ریشه اوضاع نابسامان امروز ترکیه را باید در رفتار خاص اردوغان جستجو کرد؛ رفتاری که از زمان عضویت او در حزب اسلامی «سعادت» و سپس در هدایت حزب «عدالت و توسعه» به طور مشخص نمایان است و گام به گام، همراهان او را کنار زد تا نهایتا خود او تبدیل به مرد آهنین و نفر شماره یک ترکیه شود. فتحالله گولن و عبدالله گل هم در این مسیر قربانی جاهطلبی و خودمحوری اردوغان شدند تا رجب خان نشان دهد که «فرانک آندروود»، شخصیت اصلی سریال معروف «خانه پوشالی» را در زمینه لهکردن همه دوستان و همراهان در مسیر رسیدن به قدرت، الگوی خود قرار داده است.
اردوغان در سالهایی که قدرت سیاسی را در اختیار دارد، بسیار تلاش کرده تا نسخهای از «ولادیمیر پوتین» برای کشورش باشد و همان افتخاراتی را که همتای روساش با احیای قدرت شوروی سابق و حتی روسیه تزاری کسب کرده و محبوب مردم شده، در نسخهای ترکی پیادهسازی کند که احتمالا منشاء درگیریهایش با کرملین هم ناشی از حسادت به قدرت و محبوبیت پوتین است و نئوعثمانیگری را به عنوان یک دستاورد نظری و عملی، در تاریخ کشورش به نام خود ثبت کند؛ اما دستاورد رجب کوچکترین شباهتی به دستاورد ولادیمیر ندارد. حالا، خرس روسیه در حال خراشانداختن بر نظم آمریکایی جهان است و قرقاول ترک، دستاویز تمسخر فکاهینویسان و طنزپردازان اروپایی.
اردوغان خیلی تلاش کرد تا شاه عثمانی باشد؛ اما زمانی که اقداماتش در تحقق این رویا کارگر نیفتاد، به هر طرفی چنگ انداخت تا اگرچه نتوانسته «سلطان سلیمان ثانی» باشد؛ اما حداقل بتواند چند سالی را در حال اندیشیدن به این رویا بگذراند. همین مسئله است که باعث شده تا اهالی رسانه و روزنامهنگاران ترک، او را «دراکولا» بنامند؛ زیرا جناب اردوغان به هیچ عنوان تاب تحمل انتقاد و اشکال از خود را ندارد و با مشت آهنین به هرگونه مخالفخوانی از سوی سیاسیون و رسانهها پاسخ میدهد. همین روحیه دیکتاتورمآبانه اوست که سبب شده تا بر طبق گزارش رسمی سازمان عفو بینالملل، اردوغان اصلیترین ناقض حقوق بشر و آزادی بیان در ترکیه معرفی شود. همین چند ماه پیش بود که آقای رئیسجمهور، با تقدیم شکایتنامهای علیه «جان دوندار»، مدیرمسئول روزنامه «جمهوریت»، مجازات حبس ابد با اعمال شاقه را برای وی خواستار شد. شکایت اردوغان از دوندار متعاقب انتشار تصاویر و خبر ارسال سلاح و مهمات از ترکیه برای تروریستهای داعش در سوریه انجام شد. اردوغان در واکنشی بسیار تند به انتشار عکسهای ارسال سلاح از ترکیه به مخالفان سوری، گفت که کار این فرد جاسوسی است و وی جزای عمل خود را خواهد دید. البته جان دوندار هم صحنه را خالی نگذاشت و در پاسخ به سخنان اردوغان، گفت: «کسی که مرتکب این جرم (ارسال اسلحه برای تروریستها) شده، تاوان سنگینی خواهد پرداخت و ما وی را به راحتی رها نخواهیم کرد.»
همه این رفتارهای غیرعادی اردوغان سبب منزویشدن او در کشورش و حتی در میان افکار عمومی جهان اسلام شده؛ اما اگر فکر میکنید این انزوا قرار است او را بر سر عقل بیاورد و انتخاب یک مسیر اشتباه را به وی یادآور شود، سخت در اشتباهاید. هر چقدر که اردوغان در میان مردم منزویتر میشود، گرایش بیشتری به سمت افراطیون پیدا میکند. در واقع، آن چیزی که رجب طیب اردوغان در برخورد با مردم انتظار دارد که کسب کند و نمیکند، تبدیل به رفتارهای پرخاشگرانه و غیرمنطقی در سیاست خارجی شده است. تقویت ارتباطات با تندروهای عربستانی از یکسو و همراهی و عادیسازی روابط با اسرائیل از سوی دیگر، چنگاندازیهای جدید اردوغان برای جلوگیری از غرقشدن در گرداب اشتباهات سیاسی خود است. رسوایی آنکارا در ماجرای محاصره «عینالعرب» یا همان «کوبانی» که منجر به ازمیانرفتن تعداد زیادی از زنان و کودکان شد، اردوغان را در میان افکار عمومی جهان تبدیل به خونآشامی کرده که در راه طلب قدرت، میتواند کرسی تدریس ماکیاولیسم را از چنگ «نیکولو ماکیاولی» خارج کند.
حالا اردوغان و نظریه خاص اسلام سیاسیاش ماندهاند و انفجارهای پی در پی در خاک ترکیه، کردهای خشمگین که به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستند و اقتصادی که روز به روز بیشتر از قبل در آتش ناامنی و آشوب میسوزد و خاکستر میشود. تقریبا روزی نیست که خبری از یک جنجال و درگیری در ترکیه توسط رسانههای جهانی مخابره نشود؛ حالا میخواهد انجام یک عملیات تروریستی و کشتهشدن صدها نفر از شهروندان ترک باشد یا درگیری و آشوب در رژه سالیانه همجنسبازان در استانبول... و این یعنی یک لبخند تمسخرآمیز به جمعی از روشنفکران ایرانی که «اسلام ترکیهای» و «اسلام اردوغانی» را مدلی معرفی میکردند که بیشترین حجم از تطابقپذیری با دموکراسی غربی را دارد و هم دین مردم را تأمین میکند و هم دنیای جامعه را به سرمنزل مقصود میرساند.
حالا میتوان روبهروی تلویزیون نشست و در حالی که نتیجه مدل دموکراسی اسلامی اردوغان را در آتشی که از فرودگاه استانبول زبانه میکشد، تماشا کرد، به مصطفی تاجزاده و محمدرضا خاتمی و رضا امیرخانی هم اندیشید که تا همین یکی دو سال اخیر، فخر «اسلام ترکیه» را به «ولایت فقیه» میفروختند و از افزایش حجم تولید ناخالص ملی آنکارا صحبت میکردند. حالا بهتر از هر زمان دیگری میتوان کارآمد این دو اندیشه سیاسی را سنجید و به نقد گذاشت؛ آن هم نه در کلاسهای دانشگاهی و جلسات نمایشی آکادمیک؛ بلکه در کف خیابان و در دنیای واقعی؛ دنیایی که اکنون یک چشمش را به خیابانهای آرام تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و... دوخته و با چشم دیگرش، به دنبال جنازههای خونین در خیابانهای آنکارا و استانبول و ازمیر و بورسا و آنتالیا و... میگردد.