بین الملل

از سعدآباد تا لوزان؛ اصل ماجرا هنوز باقی مانده است

نکته نگران‌کننده ماجرا اینجاست که طرف غربی اکنون «تحریم» را عامل اصلی حضور ایران در پای میز مذاکره و تن‌دادن به یک توافق هسته‌ای که محدودیت‌های قابل ملاحظه‌ای برای پیشرفت علمی و فنی کشورمان ایجاد می‌کند، ارزیابی می‌کنند و بر همین اساس، قطعا در موارد اختلافی دیگر نیز به سراغ این حربه خواهند رفت؛ یعنی ایران که برای لغو تحریم‌ها حاضر شد بخش مهمی از دستاوردهای هسته‌ای خود را به‌عنوان امتیاز به طرف مقابل بدهد، در آینده نزدیک باید برای برداشتن یک سری دیگر از تحریم‌ها، امتیازات دیگری را اعطا کند و این چرخه معیوب تا سالیان دراز ادامه خواهد داشت.
مهدی خانعلی زاده- 13 فروردین 1394را باید یکی از روزهای خاص تقویم جهان نامگذاری کرد؛ روزی که پس از حدود یک دهه جدل و مذاکره میان ایران و طرفهای غربی، نهایتا به برنامهای مشترک بهمنظور توافق نهایی درباره حدود برنامه هستهای کشورمان رسیدند. البته این پایان کار نیست؛ چرا که شبیه این اتفاق در گذشته نیز افتاد؛ اما فرجام روشنی نداشت.

در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳، در نشست مشترک وزرای خارجه سه کشور اروپایی و هیئت ایرانی که در تهران، سعدآباد، برگزار شد، بیانیهای اعلام شد که به موجب آن، ایران برای بازدید بازرسان آژانس انرژی اتمی از تأسیسات اتمی خود اعلام همکاری کرد و گازدهی در سانتریفیوژهای نطنز را در راستای راستیآزمایی و اثبات صلحآمیزبودن فعالیت هستهای ایران، بهصورت داوطلبانه و برای مدت محدود تعلیق کرد. انگلیس و فرانسه نیز متعهد شدند تا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کنند. در این مذاکرات ریاست هیئت ایرانی را حسن روحانی و کمال خرازی بر عهده داشتند. ریاست هیئت اروپایی را هم دومینیک دو ویلپن، جک استراو و یوشکا فیشر وزیران خارجه سه کشور فرانسه، بریتانیا و آلمان بر عهده داشتند.

با این حال، عدم پایبندی طرف غربی به تعهدات خود سبب شد تا ایران نیز راهی غیر از مفاد مذاکره شده را در پیش بگیرد و دامنه اختلافات طرفین به بالاترین حد ممکن برسد. اصرار و فشار غیرقانونی غربیها برای محدودکردن برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان سبب شد تا این اختلافات بیشتر از یک دهه و در بالاترین سطوح ادامه پیدا کند.

اکنون نیز اتفاقی شبیه همان ماجرا رخ داده است. یعنی طرفین بر روی یک بیانیه مشترک که طبق آن متعهد به اجرای یک برنامه مشخص و تکالیف معین هستند، به توافق رسیدهاند؛ اما آیا این مسئله بهمعنی پایان فشارهای غیرقانونی به جمهوری اسلامی ایران به بهانه فناوری هستهای است؟

پاسخ نویسنده و تحلیلگر نشریه آمریکایی «نیویورک تایمز» به این سؤال، یک «نه» خیلی بزرگ است. این نشریه در مطلبی با عنوان «کارشناسان از تأثیر توافق هستهای بر رویکرد سیاسی ایران مطمئن نیستند»، با اشاره به رویکردهای مختلف جمهوری اسلامی ایران به ویژه در عرصه سیاست خارجی نظیر حمایت از جبهه مقاومت در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، تأکید بر حذف رژیم صهیونیستی از سرزمینهای اشغالی، برهمزدن طرحهای بزرگ واشنگتن برای تغییر در هندسه جغرافیایی و سیاسی منطق و همچنین، ارائه یک الگوی مردمسالار دینی در میان کشورهای اسلامی، رسیدن به یک توافق هستهای با ایران را برای مهار قدرت تهران ناکافی و ناکارآمد عنوان کرده است.

پایگاه خبری فرانس 24 هم در مطلبی شبیه به مقاله نیویورک تایمز، یک سؤال جالب و استراتژیک را برای مخاطبان خود مطرح کرده و از آنان پرسیده که «چرا مذاکرات هستهای با ایران هنوز به نتیجه دلخواه نرسیده است؟» و در پاسخ، نگرانی رژیم صهیونیستی، اعضای جمهوریخواه کنگره ایالات متحده، حکام کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و برخی موارد دیگر را علت این مسئله عنوان کرده است.

با در نظر گرفتن دو تحلیل فوق، اصل ماجرای توافق هستهای را باید از دو منظر تحلیل کرد:

سکانس اول: سابقه سیاه؛ از سعدآباد تا ژنو

طرف مذاکرهکننده غربی – چه آن زمانی که در سال 1382 تروئیکای اروپایی در کاخ سعدآباد تهران حاضر شدند و چه زمانی که اعضای گروه 1+5 در سال 1392 و در ژنو به نشانه خوشحالی از توافق هستهای، همدیگر را در آغوش گرفتند – بارها و بارها ثابت کرده که شریک قابل اعتمادی برای یک برنامه هماهنگ دوجانبه نیست.

بیانیه سعدآباد که به طور کامل از سوی سه کشور اروپایی نادیده گرفته شد و توافق ژنو هم بارها توسط ایالات متحده و دیگر اعضای گروه 1+5 نقض شد. به همین دلیل، یک نگرانی جدی در میان کارشناسان و مردم وجود دارد که سرنوشت دفعات گذشته که به ظاهر توافقی نیز میان دو طرف صورت گرفته بود، مجددا برای بیانیه لوزان نیز تکرار شود و در این میان، تنها حاصل کشورمان از این ماجرا، از بینرفتن بخش اعظم دستاوردهای علمی و فنی هستهای باشد که برای بهدستآوردن مجددآنها نیاز به زمانی طولانی است.

سکانس دوم: تحریمهایی با طعم تازه

مطلب نیویورک تایمز را باید رمز یک عملیات جدید و البته بسیار خطرناک از سوی کشورهای غربی طرف مذاکره با ایران دانست. بر طبق استدلالی که در این مطلب بیان شده، اگرچه توافق هستهای میان ایران و طرف مقابل صورت گرفته و دیگر بهانه دروغین دستیابی ایران به تسلیحات اتمی ارزش خود را از دست داده است؛ اما سیاست انقلابی ایران در فضای روابط بینالملل همچنان پابرجاست و تغییری در آن ایجاد نشده است.

این مسئله، علاوه بر اینکه نوعی اعتراف به بهانهجویی هستهای در تمام سالهای گذشته است و نشان میدهد غرب اساسا با اصل محتوای فکری و اندیشهای جمهوری اسلامی ایران اختلاف بنیادین دارد، این واقعیت بسیار مهم و البته خطرناک را هم فریاد میزند که توافق هستهای اساسا قرار نیست منجر به پذیرش جایگاه تأثیرگذار ایران در معادلات جهانی شود و رویکردهای بینالمللی تهران در سطح منطقه و جهان با واکنشهای تقابلی از سوی غرب روبهرو خواهد شد.

نکته نگرانکننده ماجرا اینجاست که طرف غربی اکنون «تحریم» را عامل اصلی حضور ایران در پای میز مذاکره و تندادن به یک توافق هستهای که محدودیتهای قابل ملاحظهای برای پیشرفت علمی و فنی کشورمان ایجاد میکند، ارزیابی میکنند و بر همین اساس، قطعا در موارد اختلافی دیگر نیز به سراغ این حربه خواهند رفت؛ یعنی ایران که برای لغو تحریمها حاضر شد بخش مهمی از دستاوردهای هستهای خود را بهعنوان امتیاز به طرف مقابل بدهد، در آینده نزدیک باید برای برداشتن یک سری دیگر از تحریمها، امتیازات دیگری را اعطا کند و این چرخه معیوب تا سالیان دراز ادامه خواهد داشت.

با در نظرگرفتن موارد فوق، باید به مردم حق داد که نگران خدعه طرف غربی در دو بخش «اجرای تعهدات حقوقی در زمینه لغو تحریمها» و «اعمال فشارهای جدید در حوزههای دیگر» باشند. در واقع، باید گفت که فارغ از محتوای قابل نقد بیانیه لوزان و برخلاف تصور بسیاری از مطالبی که این روزها در رسانههای گوناگون منتشر شده و میشود، توافق هستهای بههیچ عنوان نقطه پایان تقابل واشنگتن با مردم ایران نیست.

https://shoma-weekly.ir/UMNdD5