سیاسی

بشاگرد با مدیریت جهادی حاج عبدالله بشاگرد شد

حاج عبدالله روزی که اینجا آمد باید می گفت که نمی شود، ما هم می دانستیم نمی شود. اما حاج عبدالله گفت می شود کار کرد به شرطی که بچه ها با خدا معامله کنند نه با دنیایشان. اگر کسی با خدا معامله کند و همت داشته باشد، خداوند متعال هم کمکش می کند و لطف خدا شامل حالش می شود.
هشتم اردیبهشت 1384 سالروز رحلت کسی است که در عمل به تکلیف به بشاگرد هجرت کرد و سالها با بشاگردی ها نفس کشید و زندگی کرد. او در مصاحبهای گفته بود: «حاج آقای عسگراولادی این صحبتها را از قول امام به ما می رساندند که در مورد بشاگرد فرموده بودند: «ان شاء الله یاران خوبی برای امام زمان(عج) از بشاگرد خواهیم داشت» و دعای حضرت امام بود که فرموده بودند: «هر کس قلماو رقماو قدمابرای بشاگرد کمک کند، ما دعا می کنیم» هر وقت هم حاج آقای عسگراولادی و حاج آقای نیری می رفتند خدمت حضرت امام، حضرت امام می پرسیدند: از بشاگرد چه خبر؟» با امیر والی برادر ایشان که سال ها همرزم وی بوده است، درباره این جهادگر گفتگو کرده ایم.

چرا ایشان بشاگرد را انتخاب کرد؟

آنجا را انتخاب نکرد، اینها در جبهه بودند. یک عزیزی به نام حاج آقای ملک شاهی که در هلال احمر بود شنیده بود که یک منطقه ای است که در آنجا فقر بیداد می کند. زمانی که حاج عبدالله شنید، گفت مگر میشود که یک چنین منطقه ای باشد که آن موقع هنوز مردمانش لنگ می بستند و تردد به میناب و بندر عباس به آن صورت انجام نمی شد، انجام می شد ولی خیلی کم بود. حاج عبدالله گفت که باید بروم ببینم. قرار بود اول اسفند یک عملیاتی در جنوب انجام شود که نشد. حاجی به هلال احمر می آید و آقای ملک شاهی یک مقدار امکانات تهیه می کند، چند کامیون مواد غذایی و لباس و ... برای منطقه می فرستد. حاجی با یک اکیپی که حدود 35 نفر بودند این جا می آیند. از این 35 نفر، 33 نفرشان بر می گردند و دو نفرشان می مانند یکی آقای اسدی نیا بود و یکی حاج عبدالله. نزدیک دوماه، یعنی اسفند و فروردین را به بررسی آنجا می پردازند. اواخر فروردین حاجی مالاریا می گیرد. با یک مکافاتی ایشان را به بندر عباس می رسانند و از آن جا به تهران اعزام می کنند. مدتی برای مداوای مالاریا بیمارستان بود که از آن موقع دیگر من را فرستاد که با یک بلدی به نام آقای علی دادستانی که از بومی های منطقه بود آمدم. دو لندکروز بودیم، حاجی یک سفارشاتی هم کرده بود که دو تا بشکه بنزین بخر عقب ماشین بگذار و می خواهی آنجا بروی یک مقدار مواد غذایی و کنسرو بخر. ما هم خریدیم و عقب ماشین گذاشتیم و به منطقه رفتیم. از تهران تا میناب را تقریبا14 یا 15 ساعت آمدیم. اما از میناب این 200 کیلومتر را 18 ساعت رفتیم. به روستایی به نام ربیدون که در 200 کیلومتری شهرستان میناب بود، رسیدیم. جاده نبود، صعب العبور بود و حاج عبدالله پیاده مسیر را طی می کرد.

از اقدامات جهادی حاج عبدالله در آن منطقه بفرمایید.

در آن منطقه مدرسه ای وجود نداشت و مبلغی نداشت که برای دین و تشکیلات تبلیغ کند. اما کلا شیعه نشین هستند و همه منطقه شیعه هستند. امروز که خدمت حضرتعالی صحبت می کنیم 95درصد تا 98درصد مسئولین و عزیزانی که در منطقه فعالیت دارند اعم از پزشک، بخشدار، مهندس عمران تا دبیران و معلمان آن از بومی های منطقه هستند.

یعنی این تأثیرات اقدامات آن زمان بوده است؟

بله. آن زمان منطقه روحانی نداشت. الان که با حضرتعالی صحبت می کنیم 7 سال
بچه
های حوزه علمیه بشاگرد در قم رتبه ی اول را کسب کردند، چون حاجی آنجا حوزه هم تأسیس کرد. که عزیزان مبلغ بومی در منطقه داشته باشیم. مقام معظم رهبری هم از این مسئله خیلی خوشحال است که الحمدالله بومی های منطقه بشاگرد خودشان درس خارج می خوانند.

امسال به نام اقتصاد مقاومتی نام گذاری شده است، ایشان چه کمکی به افراد منطقه کردند که روی پای خود بایستند؟

البته عمده کار، کار فرهنگی در منطقه بوده است. همان موقع مدارس را در کپر ایجاد کرد که اینها درس بخوانند، معلمان هم از بچه های شیراز و سیرجان و کرمان و تهران و اصفهان می آورد. یعنی معلمانی که از بچه های خودمان بودند درس میدادند. بعد آموزش و پرورش آنجا مستقر شد و نیرو به ما داد. درس خواندن اولین پایه کار بود. در مورد اقتصاد مقاومتی اولین کار، کارهای کشاورزی بود. امکانات کشاورزی را برای اینها مهیا می کرد که اینها خود کفا شوند. حاجی می گفت باید کار ایجاد شود نه اینکه فقط امکانات بدهیم و رزق و مواد غذایی به ایشان برسد که بتوانند شکم خود را سیر نمایند.

چقدر موفق شدند که مردم منطقه روی پای خود بایستند؟

همین دانش آموزانی که درس می خواندند، همان پایه اولی ها الان در منطقه فوق لیسانس شده اند. الان مدیریت کار را دارند. یک کار اقتصادی است و علم خود را به بقیه عزیزانی که بومی منطقه هستند می آموزند. یکی این بود. دوم ساخت و ساز بود. دبیرستان و مدرسه راهنمایی هم دخترانه و هم پسرانه ساخت و در کنار این ها حوزه علمیه خواهران و حوزه علمیه برادارن هم ساخت که ترویج دین را در آنجا کامل کند و مبلغ های بومی آنجا بتوانند فعالیت خود را شروع کنند. الحمدالله در این حیطه مجبور بودیم مکانیکی و آهنگری همه کار را در همان جا شروع کنیم و برای همین مکانیک آورده بودیم، بچه های بومی را در تعمیرکار کنار دست مکانیک می آوردیم که کار یاد بگیرند. کار که یاد می گرفتند می گفتیم بروند، یک وام به آنها می دادیم و می رفتند تعویض روغنی می زدند مکانیکی یا موتور سازی می زدند، و خود کفا می شدند. روش کار این بود، بنا می آوردیم بچه ها را کنار دستش می گذاشتند که کارگری می کردند یاد گرفتند الان بنا شدند.

حضرت آقا یکی از ویژگی های مربوط به اقتصاد مقاومتی را مدیریت جهادی عنوان کردند، شاید بقیه فکر می کنند که نمی شود این همه کار را یک جا جلو برد؟

فقط همت می خواهد. فرمایش مقام معظم رهبری را بیایند و ببینند چون آن روز که ما اینجا آمدیم اگر هر کدام از عزیزان می آمد در راه کم می آورد. می گفتند نمی شود اینجاکار کرد، هیچ امکاناتی این جا نیست. اما توکل و همت که باشد می شود کار کرد. حاج عبدالله روزی که اینجا آمد باید می گفت که نمی شود، ما هم می دانستیم نمی شود. اما حاج عبدالله گفت می شود کار کرد به شرطی که بچه ها با خدا معامله کنند نه با دنیایشان. اگر کسی با خدا معامله کند و همت داشته باشد، خداوند متعال هم کمکش می کند و لطف خدا شامل حالش می شود. آن منطقه با نبود هیچ گونه امکانات به این جا رسید. الان الحمدالله نگین افتخار جمهوری اسلامی منطقه بشاگرد است. ما دیگر اسم منطقه محروم را روی آن نمی گذاریم چون الحمدالله برای همه بومی های خودمان همه امکانات فراهم شده است، خانه سازی شده است از کپر بیرون آمده اند، کولر دارند. آن موقع اصلابرق نبود، سرویس بهداشتی نبود، الان 70درصد خانه ها سرویس بهداشتی دارد.

https://shoma-weekly.ir/Ytvy8L