سیاسی

باید فضای سیاست زده اقتصاد را تغییر داد

اگر بخواهیم به اقتصادمان سامان بدهیم، همان‌طور که در هر سیستمی یک بازخورد هست که از بالا به سیستم نگاه می‌کنند تا ببینند سیستم در کجاها لنگی دارد و همان‌جاها را اصلاح ‌کنند، باید از بالا حوزه‌های داخلی در زمینه اقتصاد در 34 سال گذشته و همین‌طور حوزه‌های خارج را بازنگری کنیم. قطعاً باید دیپلماسی اقتصادی ما عوض شود و این یک حرف کاملاً جدی است. اگر بخواهیم همین روند را در دیپلماسی اقتصادی ادامه بدهیم، هر کس دیگری بیاید، ده الی پانزده درصد اختلاف است، در صورتی که عقب‌افتادگی تاریخی ما صد درصد است.
مصطفی حسینی- اشاره: دکتر یحیی آل اسحاق از اقتصاد دانان خوش اخلاق کشور است که همواره نگاهی جامع به موضوع اقتصاد داشته و سابقه 30 سال مدیریت اقتصادی در کشور را دارد. با توجه به مشکلات معیشتی و اقتصادی کشور به سراغ او رفتیم و با توجه به انتخابات ریاست جمهوری آینده ،از دو موضوع راهبرد اقتصادی در دولت آینده و نگاهی به گذشته اقتصادی کشور پرسیدیم.
او که اکنون ریاست اتاق بازرگانی صنایع و معادن تهران را بر عهده دارد معتقد است دیپلماسی اقتصادی کشور باید تغییر کند. 
 

دستاوردهای انقلاب اسلامی به ویژه در حوزه اقتصاد چه بوده و با چه مشکلاتی مواجه بوده ایم؟
وقتی انقلاب اتفاق افتاد، همه ابعاد کشور را در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، روابط بین‌الملل، مسائل اجتماعی و هر آنچه را که مربوط به حاکمیت و حکومت است دگرگون کرد؛ انقلاب یعنی زیر و رو و منقلب شدن. پس اصل این است که آن ساختار، شکل و استخوان‌بندی شکست. به مرور زمان در حوزه‌های مختلف صورتبندی جدیدی شکل گرفت. در این صورتبندی‌های جدید با توجه به مجموع‌ شرایطی که در داخل کشور گذشت و آنچه که در صحنه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای رخ داد، بعضی از حوزه‌ها که اولویت اول بودند تا نظام و سامان یابند مورد توجه بودند، مثل حوزه‌های سیاسی، نظامی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی و در وهله اول وظیفه انقلاب این بود که خود را در حوزه‌های سیاسی، امنیتی و نظامی تثبیت کند. با توجه به جنگ هشت ساله‌ای که علیه جمهوری اسلامی ایران راه انداختند، جریانات داخلی مثل فدائیان خلق و مجاهدین انقلاب و کومله و... که سراسر کشور را فرا گرفته بود و دخالت‌هایی که دیگران در حوزه داخلی کردند، بحمدالله نظام در حوزه امنیتی مستقر شد.
 در حوزه‌های نظامی علی‌رغم جنگ هشت ساله‌ای که همه جهان یک طرف بودند و ما یک طرف بودیم، در سایه اراده و عنایات الهی و همدلی موفقیت‌های شایانی به دست آمد. الان از نظر قدرت نظامی چه در زمینه دانش و تجهیزات نظامی و چه در بسیج و سازماندهی در منطقه حرف اول را می‌زنیم. در حوزه‌های سیاسی دشمن خیلی سعی کرد، ولی نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های سیاسی داخلی و خارجی و نهادهای بین‌المللی کاملاً مسلط و به‌گونه‌ای است که در مجموعه مسائل منطقه‌ای هر عمل و عکس‌العملی که در منطقه اتفاق می‌افتد و نقشه‌هایی که راجع به خاورمیانه و طرح‌هایی که در باره افغانستان، عراق و جاهای دیگر داشتند، باید به نحوی هماهنگ با جمهوری اسلامی ایران باشد، والا آن نقشه و طرح...

در حوزه مسائل بین الملل نیز آیا توانستیم به آنچه اهداف انقلاب بود برسیم؟
در حوزه جهانی هم به همین صورت است و ما به سهم خودمان تأثیرگذار بوده‌ایم، هستیم و خواهیم بود. دشمن در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی سرمایه‌گذاری‌های بسیاری کرد و جریانات مختلفی را در داخل ایجاد کرد. البته آسیب دیدیم، اما ضربه‌هایش طوری نبود که صدمه ای وارد کند.
اقتدار ملت در سایه رهبری مقام معظم رهبری، اعتقادات مردم به انقلاب و اسلام یاری‌مان کرد.

آقای دکتر در مورد وضعیت اقتصادی و اینکه آیا به جایگاهی که باید آرمان ما بوده رسیده ایم؟
واقعیت این است که در حوزه‌های اقتصادی، آنچه که باید می‌شدیم نشدیم. این را باید با صراحت اعلام کرد.

یعنی توانایی و منابع رسیدن به اهدافمان را نداشته ایم؟
از نظر توانایی‌های اقتصادی توانمندی‌های بالقوه بسیار بالایی داریم و تمام ابعاد، منابع و عوامل اقتصادی در رشد را نه تقریباً بلکه تحقیقاً نسبت به رقبایمان بیشتر داریم و شرایط مان از نظر منابع و مواهب طبیعی در مقایسه با دیگران مشخص است و بارها عنوان شده است.
از نظر ذخایر گاز در جایگاه دوم و از لحاظ ذخایر نفتی جایگاه سوم را در جهان داریم و از نظر معادن و موقعیت جغرافیایی  قلب منطقه هستیم و خاورمیانه هم قلب کره زمین است. ما در بهترین شرایط از نظر منطقه‌ای و با پانزده کشور همسایه هستیم و به نحوی برای آنها دروازه طلایی محسوب می‌شویم.
 در حوزه‌های نیروی انسانی بنا بر آنچه که نهادهای بین‌المللی مثل بانک جهانی اعلام کرده‌اند، از لحاظ توسعه انسانی در منطقه اول هستیم و حدود 5 میلیون فارغ‌التحصیل دانشگاهی و نیروهای متخصص داریم. سازمان مان، سازمان جوان و اصولاً کشورمان از لحاظ نیروی انسانی جوان است .
در باره تولید علم، در حوزه‌های مختلف علمی خیز برداشته‌ و پایه یک حرکت بزرگ را ایجاد کرده‌ایم. همان‌طور که گفتم در حوزه منابع قطعاً بالقوه‌هایمان از اقرانمان بهتر است، ولی در بالفعلمان به دلایل مختلف هم از اقرانمان عقب هستیم و هم از آنچه که باید باشیم عقبیم و هم از آنچه که می‌توانستیم باشیم و نیستیم عقبیم.

دلیلش چیست؟
دلایل متعددی دارد. یکی از دلایل، مخصوصاً در دهه چهارم انقلاب که از اواخر دهه سوم شروع شد، این است که دشمنان ما همه حوزه‌ها از جمله نظامی و سیاسی را امتحان کردند، اما نتیجه نگرفتند و جنگ جدیدی را در حوزه اقتصادی با تمام قوا و تکنیک‌ها و تاکتیک‌ها شروع کردند و همه طرح‌های جنگ اقتصادی را که مجموعه تجربیات و دانش شان در یک نقشه جنگی است طراحی کردند و آنها را هماهنگ با هم و همراه با مجموعه نهادهای بین‌المللی پیاده می‌کنند. یک وقتی ما فقط با آمریکا درگیر بودیم، ولی الان از مجموعه نهادهای بین‌المللی با محوریت آمریکا و اروپا آنهایی که حرکت جمهوری اسلامی ایران را معارض با حال و آتیه خودشان می‌دانند، در این حوزه علیه ما با هم عمل می‌کنند، ‌البته به‌طور نسبی.
به هر صورت یکی از دلایل این است که از نظر مسائل اقتصادی با خارج درگیر هستیم که رسماً هم اعلام کرده‌اند. عواملش هم مشخص است، همین‌طور تحریم‌ها و برخوردها. فرق ما با ترکیه در حوزه اقتصادی این است که عوامل جهانی دارند به او کمک، اما برای ما تحریم ایجاد می‌کنند. فرق ما با مالزی، کره جنوبی و دیگران همین است که به هر دلیل با ما درگیرند. حالا این‌که این دلایل درست هست یا نه بحث دیگری است. اگر بگوییم اینها اثر ندارد، نخیر! اینها اثر دارد.

یعنی علت عقب ماندن مان از آرمانهای اقتصادی که انقلاب می خواست همین است؟
چند سالی است مقام معظم رهبری دارند زمینه‌سازی می‌کنند که جهت را عوض کنند. از اول انقلاب تا حالا، اقتصاد در حاشیه بوده و نیروی پیش‌برنده نظام حوزه سیاسی بوده و همه چیز ما در سایه مسائل سیاسی شکل گرفته است.
حتی حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی ما تحت تأثیر مسائل سیاسی بوده‌اند. ضمن این‌که اقتصاد ما هم تحت سلطه مسائل سیاسی قرار گرفته و سیاست‌زده بوده و هر خوب و بد و زشت و زیبا و هر تدبیری که در اقتصاد وجود داشته، اولویت اول اش سیاسی بوده است و با متر سیاسی متر می‌کردند.
حوزه سیاسی هم اولویت‌های خاص خودش را دارد. حوزه سیاست حوزه قدرت است و این‌که چگونه قدرت را بگیرند، چگونه رقیب را کنار بزنند، چگونه رأی بیاورند، چگونه حزب من روی کار بیاید و مطرح باشد.
حوزه اقتصاد، حوزه سرمایه و بهره‌وری، افزایش ثروت و تولید ناخالص ملی و رفاه است و این دو حوزه جنساً با هم فرق دارند. آدم‌ها، ابزارها و تدبیرهایشان هم با هم فرق می‌کنند، لذا جوابِ سوار کردن تدابیر سیاسی روی موضوع اقتصاد درست درنمی‌آید. مثل این‌که بیایید پارچه را به‌جای واحد متر با کیلوگرم اندازه بگیرید، درحالی که جنس و شاغول اش فرق می‌کند. درست است به هم ربط دارند، اما گیر اصلی ما همین بوده که اقتصادمان در سایه مسائل سیاسی بوده و در اولویت‌ها هم نبوده است، یعنی اولویت اول مسائل سیاسی بوده و اقتصاد در حاشیه بوده و در متن نبوده است. حاشیه همیشه حاشیه است و متن همیشه متن و نگاه حاشیه‌ای کردن به متن و برعکس آن، مغایر است و مشکلی هم در اینجا داشتیم.
مشکل دیگر این‌که به علت میراثی که از قبل از انقلاب در مسائل اقتصادی داشتیم مثل اختلاف طبقاتی، تبعیض‌ها، شکاف‌ها و نوع مدیریتی که در قبل وجود داشت، اقتصاد در دست عده خاصی به صورت انحصاری شکل گرفته که یکی از دلایل انقلاب شکستن همین انحصارها و ساختار بود.

به هدفمان که شکستن این انحصارها بود رسیده ایم؟
وقتی ساختار شکسته شد، در شکل‌گیری ساختار جدید دیدگاه‌های نظری مختلفی از لحاظ تئوری و نحوه مدیریت اقتصاد کشور وجود داشته است. یک دیدگاه، دیدگاه صد در صد دولتی بود که مدت مدیدی از انقلاب ما ـ‌مخصوصاً در شرایط جنگ که لازم بود همه منابع و اختیارات در دست دولت باشدـ اقتصاد جنگی بود. علاوه بر اقتصاد جنگی، سوابق باقی‌مانده از حزب توده و بعضی دیدگاه‌های رادیکال، حتی در دیدگاه‌های اسلامی، مجموعاً بستر جنس اقتصاد که باید ابزار رشد و توسعه‌اش فراهم شود، مهیا نشد. یعنی فرهنگ جریانی که 70 سال جهان کمونیست را اداره می‌کرد و نتوانست و مجبور به فروپاشی شد، به صورت ایرانی‌شده‌اش در ایران شکل گرفته بود که منجر به فرآیندی شد که اشاره کردم. یک مدت تحت تأثیر این فکر حدود 80 درصد اقتصاد کشور در دست آن بود.

منظورتان همان نفکرات تکنوکرات در عرصه اقتصادی است؟
همین‌طور است. مضافاً بر این‌که ضرورت شکستن وضعیت سابق یعنی نهادهایی مثل بنیاد مستضعفان و نهادهای عمومی که اموال مصادره‌شده و کل حوزه‌های اقتصاد اتوماتیک‌وار در دست دولت متمرکز شد، در واقع نهادهای بزرگ اقتصادی که قبلاً در دست مردم بود، به دلیل مصادره‌ها و نهادهایی مثل بنیاد مستضعفان و سایر نهادهای اقتصادی، در دست دولت قرار گرفت و مجموعه اقتصاد شد اقتصاد دولتی یک برداشت غیرمتناسب از اصل 44 قانون اساسی صورت گرفت. اصل 44 یک صدر دارد و یک ذیل؛ استناد عمومی بدون توجه به ذیل اصل 44 به صدرش برگشت که همه چیز دولتی است؛ ذیل می‌گوید مشروط بر این‌که باعث ضرر نشود. مدت مدیدی از این «مشروط» چشم‌پوشی شد تا بعد به استناد همین اصل 44 مقام معظم رهبری اصلاحاتی انجام دادند.
 بعد از مدتی، خصوصاً پس از جنگ، دیدگاه‌های جدید اقتصاد بازار و سرمایه‌داری و امثال اینها آمد و مدت زیادی هم این دیدگاه‌ها بر اقتصاد کشور حاکم بودند و بعد از آن دو باره اقتصاد مدیریت‌شده در کشور به وجود آمد.
 ما یک دور مجموعه دیدگاه‌های اقتصادی تاریخی و موجود دنیا را امتحان کردیم. هر یک از اینها آثار خودشان را دارد، حداقلش این است که فرصت را برای استفاده بهینه از امکانات و زمان از دست دادیم. یعنی یک روز رفتیم به آن سمت و بعد گفتیم اشتباه است و آمدیم به این سمت؛ یعنی از راه سعی و خطا اقتصاد را بر اساس مدل‌های ذهنی و تئوریک پیاده کردیم. همه هم حسن نیت داشتند، ولی در عین حال چنین آثاری هم داشت.
پس یک دلیل این بود که ما یک مشرب، خط‌مشی و به‌طور کلی یک استراتژی منسجم و حساب‌شده با اقتضائات خودمان نداشتیم و لذا مقدار زیادی از منابعمان هدر رفت. تا این‌که بعد از مدت‌ها مقام معظم رهبری به عنوان فرماندهی، اصول حاکم بر نظام که قانوناً جزو وظایف و اختیاراتشان هست، تفسیر صحیحی از اصل 44 کردند، چون فرمودند برداشتی که از اصل 44 شده است، برداشت صحیحی نیست و لذا اصول حاکم بر اصل 44 را مطرح کردند و تبدیل شد به قانون اصل 44. پس از آن هم یک مقدار جوّ رادیکال در اقتصاد را با شهامت شکستند که تولید ثروت ارزش و فعالیت اقتصادی آزاد مشروع است و جایگاه کار، کارآفرینی، تجارت و بازرگانی را بیان کردند. الان با اجرایی شدن اصل 44، استخوان‌بندی قدیم که ظرف 30 سال گذشته شکل گرفته بود، در مسیر خودش قرار می‌گیرد، با وجودی که وجدان جامعه و کسانی که تأثیرپذیرند، در خط افتاده، ولی...

این افراد ترس از تغییر دارند؟
هنوز کاملاً روی ریل قرار نگرفته‌اند. اینها در شرایطی است که ـ‌همان‌طور که عرض کردم‌ـ مسائل بین‌المللی هم شدت گرفته است و رقبای ما هم در منطقه ساکت ننشسته‌اند و دارند به‌سرعت پیش می‌روند؛ لذا ما آسیب‌های این چنینی داریم.
 اما علی‌رغم همه مسائلی که مطرح شد، آنچه که در جمهوری اسلامی ایران حاصل شده، این است که منابع را کامل‌تر از گذشته داریم، یعنی نیروی انسانی را داریم و ریلی را که روی آن قرار بگیریم و ساختاری را که کارها را در چهارچوب آن پیش ببریم پیدا کرده‌ایم، تدابیرمان را یافته‌ایم. مقام معظم رهبری کشور دارند درست در مسیر هدایت می‌کنند. جریانات علمی و نیروی انسانی خوب شده است. جایگاه و موقعیتمان را در منطقه و جهان پیدا کرده‌ایم. بخش تولیدمان دارد با شکل و کلاس بین‌المللی شکل می‌گیرد. در واقع و پایه‌ها برای خیزش آماده شده است.

یعنی داریم به سمت افق 1404 حرکت کرده و نزدیک می شویم؟
داریم حرکت می‌کنیم، منتهی کُند و باید سرعت را بیشتر کنیم. چهارچوب‌ها مشخص شده است، ولی باید سرعت را بیشتر کنیم. با هدایت اخیری که مقام معظم رهبری فرمودند که اگر بتوانیم عملاً این جهت‌ها را رعایت کنیم سریع‌تر پیش می‌رویم. ایشان فرمودند باید به اقتصاد با نگاه علمی نگریست، نمی‌شود به اقتصاد با ذهنیت عادی نگاه کرد. برای هدایت یک هواپیما، با آدم خوش‌نیت، خوب و مقدس بودن نمی‌شود خلبان شد، بلکه باید دانش و علم خلبانی را داشته باشد تا بتواند یک هواپیما را بلند کند. اقتصاد به مراتب سنگین‌تر و پیچیده‌تر از خلبانی است.
 نمی توان اقتصاد را بدون بنیان‌های علمی و برنامه‌ریزی مدبرانه اداره کرد. فرمایشی که آقا فرمودند باید اقتصاد را با برنامه‌ریزی مدبرانه اداره کرد، یعنی باید تدبیر داشته باشد و تدبیرش هم باید بر پایه‌های علمی و تجربی باشد. اقتصاد بدون انضباط امکان‌پذیر نیست، جنس اقتصاد با بی‌انضباطی نمی‌خواند، اقتصاد بدون توجه و جامع‌نگری امکان‌پذیر نیست.
اقتصاد برآیند همه حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی و مجموعه مسائل تولید، توزیع، صنعت، تجارت و کشاورزی به صورت یک بسته هماهنگ است. اقتصاد مدیریت متناسب می‌خواهد؛ یعنی فقط با ایده درست درنمی‌آید و باید کسانی باشند که آن ایده‌های درست را عملیاتی و اجرایی کنند، این امر با علم تنها ممکن نیست، بلکه باید کسانی باشند که اقتضائات کشور، شرایط بومی، زمانی و مکانی را بدانند. در واقع مدیرانِ متناسب با اقتصاد ایران لازم است، آن هم در شرایط تهدید.
اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری فرمودند، جمله کاملاً درستی است که ما اقتصادی را می‌خواهیم که هم بتواند در مقابل تهدیدهای اعلام‌شده اقتصادی دشمنان مقابله و ایستادگی کند و هم بتواند ما را به اهداف بیان‌شده‌مان همچون اول شدن در منطقه و داشتن هشت درصد رشد برساند. این هم یک ایستادگی، مقاومت، توان و اقتصاد مقاومتی سلبی و ایجابی است؛ یعنی هم بتواند در مقابل دشمنان و تهدیدها بایستد و هم باید به برنامه‌ها و اهداف پیشرفت و توسعه برسد که تحقق این امور افراد ویژه‌ای را می‌طلبد که هم دانش مقاومت را داشته باشند و تک و پاتک و آفند اقتصادی، نقاط آسیب و قوت و ضعف اقتصادی و نحوه هجمه و دفاع در اقتصاد را بشناسند و هم بدانند در زمینه‌سازی عوامل پیشرفت و توسعه چه کار باید بکنند.
 لذا اقتصاد مدیریت ویژه‌ و همدلی می‌خواهد و لازم است همه ارکان تأثیرگذار در نظام مجلس، دولت، قوه قضائیه، نخبگان، حوزه و مردم همه با هم خطوط قرمز و استراتژی و برنامه منسجمی را تعریف کنند و همگی در آن مسیر هماهنگ و هم‌جهت پیش بروند، چون هر کدام از اینها مغایر باشند، برآیند نیروها را ضعیف می‌کند. یعنی  آن بازدهی  را نخواهد داشت.
با توجه به تجربیات سی و چند سال گذشته، الان مدل و الگو معلوم است و ما می‌توانیم.

چگونه باید به اقتصاد کشور سامان داد؟
اگر بخواهیم به اقتصادمان سامان بدهیم، همان‌طور که در هر سیستمی یک بازخورد هست که از بالا به سیستم نگاه می‌کنند تا ببینند سیستم در کجاها لنگی دارد و همان‌جاها را اصلاح ‌کنند، باید از بالا حوزه‌های داخلی در زمینه اقتصاد در 34 سال گذشته و همین‌طور حوزه‌های خارج را بازنگری کنیم. قطعاً باید دیپلماسی اقتصادی ما عوض شود و این یک حرف کاملاً جدی است. اگر بخواهیم همین روند را در دیپلماسی اقتصادی ادامه بدهیم، هر کس دیگری بیاید، ده الی پانزده درصد اختلاف است، در صورتی که عقب‌افتادگی تاریخی ما صد درصد است.

آقای دکتر! نظرتان این است که رئیس‌جمهور آینده باید دیپلماسی اقتصادی را عوض کند و پیش ببرد؟ دیگر چه عواملی نیاز دارد؟
باید رئیس جمهور آنده تیم اقتصادی داشته باشد، تیم ریاست جمهوری و تیم حکومت است، چون اقتصاد برآیند همه حوزه‌ها هست و از یک نفر برنمی‌آید. اولین حرف این مجموعه این است که نگاهشان به روابط خارجی اقتصادی باید غیر از روابط الان باشد. روابط الان جواب‌ده نیست. باید شهامت و جرات داشته باشد و بداند که اگر بخواهد اقتصاد به جایگاه خودش برگردد و عقب‌افتادگی تاریخی‌اش را جبران کند، حتماً باید به روابط اقتصادی خارجی نگاه جدیدی کند و باید این موضوع را قبول کند. حالا این «جدید» چیست؟ باید بدان پرداخت.
همان‌طور که فرمودید رئیس‌جمهور باید یک تیم قوی اقتصادی داشته باشد، ولی با توجه به نگاه ویژه‌ای که مقام معظم رهبری در این سال‌ها داشتند که اقتصاد را به متن بیاورند، رئیس‌جمهور

آینده‌مان باید خودش هم در زمینه اقتصاد کارشناس باشد، آیا اینطور نیست؟
باید ذهنیت اقتصادی داشته باشد تا فضای سیاست‌زدگی در اقتصاد را تغییر دهد. یعنی در دوره آتی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که ضرورت دارند و جزو حاکمیت هستند، نیروی پیش‌برنده و پرچم در حوزه اقتصاد باشد. حتی با ابزار اقتصادی، حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم شکل می‌گیرند. تا حالا نیروی پیش‌برنده ما حوزه سیاسی بوده است. در دوره جدید حتماً باید نیروی پیش‌برنده از میان حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی باشد. این نیروی پیش‌برنده باید بداند که حتماً در روابط خارجی‌اش بازنگری جدی کند و می‌بایست دیپلماسی اقتصادی ما عوض شود. اگر رئیس‌جمهور و تیم بعدی بیایند و بخواهند روند گذشته را ادامه بدهند، همان نتیجه با ده الی پانزده درصد اختلاف حاصل می‌شود. به همین ترتیب در حوزه داخلی و حوزه اقتصاد هم باید بازنگری جدید هم در جهت‌گیری‌ها و هم در شتاب و سرعتش شود. عرض کردم که سازمان دارد شکل می‌گیرد و روی ریل هم افتاده، اما سرعتش کم است. مثلاً استراتژی دولت نهم و دهم توزیع مجدد بوده است. توجه دولت سازندگی به افزایش درآمد بود و این‌که چه کنیم درآمد اضافه شود، ولو این‌که آثار منفی زیادی چون اختلاف طبقاتی، تبعیض و... در پی داشته باشد، ولی آن دولت دنبال این بود که سرمایه‌گذاری‌ها را بیشتر کند. دولت نهم و دهم نگاه به توزیع درآمد و شاخه هزینه دارد و حواسش این است که درآمدهای عمومی چگونه عادلانه توزیع شوند. در اقتصاد تئوری‌ای به نام توزیع مجدد هست که به شاخه هزینه توجه می‌کند. نگاه دولت نهم و دهم با حسن نیت است، لذا دولت نهم و دهم در جهت تقسیم و توزیع عادلانه منابع پیش رفت.

تمرکز دولت سازندگی روی درآمد بود و تمرکز دولت نهم و دهم روی هزینه‌ها، پس به نظر می آید باید نگاه جامع اقتصادی باشد؟
هر کدام از اینها آسیب‌های خودش را داشت. نگاه دولت جدید در این زمینه باید نگاه معتدلی باشد.
تجمیع کند، یعنی درآمد و هزینه را با هم در نظر بگیرد.
هم عدالت و هم پیشرفت را مد نظر داشته باشد. ما پیشرفت بدون عدالت نمی‌خواهیم، عدالت بدون پیشرفت هم نمی‌خواهیم. مدل تلفیق عدالت و پیشرفت، احتیاج به نرم‌افزار و تدبیر جدیدی دارد که تدبیری که دارد می‌گذرد نیست؛ لذا این تیم جدید ـ‌تیمی که روی کار می‌آیدـ باید مدلی از مسائل داخلی ایجاد کنند که این دو را با هم جلو ببرند و این امر نیاز به بازنگری جدید دارد.

وظیفه مردم در این شرایط چیست؟ چه مطالبه ای را باید در حوزه اقتصادی از رئیس جمهور آینده داشته باشند؟
مردم هم باید مطالبات اقتصادی‌شان را از کاندیداهای موجود و برنامه اقتصادی کاندیداها را از آنها بخواهند و به این نکته توجه داشته باشند که رئیس‌جمهور آینده برنامه اقتصادی خوبی داشته باشد.
هم برنامه اقتصادی و هم تیم اقتصادی، چون مهم اجراست. ممکن است کسانی باشند که از نظر فکری و تئوریک خوب باشند، اما در مقام عمل نتیجه آن‌طور که باید نباشد. نتیجه برنامه در عمل و پیاده کردن آن مشخص می‌شود و این‌که چگونه در عمل اینها با هم هماهنگ باشند. کسانی باشند که امتحانشان را پس داده باشند و مردم دیده باشند و به او اعتماد کنند.
دیگر با سعی و خطا نمی‌شود، در این زمینه احزاب باید به معرفی کاندیدا بپردازند.
چون تا در حوزه اقتصاد اعتماد ایجاد نشود، فعالین اقتصادی گاردشان را باز نمی‌کنند و باید مطمئن باشند که این تیم از پس قضیه برمی‌آیند و حرفی که می‌زنند درست است و پای حرف ایستاده‌اند، تا فعالین اقتصادی بیایند سرمایه‌گذاری و تولید و برنامه‌ریزی کنند، اگر نه احتیاط می‌کنند تا ببینند اینها چه می‌کنند. لذا باید تیمی روی کار بیاید و کسانی باشند که مردم به توانایی‌های آنها ایمان داشته باشند. در دور بعد حتماً باید این دو دیدگاه جدی گرفته شود و تیم بعد هم در دیپلماسی خارجی در حوزه اقتصاد و هم در حوزه داخل تغییر جدی ایجاد کند. اینها باید کسانی باشند که از پس حرف‌هایشان بربیایند.

https://shoma-weekly.ir/ViU1Mq