یک اندیشکده کانادایی نوشت: قطر به قصد ضربه به قرارداد گازی 10 میلیارد دلاری بین ایران، عراق و سوریه و رقابت مستقیم با جمهوری اسلامی، سعی در نقش آفرینی منفی دارد.
یک اندیشکده کانادایی نوشت: قطر به قصد ضربه به قرارداد گازی 10 میلیارد دلاری بین ایران، عراق و سوریه و رقابت مستقیم با جمهوری اسلامی، سعی در نقش آفرینی منفی دارد.
اندیشکده کانادایی «گلوبال ریسرچ» طی گزارشی به قلم «پپه اسکوبار» در خصوص «اقدامات ایذایی قطر در منطقه برعلیه جبهه مقاومت ایران و سوریه» مینویسد: شک نداشته باشید که امیر قطر روی پاشنه اقبال قرار گرفته است. آنچه که امیر قطر در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک از ائتلاف اعراب درخواست کرد در واقع تهاجم به سوریه بود.
تعریف او از کشورهای عرب در واقع کشورهای پادشاهی وابسته به دلارهای نفتی در حاشیه خلیج فارس است که پیشتر به نام شورای همکاریهای خلیج فارس معروف بودند و حال با کمک محض ترکیه به یک توافق بلند راهبردی رسیدهاند.
دیگر در هر کوی و برزن حتی قلیانخانههای خاورمیانه مشخص شده است که دوحه، ریاض و آنکارا کمکهای تسلیحاتی، مالی و لجستیکی را به مخالفان سوری جهت تغییر حکومت ارائه می دهند.
امیر قطر در سخنان خود به جریان مشابهی اشاره کرد و از مداخله اعراب در لبنان و در دهه 70 میلادی سخن گفت. هرچند که امیر قطر در جریان دهه 70 سرگرم رسیدگی به تفریحات دنیوی و پریشان کردن موهایش در تفرجگاهها بود.
بنابراین ، آیا امیر قطر در حال موعظه کردن نسخه عربی دکترین پیشرفته «اصل مسئولیت از حمایت» ابداعی این سه نفر یعنی هیلاری کلینتون، سوزان رایس و سامانتا پاور است؟
درباره سخنان مورد اشاره امیر قطر درباره لبنان باید گفت که بیان این ماجرا اصلاً جالب توجه نیست. نیروهای به اصطلاح بازدارنده عرب متشکل از 20000 هزار سرباز وارد لبنان شدند و سعی در فرونشاندن جنگ داخلی داشتند اما به همان اندازه در اخبار مربوط به آن به مدت هفت سال مبالغه شد زیرا این نیرو با کمک رساندن به ارتش وقت سوریه به اشغال نظامی شمال لبنان پرداخت و سرانجام بهطور رسمی در سال 1982 آنجا را ترک کرد ولی هنوز عواقب آن ادامه دارد.
حال سناریوی مشابهی را در سوریه مشاهده کنید. درباره بشر دوستی امیر قطر که بگذریم نه دموکراتیک است و نه پر تب و تاب و تنها آن را باب میل باراک اوباما ارائه میدهد.
اوباما در حالی امیر قطر را به عنوان شخصی با نفوذ میداند که به نظر میرسد وی در کشور خود، اصلاحات قابل توجهی را ایجاد نکرده است و در واقع گام بزرگی به سوی دموکراسی در قطر مشاهده نمی شود و تنها به خاطر اینکه درآمد سرانه این کشور بسیار عظیم است حرکت به سوی دموکراسی جدی گرفته نشده است.
بنابراین تصور کنیم که امیر قطر دقیقاً میلی در تبدیل سوریه به اسکاندیناوی ندارد اما یک انگیزه اجتناب ناپذیر دیگر که ایجاد خطوط لوله گازی است مسیر را در این راه هموار میکند.
«وی جی پراشاد» نویسنده کتاب بهار اخیر عرب و زمستان لیبی که هم اکنون سرگرم تهیه گزارشی درباره گروه تماس سوریه برای پایگاه خبری آسیا تایمز است، اخیراً تلفنی را از یک تحلیلگر انرژی داشت که به او تاکید میکرد بر دلایل اشتیاق قطر در ایجاد خطوط نفتی به سوی اروپا تحقیق کند. به گفته این شخص، این خطوط قرار است از عراق و ترکیه عبور کند. بیش از آنکه پراشاد نتیجه تحقیقات خود را بیان کند آشکار است که قطر قصد نابودی خط لوله 10 میلیارد دلاری بین ایران، عراق و سوریه را دارد .
و در این جاست که ما قطر را در رقابت مستقیم با ایران به عنوان تولید کننده و سوریه به عنوان کشور مقصد و عراق به عنوان کشور محل عبور میبینیم. باید ذکر شود که ایران و عراق هر دو به شدت مخالف تغییر حکومت سوریه هستند .
این جریان گاز از یک حوزه گازی مشترک بین ایران و قطر به اسم پارس جنوبی که بزرگترین میدان گازی در جهان است، میآید. خط لوله گازی بین ایران، عراق و سوریه اگر البته بنا شود، محور اقتصادی عمدتاً شیعه را شکل میدهد.
اما قطر از سوی دیگر ترجیح میدهد تا این خط لوله در کشوری غیر شیعه به عنوان مثال اردن ساخته شود و گاز را از خلیج عقبه به آبراه سوئز و سپس مدیترانه انتقال دهد.
در این میان آمریکا و مصرف کنندگان اروپایی بیشتر تمایل دارند تا مسیر جدید خط لوله گازی دیگری ایجاد شود و البته، اگر تغییر حکومت در سوریه با کمک قطر و پیشنهاد این کشور مبنی بر تهاجم صورت گیرد، آنگاه ایجاد خط لوله انتقال گاز مورد نظر قطر سریعتر می شود و احتمالاً اخوان المسلمین بعد از حکومت اسد، تمایل بیشتری به خط لوله گازی با مشارکت قطر دارد.
در این بین ترکیه و آمریکا نیز پیروز خواهند شد. ترکیه از این لحاظ که این کشور تمایل دارد تا چهار راه انتقال انرژی از خاورمیانه و آسیای مرکزی به اروپا باشد. آمریکا نیز چون که راهبرد کامل انرژی این کشور در جنوب غربی آسیا از زمان دولت «بیل کلینتون» دور زدن ایران و منزوی کردن این کشور و خلاصه آسیب رسانیدن به جمهوری اسلامی ایران به هر طریق ممکن بوده است.
راجع به کشور اردن نیز باید گفت که این کشور همانند سرباز پیاده بی پروا در راهبردهای جغرافیای سیاسی و انرژی قطر جا دارد. از این کشور دعوت شد تا در شورای همکاری خلیج فارس جا بگیرد هر چند که اردن در خلیج فارس قرار ندارد.
در این میان وضعیت اردن هاشمی نااستوار است و سیل عظیم پناهجویان سوری در این کشور وجود دارند. علاوه بر این باید اردوگاههای پناهجویان فلسطینی که در سال 1948، 1967 و 1973 و در نبرد بین اعراب و اسرائیل به این کشور رفتند را بدین مجموعه اضافه کرد. سپس باید سلفی ها را عنوان کرد که درحال نبرد بر علیه سوریه نیز هستند.
مجلس این کشور چیزی شبیه به جوک است که از سوی سرسپردگان سلطنتی و قبایل اشغال شده است. در این کشور اصلاحات اصلاً مورد توجه نیست. در ماه آوریل نخست وزیر تغییر کرد ولی بیشتر مردم متوجه آن نشدند. این کشور عربی با شدت دادن سرکوب با هرگونه تغییری مبارزه میکند.اردن در این باتلاق به سوی قطر تمایل دارد و این کشور نیز از پادشاه پلی استیشنی (لقب ملک عبدالله) میخواهد تا حماس را پذیرا باشد. در این بین قطر ترتیب نشست بین ملک عبدالله و «خالد مشعل»، رهبر حماس را که در سال 1999 از اردن اخراج شد، داد.
و اما در حالیکه رسانههای عربی غرق در گزارشها و پیش بینیها درباره قدرت گرفتن اخوان المسلمین در سوریه هستند اما «امان» مکان بعدی است که قرار است جریان اخوان المسلمین قدرت گیرد. این جریان خواهان آن است تا اردن پادشاهی مشروطه شود و بعد از یک انتخابات که ملک عبدالله سالهاست بر علیه آن میجنگد، قدرت را در دست گیرد.
هماکنون اخوانالمسلمین حتی بر حمایت اعراب بدوی که وفادار سنتی به تاج و تخت بودند، حساب باز میکند. حکومت اردن توجهی به تظاهرات ندارد اما جریان اخوان المسلمین خواهان برگزاری تظاهرات گسترده بر علیه ملک عبدالله در تاریخ 10 اکتبر شده است. به نظر میرسد که این پادشاهی دیر یا زود رفتنی باشد.
آنچه که نامشخص است واکنش اوباما نسبت به این فعل و انفعالات تا قبل از 6 نوامبر است. اما برای امیر قطر بسیاری از حکومتها سقوط میکنند و اخوان المسلمینهای موجود در منطقه قدرت را در دست میگیرند و خطوط لوله گازی بسیاری ساخته میشوند.
اندیشکده کانادایی «گلوبال ریسرچ» طی گزارشی به قلم «پپه اسکوبار» در خصوص «اقدامات ایذایی قطر در منطقه برعلیه جبهه مقاومت ایران و سوریه» مینویسد: شک نداشته باشید که امیر قطر روی پاشنه اقبال قرار گرفته است. آنچه که امیر قطر در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک از ائتلاف اعراب درخواست کرد در واقع تهاجم به سوریه بود.
تعریف او از کشورهای عرب در واقع کشورهای پادشاهی وابسته به دلارهای نفتی در حاشیه خلیج فارس است که پیشتر به نام شورای همکاریهای خلیج فارس معروف بودند و حال با کمک محض ترکیه به یک توافق بلند راهبردی رسیدهاند.
دیگر در هر کوی و برزن حتی قلیانخانههای خاورمیانه مشخص شده است که دوحه، ریاض و آنکارا کمکهای تسلیحاتی، مالی و لجستیکی را به مخالفان سوری جهت تغییر حکومت ارائه می دهند.
امیر قطر در سخنان خود به جریان مشابهی اشاره کرد و از مداخله اعراب در لبنان و در دهه 70 میلادی سخن گفت. هرچند که امیر قطر در جریان دهه 70 سرگرم رسیدگی به تفریحات دنیوی و پریشان کردن موهایش در تفرجگاهها بود.
بنابراین ، آیا امیر قطر در حال موعظه کردن نسخه عربی دکترین پیشرفته «اصل مسئولیت از حمایت» ابداعی این سه نفر یعنی هیلاری کلینتون، سوزان رایس و سامانتا پاور است؟
درباره سخنان مورد اشاره امیر قطر درباره لبنان باید گفت که بیان این ماجرا اصلاً جالب توجه نیست. نیروهای به اصطلاح بازدارنده عرب متشکل از 20000 هزار سرباز وارد لبنان شدند و سعی در فرونشاندن جنگ داخلی داشتند اما به همان اندازه در اخبار مربوط به آن به مدت هفت سال مبالغه شد زیرا این نیرو با کمک رساندن به ارتش وقت سوریه به اشغال نظامی شمال لبنان پرداخت و سرانجام بهطور رسمی در سال 1982 آنجا را ترک کرد ولی هنوز عواقب آن ادامه دارد.
حال سناریوی مشابهی را در سوریه مشاهده کنید. درباره بشر دوستی امیر قطر که بگذریم نه دموکراتیک است و نه پر تب و تاب و تنها آن را باب میل باراک اوباما ارائه میدهد.
اوباما در حالی امیر قطر را به عنوان شخصی با نفوذ میداند که به نظر میرسد وی در کشور خود، اصلاحات قابل توجهی را ایجاد نکرده است و در واقع گام بزرگی به سوی دموکراسی در قطر مشاهده نمی شود و تنها به خاطر اینکه درآمد سرانه این کشور بسیار عظیم است حرکت به سوی دموکراسی جدی گرفته نشده است.
بنابراین تصور کنیم که امیر قطر دقیقاً میلی در تبدیل سوریه به اسکاندیناوی ندارد اما یک انگیزه اجتناب ناپذیر دیگر که ایجاد خطوط لوله گازی است مسیر را در این راه هموار میکند.
«وی جی پراشاد» نویسنده کتاب بهار اخیر عرب و زمستان لیبی که هم اکنون سرگرم تهیه گزارشی درباره گروه تماس سوریه برای پایگاه خبری آسیا تایمز است، اخیراً تلفنی را از یک تحلیلگر انرژی داشت که به او تاکید میکرد بر دلایل اشتیاق قطر در ایجاد خطوط نفتی به سوی اروپا تحقیق کند. به گفته این شخص، این خطوط قرار است از عراق و ترکیه عبور کند. بیش از آنکه پراشاد نتیجه تحقیقات خود را بیان کند آشکار است که قطر قصد نابودی خط لوله 10 میلیارد دلاری بین ایران، عراق و سوریه را دارد .
و در این جاست که ما قطر را در رقابت مستقیم با ایران به عنوان تولید کننده و سوریه به عنوان کشور مقصد و عراق به عنوان کشور محل عبور میبینیم. باید ذکر شود که ایران و عراق هر دو به شدت مخالف تغییر حکومت سوریه هستند .
این جریان گاز از یک حوزه گازی مشترک بین ایران و قطر به اسم پارس جنوبی که بزرگترین میدان گازی در جهان است، میآید. خط لوله گازی بین ایران، عراق و سوریه اگر البته بنا شود، محور اقتصادی عمدتاً شیعه را شکل میدهد.
اما قطر از سوی دیگر ترجیح میدهد تا این خط لوله در کشوری غیر شیعه به عنوان مثال اردن ساخته شود و گاز را از خلیج عقبه به آبراه سوئز و سپس مدیترانه انتقال دهد.
در این میان آمریکا و مصرف کنندگان اروپایی بیشتر تمایل دارند تا مسیر جدید خط لوله گازی دیگری ایجاد شود و البته، اگر تغییر حکومت در سوریه با کمک قطر و پیشنهاد این کشور مبنی بر تهاجم صورت گیرد، آنگاه ایجاد خط لوله انتقال گاز مورد نظر قطر سریعتر می شود و احتمالاً اخوان المسلمین بعد از حکومت اسد، تمایل بیشتری به خط لوله گازی با مشارکت قطر دارد.
در این بین ترکیه و آمریکا نیز پیروز خواهند شد. ترکیه از این لحاظ که این کشور تمایل دارد تا چهار راه انتقال انرژی از خاورمیانه و آسیای مرکزی به اروپا باشد. آمریکا نیز چون که راهبرد کامل انرژی این کشور در جنوب غربی آسیا از زمان دولت «بیل کلینتون» دور زدن ایران و منزوی کردن این کشور و خلاصه آسیب رسانیدن به جمهوری اسلامی ایران به هر طریق ممکن بوده است.
راجع به کشور اردن نیز باید گفت که این کشور همانند سرباز پیاده بی پروا در راهبردهای جغرافیای سیاسی و انرژی قطر جا دارد. از این کشور دعوت شد تا در شورای همکاری خلیج فارس جا بگیرد هر چند که اردن در خلیج فارس قرار ندارد.
در این میان وضعیت اردن هاشمی نااستوار است و سیل عظیم پناهجویان سوری در این کشور وجود دارند. علاوه بر این باید اردوگاههای پناهجویان فلسطینی که در سال 1948، 1967 و 1973 و در نبرد بین اعراب و اسرائیل به این کشور رفتند را بدین مجموعه اضافه کرد. سپس باید سلفی ها را عنوان کرد که درحال نبرد بر علیه سوریه نیز هستند.
مجلس این کشور چیزی شبیه به جوک است که از سوی سرسپردگان سلطنتی و قبایل اشغال شده است. در این کشور اصلاحات اصلاً مورد توجه نیست. در ماه آوریل نخست وزیر تغییر کرد ولی بیشتر مردم متوجه آن نشدند. این کشور عربی با شدت دادن سرکوب با هرگونه تغییری مبارزه میکند.اردن در این باتلاق به سوی قطر تمایل دارد و این کشور نیز از پادشاه پلی استیشنی (لقب ملک عبدالله) میخواهد تا حماس را پذیرا باشد. در این بین قطر ترتیب نشست بین ملک عبدالله و «خالد مشعل»، رهبر حماس را که در سال 1999 از اردن اخراج شد، داد.
و اما در حالیکه رسانههای عربی غرق در گزارشها و پیش بینیها درباره قدرت گرفتن اخوان المسلمین در سوریه هستند اما «امان» مکان بعدی است که قرار است جریان اخوان المسلمین قدرت گیرد. این جریان خواهان آن است تا اردن پادشاهی مشروطه شود و بعد از یک انتخابات که ملک عبدالله سالهاست بر علیه آن میجنگد، قدرت را در دست گیرد.
هماکنون اخوانالمسلمین حتی بر حمایت اعراب بدوی که وفادار سنتی به تاج و تخت بودند، حساب باز میکند. حکومت اردن توجهی به تظاهرات ندارد اما جریان اخوان المسلمین خواهان برگزاری تظاهرات گسترده بر علیه ملک عبدالله در تاریخ 10 اکتبر شده است. به نظر میرسد که این پادشاهی دیر یا زود رفتنی باشد.
آنچه که نامشخص است واکنش اوباما نسبت به این فعل و انفعالات تا قبل از 6 نوامبر است. اما برای امیر قطر بسیاری از حکومتها سقوط میکنند و اخوان المسلمینهای موجود در منطقه قدرت را در دست میگیرند و خطوط لوله گازی بسیاری ساخته میشوند.