سیاسی

استاد گفتگو

حبیب الله عسکراولادی را در یک کلمه باید استاد گفتگو لقب داد.
گفتگو راه حل همگرایی و وحدت است. گفتگو تنها راه رفع شبهات و روشنگری است. گفتگو الفت ایجاد می‌کند و نقد را از «فرد» به «فکر» سوق می‌دهد.

کسی اهل گفتگو است که دارای منطق باشد. کسی اهل گفتگو است که ظرفیت عقل خود برای رفع مشکلات و برون از بحران‌ها مدد می‌گیرد. کسی اهل گفتگو است که تولید فکر دارد و در مسیر اندیشه‌ورزی است.

حبیب‌الله عسکراولادی این چنین بود و هرگز از گفتگو در هیچ سطحی با دوست و دشمن گریزان نبود.

او از آغاز نهضت اسلامی با یاران خود پشت سررهبری نظام حرکت می‌کرد و آهنگ حرکت خود را از فقیه جامع‌الشرایط عصر خود می‌گرفت. او یک انقلابی تمام عیار بود لذا قطب‌نمای حرکت خود را با رهبر انقلاب اسلامی تنظیم می‌کرد.

او در آغاز نهضت اسلامی بیشترین سطح تماس را با مراجع و علمای بزرگ عصر خود داشت. برخی از این تماسها مستقیماً از سوی امام (ره) صورت می‌گرفت یعنی او مأموریت می‌یافت پیامهایی را منتقل کند اما کثیری از این تماسها از سوی خود او صورت می‌گرفت تا خلایی که وجودداشت پر کند. حجم گفتگوهاو تماس‌ها به قدری بود که اجازه نمی‌داد دشمن در گردش اطلاعات بین انقلابیون و نوع ارتباطات اخلال بوجود آورد.

15 خرداد که نقطه عطف در تاریخ نهضت اسلامی است. محصول گفتگو و همگرایی چند هیئت مذهبی در مساجد و محلات تهران بود که با هدایت امام خمینی(ره) و تماس‌ها و گفتگوهای سیاسی بین سران آن با هدف‌گذاری رسوایی و افشاگری علیه رژیم یزیدی پهلوی صورت گرفت اگر این نوع ارتباطات و نیز گردش اطلاعات بین مؤمنین نهادینه می‌شد ما امروز نیازی به «حزب» و «تشکیلات» بر اساس مدل غربی و لیبرالی نداشتیم.

عسکراولادی تا قبل از اعدام انقلابی منصور و قضیه کاپیتولاسیون یکی از برجسته‌ترین و شاخص‌ترین شخصیت‌هایی بود که گفتگو بین انقلابیون را ساماندهی می‌کرد. ایام اسارت و زندان که دوران متفاوت بود نوعی دیگر از گفتگو را اقتضاء می‌کرد.

ایام زندان دورانی بود که نوع تفکراتی که با رژیم مبارزه می‌کردند مجبور بودند دیوار به دیوار و سلول به سلول هم زندگی کنند. کارکرد و کاربرد گفتگو در زندان بیش از بیرون زندان ضرورت پیدا می‌کرد و عسکراولادی در این عرصه شاخص‌ترین مهره بود.

عسکراولادی در زندان از یک طرف وظیفه داشت جبهه اهل ایمان و طرفدار انقلاب را متحد و یکپارچه نگه دارد و از طرف دیگر مجبور بود گفتگو را برای روشنگری با سه جبهه کفر، الحاد و نفاق تدارک نماید.

گفتگو با منافقین پیچیده‌ترین و مشکل‌ترین بود که گاهی به صورت دوجانبه و چند جانبه صورت می‌گرفت آثار و برکات زیادی داشت که نهایتاً منجر به صدور فتوای نجس پاکی شد. این فتوا خط ممیز بین مؤمنین و منافقین شد. اگر این کار صورت نمی‌گرفت ضربات منافقین به انقلاب در زندان و بیرون از زندان ممکن بود انقلاب را سالها به تأخیر بیندازد. گفتگو با حزب توده، چریکهای فدایی خلق و نیز لیبرالها در سطوحی دنبال شد و عسکراولادی دراین گفتگوها حرف اول را می‌زد.

گفتگو پس از انقلاب در سه سطح دنبال شد.

1- گفتگو با عناصر مخالف اسلام فقاهتی که دستی در همپیمانی با سکولارها و لیبرالها داشتند

2- گفتگو با اهل ایمان برای همگرایی در برابر جبهه کفر، نفاق و الحاد

3- گفتگو با اهل فتنه و طمع به بازگشت سران آنها به اردوگاه انقلاب

اسناد ومدارک این سه سطح گفتگو را باید جمع‌آوری کرد و به عنوان یک تجربه انقلابی و اسلامی ثبت و برای آیندگان به یادگار گذاشت.

گفتگوهای چهره به چهره، نامه‌نگاریهای مطبوعاتی و علنی، نامه‌های محرمانه غیرقابل انتشار از جمله فعالیتهای عسکراولادی در این باب که در حوزه امر به معروف و نهی از منکر صورت می‌گرفت، خواندنی است.

همه کسانی که طرف گفتگو با عسکراولادی بودند صدق، صفا، یک رنگی، اخلاص او را نمی‌توانستند زیر سئوال ببرند. آنان همچنین رویکرد مشفقانه او را منکر نبودند. به همین دلیل در تشییع او به سرای آخرت همه برای پاسداشت شخصیت ارزشمند او آمده بودند.

اشاره به خطوط مطرح در این سطوح از گفتگوها خارج از حوصله این مقال است. اما بد نیست به فعالیتهای ماههای پایانی عمر او در باره مهار فتنه اشارتی رود.

او در ماههای پایانی عمر خود یک گفتگوی مکتوب را با 7 تن از اصلاح‌طلبان آغاز کرد و با زبان صدق و اخلاص از آنان خواست جایگاه حریم رأی و حرم انقلاب را رعایت کنند و از تکرار دروغ تقلب پرهیز نمایند. او از آنان خواست از همگرایی با آمریکا، اسرائیل، انگلیس دشمنان قسم خورده نظام فاصله بگیرند و در مسیر همگرایی با ملت قرار گیرند.

چهار دور گفتگو بین او آن هفت تن انجام شد و در رسانه‌های دوم خردادی انعکاس یافت. طرف مقابل گفتگوها را متوقف کرد و ادامه نداداما آثار این گفتگو بر رفتار آنها سایه افکند و آنان به دیده احترامبه نفس گفتگوها و منطق عسکراولادی نگاه کردند.

آقای عسکراولادی در همین ماههای پایانی عمر خود نامه‌های متعددی به آقایان هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها، سیدحسن خمینی نوشت و در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های خود خطاب به کروبی و موسوی به عنوان برادران خود یاد کرد، تا شاید موفق شود موضوع فتنه را نقطه پایانی بر آن گذارد. او طمع داشت این دو سرباز فراری به خیمه دشمن را برگرداند. او در این کار خود توفیقات زیادی برای تلطیف فضای کینه‌ورزی و خصومت در جامعه اسلامی داشت. هزینه‌های زیادی هم از آبروی خودکرد و می‌گفت انسان هر چه دارد باید برای استحکام جایگاه ولایت فقیه و پایداری انقلاب هزینه کند حتی از آبروی خود بگذارد و چیزی را درون قبر نبرد.

او فضای دو قطبی در جامعه را سم انقلاب می‌دانست و آن را محصول کار سرویسهای اطلاعاتی دشمن می‌دانست. او به سربازگیری دشمن از اردوگاه انقلاب فوق‌العاده حساس بود و می‌گفت به هر قیمت شده باید از این کار جلوگیری کنیم و همه را در خیمه ولایت نگه داریم.

حرف اول و آخر او و نیز هدف او از گفتگو همین بود.

منبع:کتاب حبیب دلها

https://shoma-weekly.ir/ECa2iw