گفتگوی ویژه

این افراد باید از گردونه رقابت خارج شوند

ادبیات افشا گری و سفره ی دل را باز کردن، ادبیات ماجرا جویانه و فضای احساسی است. من مخالف این نوع گفت مان در فعالیت انتخاباتی هستم احساسات خوب است، ولی اگر با اشراف عقلانیت و با منطق تعریف شده و هوشمندانه و هدفدار همراه باشد
گفت وگو: سید حامد حسینی – میثم زرندی- طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری از جمله مسائل مرتبط با انتخابات سال آینده است که این روزها در سطح مجلس، سیاسیون و احزاب و نیز رسانه ها به آن پرداخته می شود. حجت‌الاسلام مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور  از جمله کسانی است که نام وی در فهرست نامزدهای احتمالی انتخابات سال آینده مطرح شده است. در گفت وگو با معاون سیاسی جامعه روحانیت مبارز که سابقه وزارت کشور و اجرای چند انتخابات را دارد، به بررسی ضرورت اصلاح قانون انتخابات پرداخته ایم.
و البته گریزی هم به احتمال نامزدی وی و نیز بررسی فتنه های پیش روی نظام زدیم.
گفت و گو ی انتخاباتی "شما" با پور محمدی:



* به عنوان کسی که سابقه اجرای چند انتخابات در وزارت کشور را دارید، پیشنهاد اصلاحیه قانون انتخابات را که در مجلس مطرح شده چطور می‌بینید؟ چون بحثی که مجلس دارد، فقط مربوط به انتخابات ریاست جمهوری نیست. این موضوع در مجمع تشخیص مصلحت هم مطرح شده بود که مجری انتخابات تغییر کند و کمیسیون ملی انتخابات شکل بگیرد. آیا اصلاً با توجه به قوانین جمهوری اسلامی ما چنین نیازی را داریم که اجرا از وزارت کشور ـ‌به عنوان بخشی از دولت که می‌تواند ذی‌نفع باشدـ خارج شود.  یا نیازی به اصلاح قانون در بخش نظارت داریم؟

بحث انتخابات بحث بسیار مهمی برای کشور ماست، چون ما حق تعیین سرنوشت را به مردم داده‌ایم و صادقانه به مردم‌سالاری پایبندیم. امام بزرگوار ما از روزهای اول انقلاب رأی مردم را به عنوان اصل برای اداره کشور قرار دادند. 50 روز از عمر انقلاب گذشته بود که انتخابات جمهوری اسلامی را برگزار کردند و در سال اول انقلاب امام پنج انتخابات را برگزار کرد. این نشان می‌دهد وقتی می‌فرمایند: «میزان، رأی ملت است»، این یک اصل مسلم در فلسفه سیاسی، فقه سیاسی و طراحی و مدل‌سازی ایشان مطرح بوده است و تا آخر عمر شریفشان وفادارانه به این اصل ملتزم بودند. مقام معظم رهبری هم این خط را با همان نگاه و منش و با تأکید تعقیب فرمودند. یکی از پایه‌های اقتدار نظام ما همین مطلب است. علی‌رغم دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها و نقشه‌هایی که پی‌درپی علیه ملت و کشور ما توسط دشمنان طراحی و اجرا شده است، از اموری که نقش بسیار زیادی در دوام و بقای نظام ما داشته حضور و مشارکت مردم در صحنه‌های مختلف و به‌خصوص مشارکت بالا در انتخابات است و این‌که اداره کشور در همه مجاری با انتخاب و رأی مردم شکل گرفته است. میزان مشارکت مردم در انتخابات‌های مختلف از نورم متوسط و میانگین جهانی بالاتر یا در سطوح خوب قرار دارد و ما تجربه بسیار ارزشمندی را پس از انقلاب در حوزه مردم‌سالاری و انتخابات پشت سر گذاشته‌ایم. وقتی جامعه‌ای تا این حد پایبند به مقوله انتخابات است، باید از سازوکار، قوانین، مقررات، فرهنگ، ابزار، تربیت مناسب برخوردار باشد، به همین دلیل در مجلس‌های مختلف می‌بینیم بیشترین توجه به قوانین انتخابات شده است. وقتی به تغییر قوانین انتخابات نگاه می‌کنیم، شاید از یک منظر ضعف تلقی شود، ولی از یک منظر قوت است و اهتمام ما را به مسئله انتخابات نشان می‌دهد که این قضیه برای ما موضوع بسیار مهمی است و پیوسته نمایندگان محترم مردم با پیگیری و بازنگری، اصلاحاتی در آن اعمال کرده‌اند که از این منظر نقطه قوت تلقی می‌شود؛ علی‌رغم همه این توجهات و تجربه‌های موفق در سازوکارهایی که در امر انتخابات به وجود آمده است، ما همچنان از ضعف‌هایی در این مقوله رنج می‌بریم. وقتی در وزارت کشور بودم، سه انتخابات بزرگ برگزار کردیم: انتخابات خبرگان، شوراهای شهر و روستا و انتخابات مجلس شورای اسلامی. تجربه‌هایی خوبی از این سه انتخابات دستگیرم شد و نتیجتاً به اینجا رسیدم که ما نیازمند یک تحول و بازنگری در نظام انتخاباتی‌مان هستیم. در این باره چند کار را انجام دادم، یکی این‌که قانون جامع انتخابات را تدوین کردیم و به دولت پیشنهاد دادیم. ما قوانین متعددی درباره انتخابات ـ‌خبرگان، مجلس، شورا و ریاست جمهوری‌ـ داریم. اینها از یکپارچگی برخوردار نبودند و نیستند. برخی ضوابط مشترک و برخی دیگر مختص خودشان است و بعضاً ناسازگاری‌هایی بین اینها وجود دارد. در وزارت کشور یک قانون جامع نظام انتخابات کشور را نوشتیم، به دولت پیشنهاد دادیم، در کمیسیون سیاسی‌ـ‌امنیتی دولت هم به تصویب رسید. به صحن دولت رفت البته این لایحه به تصویب نهایی دولت نرسید و از طرفی چون در موضوع انتخابات احزاب نقش‌آفرین‌اند، باید اصلاحیه‌هایی در قانون احزاب پیش‌بینی شود و در رفتار و نقش احزاب در انتخابات بازنگری و تعریف شفاف‌تری صورت بگیرد.

* چرا پیشنهادهایی که داده بودید، متوقف شد؟
در دولت ملاحظات و مسائل مفصلی وجود داشت، من که از دولت بیرون آمدم، دیگر کسی موضوع را پیگیری نکرد.
 
* کی این موضوع را مطرح کردید؟
در سال 86

* یعنی قبل از انتخابات مجلس هشتم؟
بله، قبل از آن و موقعی که در وزارت کشور بودم، پیشنهاد را دادم.

* محتوای آن خاطرتان هست؟
الان وجود دارد و 160 ماده است که به نظر من مجموعه خوب، قوی و منسجمی است. یکپارچگی نظام انتخاباتی در آن در نظر گرفته شده و در نوع خودش طرح کامل و خوبی است. بر اساس همان نظام جامع به این جمع‌بندی رسیدم که به زیرساخت‌هایی نیاز دارد که می‌توانیم تعبیر به سیاست‌های کلی کنیم. این سیاست‌های کلی تدوین و تأیید شود و تغییرپذیر نباشد که در مجالس این قانون را پیوسته عوض نکنند، علتش این است که قانون انتخابات در حکم قانون اساسی است. در خیلی از کشورها مقررات انتخاباتی بخشی از قانون اساسی‌شان است، تا کسی به‌راحتی اینها را جابه‌جا نکند و تغییر ندهد. چون بحث انتخابات برای همه مهم است، قانون انتخابات به عنوان قوانین مادر تلقی می‌شود. من هم با این رویکرد به این جمع‌بندی رسیدم که باید مبانی و سیاست‌های کلی انتخاباتی‌مان تدوین و تصویب شود تا اصول راهنمایمان مشخص باشد تا هر روز شاهد تغییر قوانین انتخاباتی نباشیم، از این‌رو در ماه‌های آخری که در وزارت کشور بودم، نامه‌ای تهیه کردم و خدمت مقام معظم رهبری فرستادم و به اشکالات اساسی بحث انتخابات اشاره و از ایشان درخواست کردم دستور بفرمایند این موضوع در مجمع تشخیص مصلحت در دستور قرار گیرد که مورد موافقت معظم‌له قرار گرفت و به مجمع تشخیص ارجاع دادند. مجمع تشخیص هم ضرورت آن را تأیید کرد و خدمت ایشان ارسال کرد و بعد از موافقت ایشان برای رسیدگی و تعیین سیاست‌های کلی به مجمع برگشت. در کمیسیون سیاسی مجمع به بحث گذاشته شد و با حذف و اضافات و اصلاحاتی سیاست‌های کلی انتخابات به صحن مجمع ارسال شد. یکی از اضافاتی که انجام گرفت، پیشنهاد کمیسیون ملی انتخابات بود که در پیشنهادهایم نبود و خود مجمع آن را اضافه کرد. دو سه بند از این ماده تصویب شد و به اواخر 88 کشیده شد و رسیدگی ادامه نیافت. اخیراً با دور جدید مجمع تشخیص مصلحت مقام معظم رهبری ده موضوع را به عنوان اولویت‌ها مشخص کردند که یکی‌ از آنها مبحث انتخابات بود که مجدداً در دستور رسیدگی مجمع تشخیص قرار گرفته است. هم در قانون جامع انتخابات که در وزارت کشور تدوین کردیم و هم در پیشنهادهایی که در مجمع تشخیص مصلحت داده شد این مسئله مطرح شد که باید یک‌سری تعریف‌ها و شاخص‌گذاری‌های روشنی برای نامزدی داشته باشیم. چه کسی با چه شرایطی باید کاندیدا شود که ما دچار حذف و تصفیه و پالایش زیاد نشویم. این‌طور نباشد که هر کسی با هر مشخصاتی وارد شود و بعد هیئت‌ها بخواهند افراد را کنار بگذارند و تأیید صلاحیت کنند که آیا این شاخص‌ها را دارند یا ندارند. در این ایام موضوع ریاست جمهوری مطرح است و در قانون اساسی آمده است، فردی که می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود باید رجل سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبر باشد. مدیر یعنی چه؟ مدبر یعنی چه؟ رجل سیاسی یعنی چه؟ رجل مذهبی یعنی چه؟ می‌شود همه اینها را به شورای نگهبان محول کرد و شورای نگهبان بر اساس تشخیص خودش عمل کند. در هر دوره اعضای شورای نگهبان تغییر می‌کند و سلیقه و نظر آنها متفاوت است و به تناسب تغییر افراد شاخص‌ها هم می‌تواند تغییر ‌کند، اما از طرفی با اسم‌نویسی عده کثیری مواجهیم که عملاً کار را برای شورای نگهبان سخت می‌کنند و وقتی تعداد زیادی که صلاحیت ندارند کنار گذاشته می‌شوند، هم آنها معترض می‌شوند و هم بهانه‌ای به دست دیگران خصوصاً دشمنانمان داده می‌شود که ببینید! همه را کنار گذاشته‌اند، آزادی نیست، فقط به افراد خاصی اجازه شرکت می‌دهند. در کشورهای دیگر که کاندیداهایشان دو تا و سه تا و پنج تا و از شش هفت نفر بیشتر نمی‌شود، می‌شوند مظهر آزادی و دموکراسی و مردم‌سالاری و در اینجا که خیلی وقت‌ها کاندیداهایمان 10، 11 یا 8 تاست، آزادی نیست و انتخابات غیرمردمی و غیردموکراتیک است. این آثار منفی از مدلی است که برای ثبت‌نام افراد دادیم. طبعاً ایجاد یک‌سری ضوابط برای اسم‌نویسی نامزدها هم شفاف‌سازی می‌شود و هم یک کادربندی تعریف‌شده‌ای صورت می‌گیرد که ربطی به سلیقه‌ها نداشته باشد، در مقاطع مختلف جابه‌جا نشود و از جهات مختلفی کار برای شورای نگهبان آسان شود و هم تکلیف خیلی‌ها را مشخص می‌کند، از این‌رو نه‌تنها برای ریاست‌جمهوری بلکه جا دارد برای مجلس هم این کار را بکنیم. حتی برای شوراها هم باید این کار را بکنیم، همان‌طور که برای خبرگان این کار را انجام می‌دهیم. انتخابات خبرگان اصولی دارد که باید رعایت شود تا افراد شایستگی برای کاندیداتوری داشته باشند. ما برای ریاست جمهوری، مجلس و شوراها هم این را قرار بدهیم. در لایحه جامع انتخابات همه اینها را پیش‌بینی کرده بودیم. در بسیاری از کشورها هم وجود دارد. در برخی کشورها وقتی کسی می‌خواهد کاندیدا شود، چند هزار نفر اعضای شورای شهر های آن کشور باید او را تأیید کنند یا مثلاً 50 هزار، 100 هزار یا یک میلیون امضا از شهروندان جمع کند تا شهروندان او را برای تصدی آن پست قبول داشته باشند تا فرد بتواند کاندیدا شود. یا در برخی جاها پیش‌پرداختی را می‌گذارند که اگر کاندیدا حداقلی را رأی آورد ـ‌حالا انتخاب هم نشد، نشدـ پولش را برمی‌گردانند، اما اگر به نصاب نرسید، پول به نفع دولت یا صندوق انتخابات ضبط می‌شود. چنین روش‌هایی را در خیلی از کشورها به کار برده‌اند که روش‌های عاقلانه‌ای هست؛ ما باید متناسب با شرایط خودمان اینها را ایجاد کنیم. از این جهت آنچه که در مجلس اقدام شده است، به شفاف‌سازی این موضوع، ساده‌سازی و کاهش بار شورای نگهبان کمک می‌کند و جلوی داوری‌های صرفاً مبتنی بر برداشت‌های چند نفر و جلوی طعنه‌زنی، اشکال‌گیری، بهانه‌جویی و قضاوت‌های ناصواب و ناروای مخالفین، دشمنان و رقبا را می‌گیرد. حال مجلس یک نوع پیشنهاد داده است. شاید پیشنهادهای دیگری هم وجود داشته باشند. من کلیت این کار را مثبت می‌دانم و با آن موافقم. حالا ان‌شاءالله تکمیل می‌شود و در صحن مجلس می‌‌آید و بحث می‌کنند. به هر حال باید از همین روش‌ها استفاده کنیم. سیاسی بودن فرد را یا یک کسی باید امتحان بگیرد یا سابقه فرد باید گواهی بدهد یا یک عده‌ای که اهل سیاست‌اند او را تأیید کنند. همین راه‌هاست دیگر.

* بررسی در مجمع به کجا رسید؟
مجدداً در دستور رسیدگی کمیته مربوطه قرار گرفت تا برگردد و به صحن مجمع بیاید.

* یعنی کار مجمع احتمالاً به این انتخابات نمی‌رسد.
نخیر.

* این طرحی که الان در مجلس مطرح شده و پیشنهادهایی که در کمیسیون به تصویب رسیده است، چه نسبتی با طرح مجمع تشخیص دارد. آیا به هم شباهت‌هایی دارند؟ یا خیلی با هم متفاوت‌اند؟
آنچه که ما به مجمع پیشنهاد دادیم و در کمیسیون مجمع پیشنهاد شد، این طرح به آن نزدیک است، یعنی مخالفت و تضادی با آن ندارد.

* اشاره کردید در مجمع تشخیص که بررسی می‌شد، کمیسیون ملی انتخابات را مجمع پیشنهاد داد که در پیشنهاد وزارت کشور جنابعالی نبود. خود جنابعالی موافقید که چنین کمیسیونی ایجاد شود؟
من مخالف نیستم. اتفاقاً همان موقعی که ما در وزارت کشور هم بودیم، چنین مباحثی در آنجا مطرح بود، ولی چون این یک بحث جدی بود و ما هم در درون دولت بودیم، خواهی نخواهی جای طرح آن درون دولت و وزارت کشور نبود، ولی این بحث در همانجا مورد توجه بود و عده‌ای همین پیشنهاد را در آنجا مطرح می‌کردند. من هم با آن مخالف نبودم، اما می‌گفتم این پیشنهاد باید فراتر از دولت مورد بحث واقع شود. یا در مجمع تشخیص یا مجلس یا در سطوح دیگری مورد بحث واقع شود و بعد هم مجلس قانونش را تصویب کند و ابلاغ شود. علت هم این است که کشور پیوسته انتخابات دارد. انتخابات هم حساسیت‌برانگیز و اختلاف‌برانگیز است. ضمن این‌که من از برگزاری انتخابات در دوره‌های مختلف دفاع می کنم و اجمالاً هم کم‌عیب می‌دانم و فکر می‌کنم در دولت‌های مختلف با گرایش‌های سیاسی مختلف، انتخابات‌های انجام شده انتخابات‌های موفق و نسبتاً سالمی بوده است. یعنی در مقایسه با خیلی از کشورها که حساب می‌کنیم، درصد و نصاب سلامت قابل قبول و خوبی داشته‌اند. در جاهای مختلف هم این را گفته‌ام، از این‌رو زیر سئوال بردن انتخابات را در دوره‌ها و دولت‌های مختلف قبول ندارم. به وقتش نیاز به توضیح باشد، توضیح خواهم داد، چون مکانیزم انتخاباتی ما، امکان تخلف و تقلب را در سطحی که بتواند سرنوشت انتخابات تغییر کند را نمی‌دهد. این اصلاً مکانیسم انتخاباتی ماست. هر دولتی با گرایش‌های مختلف هم که حاکم باشد، خیلی دستش باز نیست که هر جور بخواهد عمل کند. این بحث به کنار، ولی چون انتخابات مبحث حساسیت‌برانگیزی است، این‌که هیأت تصمیم‌گیر، صرفاً از یک قوه نباشند، به اعتمادسازی در انتخابات کمک می‌کند. همین الان هم فقط فعالیت‌های اجرایی و پشتیبانی‌اش در وزارت کشور انجام می‌شود و بخش بزرگی از آن در اختیار دولت و وزارت کشور نیست. این چیزی است که من با تجربه سنگین خودم در این چند انتخابات کاملاً لمس کرده‌ام. تأیید صلاحیت که مهم‌ترین رکن انتخابات است با معتمدین انجام می‌شود، یعنی مردم که ربطی به وزارت کشور ندارد و در دوره‌های مختلف،به عهده معتمدین شهرهای مختلف که افراد موجه آن شهرها هستند، است. تأیید نهایی هم با شورای نگهبان است، پس وزارت کشور در تأیید صلاحیت‌ها که مهم‌ترین رکن انتخابات است، هیچ نقشی ندارد. بعد در مراحل برگزاری انتخابات هم که معتمدین، اعضای صندوق‌ها را انتخاب می‌کنند، پس اخذ رأی و شمارش آراء و تنظیم صورتجلسات آن هم به عهده معتمدین و اعضای صندوق ها است که باز ربطی به دولت ندارد و اعضای دولتی نیستند و در اختیار دولت نیست و دولت فقط یک پشتیبانی‌کننده و هماهنگ‌کننده و نظام‌بخش است. و سپس تأیید انتخابات هم دست شورای نگهبان است. پس همین الان انتخابات توسط معتمدین و اعضای صندوق که از مردم هستند انجام می‌شود و نظارت آن هم با شورای نگهبان است و وزارت کشور یک مقام حمایت‌کننده و پشتیبانی‌کننده است و اجرای کلی آن به عهده‌اش است. الان ارتباط منسجم و سلسله وار بین هیأت‌های اجرایی و مراتب بالاتر برگزار کننده هم سنخ وجود ندارد که یک بحث کاملاً منفی و مهم است.

* و سلامت انتخابات...
البته احساس سلامت بیشتر. من ادعا نمی‌کنم تشکیل هیأتی فرادولتی موجب سلامت بیشتر می‌شود بلکه احساس سلامت بیشتر خواهد شد و این مسئله‌ای است که قابل توجه است و باید به آن عنایت کنیم، از این‌رو اگر به وفاقی برسیم و مجلس یا مجمع تشخیص مصلحت به این جمع‌بندی برسند که هیئتی وسیع‌تر از وزارت کشور، مبحث کلی انتخابات را تحت نظر بگیرد و نظارت عام و مدیریت عالی بر اجرای انتخابات داشته باشند، من این را کمکی به اطمینان‌بخشی و اعتمادسازی و احساس سلامت در انتخابات می‌دانم.

* اگر بخواهیم در پیشنهادی که در مجلس مطرح شده است، ریزتر شویم، برای تعریف رجل سیاسی و رجل مذهبی پیشنهادهایی را ارائه دادند که مثلاً برای رجل مذهبی، این تعداد افراد امضا کنند که این فرد صلاحیت دارد که به عنوان رجل مذهبی یا سیاسی شناخته شود. اشاره کردید که در بعضی از کشورها هم مشابه این موضوعات هست. رجل مذهبی با رجل سیاسی خیلی متفاوت است. از این جهت آیا این راهکار را کافی می‌دانید یا برای شناسایی رجل مذهبی راهکار دیگری را پیشنهاد می‌کنید؟ یا همان شورای نگهبان برای تعیین رجل مذهبی بودن فرد برای شرکت در انتخابات کفایت می‌کند؟
عرض کردم که باید به شورای نگهبان کمک بدهیم و همه بار را روی شانه شورای نگهبان نگذاریم، مگر این‌که بگوییم قانون اساسی چنین اجازه‌ای را نداده است که من چنین برداشتی ندارم و فکر می‌کنم مجلس می‌تواند ورود پیدا کند و تعریفی از رجل سیاسی و رجل مذهبی و مدیر و مدبر بدهد. برداشتم از قانون اساسی این است که هم قانون اساسی اجازه داده است که مجلس این تعریف را بدهد و هم موجب کم کردن بار شورای نگهبان است و از این جهت این را مفید می‌دانم. دلایل دیگر را هم که عرض کردم.  این‌که برای رجل مذهبی یک تعریف نظری بدهیم و بعد باز هیئتی در این باره داوری کنند، به نظرم اختلاف‌برانگیز و محل مناقشه است. بهترین کار این است که تعریفی را که در عرف، رایج است و ذهنیت مشترکی که وجود دارد ـ ‌به‌خصوص جامعه متخصص‌ـ به نظر آنها بسپریم. نزدیک به همین پیشنهاد که چه کسی می‌تواند تشخیص بدهد که فردی مذهبی است؟ ظاهرالصلاح است؟ این فرد ملتزم به دستورات دینی است؟ دین را می‌شناسد، دین را قبول دارد، ملتزم به اجرای دین است، مقید و متعبد است. این را طبعاً علمای دینی می‌توانند بهتر تشخیص بدهند. به نظر من این روشی که الان مجلس تعقیب می‌کند، ما هم 6 سال پیش در لایحه جامعمان همین را پیشنهاد کردیم و حرف امروز نیست. همان موقع هم ما همین پیشنهاد را دادیم که برای رجل مذهبی عده‌ای از علما گواهی بدهند که این فرد رجل مذهبی است. همان برداشت علما برای جامعه، اعتمادبخش است و از نظر حقوقی و تخصصی هم قابل اعتناست. وقتی یک جمع متخصص می‌گویند ما این فرد را یک انسان مذهبی و مقید و متعبد به دین می‌شناسیم، همین کفایت می‌کند. اینها می‌توانند علمایی باشند که عضو خبرگان یا علمای برجسته شهرستان‌ها و استان‌ها باشند. حالا مجلس آمده و عضو خبرگان را انتخاب کرده است که به نظر من باز خواسته علمایی باشند که مورد تأیید مردم هم باشند.

* منتخب مردم.
بله و از این جهت اطمینان بیشتری را ایجاد کند. حالا مجلس یا مطلق علما را می‌گوید یا علمای خبرگان یا به هر شکل دیگری را می‌گوید. به هر حال باید نظم داشته باشد و خیلی نمی‌تواند رها و مبهم باشد. فکر می‌کنم به این ترتیب از مناقشات جلوگیری می‌شود که تعدادی امضا بگیرند که طبق این امضاها، این آقا دارای صلاحیت است. طبعاً این نوع مقیاس‌گذاری راحت‌تر است. مثلاً برای سیاسی بودن، عده‌ای از نمایندگان یا عده‌ای از فعالان سیاسی یا عده‌ای از احزاب سیاسی ـ‌حالا مجلس آمده و نمایندگان را گذاشته، به هر حال یکی از کارهای نمایندگان آشنایی با مسائل سیاسی است و آدم سیاسی را می‌توانند تشخیص بدهند. اتفاقاً ما هم در لایحه پیشنهادی‌مان همین را آورده بودیم که نمایندگان مجلس تشخیص سیاسی بودن بدهند و در آنجا هم پیش‌بینی کرده بودیم که ادوار مجلس باشند که همه گرایش‌ها در آن هستند. اگر اینطور باشد دیگر هیچ جریان و تفکر و گروهی سانسور نمی‌شود. تلقی من این است که جریانات سیاسی مختلف کشور می‌توانند به اندازه کافی نمایندگان هم‌رأی و هم‌فکر خودشان را پیدا کنند و از آنها امضا بگیرند. در ادوار مختلف مجلس می‌توانند پیدا کنند. اگر کسی چهره شاخص و بارزی باشد، قدرت گرفتن تأیید از نمایندگان ادوار را خواهد داشت. اگر هم مجلس به این نکته توجه نکرده است، جا دارد که روی این نکته تأکید شود که منظور نمایندگان ادوار است که ما گرایش‌های مختلف سیاسی را در کشور حذف نکنیم و طبعاً گرایش‌هایی که در کشور مطرح هستند، بتوانند همفکران خودشان را تأیید کنند.

* ظاهراً نمایندگان ادوار نیست، اما اشاره کرده است کسانی که مشاغل وزیر یا معاون وزیر یا استاندار یا معادل آنها را داشته باشند.
اکثریت نمایندگان است، پیشنهاد ما غیر از این بود، ولی الان باز 150 نفر از مدیران مشکل را حل می‌کنند، ولی پیشنهادی که ما داده بودیم، گفته بودیم نمایندگان ادواری برای سیاسی بودن، هم از جریان چپ و اصلاح‌طلب می‌تواند امضا بگیرد، هم از جریان راست و اصولگرا و هم از افراد مستقل شاخص می‌توانند امضا بگیرند، اما برای مدیر و مدبر بودن پیشنهاد خود ما موقعی که لایحه جامع را دادیم گفته بودیم از مدیران ارشد یعنی وزرا، رؤسای سازمان‌ها، معاونین وزرا و استانداران عده‌ای از آنها جمع شوند و بگویند این آدم مدیر است و به کفایت مدیریتی او نظر و گواهی بدهند، یعنی بگویند این آدم می‌تواند کشور را اداره کند. وقتی در دوره‌های مختلف تعدادی را بگوییم، طبعاً در دوره‌های مختلف وزیر، استاندار، معاون وزیر از طیف‌های مختلف داریم که از افرادی که موصوف به گرایش به طیف‌های مختلف هستند می‌توانند امضا بگیرند که این فرد کفایت لازم را برای این مقصود و این منظور دارد. یا این مدل یا مدل‌های مشابه. من فکر می‌کنم تأییدیه توسط متخصصین رواترین و کم‌حاشیه‌ترین مدل برای تأیید صلاحیت افراد است، والا اگر بیاییم چند شاخص بگذاریم و چند نفر داور تعیین کنیم، مناقشه‌برانگیز است. ما یک داوری نهایی خواهیم داشت. یعنی همه اینها از متخصصین و مدیران و نمایندگان و علما گواهی بیاورند، البته دست شورای نگهبان بسته نیست. طبعاً کسانی که چنین امضاهایی را ندارند، حق اسم‌نویسی ندارند، یعنی عملاً 1000 نفر کاندیدای ریاست جمهوری تبدیل به 20 نفر می‌شود، یعنی بخش بزرگ مشکل برطرف می‌شود و شورای نگهبان روی 20 نفر نظر می‌دهد. حالا شورای نگهبان بررسی می‌کند و مثلاً می‌گوید این فردی را که علما تأیید کرده‌اند، شاید متوجه این نکته نبوده‌اند. تحقیق و سوابقی از زندگی فرد پیدا ‌کنند که این تقید مذهبی‌اش کم است و می‌گوید رجل مذهبی نیست و یا مدیران که ایشان را تأیید کرده‌اند، تحقیق کردیم و پرونده‌های مدیریتی از او به دست آمده که ایشان در مدیریتش ضعیف عمل کرده است و مدیر باکفایتی نیست. این حق برای شورای نگهبان باقی است که با استدلال خودش افراد را تأیید یا رد کند.

* رجل مذهبی که محدود به لباس روحانی نیست.
نخیر، معنی رجل مذهبی این نیست که یک دین‌شناس مبرز و متخصص باشد. مراد آن است که فردی است که متدین باشد، باور عمیق دینی داشته باشد و مقید به دستورات دینی و البته با معرفت و آگاهی باشد. این چیزی است که انسان به عنوان رجل مذهبی درک می‌کند.

* از این‌رو سئوال کردم که جزو نقد بعضی از رسانه‌ها بود که این حرف را زدند.
قطعاً چنین تلقی نبوده است.

* جنابعالی در ابتدای صحبت هایتان اشاره کردید که در تغییرات قانون انتخابات باید به نقش احزاب هم توجه شود. خود جنابعالی این نقش را چگونه می‌بینید و چه توجهی باید به آن شود؟ قطعاً جنابعالی بهتر می‌دانید که در بعضی از کشورها این امضاها را باید احزاب بدهند. در کشور ما چه تغییراتی باید در قانون انتخابات ایجاد شود؟ و چقدر ظرفیت آن موجود است؟
قانون اساسی یک ظرفیت فوق‌العاده برای ما ایجاد کرده است که ما از آن غفلت کرده‌ایم. قانون اساسی در نظام سیاسی کشور برای احزاب نقش قائل شده و طبعاً گفته است احزاب می‌توانند در همه امور فعالیت داشته باشند که یکی از مهم‌ترین آنها انتخابات است، ولی انحصار در احزاب ایجاد نکرده است. یعنی این‌طور نیست که فعالیت‌های سیاسی در کشور منحصر به احزاب باشد و اگر کسی مستقل بود، دیگر فعالیت سیاسی نتواند بکند، نتواند کاندیدا بشود و نتواند رأی بدهد. قانون اساسی انحصار را نفی کرده است. ما از جهت نفی و سلب، به این جنبه از قانون اساسی عمل کرده‌ایم، اما از نظر ایجاب و مثبتش به آن توجه نکرده‌ایم. احزاب انحصار ندارند، اما نقش ایجابی و مثبت احزاب کجاست. این‌که احزاب حضور داشته باشند، خب حضور دارند، اما در انتخابات چه کار کنند؟ فقط افراد را معرفی کنند؟ به نظرم این نقش ضعیفی است که ما به احزاب می‌دهیم. ما می‌توانیم بیاییم و در انتخابات جایگاهی را برای احزاب قائل شویم. این حداقل گام‌های اولیه‌ای است که نقش احزاب را برجسته‌تر و با جایگاه روشن‌تری مشخص می‌کند. مثلاً در انتخابات شوراها هست فلان حزبی که من این تعریف را از حوزه مدیریت شهری دارم، کاندیداهایی که معرفی می‌کنم دارای این مشخصات هستند و در تمام شهرها می‌گردم افرادی با این مختصات پیدا و معرفی می‌کنم. یک عده‌ای این حزب را می‌پسندند، این مختصات را قبول می‌کنند و مورد علاقه‌شان است. کافی است در شهری آن افراد را نشناسند، ولی بگویند ما به کاندید فلان حزب رأی می‌دهیم و یعنی همه افراد آن لیست را انتخاب می‌کنند. در تهران فلان حزب می‌گوید کاندیداهای من برای مجلس دارای این مختصات هستند و با این شرایط افراد را انتخاب کرده‌ام. یک عده‌ای می‌گویند ما این حزب را قبول داریم و گزینش اینها را دقیق و صائب می‌دانیم. وقتی به این حزب رأی می‌دهند، 30 تا اسم برایشان نوشته می‌شود و دیگر نباید دنبال اسامی بگردند. یک عده هم می‌گویند ما این حزب‌ها را قبول نداریم و به آنها اطمینان نداریم و خودمان می‌خواهیم نماینده انتخاب کنیم. مجال انتخاب مستقل را هم نبندیم، چون قانون اساسی این اجازه را داده و این ظرفیت قانون اساسی است. ما تا حالا از این ظرفیت استفاده نکرده‌ایم. ما در لایحه اصلاح قانون انتخابات، این باب را باز کرده و یک جایی را برای این کار باقی گذاشته بودم که این یک حضور منطقی، غیرانحصاری و تعریف‌شده احزاب در انتخابات است و نقش احزاب را برجسته‌تر و مثبت‌تر در حوزه انتخاباتی خواهد کرد. این آن نکته‌ای است که به نظر من جای خالی آن وجود دارد و ما باید در این جهت کار کنیم و کمک کنیم که به هر حال آدم‌ها با برنامه، شناسنامه و یک عقبه تعریف‌شده بتوانند در صحنه انتخابات حضور پیدا کنند. مردم هم با این نگاه به کسی رأی بدهند. فردا اگر آن کاندیدا یا آن تیم، آن نمایندگان، خوب عمل نکردند، بگوییم ما دیگر به این تیم، این گروه، این حزب رأی نمی‌دهیم و معلوم باشد که این آدم موضع و تفکرش چه جور است، چقدر موفق و چقدر ناموفق بوده است.
 
* پیشنهاد شما در مجمع به تصویب رسید؟
نه، آنچه که به ذهنم می‌رسد، یکی از مواد داخل کمیسیون بود. ولی آن‌طور که به ذهنم می‌رسد، در پیشنهاد مجمع هم به آن اشاره‌ای شده است که امکان حضور احزاب در انتخابات فراهم شود. این موضوع در سیاست کلی مجمع مطرح است و هنوز به تصویب نرسیده بود و جزو بحث‌های کمیسیون بود که هنوز در صحن مجمع هم مطرح نشده بود.

* یک موضوع حاشیه‌ای برای این اصلاحیه مطرح شده بود که کاملاً سیاسی بود و پاسخ جنابعالی هم می‌تواند سیاسی باشد. فارغ از این‌که آقای هاشمی و آقای سیدحسن خمینی اعلام کرده‌اند که می‌خواهند نامزد باشند یا نباشند، یکی از مشاورین آقای هاشمی مطرح کرده که شرایط سنی که مجلس گذاشته برای این دو نفر محدودیت ایجاد کرده و نتیجه این است که این دو نفر نتوانند نامزد شوند. تحلیل جنابعالی از این موضوع چیست؟
نه، فکر نمی‌کنم طراحان دنبال این مسئله بوده باشند. من چنین تلقی‌ای ندارم. به هر حال در انتخابات، سن باید مشخص باشد. البته پیشنهاد بهتر این است که حداقل سن 40 سال باشد، چون هم در ادبیات دینی و هم در ادبیات ملت‌ها و بسیاری از فرهنگ‌های جاافتاده در دنیا، 40 سالگی فخامت و وزانتی دارد و سن بلوغ فکری تلقی می‌شود، از این‌رو عدد 40 به ذهن من می‌رسد که مناسب‌تر باشد. در پیشنهاد وزارت کشور هم ظاهراً به عدد 40 رسیدیم و در لایحه اصلاحی ما عدد 40 آمده است. برای ریاست جمهوری هم فکر می‌کنم عدد 70 بهتر است. علتش این است که کسی که 70 سال دارد و تا 8 سال هم ریاست جمهوری را حساب کنیم می‌شود 78 سال، یعنی ریاست جمهوری تا 80 سالگی طول می‌کشد. ضمن این‌که من با 75 سال هم مشکلی ندارم، ولی 70 سال را بهتر می‌دانم. ضمن این‌که یک تأکید فوق‌العاده دارم و آن این است که انتخاب مجدد برای رئیس‌جمهورها را جالب نمی‌بینم و معتقدم رئیس‌جمهورهایی که دو دوره انتخاب شده‌اند یا رئیس‌جمهوری که انتخاب شد، ولی در دور دوم انتخاب نشد، باید از گردونه رقابت خارج شود. این مدلی را که الان در برخی کشورها تعقیب می‌شود، مدل مثبت و موفقی می‌دانم. به هر حال قدرت اجرایی، قدرت تعیین‌کننده است، حواشی بسیار زیادی دارد، امکانات فوق‌العاده‌ای را در اطراف خودش ایجاد می‌کند، باندها و شبکه‌های زیادی به وجود می‌آید. این منطق عقلایی که در برخی از کشورها به وجود آمده است که مثلاً بیشتر از دو دوره اجازه نمی‌دهند حضور پیدا کند فکر می‌کنم مدل قابل دفاعی است و این‌که کسی دو دوره رئیس‌جمهور شده و دو باره پس از یک دوره انگیزه پیدا می‌کند که حضور یابد، کمکی به ارتقا و رشد فضای اجرایی و سیاسی نمی‌کند و باید این باب را ببندیم. اگر نمایندگان محترم در این جهت حرکت کنند، حتماً اثرش بیشتر خواهد بود.

* آیا این موضوع جزو پیشنهادهای شما بوده است؟
یادم نیست، ولی در دوره‌های قبل به‌طور شفاهی این را با برخی از آقایان مطرح کرده بودم که باید تلاش کنیم مجال بدهیم که نسل‌های جدید در عرصه‌های انتخاباتی قدم بگذارند و افرادی که در یک یا دو دوره در این جایگاه قرار گرفتند، جای خودشان را به نسل جدید مدیریتی بدهند و گردش مدیریتی و گردش نخبگان یک سیر طبیعی و منطقی پیدا کند.

* ظاهراً در جامعه روحانیت کمیته‌ای برای انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفته. درست است؟
نخیر.

* اسم جنابعالی هم در آن جمع مطرح شده بود.
ما کمیته انتخاباتی نداریم و نداشتیم. چنین سمت و جایگاهی هم ایجاد نشده است، ما در جامعه روحانیت از گذشته دفتر سیاسی و معاونت سیاسی داشتیم. کمیته‌ای داریم که بیشتر کار کارشناسی می‌کند و مباحثات سیاسی دارد و دستور جلسات جامعه را تدوین می‌کند، و مصوبات را پیگیری می‌کند. در ایامی هم که بحث‌های انتخاباتی هست، این مباحث در کمیته سیاسی مطرح و به صحن جامعه ارائه می‌شود. آنچه که مطرح است، بحث کمیته سیاسی و دبیر سیاسی است.

* آیا برنامه جامعه روحانیت به مراحلی رسیده است که برای ریاست جمهوری 92 قابل بیان باشد؟
جامعه روحانیت مبارز می‌خواهد نقش و وظیفه خود را انجام دهد. بحث انتخابات، مخصوصاً انتخابات ریاست جمهوری در سرنوشت کشور بسیار تأثیرگذار است و در مصالح و منافع و امنیت ملی نقش بسزا و تعیین‌کننده‌ای دارد و طبعاً جامعه روحانیت مبارز نمی‌تواند از این مقوله فاصله بگیرد. جریان اصولگرایی تاکنون یک جریان تأثیرگذار و ذی‌نفوذ و ذی‌نقش در تاریخ انقلاب بوده و جامعه روحانیت مبارز هم جزو ارکان جریان اصولگرایی است و طبعاً باید بتواند وظیفه خود را به‌خوبی انجام بدهد. تلاش جامعه روحانیت مبارز این است که در مقوله انتخابات ریاست جمهوری وظیفه خود را انجام بدهد و برای همراهی با مردم، کمک فکری دادن، مشورت کردن، مشورت دادن و حتی کاندیدا معرفی کردن ـ‌البته اگر به یک نتیجه جمعی برسدـ بحث‌هایی در این زمینه شروع شده است و حتی در باره شاخص‌هایی هم که یک رئیس‌جمهور مناسب و مفید برای کشور در شرایط فعلی کشور باید داشته باشد، بحث‌هایی صورت گرفته و در جامعه مطرح شده است و به یک برداشت مشترک هم رسیده‌ایم.

* چقدر احتمال می‌دهید با محوریت جامعتین، ترکیبی مثل انتخابات گذشته مجلس شکل بگیرد؟
قابل پیش‌بینی نیست، ولی جامعه روحانیت مبارز بسیار مشتاق است که یک جریان همگرا و هماهنگ اصولگرا بتواند در انتخابات ریاست جمهوری به وجود بیاورد.

* شما که این‌قدر مشتاقید، برنامه‌اش را هم دارید؟
بله، این اشتیاق صرفاً یک اشتیاق احساسی نیست. در این راستا تلاش‌هایی را هم آغاز کرده‌ایم.

* سئوال این است که آیا جامعتین پیگیری کرده‌اند یا منتظرند که احزاب اصولگرا پیگیری کنند؟
خوشبختانه احزاب مراجعه کرده‌اند و این تفکر در خود جامعه روحانیت هم بوده و در این زمینه تصمیماتی را اتخاذ کرده است.

* به این تصمیمات اشاره می‌فرمایید؟
پیگیری، همگرایی و هماهنگی اجرایی در انتخابات ریاست جمهوری و تلاش برای این‌که بتواند به کاندیدای مشترکی برسد.

* اسم حضرتعالی به عنوان یکی از کاندیداهای مطرح ریاست جمهوری آینده در رسانه‌ها برده می‌شود. در کنار جنابعالی افرادی چون آقای متکی که مثل جنابعالی از وزرای دولت فعلی بودند، مطرح می‌شوند. جنابعالی به صراحت نفرموده‌اید که کاندیدا خواهید شد، ولی احتمال آن را جدی‌تر از آقای متکی مطرح کرده‌اید. بحثی که در مورد شما و آقای متکی مطرح است، این است که علت کاندیدا شدن و آمدن شما دو نفر این است که می‌خواهید حرف‌های ناگفته دو دولت اخیر را در عرصه انتخابات مطرح کنید.
من این‌طور فکر نمی‌کنم. ناگفته‌ها چیزی نیستند که کسی برای گفتنشان بخواهد وارد صحنه انتخاباتی شود. حداقل من این چنین نیستم و چنین، فکر نمی‌کنم. اگر بخواهم وارد انتخابات شوم به عنوان کاندیدای جدی وارد صحنه خواهم شد تا ریاست اجرایی کشور را با اهدافی که باید تعقیب کنم، به عهده بگیرم. اگر به این جمع‌بندی یا تصمیم نهایی برسم که به وقتش کاندیداتوری خود را اعلام خواهم کرد و با تصمیم روشن و قاطع در صحنه حضور می‌یابم.
البته هنوز به این جمع‌بندی نرسیدم و این طبیعی است که وقتی به جمع‌بندی آگاهانه، منطقی، متناسب با شرایط و ظرفیت‌های موجود رسیدم، اقدام کنم.

* اگر به این جمع‌بندی برای حضور برسید، آیا مطالبی از دولت آقای احمدی‌نژاد را خواهید گفت؟
ببینید! فکر می‌کنم ادبیات افشاگری، سفره دل باز کردن و ناگفته‌ها را گفتن، ادبیات ماجراجویانه و فضای احساسی است. من مخالف این نوع گفتمان در فعالیت انتخاباتی هستم. احساسات خوب است، ولی اگر با اشراف عقلانیت و با منطق تعریف‌شده و هوشمندانه و هدفدار همراه باشد. اگر بنا باشد پیروزی در انتخابات فقط منظور باشد و برای رسیدن به آن باید ایجاد هیجان کرد که برای این کار افشا کن! افشا کن! که کار جالبی است و سفره دل باز کردن می‌تواند کمک کند. به نظر من باید رویکردمان را اصلاح کنیم. این امر ما را به انتخاب‌های خوب نزدیک نخواهد کرد.

* این پرسش‌ها به این معنا نیست که نگاه ما این‌چنین است، بلکه مواردی است که در رسانه‌ها مطرح شده‌اند و طرح این سئوالات و پاسخ جنابعالی باعث می‌شود که بسته شود...
جهت اطلاعتان بسته هم نمی‌شود!

* وقتی به این‌گونه سئوالات پرسیده می‌شود، ارجاع داده می‌شود به پاسخ شما...
بله، اما باز هم می‌پرسند. الحمدلله روی خبرنگارها خیلی خوب است و صد بار هم که بپرسند، بدون خجالت دو باره می‌پرسند، شاید از جواب بعدی یک چیزی دربیاورند.

* فکر می‌کنید حضور یا عدم حضورتان در عرصه انتخابات کی به رسمیت برسد؟
امور باید در وقت خودشان شکل بگیرند. هر کاری به وقتش! باید فضای اجتماعی مهیا باشد، بسترها مناسب باشد و پذیرش مناسب و قابلیت پذیرش وجود داشته باشد تا این دو همدیگر را درک و دریافت کنند. به نظر من وقتی فضای عمومی مهیا برای پذیرش باشد، طبعاً زمان اعلام کاندیداتوری‌ها فرا می‌رسد و افرادی که به تصمیم رسیدند و آماده بودند، کاندیداتوری‌شان را اعلام می‌کنند. من هم اگر تا آن موقع به تصمیم خودم نهایی‌ام رسیده‌ بوده، اقدام خواهم کرد.                 

* اگر جنابعالی برای حضور در عرصه انتخابات به قطعیت برسید و جامعتین به شخصی غیر از جنابعالی برسند، باز هم حضورتان ادامه می‌یابد یا انصراف می‌دهید؟
این سئوالی است که در شرایط باید بدان پاسخ داده شود. یعنی بخشی از همان تصمیم نهایی است و این علل و عوامل در گرفتن تصمیم مؤثرند.

* موضوع دیگری که می‌خواهیم به آن بپردازیم و از سابقه قبل تر جنابعالی استفاده کنیم اینکه به نظر شما آیا در انتخابات 92 باز هم با فتنه بزرگی مثل فتنه 88 مواجه خواهیم بود یا فضا متفاوت از آن انتخابات خواهد بود؟ چون طبیعتاً دشمنی که تمام نمی‌شود.
همین‌طور است. دشمنی‌ها در اشکال مختلفی بروز می‌یابد. انتخابات فضایی است که چون در آن بگومگو، مسابقه و هیجان وجود دارد، خواهی نخواهی محل حضور عوامل ناشناخته، مخرب و ماجراجو هست. نمی‌شود خوش‌بین و مطمئن بود که اتفاقی نمی‌افتد، ولی با تجربه‌هایی که به دست آوردیم و هوشیاری‌هایی که فعالان سیاسی و تجربیاتی که مردم کسب کردند، این امیدواری هست که ان‌شاءالله تکرار نشود. در هر فصل باید جوری طراحی کنیم که امکان و اجازه تکرار را ندهیم. شفاف‌سازی قوانین انتخابات، مراقبت بر نحوه اجرا، نظارت دقیق بر اجرای صحیح قوانین و پاسخگویی درست و اطلاع‌رسانی کامل و به وقت، بسترهای بروز بحران و فتنه‌گری را خشک می‌کند. یعنی مجال را از فتنه‌گران می‌گیرد و گسل‌ها را می‌پوشاند. ما نباید اجازه بدهیم عده‌ای فتنه‌گر و آشوب‌طلب امکان نفوذ به گسل‌ها و رخنه‌ها را یابند.

* مردم ما از اول انقلاب بحران‌های مختلفی را پشت سر گذاشته‌اند، مثلاً اوایل انقلاب جنگ مسلحانه منافقین علیه مردم، در سال های اخیر فتنه 88 و سپس جریان انحرافی. چقدر این تحلیل را قبول دارید که شرایط اقتصادی‌ای که در آن قرار گرفته‌ایم، بخشی از فتنه‌های علیه نظام است؟ آیا می‌توان عنوان جنگ اقتصادی را برای آن به کار ببریم و آن را ادامه این بحران‌ها علیه مردم بدانیم؟
نیاز نیست ما تشخیص بدهیم و تحلیل کنیم. واقعیت همین است، یعنی الان جنگ اقتصادی یک واقعیت جدی است.

* جدی هست، از بیرون نه، بلکه از داخل.
اگر این جنگ نتواند تأثیری در داخل بگذارد که یک فضای توهمی و مجازی است، مثل بازی جنگی در رایانه. این‌که اثری ندارد. آنچه که اثر دارد، جنگ اقتصادی است، مقاومت اقتصادی یا اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری مطرح می‌فرمایند حکایت از واقعیت و یک رفتار واقعی مقابله‌ای با این واقعیت می‌کند که باید صورت بگیرد. پس معلوم است جنگی هست.

* منظورم عامل داخلی است.
 تحریم‌کنندگان و کسانی که فشار اقتصادی می‌آورند، بر اساس یک‌سری واقعیت‌های درونی این طراحی‌ها را انجام می‌دهند. ابزاری دست خودشان است و همان را فعال می‌کنند، مثلاً از ما جنس نمی‌خرند و سعی می‌کنند خرید نفت از ما را متوقف کنند. به ما جنس نمی‌فروشند، پس اعمال فشار می‌کنند. تبادلات مالی ما را در تنگنا قرار می‌دهند و مختل می‌کنند. این ابزارها دست خودشان است. در داخل هم سعی می‌کنند با فضاسازی روانی و فعال کردن برخی عواملشان و یا طمع‌کاری یک عده سودجو و طمع‌کار این فضا را تشدید کنند. وقتی جنس زیاد است افراد محتکر و طماع کاری از پیش نمی‌برند، ولی وقتی جنس کم می‌شود تمام افراد طماع و سودجو پیدایشان می‌شود. آب گل‌آلود است و می‌شود ماهی گرفت. پس طرحی که از بیرون طراحی می‌شود بر اساس یک‌سری بسترهای واقعی یا یک‌سری پیامدهایی است که روی آن حساب باز کرده‌اند. فضای داخل کشور را هم تشدید می‌کنند و عملیات روانی را روی آن انجام می‌دهند و بستر انتخابات هم مجال بگومگوها و هیجانات و نقض و ابرام‌ها و رد و قبول‌ها و له و علیه‌هاست و طبیعی است فضا برای یک‌سری تشنج‌های اجتماعی و تحرکات ضدامنیتی مهیا می‌شود. این یک مقوله قابل فهمی است که دشمنان حتماً از فشار اقتصادی برای شرایط علیه ما استفاده می‌کنند که وقتی انتخابات برگزار می‌شود از آن فشار برداشت بیشتری کنند. ما باید حواسمان بیشتر جمع باشد و مجال ندهیم، طبعاً دولت ما باید خیلی تلاش کند که فضای اقتصادی را فضای متعادلی بکند و تنگناهای موجود را کاهش داده تا فضا قابل تحمل برای افکار عمومی باشد و آنجایی که نیاز به کمک افکار عمومی است از مردم کمک بخواهیم و صادقانه با آنها صحبت کنیم، قوا با همدیگر تشریک مساعی و مجلس، قوه قضائیه و دولت به هم کمک کنند تا فضای اقتصادی فضایی منطقی باشد و مشکلات به حداقل برسد و تنگناها کم شود تا فضای انتخابات، فضای آرام باشد و اجازه دخالت، دست‌اندازی، فتنه‌گری و سوءاستفاده را به دشمنانمان ندهیم.
 
* اگر ناگفته‌ای مانده است، بفرمایید.
از تلاش‌ها و اهتمامی که به این مسائل دارید، تشکر می‌کنیم. سئوالات خوب و ارزشمندی پرسیدید.

https://shoma-weekly.ir/md8182