حقیقت اما پیچیدهتر از این است و راه حل درگیریهای یمن تنها میتواند یک جمله (خطاب به کشورهای منطقه) باشد: خودتان را کنار بکشید! قطعا فرماندهان این درگیری اندکی از اختلافات طایفهای نیز استفاده میکنند؛ اما دلایلی وجود دارد که نشان میدهد جنگ شهری یمن لزوما بخشی از پازل درگیریهای طایفهای منطقه نیست. فارغ از روابط خارجی گروههای یمنی، شیعیان حوثی و مخالفان سنی، عمیقا ریشه در یمن دارند و انگیزههایآنها عمدتا انگیزههای داخلی است.
بزرگترین خطر در وهله کنونی، واکنش کشورهای غربی، عربستان و مصر و حمله به یمن برای مقابله با نفوذ ایران یا سرکوب تلاشهای القاعده در جزیره عرب برای تصرف اراضی است. مداخله نظامی در حال حاضر بدترین گزینه ممکن است و علاوه بر منطقهایکردن یک درگیری محلی، با افزایش انگیزههای طایفهای دو طرف درگیری یمن را به سوی انفجار سوق خواهد داد.
ریشه درگیریهای کنونی یمن به بیش از یک دهه پیش و شش جنگ وحشیانه رئیسجمهور سابق علی عبدالصالح برمیگردد. این جنگها برای شکست گروههای مبارز شمال یمن که عمدتا بهآنها حوثیها میگویند، انجام گرفت. حسین الحوثی روحانی فعال، عضو خاندان مشهور زیدی و بنیانگذار احیاگران زیدی است که تقریبا، فقط در کوهستانهای شمالی یمن به وجود آمد. عنصر مهم در شکلگیری این گروه نیز واکنش به دخالتهای خارجی بود. جنبه کلیدی ایدئولوژی حوثیها، متحدکردن زیدیها علیه تهدید نشات گرفته از نفوذ ایدئولوژی سعودی، اتحاد دولت یمن با آمریکا و دیگر شکایتهایآنها (از دولت) است. فساد دولت و به حاشیه راندن مناطق مسکونی حوثیها در صعده نارضایتیهای عمده حوثیها را تشکیل میداد.
حوثیها پس از بهار عربی که طغیان یمنیها علیه رئیسجمهور صالح را در پی داشت، بر روی خلاء موجود پس از آن برای افزایش نفوذ خود سرمایهگذاری کردند؛ اما این تنها مزیت کسب شده توسط حوثیها از فروپاشی دولت نبود. با توافق انجامشده به میانجیگری شورای همکاری خلیج فارس که منجر به کنارهگیری صالح از قدرت شد، حوثیها به کناری رانده شدند؛ اما با زیرکی، ایفای نقش اپوزیسیون را برعهده گرفتند و با انتقادهای تند و تیز به دولت انتقالی در زمینههای امنیت، اقتصاد و فساد نقشی برجسته در صحنه یمن کسب کردند. این گروه هم چنین اقدام به جذب پشتیبان مردمی در خارج از مرزهای سنتیاش کرد و در حالی که برای امضای پیمان ائتلاف با صالح رئیسجمهور سابق، علیه حزب اصلاح
مقدمهچینی میکرد، توانست به جریان اصلی کنفرانس گفتگوی ملی تبدیل شود. کنفرانس بزرگی که از سوی آمریکا پشتیبانی میشد و هدفش طرح ریزی قانون اساسی کشور بود.
پس از آنکه حوثیها ۲۱ سپتامبر سال گذشته، صنعا را تحت کنترل خود در آوردند، دشمنان این گروه نیز از آن استقبال کردند و همین مسئله نشان از خطاهای دولت انتقالی یمن داشت. در ابتدا به نظر میرسید اوضاع رو به بهبود است: نمایندگان حوثیها با هادی و دیگر گروهها توافقی را امضاء کردند. توافقی که کابینه جدید را با نخستوزیر جدید خالدبحاح تکنوکرات محبوب تشکیل میداد. اما تنش میان حوثیها و دیگر گروههای سیاسی رو به افزایش بود و در فرایند نوشتن قانون اساسی، محاصره منزل رئیسجمهور، نخستوزیر و دیگر مقامات و ربودن مشاور کلیدی رئیسجمهور احمد عوض بن مبارک شعلهورتر شد. این حوادث با استعفای رئیسجمهور، نخستوزیر و کابینه در ۲۱ ژانویه در میانه شوک عمومی و عصبانیت حوثیها به اوج خود رسید. حوثیهایی که تا آن زمان ترجیح میدادند به جای نشستن در صندلی قدرت در پشت صحنه تأثیرگذار باشند.
پس از آنکه منصور هادی از کاخ خود فرار کرد و به سمت عدن رفت، با اینکه حوثیها قدرت را در دست گرفتند او همچنان ادعا میکرد که رئیسجمهور قانونی یمن است. به نظر میرسد با وجود سفر برخی دیپلماتهای عربی-غربی به عدن برای حمایت از دولت وی، او اکنون از قدرت حذف شده است و همین مسئله، گویای عدم کفایت وی برای تشکیل دولتی بادوام در یمن با وجود حمایتهای خارجی است.
مسیر آینده یمن به هیچ عنوان روشن نیست. با وجود پیشروی حوثیها،آنها اعلام کردهاند که در نهایت برای گفتگوی سیاسی تقسیم قدرت آمادهاند. القاعده جزیره عرب، قصد دارد تا با شعلهورکردن درگیریها و استفاده از خلاء سیاسی موجود، بر روی نارضایتی سنیهای یمن از قدرتگرفتن حوثیها سرمایهگذاری کند. برنامه حامیان صالح، رئیسجمهور سابق که همچنان قدرت زیادی دارد، نامعلوم است. مکان اختفای منصور هادی نیز هم اکنون مشخص نیست. آنچه در این روزها روشن است، این است که درگیریهای سیاسی یمن، با وجود تأثیرات بالقوه منطقهای و برچسب نادرست درگیری طایفهای، عمیقا در مسائل محلی یمن ریشه دارد.
اگر تاریخ را راهنمای خود قرار دهیم، دخالت نظامی تنها اوضاع را وخیمتر میکند. دخالت عربستان در یمن، ما را به یاد جنگ شهری جنوب یمن در دهه ۱۹۶۰ میاندازد که طرفهای مختلف در ماجرایی مداخله کردند که به نظر میرسد تنها باعث بهدرازاکشیدهشدن درگیری شد. این حرف به معنای آن نیست که هیچ کشور خارجی نباید در خروج از بن بست سیاسی به یمن کمک کند؛ بلکه هر کشوری که بخواهد برای رسیدن به اهداف خود در یمن جنگ راه بیندازد، احتمالا در نهایت طرف بازنده صحنه یمن خواهد بود.