
با او در مورد مباحثات صورت گرفته پیرامون مذاکرات هستهای به گفتوگو پرداختهایم.
شما از تمدید مذاکرات هستهای و اثری که بر معادلات سیاسی داخل کشور دارد چه ارزیابی دارید؟ آیا میتوان گفت که تمدید مذاکرات با نظر به تاثیرگذاری بر انتخابات مجلس آینده انجام شد؟
آنچه از مجموعه قرائن و توضیحات تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان استنباط میشود پافشاری روی اصول و مواضع نظام جمهوری اسلامی درباره برخورداری از حقوق هستهای و مقاومت مقابل زیاده خواهی غربیها و ناتوانی طرف غربی در تصمیمگیری عامل تمدید زمان مذاکرات بود اما این اتفاق بهطور طبیعی تبعات مثبت و منفی را برای دو طرف به همراه خواهد داشت.
آنچه از مجموع ارزیابی و بررسیها میتوان بیان کرد این است که ایران در شرایط حساسی به لحاظ اقتصادی و مشکلات ناشی از تحریم به سر میبرد که تمدید این شرایط و استمرار آن عاملی برای رکود و عدم رونق تولید و کسب و کار است و اوضاع یادشده تا یک مدت هفت ماهه دیگر استمرار مییابد. بر همین اساس تأخیر در حصول توافق جامع هستهای فشار را بر مردم افزایش خواهد داد و طبیعتا ممکن است بعضی اعتراضات یا انتقاداتی را به همراه داشته باشد.
البته به تأخیر افتادن رسیدن به توافق جامع هستهای تا تیرماه سال آینده میتواند یک فرصت بهرهبرداری مثبت برای جریان اعتدال واصلاحطلب ایجاد کند چون آنها از این اتفاق بهعنوان برگ برنده در انتخابات مجلس آینده استفاده خواهند کرد.
از طرفی غربیها نیز برای آنکه توافق جامعی در این دور از مذاکرات حاصل نشد، خوشحالند چون تمدید مذاکرات فعالیت هستهای ایران را تا مدتی دیگر تعلیق میکند، ضمن آنکه ذخایر بیشتری از اورانیوم 20 درصد غنیسازی شده تبدیل به سوخت میشود و این امتیازی برای غربیها است چون آنها تصور میکنند که با این روش فاصله ایران را تا ساخت بمب هستهای افزایش دادند. گرچه این تصور کشورهای غربی از نظر جمهوری اسلامی ایران هیچ مبنایی ندارد اما برای آنها مهم است که ذخایر اورانیوم غنیسازی شده ایران تا حدی کاهش یابد تا بتوانند تبلیغ کنند که با این کار امنیت اسرائیل را بیشتر تأمین کردند در حالیکه امنیت اسرائیل از توقف پیشرفت های هستهای ایران تامین نمیشود، بلکه ابزارهای تهدید مولفههای دیگری هستند. به عبارت دیگر جمهوریاسلامی از نفوذ خود در منطقه برای ناامنکردن اسرائیل میتواند به راحتی استفاده کند.
شما به تحلیلی اشاره کردید و گفتید اگر توافق جامع هستهای در تیرماه اتفاق بیفتد این مساله میتواند روی نتیجه دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی تاثیر بگذارد، یعنی به نفع اصلاحطلبان و اعتدالیون خواهد بود، حالا این سوال پیش میآید که آیا تمدید زمان مذاکرات با هدف بهرهبرداری سیاسی در رقابت سیاسی پیش رو در ایران انجام شد؟ اگر جواب مثبت است یعنی طرف ایرانی اینقدر قدرت اثرگذاری بر 1+5 دارد که این مذاکرات را به دلیل انتخابات مجلسی که 14 ماه دیگر میخواهد برگزار شود به تأخیر انداخت. خیلی از رسانههای نزدیک به جریان پایداری چنین تحلیلی دارند. این تحلیل چقدر میتواند به واقعیت نزدیک باشد؟
واقعیت این است که دولت خود را آماده کرده بود تا در سوم آذر به توافق جامع هستهای با 1+5 برسد و حتی برنامهریزی برای جشن هستهای را هم انجام داده بودند، در وین هم آقای ظریف و همکارانش مطرح میکردند که برای به نتیجه رسیدن و نه تمدید مذاکرات به این دور از مذاکرات آمدند، بنابراین دولت تصور میکرد که در این مرحله میتواند به توافق برسد ولی غربیها چون سیاستشان بازیکردن با ایران است و بنا ندارند به راحتی تن به مساله توافق جامع با جمهوری اسلامی بدهند و همیشه دنبال بهانهای برای امتیازگیری بیشتر از ایران هستند، پذیرش توافق را به زمان دیگری موکول کردند اما صحبتهای آقای ظریف در نیویورک در ذهن آنهاست که اگر غرب با این تیم مذاکرهکننده فعلی ایران توافق نکنند ممکن است در آینده طیفی در ایران روی کار بیاید که دیگر این لبخند و موضع نرم را در قبال غرب نداشته، بنابراین به نظر میرسد غربیها در محاسبات خودشان این نکته را مورد دقت قرار دادند تا وقتی توافق نهایی صورت گیرد که بتوانند از آن برای تبلیغات سیاسی در داخل ایران بهرهبرداری کنند تا جریانی که به هر حال همگراتر با غرب است در انتخابات مجلس آینده تقویت شود.
شما معتقدید این خواسته دولت نبود که توافق نهایی به تأخیر افتاد، بلکه غربیها روند مذاکرات را طوری رقم زدند تا به جریان غربگرای داخل ایران در ایام نزدیک به انتخابات مجلس دوپینگ سیاسی برسانند؟
بله، دولت تقریبا خود را برای پیروزی در همین مقطع آماده کرده بود.
اینکه توافق جامع هستهای به تأخیر بیفتد تا در ایام نزدیک به انتخابات از توافق بهرهبرداری سیاسی به نفع جریان اصلاحات شود، هماهنگشده با اصلاحطلبان بود یا غربیها یکطرفه چنین تصمیمی گرفتند؟
البته چراغ سبزهایی بهطور طبیعی از داخل به آنها داده شد ولی به نظر میرسد غربیها بهدنبال فرصتی برای این مساله میگشتند، وگرنه در زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد نیز براساس بیانیه تهران میتوانست توافق هستهای شکل بگیرد ولی با وجود همه قولهایی که غربیها داده بودند از پذیرش آن توافق شانه خالی کردند و ترکیه و برزیل را قربانی خواسته خودشان کردند. برای اینکه دیدند اگر در آن مقطع به توافق برسند به نفع اصولگرایان تمام خواهد شد. بر همین اساس تئوریسینهای کاخ سفید تاکید داشتند دور جدید مذاکرات باید با رئیسجمهور جدید ایران صورت بگیرد تا فرصتی بهوجود آورند که جریان اصلاحات به قدرت برگردد. امروز مذاکرات هستهای به مساله اول کشور تبدیل شده و اگر توافق نهایی تیرماه حاصل شود، فرصتی پیش میآید که جریان اصلاحطلب بر موج اجتماعی آن سوار شود و پایگاه خود را پس از آسیبهایی که در جریان فتنه 88 دید در جامعه بازسازی کنند.
به نظر شما توافق هستهای همان تیرماه 93 حاصل میشود یا آنکه شش ماه دیگر تمدید خواهد شد تا دقیقا در آستانه انتخابات چنین موج اجتماعی به نفع اصلاحطلبان شکل بگیرد؟
به احتمال قوی در آن مقطع غرب بهانههای دیگری را برای رسیدن به توافق با ایران مطرح میکند ولی اگر در همان تیرماه هم توافق جامع هستهای حاصل شود، آثار خودش را بر انتخابات مجلس آینده خواهد گذاشت.
تأثیری که از توافق هستهای بر نتیجه انتخابات مجلس حاصل میشود چقدر برای اصلاحطلبان موثر خواهد بود؟
بستگی دارد متن توافق چقدر مطالبات و انتظارات عمومی جامعه را برآورده کند. اگر طوری باشد که هم تحریمها لغو و هم پرونده ایران از شورای امنیت خارج شود، این میتواند تاثیر قابلتوجهی در موفقیت انتخاباتی جریان دولت و طرفدار آن به وجود آورد ولی اگر این توافق صورت نگیرد، یقینا شرایط برعکس خواهد بود.
به فرض که این توافق حاصل شود، به نظر شما در آن صورت اصلاحطلبان اکثریت مجلس آینده را به دست خواهند گرفت؟
البته چنین چیزی شاید در هیچ تحلیلی وجود نداشته باشد، به این معنا که شرایط جامعه بهگونهای است که مجددا اصلاحطلبان را بهطور کامل به عرصه سیاسی برگرداند ولی آنچه مسلم است اعضای طیف اقلیت فعلی مجلس افزایش پیدا خواهند کرد و یک فراکسیون قوی را در مجلس آینده شکل میدهند.
یعنی مجلس آینده ترکیبی شبیه مجلس پنجم را پیدا میکند؟
بله، همین طور است. اصلاحطلبان یک اقلیت قوی را تشکیل میدهند.
اصولگرایان چه تدبیری خواهند اندیشید که اگر توافق هستهای میان ایران و 1+5 اتفاق بیفتد، این مساله چه تاثیری بر اصولگرایان نشود؟
آنچه مسلم است اگر توافقی در مساله هستهای صورت گیرد، براساس رعایت خطوط قرمز نظام است، بنابراین پیروز اصلی مقام معظم رهبری هستند چون ایشان مراقبت کردند که دولت برای دستیابی به توافق هستهای با 1+5 از خطوط قرمز نظام عدول نکند و در برابر غرب کوتاه نیاید، در حالی که این آمادگی کاملا در دولت و جریان اصلاحات وجود داشت که برای رسیدن به توافق حتی از مواضع خود عدول کند و کوتاه بیاید اما ایستادگی مقام معظم رهبری و تعیین چارچوب برای مذاکرات مانع این مساله شد.
غربیها هم معترف هستند که اگر توافق صورت گیرد پیروز اصلی در این میدان رهبر انقلاب اسلامی ایران است، بنابراین اصلاحطلبان نمیتوانند از این نمد برای خود کلاهی درست کنند ولی بهطور طبیعی و به لحاظ روانشناسی اجتماعی این موفقیت چون با عملکرد تیم مذاکرهکننده مورد قبول دولت به دست میآید، یقینا در افکار عمومی جامعه تاثیر خودش را به نفع جریان اعتدال و اصلاحطلبان معتدل خواهد گذاشت.
اصولگرایان هیچ تدبیری ندارند که نگذارند اصلاحطلبان با تمسک به توافق جامع هستهای یکه تاز عرصه رقابت آینده شوند؟
به هر حال اصولگرایان نمیتوانند منکر موفقیت احتمالی تیم مذاکرهکننده دولت در مذاکرات پیش رو شوند و پذیرش این واقعیت یک امر طبیعی برای اصولگرایان است اما اینکه واقعا این خواسته دل اصلاحطلبان باشد مسلم است که حتی اگر توافق هم با این کیفیت صورت بگیرد آن چیزی نیست که اصلاحطلبان میخواستند.
اصلاحطلبان اصولا معتقد به این مقدار هزینهدادن برای فعالیتهای هستهای نیستند، همانطور که تحلیلگرانشان میگویند آنها حاضرند به کسانی که درب سایتهای غنیسازی ایران را میبندند جایزه دهند و معتقدند که باید این نوع نیاز به انرژی از کشورهای دارای توان هستهای تهیه شود یعنی معتقد نیستند که این مساله در آینده به استقلال کشور ضربه میزند.
اینکه منویات اصلاحطلبان در موضوع هستهای چیست مساله دیگری است، شما میگویید افکار عمومی در انتخابات مجلس تحت تاثیر توافق جامع هستهای قرار میگیرد، اصولگرایان چه برگ برندهای خواهند داشت تا عرصه رقابت را یکطرفه به رقیب واگذار نکنند که تجربه مجلس ششم تکرار نشود، بلکه کاری کنند تا تکرار تجربه مجلس پنجم حاصل رقابت سیاسی پیش رو باشد؟
اصولگراها الان یک برگ برندهشان این است که اگر این توافق هم صورت گیرد باز منطبق بر همان چارچوبی است که اصولگرایان به آن تاکید داشتند و پافشاری کردند چون به خاطر همین مساله تیم مذاکرهکننده مجبور شد که روی خطوط قرمز نظام ایستادگی کند ولی این خواسته با خواسته اصلاحطلبان کاملا متفاوت بود، بنابراین اصلاحطلبان به آنچه میخواستند نرسیدند بلکه اصولگرایان به آن اصولی که معتقد و پایبند بودند، دست یافتند.
این نکتهای است که اصولگرایان میتوانند کاملا روی آن مانور دهند. نکته دیگر آنکه حل مشکلات اقتصادی کشور و تحقق اقتصاد مقاومتی به خاطر گرهخوردن سرنوشت کشور به مذاکرات بیش از یک سال و نیم تا دو سال به تأخیر افتاد و این تأخیر ضررهای اقتصادی زیادی برای کشورما به وجود آورد و مشکلات مردم را افزایش داد و این نشان میدهد که دولت به اندازهای که باید به ظرفیتهای داخلی توجه نکرد و باور نداشت، حال آنکه ما از توانمندیهای مناسبی برای حل مشکلات کشور در داخل برخوردار هستیم. حتی گاهی اوقات دولتمردانی همچون آقای ترکان توانمندیهای داخلی و خودباوری ملی را تحقیر کردند و این موجب شد که حل مشکلات اقتصادی کشور به تأخیر بیفتد و مردم متحمل فشارهای سخت اقتصادی بشوند.
به فرض که اصلاحطلبان بر موج اجتماعی حاصل از توافق هستهای سوار شوند و اکثریت مجلس را به دست گیرند، آیا از آقای روحانی عبور خواهند کرد؟
آنها در حال حاضر دو نوع موضع نسبت به این مساله دارند؛ طیف تندرو اصلاحطلبان معتقد به عبور از آقای روحانی هستند و بهدنبال این هستند که با عبور از او و نپذیرفتن ضعفهای دولت در حل مشکلات اقتصادی مردم بتوانند قدرت را به دست بگیرند و از اعتدال به سمت اصلاحطلبی مدنظر حرکت کنند.
طیف دیگری هم در درون اینها معتقدند نباید از روحانی عبور شود و حتی باید با اصولگرایان میانهرو تفاهم کرد تا جریان تندرو و افراطی از صحنه سیاسی کشور خارج شود.
پس هنوز خود اصلاحطلبان تصمیم واحدی در این زمینه ندارند؟
خیر؛ هنوز به تصمیم واحدی نرسیدند. کاملا اختلاف در درون این جریان وجود دارد و الان دعوا روی رهبری شورای هماهنگی اصلاحات کاملا محسوس است. برخی طیفهای معتدل اصلاحطلب نقطه نظرات آقای خاتمی را نمیپذیرند. همه اینها حاکی از عمق پیدا کردن اختلافات در جریان اصلاحات است.
منبع:هفته نامه مثلث