریختن به سفارت ولو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی، در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشد. اصلا روال معمول همه سفارتها همین است که از این کارها میکنند."
اما درباره مشابه سازی آن اقدام برای امروز ولی فقیه زمان نظری صریح دارد. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای درباره حادثه مشابه که سال گذشته رخ داد و جمعی دانشجویی به سفارت انگلیس حمله کرد، می فرمایند: در قضیه اخیر اشغال آن سفارت خبیث، احساسات جوانان درست بود. ولی رفتنشان درست نبود. من اجتماعات دانشجویی را تأیید می کنم؛ اما با تندروی در این اجتماعات مخالفم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند: "تصمیمى که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعه دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستى نیست. گاهى اوقات تصمیم، تصمیم غلطى است.
بنابراین آرمانگرائى بههیچوجه به معناى در همه زمینهها پرخاشگرى کردن، برخى از واقعیات لازم و مصلحتهاى لازم را ندیده گرفتن، نیست. مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحتگرائى میکنند! خب، اصلاً باید ملاحظه مصلحت بشود. هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکى از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکى از حقایق است. اگر مصلحتاندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید.
فرض بفرمائید از لحاظ موضع نظام، نسبت به فلان حرکت سیاسى بلوک مثلاً طاغوت و مجموعههاى استبدادىِ دیکتاتورى، معلوم است که ما مخالفیم، همراهى هم نمیکنیم، کمک هم نمیکنیم - «قد کانت لکم اسوه حسنه فى ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انّا برءاء منکم و ممّا تعبدون من دون اللّه کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا حتّى تؤمنوا باللّه وحده» معلوم است که موضع ما نسبت به برخى از جهات سیاسىاى که امروز در دنیا وجود دارند یا در منطقه وجود دارند، موضع روشنى است؛ اما این به هیچ وجه به معناى نفى کار دیپلماسىِ سنتىِ متعارف نیست؛ این را توجه داشته باشید. یعنى کار دیپلماسى به جاى خودش باید انجام بگیرد، منتها جهتگیرى، این جهتگیرى است. کمااینکه دشمنان ما هم همین جور عمل میکنند. دشمنان ما هم در عمل دشمنىشان را میکنند، اما تعارفات دیپلماسى را هم انجام میدهند. البته ما هم به آن تعارف دیپلماسى گول نمیخوریم؛ میفهمیم پشتش چیست. بنابراین باید به معنا و عمق آرمانگرائى توجه شود. پس به طور خلاصه، آرمانگرائى یعنى پایبندى به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثیرگذارى و تأثیرناپذیرى از جهت مخالف و جبهه مخالف."
به راستی پرهیز از شعار مرگ بر آمریکا کجا و بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا کجا؟ چطور می شود کسی که دیروز معتقد حمله به سفارت آمریکا بوده است امروز معتقد به پای میز مذاکره نشستن با آمریکا آن هم بدون هیچ قید و بندی باشد، شاید باید این قسمت از فرمایشات رهبر معظم انقلاب را بیشتر مرور کنیم که: آرمانگرائى یعنى پایبندى به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثیرگذارى و تأثیرناپذیرى از جهت مخالف و جبهه مخالف.