
***
علل تشدید جنگ نرم در سال های اخیر خصوصا در حوزه فرهنگی را چه می دانید؟
یکی از علل آن میتواند شکست دشمن در عرصههای اقتصادی و سیاست بین الملل باشد و به هرحال وقتی که مثل صدر اسلام از این ابعاد نا امید شدند به یک سری اقدامات در قالب جنگ نرم پناه میآورند. چون دیدند که از نظر نظامی کاری نمیتوانند انجام دهند، آن قدرت را ندارند. بخش دیگری که شاید تغییر و تحولاتی در آن ایجاد شده است این که مسئولان ما گاهی اوقات از فضای باز سیاسی و تعامل با کشورهای دیگر، که البته ما آن را نفی نمیکنیم، آسیب می بینند. ولی این که آیا این تعامل به چه قیمت و در چه حدی باشد، را باید بررسی کنیم.
واقعیت این است که اصل نظام آنچه که هست هیچ وقت تغییر نمیکند و رهبری که بالای سر این نظام است و نظارت بر عملکرد مسئولان دارد، به علاوه مردم، اجازه نمیدهند که تغییرات جدی چه در بحث فرهنگ و چه در ابعاد دیگر صورت گیرد. ولی گاهی اوقات بعضی از نظرات را می شنویم که در بین برخی منتخبین صورت میگیرد که اینها طمع دشمن را برای فعالیت فرهنگی بیشترتحریک میکند. فضای مجازی و استفاده گسترده و بدون کنترل و بدون آگاهی از این فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم باعث میشود که کمک کنند به این که جنگ نرم بیشتر بتواند تأثیرگذار باشد و باز هم مخالفان و دشمنان برای رسیدن به اهداف خودشان بیشتر سرمایه گذاری کنند.
سال گذشته رهبری در فرمایشاتشان صحبت از این کردند که در دانشگاهها به اسم کار فرهنگی کار غیرفرهنگی صورت میگیرد. از روی این مثال، مصداقهایی که ما در جنگ نرم فرهنگی میتوانیم نام ببریم چه چیزهایی است؟
اگر بخواهیم در کلان مصداق آنها را در نظر بگیریم در سبک زندگی، حتی در بیداری و خواب مردم ما، در نگرش آنها، در سبک غذا، پوشش، لباس، نگرش به ازدواج، طلاق و ... رد پای آنها را مشاهده میکنیم. همین دانشجویان در دانشگاههای ما هستند که بعدا ازدواج میکنند و تشکیل خانواده میدهند، اردوهای مختلفی که هست و به فرمایش آقا در قالب یک سری اقدامات فرهنگی و هنری که میبینیم که پای کوبیها و اقدامات دیگری که انجام میشود یا هنجارشکنیهای دیگری که در این قالبها یا در قالب پوشش یا در بیان مطالب به اسم آزادی یا به اسم نشاط صورت میگیرد، بالاخره اینها میتواند از مصادیق جنگ نرم و آن نفوذ صورت گرفته باشد که مسئولان ما یا توجه نداشته اند یا تغافل کرده اند و حالا باید پاسخ گو باشند.
شاید گاهی احساس شود که جنگ نرم، افراد مذهبی را مورد تهاجم قرار نمی دهد. این فرضیه چقدر درست است؟
مثال در این زمینه فراوان است. مثلا چشم و هم چشمی دروازه ای برای ورود سبک زندگی بیگانگان و غربیان در کشور است. چشم و هم چشمی باعث میشود که افراد بدون توجه به منافع و بدون توجه به مسائل اقتصادی و توان مالی و ظرفیتهای فرهنگی و آن فرهنگ ایرانی اسلامی و پیشینه فرهنگی که ما داریم، به آن چه که حالا ممکن است که اقوام و آشنایان آنها از طریق ماهواره یا از طرق مختلفی به آن رسیده باشند، بپردازند. اینها میخواهند از مهریهها گرفته تا ازدواجهایی که به هرحال ممکن است آن شئونات اسلامی رعایت نشود، تبعیت کنند یا افراط و تفریطها و هزینههای کلانی که در اینها صورت میگیرد یا مسائلی مثل افزایش سن ازدواج که خود این یک آسیبی است. یعنی خوشایند ندانستن ازدواج از طریق انتقال این فرهنگ از طریق ماهواره، فیلمهای سینمایی که گاهی در کشور خودمان ساخته میشود که متأسفانه گسترش دهنده آن فرهنگ به اسم آزادی، به اسم توجه به هنر در حقیقت عرصه را برای نفوذ دشمنان و بیگانگان باز میکند و آزاد میکنند. میتوانیم بگوییم اینها از ردههای همان ورود فرهنگ بیگانه و غربی است که آسیبهای خود را هم وارد میکند. یا مثلا جشن طلاق! که طلاق در روایات ما ابغضی الحلال است و آخرین راه دردی است که درمان پذیر نیست، میباشد ولی متأسفانه ما میبینیم که جشنی گرفته میشود یا کارهای دیگری که قبح شکنی شود. به نظر میآید که آن نفوذ تا حدودی صورت گرفته است. خانوادههای مذهبی خودشان را بیمه نکردند، به فرزندانشان توجه نکردند، اطلاعاتشان را به روز نکردند، باید حوزه تولید محتوا کند، باید دانشگاهها با یک نگاه ارزشی و با همکاری و تعامل با حوزه، یک ارتباط تنگاتنگ با هم داشته باشند و تولید محتوا کنند، تولید نرم افزار کنند و بقیه دستگاهها هم به کمک آنها بیایند، باید از ظرفیت بخش خصوصی مؤمن و متدین، متعهد و ارزشی و توانمند استفاده شود که انشاء الله این شود که آن خوراک مورد نیاز و به روز را برای خانوادهها و اقشار مختلف ما به ویژه جوانان و کودکان فراهم کنیم. امروز کودک ما تربیت را از پدر و مادرش نمیگیرد از فضای مجازی، از سی دی ها و بازیهایی که هست و حتی از اینترنت میگیرد.
اصلی ترین جایی که دشمن در تهاجم فرهنگی مورد هدف قرار می دهد کجا است؟
به نظر من نهاد خانواده است چون خانوده همه چیز است. چون خانواده یعنی جامعه. دشمن سعی میکند که از این طریق بیشتر برنامه ریزی کند، فیلمهایی که به اسم خانوادگی یا مسائل مختلفی که هست حالا در کشورهای همسایه ما و جاهای دیگر ساخته میشود ولی آن فرهنگ هنجارشکنی و قبح زدایی و... را به درون خانوادهها تزریق میکند، این خیلی مهم است و البته از این طرف هم شبکههای اجتماعی و اینترنت و فضای مجازی که آموزش داده نشده است، اینها هم خودشان مهم است. چون می بینیم که کودکان 3- 4 ساله ما هم با اینترنت کار میکنند بدون اینکه بدانند که چه بازی را دانلود میکنند و اگر اینترنت قطع شود نگران هستند. در گذشته نگران وسائل بازی خود بودند ولی حالا از این جهت نگران میشوند.
نقش دولت در مقابله با جنگ نرم را چگونه ارزیابی می کنید؟
دولت تا حدودی یک اقداماتی انجام داده است، نمیتوانیم بگوییم که هیچ کاری نکرده است ولی این اقدامات کافی و پاسخگو نبوده است. یک خط مشی شفافی برای مسائل فرهنگی و فعالیتهای هنری و رسانه ای ترسیم کند و متأسفانه میبینیم گاهی اوقات به خاطر انتخاباتها و گاهی به خاطر مسائل دیگر وقتی افرادی هم از سر دلسوزی میخواهند اعتراض کنند، اول کسی که موضع گیری میکند دولت است به جای این که از نگاه کارشناسی دلسوزان و صاحب نظران حمایت کنند و بعد هم باید بستر را برای بخش خصوصی متعهد و متخصص فراهم کند، حمایت کند، یارانه دهد، همه تلاش خود را در این زمینه به کار گیرد و بعد هم با استفاده از نگاه کارشناسان حوزه و دانشگاه و مسائل اجتماعی باید هم آموزشهای لازم را برای مردم داشته باشند و هم راههای نفوذ دشمن را آموزش دهند و معرفی کنند. باید از صداوسیما به صورت برنامه محور حمایت صورت گیرد که کاهش بودجه، صداوسیمای ما را تحت تأثیر قرار ندهد و دولت در لایحه بودجه خود و مجلس هم همینطور حمایت کند تا انشاء الله به نتیجه خوبی برسد.