برنامه ترامپ برای سوریه تا آنجایی که به عنوان یک سیاست تعریف شده ارائه شود دو جنبه دارد؛ اول از همه کشتن یا اسیر کردن تروریستهای داعشی باقی مانده و دوم نیز مقابله با نفوذ ایران از طریق مجبور کردن نیروهای تحت کنترل ایران به خروج از سوریه طبق درخواست اسراییل است.
به گزارش روزنامه قانون در همین راستا و بررسی بیشتر موضوع با حسن لاسجردی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و کارشناس خاورمیانه ،گفتوگویی داشته ایم که در ادامه می خوانید:
**چرا ادلب برای بازیگران جنگ داخلی سوریه به خصوص اسراییل و آمریکا مهم است؟
علت اساسی اهمیت یافتن ادلب برای همه بازیگران به ویژه آمریکا و اسراییل، این است که ادلب در حال حاضر آخرین نقطه تجمع گروههای تروریستی و در طول بحران سوریه این شهر اکنون به عنوان آخرین پایگاه گروههای تروریستی معروف مانند جبهه النصره و فرزندان شام است. به همین جهت علت اساسی نگرانی بازیگران بزرگ مانند آمریکا و اسراییل این است که آنها بر این باور هستند که نخست اگر ادلب را از دست بدهند به نوعی ادلب آخرین پایگاه و اولین نشانه موفقیت همه جانبه دولت بشار اسد در کنترل سوریه خواهد بود، دوم اینکه افرادی را که به دلایل مختلف وارد سوریه کرده و آموزش داده و حمایت مالی کردند از دست میدهند.
مهمترین نکته این است که آمریکا و اسراییل نگران هستند تعداد چندهزار تروریستی که در ادلب حضور دارند، زمانی که از ادلب خارج شوند به کجا میروند و کدام منطقه از جهان را ناامن کرده و عملیات تروریستی انجام میدهند. بنابراین نگرانی آنها عوامل چندگانهای دارد و برای کسانی که در حوزه امنیت فعالیت میکنند، قابل درک است.
**به نظر شما نشست تهران میان روسای جمهوری ترکیه، ایران و روسیه چه تاثیری بر موضوع ادلب خواهد داشت؟ آیا با وجود منافع مشترک کشورها و نزدیکی دیدگاهها، میان این کشورها شکاف ایجاد میکند؟
به نظر میرسد که به جهت اهمیت ادلب که در بخش قبلی صحبت هایم عرض کردم، بازیگران مختلف نگاههای متفاوتی در رابطه با ادلب دارند. موضوع ادلب از آن جهت برای ترکیه قابل توجه است که نزدیک خاک این کشور است و به نوعی ترک ها بر این باور هستند که باید نقش بیشتری را در آن منطقه بازی کنند. از آن مهم تر باید با برخی از گروههای تروریستی که در طول بحران سوریه، علیه ترکها عملیات داشتند، تسویه حساب کنند. در عین حال ترکها نگرانیهایی دارند که مربوط به نیروهای سرگردان، کرد یا هر گروهی که دشمن ترکیه محسوب می شود، است؛ بنابراین نگاه ترکها به موضوع ادلب نگاه هم زیستانه و به اصطلاح قرابت جغرافیایی است.
در رابطه با روسیه و ایران همانطور که میدانید بر این باور هستند که چون در ادلب گروههای تروریستی تجمع کردند و آخرین پایگاه گروههای تروریستی است، دولت سوریه حق دارد این منطقه را آزاد کند و تمامیت ارضی آن را به رسمیت بشناسد و حقوق خود (حق مالکیت) را در این منطقه اعمال کند.
بنابراین این همراهی دیده میشود اما در رابطه با دیگر کشورها که از بیرون به تحولات ادلب مینگرند به نظر میرسد تنوع دیدگاه دیده میشود؛ بهخصوص آمریکا و اسراییل.
بسیاری بر این باور بودند که سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در رابطه با ادلب نمیتوانند اتفاق نظر داشته باشد که اجلاس تهران این موضوع را حل کرد.
به این معنا که نخست ترکها در رابطه با موضوع آتش بس و مواجهه با تروریست ها با ایران و روسیه همراه شدند. در عین حال ملاحظات انسانی عملیات نظامی مورد توجه قرار گرفت.
بحثهای مربوط به آتش بس و بحثهایی که مورد منازعه کشورها، در گذشته در اجلاس آستانه یا نشستهای دیگر بود هم تا حد زیادی حل شد. به نظر میرسد اجلاس تهران توانسته است زمینه آغاز عملیات ادلب یا فضاسازی لازم برای انجام عملیات ادلب را فراهم کند.
**در صحبتهایتان به منافع و دلایل حضور ترکیه در نشست اخیر در تهران اشاره کردید. به نظر شما آیا ترکیه در ادامه هم در این نشستها حضور خواهد داشت؟ آیا تنش با آمریکا و تحریمها از سمت آمریکا باعث شد ترکیه مجبور به حضور در این نشست شود؟
اینطور نیست. ترک ها بیش از یک سال است که از محور اعراب بیرون آمدند و به محور مقابل یعنی روسیه و ایران پیوستند. حضور آنها در اجلاس سوچی یا تهران نشان میدهد که ترکها علاقه مند هستند که فضا یا جبهه جدید را تجربه کنند.در عین حال مشکلات با آمریکا در این موضوع بیاثر نیست.
اما اینکه بگوییم اکنون این موضوع باعث تغییر جبهه ترک شده، درست نیست.
مشکل از اختلافاتی که از زمان انتخابات پارلمانی داشتند،شروع شده و در حال حاضر ترکها در این تقسیمبندی ها و ملاحظات منطقهای از جریان عربی -غربی خارج شدند و به جریان مقابل پیوستند.
**استنباط شما در خصوص تهدیدهای ترامپ برای حمله به ادلب چیست؟
همانطور که عرض کردم به دلیل اینکه ادلب آخرین پایگاه تروریستها و به نوعی بازوی اجرایی جبهه غرب و عربی است، تلاش میکنند که نخست حکومت سوریه ادلب را بازپس نگیرد و عملیات نظامی انجام ندهد، دوما اینکه بتوانند با همین فضای در اختیار خوداز طریق گروههای تروریستی به دولت سوریه فشار بیاورند و آن را مجاب به قبول شرایط کنند.
در عین حال حیات گروههای تروریستی هم حفظ خواهد شد و میتوانند دیگر کشورها مانند ایران، روسیه و ترکیه را به وسیله گروههای تروریستی تحت فشار قرار دهند.
بنابراین به نظر میرسد تهدیدات از سمت غرب به ویژه آمریکاییها و اروپاییها برای حفظ گروههای تروریستی است.
بحثهایی که در خصوص عملیات شیمیایی میشود با این هدف است که بتوانند در سوریه بمانند و فعالیت خود را پیش ببرند.