سیاسی

این‌گونه چینش برای دولت مفید نیست

من چینش نیروهایی را که جناب آقای روحانی انتخاب کردند، مفید نمی‌یابم.
ساعت چهار بعد از ظهر در طبقه چهارم حزب مؤتلفه در اتاقی که محل کار و استراحت اسدالله بادامچیان است با او همکلام شدیم. او یکی از باقیماندههای نسل 42 است که هنوز هم کار حزبی میکند و بدان اعتقاد دارد. حرف زدنمان با وضع مالی حزب کلید خورد و با دولت جدید و انتصابهایش خاتمه یافت. بادامچیان به سؤالهای پیاپی ما درباره منابع مالی حزب مؤتلفه به صورت کلی پاسخ داد و تأکید کرد که منابع مالی مؤتلفه از افرادی بهدست می‌‌آید که «مال حلال» داشته باشند.

اخیراً یکی از اعضای شورای مرکزی حزب گفته بود وضع مالی مؤتلفه خراب است. واقعاً این طور است؟!

نه، آقای شجونی را در تبریز دوره کرده بودند که شما به آب کر وصل هستید، ایشان گفته بود اینطور نیست.

یک بار سال 84 گفتید منابع مالی مؤتلفه از حق عضویت اعضا و کمک متدینین و علما به دست می‌‌آید. هنوز هم منابعتان همان است؟

بله، حق عضویت وکمک مردمی داریم و افرادی با همت عالی کمک میکنند. از هدایای عناصر متدین که پول حلال دارند، استفاده میکنیم. در برخی از موارد هم مثل مسائل آموزشی با اجازه برخی از مراجع، از سهم مبارک امام استفاده میکنیم.

اگر از شما حساب و کتاب بخواهیم شما عدد و رقم میدهید؟

نه. تا به حال ندیدهام حزبی منابع مالی‌‌اش را اعلام کند.

چطور مؤتلفهای که از حمایت بازار برخوردار است، عضوش میگوید«آه در بساط» ندارد و بهتر است تعطیل شود؟

اگر مؤتلفه به بازار وصل بود که دچار تنگنای مالی نمیشد. اگر از رانتها و ارقام میلیاردی استفاده میکرد که گرفتار این وضع نمیشد.

بودجه سالانه شما چقدر است؟

نمیشود گفت. فکر میکنم اگر از افراد هم درباره حقوقشان سؤال کنید، مایل نباشند در این خصوص اظهارنظر کنند.

با چقدر پول مشکلات شما حل میشود؟

این مشکلات فعلی، تنگناست و میگذرد. در زمانی که در کوچه و خیابان مردم دچار مشکل میشوند، خب طبعاً درآمد اهل خیر و درآمد حلالشان هم کم میشود.

اما کسانی که درآمد حلال دارند و به شما کمک میکنند، احتمالاً کسانیهستند که دستشان به دهانشان میرسد.

همان افراد هم وقتی وضعیت اقتصادی کشور مناسب نباشد، درآمدهایشان کمتر میشود و طبعاً کمتر میتوانند به ما کمک کنند. اجبار که ندارند. اگر شما امسال درآمد نداشته باشید آیا به دیگری کمک میکنید؟ وقتی که درآمد متدینین کم میشود، درآمد مؤتلفه هم کم میشود. هزینههای ما که کم نمیشود. چون با تورم بالاتر هم میرود.

مؤتلفه فعالیت اقتصادی پایدار ندارد؟

تا الان که نداشتهایم.

حداقل این را میتوانید بگویید که در دوران خاتمی که به احزاب کمک مالی میشد، چقدر به حزب شما اختصاص یافت؟

یادم نیست. شاید 12 یا 14 میلیون تومان.

جایی هست که شما در مورد منابع مالی‌‌تان بدان پاسخگو باشید؟

نه، ما از جایی که پول نمیگیریم.

کمک مالی غیر مستقیم چهرههای سیاسی را هم رد میکنید؟

اگر آدمهای خوب و متدین هر کدام بیقید و شرط به ما کمک کنند، ما میپذیریم؛ وقتی پول کسی حلال است و بیقید و شرط هم میپردازد، چرا نپذیریم.

چه نوع کمکهای مالی را قبول نمیکنید؟

پولی که وجه شرعی در آن رعایت نشده باشد یا مشکوک به حرام بودنش باشد.

جایی گفته بودید باید دو خانه احزاب تشکیل شود و سیاسیون دو جناح نمیتوانند در یک خانه احزاب با هم باشند. واقعاً چرا چهرههای سیاسی ما نمیتوانند کنار هم بنشینند؟

شاید این امر به زمینههای شکل‌‌گیری خانه احزاب برگردد. یک بار تاج‌‌زاده در کمیسیون احزاب گفت ما میخواهیم «خانه احزاب» راه بیندازیم. به او گفتم از این کار مقصود و منظور خاصی داری. آن را بگو. خندید و گفت برای احزاب این کار را میکنیم. گفتم: شما احساس میکنید کمیسیون ماده 10 احزاب در اختیارتان نیست. بنابراین امور احزاب دستخوش سیاستبازی شما نمیشود. شما میخواهید جایی را راه بیندازید که در اختیار خودتان باشد. این کار را نکن. گفت: چرا؟ گفتم: چون بعد از اینکه احزاب دور هم جمع شدند ما آن را در دست میگیریم و بعد تو دق میکنی! خندید و چیزی نگفت. وقتی خواست این کار را بکند، ما مانع نشدیم. دور اول ما با اینکه میتوانستیم ریاست را بهدست بگیریم و شرایط مساوی بود ولی ما ریاست را در اختیار معممی گذاشتیم که از اصلاحطلبان بود. در دور دوم اکثریت دست ما افتاد. ما هم خیلی کار کردیم. منشور احزاب را نوشتیم. دنبال این بودیم که مکانی برایشان بخریم. پول نداشتند. من از خاتمی برایشان پول گرفتم. داشتیم مکان را میخریدیم که در دور سوم در انتخابات خانه احزاب طوری رفتار کردند که اکثراً احساس کردند تقلب شده است. بعد هم دعوا شد. همین اختلاف باعث شد ما درخواست انتخابات جدید را بدهیم. آنها هم نپذیرفتند. دور چهارم یک بار دیگر بحث شد و آنها بازی درآوردند. در نتیجه خانه به بنبست خورد و به سمت تعطیلی رفت.

شما اخیراً یکی از مقیدترین چهرههای حزبی ایران را از دست دادید. خلأ مرحوم عسگراولادی را در جبهه پیروان چطور میخواهید پر کنید؟

برخی از افراد نظیر ندارند، طبعاً ایشان یک انسان نمونه بود و خلأ ایشان به این زودیها پر نمیشود.

برای جایگزینی ایشان شما شخصیتی دارید که به لحاظ رفتار و رویکرد شبیه عسگر اولادی باشد؟

در مؤتلفه، انسانهای ارزشمند زیاد پیدا میشوند. آقای عسگراولادی در جامع نگری مورد تأیید مؤتلفه بود و ما در حزب، تأیید جدی درخصوص ایشان داشتیم. در نامههایی که ایشان به اعضای حزب مشارکت مینوشتند، ابتکارش مربوط به خودشان بود اما در عین حال در متون، نظرات مشورتی دوستانشان در مؤتلفه را میگرفتند. انشاءا... عزیزان دیگر این پرچم را در دست میگیرند.

گفتید افکار آقای عسگر اولادی مورد تأیید مؤتلفه بود. برای مصداق این سخن هم نامههایی که ایشان به اعضای جبهه مشارکت نوشت را مثال زدید ولی مؤتلفه در مورد موضعگیریهای ایشان در مورد موسوی و کروبی در اواخر عمر ابتدا سکوت کرد و در ادامه سیاست حمایت را برگزید. قبول دارید؟

شما چه میخواهید بپرسید؟

سؤالم این است که مؤتلفه مواضع پایان عمر آقای عسگر اولادی را هم قبول دارد؟

بله، ایشان این کار را وظیفه شخص خودشان دانستند نه وظیفه مؤتلفه اسلامی. به همین علت در شورای مرکزی فرمودند من آفتاب لب بام هستم. باید به آن طرف فکر کنم. من یک مسئولیتی را احساس میکنم و فکر میکنم باید زمینهای شود این افراد به نظام برگردند و تغییری در دیدگاه خود پدید بیاورند و این را وظیفه شرعی خود میدانم. به همین علت اگر مؤتلفه با این امر موافقت ندارد، من میتوانم مرخصی یکساله بگیرم. چون ایشان از نظر تشکیلاتی مقید بود که مواضع تشکیلات را رعایت کند. در شورای مرکزی به اتفاق آرا رأی دادند که ایشان به آنچه حق میداند و وظیفه مییابد، عمل کند.

قبول داریدکه مؤتلفه ابتدا در مورد اظهارات ایشان سیاست سکوت داشت؟

عرض کردم آقای عسگر اولادی نظرش این بود که این وظیفه شخصی او است.

اگر بگوییم با رفتن آقای عسگر اولادی این نگاه و مشی که این دو فرد که تخلفات بزرگی داشتند، باید به دامان نظام برگردند، از مؤتلفه رفته است؟

اظهارنظر درباره این دونفر در موضعگیریهای دبیرکل ماست. الان هم موضع ما مشخص است. آقای عسگر اولادی هم میفرمود که اینها سران فتنه نیستند. ما هم نظرمان همین است که اینها سر نیستند. شما به بنده بگویید آقای کروبی کجا سر فتنه است؟ آقای عسگر اولادی میفرمود سران فتنه آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند. اینها فتنهخورده آمریکا و انگلیس هستند؛ این حرف درستی است. متأسفم که این دو نفر از فرصتی که آقای عسگر اولادی با آن لحن مؤدبانه خودش برای اینها پدید آورد، استفاده نکردند. محکوم بودن اینها سر جای خودش است و مربوط به قوه قضائیه است. بعد فرمود که نامه بدهید و از رهبری بخواهید وخواستار رأفت اسلامی شوید. خوب اینها همچنان لجاجت کردند. الان هم اگر اینها برگردند و به خاطر خسارتهای مادی و معنوی که به کشور وارد کردند، عذر بخواهند و توبه کنند، نه تنها ما که همه خوشحال خواهند شد. کسانی که حداقل جرمشان مباشرت در فتنه بوده است، برگردند.

قبل از این در مصاحبهای گفته بودید کروبی میخواهد به دامان نظام برگردد ولی موسوی لجاجت میکند. الان هم اخبارتان همین را تأیید میکند؟

خبرهایی بود...

موثق بود؟

بالاخره منبع خبر در حدی بود که من بتوانم بدان اعتماد بکنم لذا این امید در من پدید آمد که کروبی میخواهد برگردد ولی موسوی نمیخواهد.

الان هم اخباری که دارید همین نظر را تأیید میکند؟

تا الان خبرها این است که موسوی برنمیگردد. راه برای برگشت اینها باز است. باید توبه کنند. نظام به اینها خیلی محبت کرد. آقای کروبی در انقلاب نقش داشته ولی قطعاً ایشان مدیر و مدبر برای اداره کشور نبود ولی دو بار برای ریاست جمهوری تأیید صلاحیت شد. یا موسوی قطعاً رجل مذهبی نبود. البته رجل سیاسی است ولی رجل مذهبی یعنی کسی که برجستگیهایی در مسائل دینی داشته و حداقل با مبانی فقه اسلامی آشنا باشد که نیست. موسوی این ویژگیها را ندارد ولی تأیید صلاحیت شد. شورای نگهبان مدارا کرد.

فکر میکنید داستان رفع حصر این دو نفر برای دولت یک تله انفجاری است یا عامل کاهش مشکلات در برابر گروهی از حامیانش که این انتظار را دارند؟

دولت موجود اختیار خودش را دارد. اگر دولت راههای قانونی وشرعی را سراغ دارد، قطعاً همه ما از این امر استقبال میکنیم. نه تنها این افراد، بلکه همه کسانی که مرتکب جرمی شدند و به مردم جفا کردند. بالاخره ما در تاریخ دینیمان شخصیتی مثل حر را داریم که برگشت. اینها هم میتوانند برگردند، منتها به شرط اینکه جبههشان را عوض کنند و بیایند در لشکر امام حسین(ع).

بعد از اظهارنظر درباره اتوبوسی بودن انتصابها در دولت، واکنشها به این اظهارنظر شما چه بود؟

من چنین حرفی نزدم. من گفتم معتقد به این شیوه عزل و نصب اتوبوسی نیستم. این کار امنیت خدمتگزاری به نظام را آسیب میزند. طرف اطمینان ندارد که فردا روز که یک دولت جدید سر کار میآید، ازکار برکنارمی شود یا نه. جرمش هم این باشد که تو پیام 24 خرداد را دریافت نکردی. اخیراً اظهارنظری از آقای عارف دیدم که گفته بود برخی پیام 24 خرداد را دریافت نکردهاند. خیلی تعجب کردم چون آقای عارف فرد معتدلی است و معمولاً اینگونه اظهارنظرها را ندارد ولی واقعیت این است که این شیوه تغییر در دولت از زمان آقای خاتمی شروع شد. آقای خاتمی که آمد چندین هزار مدیر از دولت کنار گذاشته شد، آن هم خلاف تمام شعارهایی که داده شد. من آن زمان قصد داشتم اسامی حدود 800 تغییر را در نشریه «شما» منتشر کنم، بعد مرحوم عسگر اولادی به من فرمود شما مدارا کن و بقیه را چاپ نکن. دلیلشان برای آن تغییرات چه بود؟ اینکه شما پیام دوم خرداد را نفهمیدید! اصلاً این چه طرز حرف زدن است؟! بگو آقا! من نمیتوانم با شما کار کنم. نه اینکه تو نمیفهمی. اینکه بگوید تو نفهمی و این پیام را نفهمیدی و بنابراین باید از کار کنار بروی، توهین است. بنابراین طبیعی بود وقتی دولت احمدینژاد آمد، او مجبور بود برخی از اینها را تغییر دهد. چون اینها غیرصحیح در دولت خاتمی روی کار آمده بودند. ممکن است شخص آقای خاتمی از آن وضعیت در زیرمجموعه خودش هم بیاطلاع بود اما باندی که در اطراف ایشان بودند، چینش کارشان این گونهای بود. چینش دولت جدید هم جوری است که رضایت عمومی را بهدست نمیآورد.

در مورد انتصاب وزرای آقای روحانی هم همین نگاه را دارید؟

من چینش نیروهایی را که جناب آقای روحانی انتخاب کردند، مفید نمییابم.

خب اگر نیروهای اصولگرا در دولت بیشتر بودند، شما راضی میشدید؟

نه، حرف من این نیست؛ در دولت آقای خاتمی با اینکه همه نیروهای ما را در دستگاههای اجرایی حذف کرد، بیشترین همکاری را با دولت ایشان داشتیم. الان هم همینطوراست. بنده برادرانه عرض میکنم که این چینش اعتدالی نیست. الان در مورد استاندارها شما میبینید که مجلس اعتراض دارد. استانداری را گذاشتند که در جریان فتنه نماینده بود و پسرش را دستگیر کرده بودند. جرمش هم این بود که به شبکههای خارجی عکس ارسال میکرد. معتقدم اینگونه چینش برای دولت مفید نیست.



منبع: روزنامه خبر

https://shoma-weekly.ir/fmKvV5