سیاسی

اصلاح طلبان چه کنند؟

تعدادی از سران اصلاحات استعفاء داده ند و مواضع جدیدی اتخاذ کرده اند. اختلاف مواضع هم بین کارگزاران و مشارکتی ها و رسانه های آنان شدت یافته است در چنین شرایطی سرنوشت طیف و جریان اصلاحات و اصلاح طلبان چه می شود؟
دکتر بادامچیان- در وضعیت فعلی اصلاحطلبان دچار سردرگمی و مواضع مغایر شدهاند. دلایل آن معلوم است:

اصلاحات و اصلاح طلبان باخط واقعی امام خمینی (به معنای مکتب خمینی) انطباق ندارند و لو به امام رحمت الله به شدت علاقمند باشند. مثلاً امام فقه و فقاهت جواهری را قبول داشتند اینان از آن و خط فقاهت فاصله دارند یا جامعه مدنی به تعریف اصلاحطلبان که تقلید از غرب است با جامعه اسلامی امام تفاوت دارد.

مواضع آنها با مواضع نظام اسلامی متفاوت است. دوم خرداد ۷۶ مردم در انتخابات ریاست جمهوری نامزد آنها را انتخاب کردند که رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی ولایی باشد ولی اصلاح طلبان آن را بهانه کردند برای سلطه جریان اصلاح طلبی که آن را (پیام دوم خرداد) نامیدند و این آغاز اطلاع و آگاهی مردم بر مغایرت جریان اصلاح طلبی با نظام اسلامی ایران بود در حالی که اصلاح طلبان متوجه آن نبودند که دارند روز به روز از ملت و مردم که صاحبان اصلی انقلاب اسلامی ، کشور و نظام هستند فاصله می گیرند.

نگرش غلط

همین نگرش غلط باعث شد که آنها تعاریف مغایر با تعاریف مطلوب مردم و نظام را مطرح کردند مانند سکولاریزاسیون که معنای فارسی آن را هم نمی گفتند تا مغایرت و تضاد آن مفهوم با مفاهیم انقلاب اسلامی آشکار نشود ولی بالاخره ملت فهمیدند که اینان سخن و کلام امام و سپس امام خامنه ای را نمی گویند و همین باعث جدایی بخشی از ملت از آنها شد.

دولتی که با مردم فاصله بگیرد دولت مردمی در ایران نمی شود و به بن بست می رسد. اختلاف مواضع آنان باعث شد که در اداره کشور دچار مشکلات شوند. مجلس ششم که مجلس اصلاحطلبان بود دست و چهره اصلاح طلبان را برای ملت کاملا آشکار کرد. بنابراین در انتخابات مجلس هفتم آنها را کنار گذاشتند ولی اصلاحطلبان بیدار نشدند و دولت بعدی را کسی با رای مردم تشکیل داد که شعارهای مردمی که کاملاً مقابل شعارهای اصلاح طلبان بود و رفتارش مغایر با رفتار اصلاحطلبان بود مسئول شد ، باز اصلاح طلبان به خود نیامدند.

در انتخابات ۸۸ آنها سراغ کسی رفتند که جبهه مقابل اصولگرایان بود و در انتخابات حمایت همه جانبه رسانه های استکباری ، خطوط انحرافی ، لیبرال ها و جریانهای التقاطی با رقص و آواز و چهره های مبتذل و حرکات ابتذالی اثبات کرد که مشکل اصلاح طلبان و اصلاحات آنها این است که بیگانگان و خطوط غرب زده و غرب گرا ، عناصر آلوده و انحرافی و مسئلهدار ها از آنها حمایت دارند.

حرکت انقلاب رنگی که هدایت از استکبار آمریکایی می شد و فتنه ۸۸ نامزد آنها را "محور فتنه" کرد. نظام با تدبیر و درایت و حضور مردمی فتنه ۸۸ را خنثی کرد و حضور عظیم مردم و سخنان دلسوزانه رهبر معظم باعث بیداری بخش متعصب اصلاحطلبان نشد.

انزوای فتنه

مدارای نظام با سران فتنه که اگر محاکمه میشدند قطعاً محکوم به اعدام و جبران خسارات و دیه های کشتگان ماجرا می شدند ، حامیان فتنه را منزوی و رسوا کرد اما اصلاح طلبان به بهانههای مختلف از فریب خورده های فتنه حمایت کردند و هنوز هم در پی برداشتن حصر یا به مفهوم صحیح "مراقبت از آنها "هستند که خواست استکباری است و احتمال اینکه آنها را توطئه گران بیگانه به قتل برسانند و پای نظام بگذارند نیز وجود دارد و این امر روزبهروز به ملت آگاهی داد. کار به جایی رسیده بود که خود اصلاح طلبان فهمیده بودند که رئیس دولت اصلاحات و نامزدهای آنها مانند معین ،عارف و امثال آنها رای آوری ندارند و به سراغ کسی رفتند که در فتنه ۷۸ علیه آنها سخنرانی کرده بود و آن آقای دکتر حسن روحانی بود.

پشیمانی از رای داد

تعابیر زشتی را که اصلاح طلبان در این ۷ سال علیه آقای روحانی و ریاست جمهوری و حمایت آنها از ایشان به کار بردهاند بسیار زشت است. آقای دکتر روحانی دولت خود را اصلاحطلب اعتدالی نامید ولی دولت اصلاحطلب او آنچنان کار را سخت کرد که ۲۴ میلیون رای دهنده به او اکنون همه پشیمان هستند و به قول ظریفی به شوخی می گفت حتی خود ایشان هم از رای به خودش پشیمان شده است!

انتخابات مجلس یازدهم زنگ پایانی اصلاحات بود وهست و لو اصلاح طلبانی هنوز باشند که بهانه رد صلاحیت را مطرح می کنند.

اصلاحات مرد

این واقعیت به گونه ای شفاف شده است که اکنون چهرههای موثر اصلاحطلبی اعترافات گوناگونی دارند. چند سال پیش من گفتم اصلاحات مرد تعدادی از اصلاح طلبان به این جانب تهاجم و اعتراض کردند که اصلاحات نمرده است. حالا آقای زیباکلام و برخی دیگر میگویند اصلاحات مرد. آقای علی صوفی می گوید اصلاحات نمرده او را کشته اند و شعاری ساختهاند که اصلاحطلب ، اصولگرا ، ماجرا تمامه و برخی میگویند اصلاحات به پایان رسیده است و از این نوع گفتار و اظهار واقعیتها.

تعدادی از سران اصلاحات استعفاء داده ند و مواضع جدیدی اتخاذ کرده اند. اختلاف مواضع هم بین کارگزاران و مشارکتی ها و رسانه های آنان شدت یافته است در چنین شرایطی سرنوشت طیف و جریان اصلاحات و اصلاح طلبان چه می شود؟

احزاب و تشکل های سیاسی در صحنه سیاست اگر خود را با شرایط موجود و شرایط زمانی انطباق ندهند یا منزوی و بی اثر می شوند یا پایان می یابند. چهره های سیاسی نیز همینطورند.

در وضعیت فعلی و سیر حرکت انقلاب اسلامی و ورود به گام دوم که شرایط اجتماعی ، زمانی و نظام با گام اول تفاوت یافته است جایی و جایگاهی برای جریان اصلاحات و اصلاح طلبی نیست.

این یک واقعیت است و واقعیت ها همواره خود را بر آنها که واقعیتها را نشناسند تحمیل میکنند.

اگر اصلاحطلبان مدتهاست میگویند جریان اصولگرایی سنتی جای خود را باید به اصولگرای نوینی بدهد و گاه به اشتباه تصور دارند که نواصولگرایی جای خط و جریان اصیل انقلاب اسلامی را می گیرد باید قبول کنند که اصلاحات و جریان اصلاح طلبی در بخش تندروی آن مانند تاجزاده ، آغاجری و امثال آنها کاملاً پایان یافته است و آنها شبه اپوزیسیون شدهاند و به جایی هم نخواهند رسید.

سرنوشت نهضت آزادی و جبهه ملی

جریان اصلاح طلبی عادی و اعتدالی نیز اگر ندانند که شرایط در گام دوم و حرکت تکاملی انقلاب اسلامی و موقعیت فعلی ایران اسلامی که قدرتی موثر در صحنه جهان است مطابق شرایط گام اول نیست به زودی کاملا منزوی شده و سرنوشت نهضت آزادی و جبهه ملی را خواهند یافت.

جریان اصلاح طلبان اعتدالی نیز به خاطر عملکرد بسیار ضعیف و نارضایتی آور دولت فعلی ، شورای شهر ، شهرداری فعلی وعملکرد منفی جریان اصلاح طلبی در مجلس دهم جایی برای حضور مطلوب آنها در مردم باقی نگذاشته است.

شعارهایی مثل نو اصلاح طلبی و اصلاح طلب اصولگرا و اصولگرای اصلاح طلب هم دوره مصرفشان به اتمام رسیده است.

در کشور جریانها و گروهها و کسانی هم هستند که به شدت علاقمندند که عناصر اصلاحاتی کاملاً از صحنه سیاست رانده شده و حذف شوند امثال بنده این نظر را نداشته و ندارند آنها جریان اصلاحات را پس مانده جریانها و گروهها و عناصر میدانند که در گام اول تصور غلط داشتند که میتوانند جایگزین خط ارزش گرای انقلاب اسلامی ولایی شوند از جریان لیبرال ها، ملی گراها ،چپ گراها، راست گرا ها، جامعه مدنی ها و بالاخره اعتدالیون و عامیون معاصر که معتقد بودیم به عناصر اصلاحطلب از هر نوع بارها در مصاحبه ها ، مواضع و تحلیل ها تذکر دادیم که این ره که شما میروید به ناکجا آباد است.

اصلاح طلبان علاقمند به انقلاب اسلامی

جدا معتقدم در بین جریان اصلاح طلب افراد علاقمند به انقلاب اسلامی و اعتلای ایران وجود دارند که مایلند به کشور، ملت و نظام خدمت کنند آنها در دورهای از دوران گام اول در مسئولیتهای کشوری بودند و دارای تجربیات و استعداد خدمت شدهاند اما معتقدم اصلاحات به دیار باقی رفته و دیگر در این استخر یا برکه آبی وجود ندارد تا ماهی در آن نصیب این عناصر شود.

شخصا بسیار مایلم که آنها شرایط گام دوم را بیابند و جایگاه ایران را در صحنه منطقه و جهان بشناسند و خود را در معرض خدمت در این شرایط قرار دهند.

در گام اول امثال مرحوم عسگر اولادی و بنده در رابطه با فرقه ها و نحله های اصلاحات در حالات مختلف در هر جا بودیم از هیئت نظارت بر مطبوعات تا مجلس تا در جمعهای احزاب رفتاری مدارا گر و تعاملی با آنها و البته با سایر گروه ها و سلایق مختلف داشتهایم و آن را وظیفه می دانسته و بنده می دانم نه اینکه در پی این باشیم که کلاهی از نمدها برای خود به دست بیاوریم.

اکنون نیز این تحلیل را از روی وظیفه برای آنها می نویسم خواه از سخنم پند گیرند و در صحنه بمانند و راهی نو پیش گیرند و خواه ملول شده و ملامت گری کنند.

برداشت من هم این است که این گروه از عناصر طیف اصلاح طلب دارند به انتخاب آن راه نزدیک می شوند بیانات و تحلیل های آنان با گذشته ها کاملاً تفاوت می کند ، چاره جویی میطلبند استعفای امثال آقای موسوی لاری و برخی دیگر اگر نشانه این انتخاب راه جدید باشد، مفید است.

تعداد دیگری هم که کم هم نیستند و به استقلال و اقتدار ایران میاندیشند را نیز سراغ دارم که در پی تغییر نگرش و مواضع خود هستند. برخی هم دارند از بخش تندرو و تعصب گرایی اصلاحات جدا میشوند و با آنها نیستند.

به نظرم طیف اصلاح طلب هر چه سریعتر به آسیب شناسی و آینده نگری بپردازد به نفع همه است.

امیدوارم که این خیرخواهی مقدمهای برای حرکتی نو و انتخاب مسیری جدید بر پایه بیانیه گام دوم گردد و تحولی گسترده و عمیق بر پایه رهنمود تحول که رهبر معظم در چهاردهم خرداد امسال فرمودند پدید آید که همه با هم تمدن نوین اسلامی و انقلاب تکاملی اسلام را به جهان و جهانیان هدیه دهیم. پیروزی جاودانه از آن حق و حق مداران است.


https://shoma-weekly.ir/HSZNBG